بخشی از پاورپوینت

اسلاید 1 :

[قلب]> وجه پرداختن به بحث قلب

در هر حال از آنجا كه مبادى افعال اختيارى انسان درونى هستند و انگيزه كار هر چه باشد در دل انسان جاى دارد ناچاريم قبل از هر چيز «قلب» را مورد بحث و بررسى قرار دهيم.

اسلاید 2 :

قلب چيست؟[>وجه پرداختن به بحث قلب با این که از مسائل اخلاقی نیست
يادآورى: گرچه بحث و بررسى قلب اصالتاً يك بحث اخلاقى نيست و نمىتواند در زمره مسائل علم اخلاق شمرده شود ولى، از آنجا كه [1.] در محدوده «علم اخلاق» همه جا با اين دو واژه يعنى قلب و فؤاد يا قلب و نيّت كه كار قلب «و يا به اصطلاح فارسى خودمان» كار دل است، سرو كار داريم، مناسب است كه قبل از ورود در محدوده مسائل علم اخلاق بحثى در اين زمينه داشته باشيم و واژه قلب يا فؤاد را در قرآن كريم و در اصطلاح علم اخلاق بررسى كنيم.
ثمره این بحث: تا با روشن شدن مفهوم دقيق آن، درگير اشتباهات يا مغالطهها نشويم.

اسلاید 3 :

قلب چيست؟[>معنای قلب در عرف عام]

كلمه «قلب» در فيزيولوژى و نيز در عرف عام معناى روشنى دارد، يكى از اندامهاى بدن انسان و عضوى است كه معمولا در طرف چپ سينه قرار دارد و در فارسى به «دل» تعبير مىشود و در ساير زبانها نيز مرادفات اين واژه به همين عضو نامبرده اطلاق مىشود؛

اسلاید 4 :

قلب چيست؟[>قلب مورد بررسی در مباحث اخلاقی]
ولى، در هنگامى كه همين واژه «قلب» يا «فؤاد» و يا در فارسى «دل» را در محدوده اخلاق و علم اخلاق به كار مىگيرند؛ قطعاً، چنين مفهومى منظور نظر گوينده نيست. و منظور ما نيز از طرح پرسش فوق روشن شدن همين معناى پيچيده و اخلاقى آن و نيز اصطلاح قرآنى و روايى اين واژه خواهد بود.

اسلاید 5 :

قلب چيست؟[>سخن مفسران، فقهاء الحدیث و لغویون در معنای عرفی و اصطلاحی قلب و رابطه بین آنها]
البتّه، مفسّرين و فقهاء الحديث، در مقام تبيين آيات و روايات و توضيح اين واژه در زمينه اينكه در اصل براى چه معنايى وضع شده و به چه مناسبت در معنى دوّم به كار مىرود مطالبى اظهار داشتهاند و لغتشناسان نيز در بيان تناسب دو مفهوم قلب و رابطه آن دو گفتهاند كه كلمه «قلب» با تقلب و قلب و انقلاب كه به معنى تغيير و تحوّل و زير و رو شدن است هم خانواده بوده و وجه مشترك بين معناى لغوى و اصطلاح اخلاقى آن نيز همين است زيرا در قلب به معنى اندام بدنى كه دائماً در آن، خون در حال زير و رو شدن است و قلب به معناى اخلاقى و قرآنيش هم داراى حالات متغيّر و دگرگون شونده است پس اين واژه در اين دو مورد به مناسبت همان نكته انقلاب و تقلب و تحوّل به كار رفته است.

اسلاید 6 :

قلب چیست؟[>چندان مفید نبودن بررسی ارتباط دو معنای قلب]

اين گونه بحثها در ارتباط با پاسخ پرسش فوق نمىتواند چندان مفيد باشد. و ناگزير لازم است براى روشن شدن مفهوم قلب در علم اخلاق و اصطلاح قرآنى و روايى آن فكر ديگرى بكنيم. قطعاً اكنون كه كلمه قلب در اين دو مفهوم مختلف فيزيكى و اخلاقى به كار مىرود حكم مشترك لفظى را دارد و در هر يك از دو معناى فوق، بدون توجّه بمعنى ديگرش و بدون آنكه رابطه ميان آن دو در نظر گرفته شود، به كار خواهد رفت. يك عالم طبيعى هنگامى كه كلمه قلب را به كار مىبرد منظورش به روشنى همان اندام خاص است و كمترين توجّهى به معنى اخلاقى آن ندارد؛ چنانكه، يك عالم و دانشمند اخلاقى نيز از به كار گرفتن اين كلمه جز همان مفهوم اصطلاحى ويژه اخلاق چيزى ديگرى در نظر ندارد و توجهى به مفهوم فيزيكى آن نمىكند.

