بخشی از مقاله

دلايل كمتر ظاهر شدن بانوان در مشاغل مديريتي


مقدمه
سپاس و ستايش خداي يكتايي را سزد كه جهان ، جملگي به اراده او هست گرديد و به هنر بي نظير او به زينت هاي بسيار آراسته گشت . نقاش زبر دست ، طبيعت را بر دو زمره زن و مرد بيافريد تا در كار زار زندگي يار و غمخوار همدگر باشند و در پيمودن راه كمال مكمل يكديگر . خانه خاموش قلب اين دو را به اتش مهر و محبت ميان هم روشن و نوراني ساخت و انس و الفت اين دو مايه بقاء نسل و تداوم حيات گرديد .


زن و مرد هر از يك گوهر افريده شدند و در نظام هستي هر دو يك مسير را مي پويند و يك مقصد را مي جويند . ليك براي انكه راه پر فراز و نشيب را كاروانيان اسان تر طي كنند و امور سفر به نحوي موثرتر انجام پذيرد ، هر كدام به گونه اي بار مسئووليت را به دوش كشيده و هر كدام وظايفي معين را عهده دار گشته اند . دستهاي مهربان افرينش نيز تن و روان اين دو را به گونه اي تراشيده كه در اين مسير مقدر براي انجام وظايف خود به نيكي مهيا باشند و همپا و همدل يكديگر به سوي شاهد مقصود پيش بروند .


بر اين اساس زن و مرد در عين حال كه از آفرينشي يكسان برخوردارند و فضيلت و شرافت آنها در نظام هستي و نزد خداوند برابر است ، هر كدام مختصات روحي و جسمي ويژه اي نيز براي خود يافته اند كه انها را براي ايفاء نقش خود در طبيعت تواناتر مي سازد .
تفاوت ميان زن و مرد در اجتماع نيز از همين ويژگي هاي روحي و جسمي ايشان نشأت مي گيرد . زن و مرد در اجتماعي نقش هاي گوناگوني را مي توانند بر عهده گيرند ، ليك حضور آنها در پست هاي مختلف به توانايي و قابليت هاي ذاتي اين دو وابسته است . توانايي هاي جسمي ، ذهني و عاطفي هر كدام موجب مي شود كه در برخي جايگاه هاي اجتماعي و برخي مشاغل حضور

بيشتر و موفق تري داشته باشند و در برخي ديگر حضوري كم رنگ تر و كم جلوه تر . از جمله حساس ترين و مهم ترين جايگاه هاي اجتماعي كه نابرابري حضور زن و مرد در ان به گونه اي چشمگير خود نماي مي كند پست هاي مديريتي است .


بحث نابرابري حضور اين دو و سنگين تر بودن كفه ترازو به نفع مردان در پست هاي مديريتي آن چنان واضح و مبرهن است كه نگارنده نيازي به ارائه امار و ارقام براي اثبات ان نمي بيند . شايد بسياري از ما ان گاه كه واژه مديريت را بشنويم بي درنگ مردي ميانسال با موهاي جو گندمي و عينك ظريف و كت و شلوار اتو كشيده را در ذهن بياوريم كه خونسرد و متين به نظر مي رسد و آرام و شمرده صحبت مي كند و ... شايد ان گاه كه براي ملاقات با يك مدير در اتاق انتظار به سر مي بريم هيچ كدام اين تصور را نداشته باشيم كه لحظاتي ديگر با يك خانم روبرو خواهيم شد . گويا ذهن ما عادت كرده تنها مردان را به عنوان مدير در بخش هاي مختلف سازماني بشناسد و مرد بودن مديرها براي ذهن ما به نوعي شرطي شده است .


آنچه در اين نوشتار سعي داريم بدان بپردازيم دلايل موثر در اين نابرابري است . اينكه چه عواملي سبب مي شود تا خانمها كه نيمي از جامعه بشري را تشكيل مي دهند سهمي بسيار كمتر از 50 % در جايگاه هاي مديريتي را به خود اختصاص دهند و در ادامه نيز اشاره اي خواهيم داشت كه اين عدم مساوات ميان خانمها و آقايان در مديريت چه پيامدهاي مثبت و منفي را در پي دارد .