اسلاید 7 :

لازم نبودن بررسی رابطه دو معنای قلب و بررسی تقدم و تأخر وضع در آن دو

بنابر اين، كلمه قلب به صورت مشترك لفظى در اين دو معنا به كار مىرود و لازم نيست در بيان رابطه ميان اين دو معنا يا تشخيص مفهوم اصلى از فرعى از ميان اين دو مفهوم و توضيح آنكه در كدام نخست وضع و سپس به ديگرى نقل گرديده است، فكر خويش را به كار اندازيم؛

اسلاید 8 :

دلیل عدم لزوم بررسی رابطه .

چرا كه، اين گونه مطالب هيچ تأثيرى در زمينه درك مفهوم اخلاقى كلمه قلب كه مورد نظر ماست نخواهد داشت گرچه براى لغت شناسان بحثهايى شيرين به حساب آيند و گرچه در حدّ خودش از ارزشهايى نيز برخوردار باشند؛

اسلاید 9 :

چنانكه در تفسير شريف الميزان[ج2، ص 223] نيز بحثى مستقلّ زير عنوان «قلب در قرآن»(کلام فی معنی القلب فی القرآن) عنوان شده و وجهى در بيان ارتباط اين دو مفهوم قلب ارائه گرديده است به اين صورت كه حيات و زندگى انسان در نخستين مرحلهاش به قلب تعلّق مىگيرد و در آخرين مراحل نيز از قلب جدا مىشود يعنى آخرين عضوى كه مىميرد و يا زندگى و حيات از آن جدا مىشود «قلب» است و در اين زمينه به كلماتى از اطباء قديم چون ابنسينا و تجربيات و اكتشافاتى از طبّ جديد كه مؤيّد سخن ايشان در تناسب دو معناى قلب است استشهاد كردهاند. بنابر اين، بكار بردن واژه قلب در روح و صفات روحى به اين مناسبت است كه «قلب» بمعناى اندامى از بدن تجليگاه روح است و نخستين عضوى است كه روح به آن تعلّق مىگيرد و به يك معنى، واسطه ارتباط روح با بدن است.

اسلاید 10 :

[بخشی از مطالب علامه در باره رابطه معنای فیزیولوژیکی و اخلاقی قلب]

وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (224) لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ (بقره 225)

المیزان، ج 2، ص 243، 244: و الكسب‏ هو اجتلاب المنافع بالعمل بصنعة أو حرفة أو نحوهما و أصله في اقتناء ما يرتفع به حوائج الإنسان المادية ثم أستعير لكل ما يجتلبه الإنسان بعمل من أعماله من خير أو شر ككسب المدح و الفخر و حسن الذكر بحسن الخلق و الخدمات النوعية و كسب الخلق الحسن و العلم النافع و الفضيلة بالأعمال المناسبة لها، و كسب اللوم و الذم، و اللعن و الطعن، و الذنوب و الآثام، و نحوها بالأعمال المستتبعة لذلك، فهذا هو معنى الكسب و الاكتساب، و قد قيل في الفرق بينهما إن‏ الاكتساب‏ اجتلاب الإنسان المنفعة لنفسه، و الكسب أعم مما يكون لنفسه أو غيره مثل كسب العبد لسيده و كسب الولي للمولى عليه و نحو ذلك.
و كيف كان فالكاسب و المكتسب هو الإنسان لا غير.

اسلاید 11 :

(كلام في معنى القلب‏ في‏ القرآن)

و هذا من الشواهد على أن المراد بالقلب هو الإنسان بمعنى النفس و الروح، فإن التعقل و التفكر و الحب و البغض و الخوف و أمثال ذلك و إن أمكن أن ينسبه أحد إلى القلب باعتقاد أنه العضو المدرك في البدن على ما ربما يعتقده العامة كما ينسب السمع إلى الأذن و الإبصار إلى العين و الذوق إلى اللسان، لكن الكسب و الاكتساب مما لا ينسب إلا إلى الإنسان البتة.

و نظير هذه الآية قوله تعالى: «فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ:» البقرة- 283، و قوله تعالى:«وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ:» ق- 33.
و الظاهر: أن الإنسان لما شاهد نفسه و سائر أصناف الحيوان و تأمل فيها و رأى أن الشعور و الإدراك ربما بطل أو غاب عن الحيوان بإغماء أو صرع أو نحوهما، و الحياة المدلول عليها بحركة القلب و نبضانه باقية بخلاف القلب قطع على أن مبدأ الحياة هو القلب، أي أن الروح التي يعتقدها في الحيوان أول تعلقها بالقلب و إن سرت منه إلى جميع أعضاء الحياة، و أن الآثار و الخواص الروحية كالإحساسات الوجدانية مثل الشعور و الإرادة و الحب و البغض و الرجاء و الخوف و أمثال ذلك كلها للقلب بعناية أنه أول متعلق للروح، و هذا لا ينافي كون كل عضو من الأعضاء مبدأ لفعله الذي يختص به كالدماغ للفكر و العين للإبصار و السمع للوعي و الرئة للتنفس و نحو ذلك، فإنها جميعا بمنزلة الآلات التي يفعل بها الأفعال المحتاجة إلى توسيط الآلة.

و ربما يؤيد هذا النظر: ما وجده التجارب العلمي أن الطيور لا تموت بفقد الدماغ إلا أنها تفقد الإدراك و لا تشعر بشي‏ء و تبقى على تلك الحال حتى تموت بفقد المواد الغذائية و وقوف القلب عن ضربانه.
و ربما أيده أيضا: أن الأبحاث العلمية الطبيعية لم توفق حتى اليوم لتشخيص المصدر الذي يصدر عنه الأحكام البدنية أعني عرش الأوامر التي يمتثلها الأعضاء الفعالة في البدن الإنساني، إذ لا ريب أنها في عين التشتت و التفرق من حيث أنفسها و أفعالها مجتمعة تحت لواء واحد منقادة لأمير واحد وحدة حقيقية.

اسلاید 12 :

نقد استاد بر رابطه مذکور بین دو معنا

البتّه، مطلب فوق يك مطلب تجربى است و اثبات صحّت آن بر عهده علماى طبيعى خواهد بود و محتمل است كه مطلب صحيحى باشد، ولى، سخن در اين است كه آيا به كار رفتن كلمه قلب در چنين معنا و مفهومى بدين لحاظ بوده كه روح نخست به قلب تعلّق مىگيرد و در آخر نيز از قلب خارج مىشود؟ آيا اين كه قلب اوّلين عضوى است كه زنده مىشود و آخرين عضوى است كه مىميرد باعث شده تا كلمه قلب را به معناى قوّه مدركه و مركز عواطف به كار گيرند. شايد مناسبتر بود كه روح به اين معنا به كار مىرفت. روح است كه معنى حيات را تداعى مىكند. و به هر حال به نظر ما اينكه لحاظ فوق منشأ اطلاق كلمه «قلب» بر قوه مدركه و مركز عواطف شده باشد، دور از ذهن است.

اسلاید 13 :

وجهی وجیهتر برای ارتباط دو مفهوم قلب

همچنين، مىتوان گفت: كه حالات روحى و منسوب به قلب و روح نظير شادى، اضطراب، تشويش و غير آن بيشتر و نيز پيشتر از هر عضو ديگر در قلب و ناحيه قلب احساس مىشوند و انسان در بدن خويش «قلب» را به عنوان عضو مرتبط با اين حالات مىشناسد. در حالت غم و اندوه اين سينه است كه تنگ مىشود و قلب است كه مىطپد و نبض است كه به سختى مىزند و منشأ حركات نبض، قلب است. چنانكه در قرآن هم تعبير «ضيق صدر» در چنين مواردى به كار رفته است كه انسان احساس دلتنگى مىكند؛ چنانكه، در موارد احساس شادى و نشاط نيز كلمه «شرح صدر» را به كار مىبرد. و اگر قرار باشد وجهى در بيان رابطه ميان قلب به معناى اندام خاص با قلب به معناى قوّه مدركه و مركز عواطف ارائه دهيم اين وجه، وجيهتر و جالبتر به نظر مىرسد؛ گرچه همانطور كه در بالا گفته شد هيچ يك از اين گونه مباحث براى ما كارگشا نيست و در پاسخ به چيستى مفهوم قلب در قرآن نمىتواند به ما كمك كند. بنابر اين، اين سؤال طرح مىشود كه پس راه شناخت مفهوم قلب و مصداق آن در قرآن چيست؟ كه لازم است در اينجا به پاسخ آن بپردازيم.

اسلاید 14 :

راه شناخت حقيقت قلب(مطالعه آثار منسوب به نفس در قرآن)

تنها راهى كه ما براى شناختن معناى «قلب» در قرآن پيدا كردهايم اين است كه در قرآن جستجو كنيم ببينم چه كارهايى به قلب نسبت داده شده و چه آثارى دارد و از راه مطالعه آثارش قلب را بشناسيم.

اسلاید 15 :

مهمترین حالات و صفات منسوب به قلب در قرآن>1.ادراک

در قرآن حالات گوناگون و صفات مختلفى به قلب و فؤاد نسبت داده شده است كه مهمترين آنها از اين قرار است:

يكى از آثارى كه به «قلب» نسبت داده شده عبارت است از «ادراك» اعم از ادراك حصولى و ادراك حضورى كه با تعابير مختلف در قرآن مجيد نشان داده مىشود كه فهميدن و درك كردن از شؤون «قلب» و به تعبير ديگرى «فؤاد» است؛ از اين رو است كه مىبينيم قرآن با تعابير مختلف و با استفاده از كلماتى از خانواده عقل و فهم و تدبّر و . كار ادراك و عدم ادراك را به قلب نسبت مىدهد؛ يعنى، حتى در آنجا نيز كه ادراك را از قلب نفى مىكند مىخواهد اين حقيقت را القاء كند كه قلب كار خودش را انجام نمىدهد و سالم نيست؛ يعنى، شأن قلب اين است كه ادراك كند پس اگر ادراك نمىكند بخاطر عدم سلامت آن است كه اگر سالم مىبود ناگزير عمل ادراك را انجام مىداد.

اسلاید 16 :

نمونههایی از آیات>نسبت فقه به قلوب

در قرآن ما به آياتى بر مىخوريم نظير آيه:

«وَلَقَدْ ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَالانْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها» (اعراف 179)؛و حقّاً آفريديم براى جهنّم بسيارى از جنّ و انس را (كه) دل داشتند ولى با آن نمىفهميدند.كه به كسانى كه دل دارند ولى نمىفهمند اعتراض دارد و نشان مىدهد كه دل براى فهميدن است.

اسلاید 17 :

«وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ اِلَيْكَ وَجَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ اَكِنَّةً اَنْ يَفقَهُوه»( انعام/ 25 و جمله «جعلنا على قلوبهم اكنّة ان يفقهوه» در آيه 46 اسراء و 57 كهف نيز آمده است)و بعضى از آنان به تو گوش فرا مىدهند و قرار داديم بر دلهايشان پردهها و حجابهايى (كه مانع مىشود) از اينكه آن را بفهمند.

در اين آيه نيز سخن از آن است كه دلهاى اينان آيات خدا و سخن پيامبر را نمىفهمند؛ ولى، نفهميدنشان را مستند مىكند به حجابها و موانعى كه نمىگذارند قلب كار خود را انجام دهد؛ يعنى، به اصطلاح مقتضى درك موجود است چرا كه قلب براى درك كردن و فهميدن آفريده شده ليكن حجب و موانع نمىگذارند وظيفه خويش به انجام رساند.

اسلاید 18 :

نمونههایی از آیات>استفاده از لفظ عقل برای نسبت ادراک به قلب
در بعضى از آيات از لفظ عقل استفاده شده و مىفرمايد:

«اَفَلَمْ يَسيروُا فىالاَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها»(حج 46)؛ پس آيا (چرا) در زمين سير نكردند تا اينكه برايشان دلهايى باشد كه با آن بينديشند.

از آيه فوق چنين مىتوان فهميد كه دل براى انديشيدن و درك واقعيّت است و بر انسان لازم است كه از اين ابزار كه خداوند براى فهميدن در اختيارش قرار داده آن طور كه شايسته است استفاده كند و آن را براى درك حقايق به كار گيرد زيرا خداى متعال زمينه مساعد را برايش فراهم آورده تا به وسيله قلب بتواند بفهمد.[عب: سه سطر اخیر در درس گفتار نیست]

اسلاید 19 :

نمونههایی از آیات> نسبت تدبر به دلها
نيز در آيه ديگر از لفظ تدبّر استفاده كرده و مىگويد:

«اَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرآنَ اَمْ عَلى قُلُوب اَقْفالُها»(محمد 24)؛آيا درباره قرآن نمىانديشند يا بر دلها قفلهاشان زده شده (واز درك آن مانع مىگردد.)

كه آيه نامبرده گرچه نه بطور صريح ولى بطور ضمنى «تدبّر» را به دلها نسبت مىدهد و از اينكه منافقان، قرآن را نمىفهمند گلايه دارد كه آيا دلها را به كار نمىاندازند و نمىانديشند و تدبّر نمىكنند و يا اينكه دلهاشان قفل شده و اين مانع نمىگذارد بفهمند؛ يعنى، باز هم مفروض اين است كه دل براى فهميدن است و اينكه اينان دل دارند و نمىفهمند يا بخاطر اين است كه دل خويش را براى فهميدن به كار نمىگيرند و يا موانعى جلو درك آن را گرفته است.

اسلاید 20 :

ذکر قلب در ردیف دیگر ابزار ادراکی

قرآن پيوسته دل را خواه به لفظ «قلب» يا به لفظ «فؤاد» در رديف ديگر ابزار ادراكى محسوسى نظير سمع و بصر به شمار آورده است.

در متن اصلی پاورپوینت به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر پاورپوینت آن را خریداری کنید