چند جمله راجع به مديريت
نخست به اين مهم بايد بپردازيم كه در اين نوشتار منظور از مديريت چيست؟ مديريت در لغت به معناي گردانندگي است و انچه امروزه از اين واژه مستفاد
مي گردد پيش بردن عوامل در راستاي مورد نظر مي باشد .
به عبارت كلي تر مديريت يعني توانايي رسيدن به هدف . آمال و ارزوهاي انسان نامتناهي است . ليك منابع و امكاناتي كه در جعان در اختيار اوست محدود مي باشد . مديريت به انسان اين توانايي را مي دهد كه به خواسته ها و تمنيات خود در چارچوبي معقول جامة عمل بپوشاند . مدير فردي است كه با بهره گرفتن از امكانات محدود اهداف عالي خود را محقق مي سازد .
هر كدام از ما در زندگي

شخصي و خصوصي براي خود مديراني هستيم و ماحصل زندگي ما نتيجه مديريت ماست .
انچه موضوع بحث ماست مديريت در سطح كلان جامعه است . جوامع بشري به حسب نيازهاي خود سازمان ها ، ارگان ها و نهادهاي دولتي و خصوصي كوچك و بزرگ را بنيان نهاده اند و براي تامين حقوق مختلف خود به انها متكي هستند .


اهداف يك جامعه و خواسته هاي كلي مردم از طريق اين نهادها و سازمان ها پيگيري و محقق مي شود . نقش اين سازمان ها در پيشبرد جوامع حساس و تعيين كننده است . به ديگر سخن سرنوشت يك جامعه در دست افرادي است كه در سطوح عالي اجتماعي ، اقتصادي و سياسي بر مسندهاي مديريتي تكيه دارند و جهت دهنده و هدايت كننده اصلي جامعه براي توسعه و پيشرفت همين افراد مي باشند .


اينجا همان جايي است كه مي توان ريشه هاي پيشرفت يا عقب ماندگي هر جامعه را در بخش هاي مختلف در ان جستجو نمود و همان جايي است كه بيشتر در حيطه آقايان است و خانمها در آن هم به لحاظ تعداد و هم به لحاظ اهميت و تاثير گذاري حضور بسيار كمتري دارند .


دلايل كمتر ظاهر شدن بانوان در مشاغل مديريتي
حضور كمتر زنان در پست هاي مديريتي امري فراتر از قوانين داخلي كشورهاست و به منطق جغرافيايي يا نوع حكومتي خاص محدود نمي شود . گويا حضور كمتر زنان در مديريت به صورت يك قانون نانوشته در جوامع گوناگون با خصوصيات فرهنگي ، مذهبي و ايدئولوژيكي مختلف به چشم مي خورد .


البته به صورت نمونه اي زنان را در سطوح مديريتي عالي و حتي در عالي ترين درجات ان مي توان يافت ، در برخي كشورها زنان مقام سلطنت را دارا هستند (اليزابت دوم ملكه انگلستان ، ماريتوان چهارم ملكه هلند ) در برخي ديگر به نخست وزيري مي رسند ( آنجلا مركل نخست وزير آلمان ، مارگارت تاچر نخست وزير انگلستان ، تانسون چيللر نخست وزير تركيه و بي نظير بوتو نخست وزير تركيه و سيتاوهيد نخست وزير اندونزي ) و يا به عنوان وزراء دولت صندلي هاي كابينه را به خود اختصاص مي دهند ( مادلين البرايت و كاندوليزارايس وزراء خارجه امريكا) و يا با كسب آراء عمومي بر كرسي هاي پارلمان و مجالس مختلف تكيه مي زنند (رئيس مجلس سناي امريكا ) و بسياري از پست هاي مهم و تعيين كننده در معادلات ملي و بين المللي را در سطح جهان در اختيار مي گيرند .
اما با همه اين تفاسير باز هم حضور زنان در پست هاي مديريتي چه به لحاظ كمي و چه به لحاط اهميت و تاثير گذاري در مقايسه با مردان كمتر است . حتي در جوامع غربي امروزي كه با نهادينه شدن مدرنيسم در ان سعي مي شود براي احراز پستها و مشاغل گوناگون تبعيض و تفاوتي ميان

 

دو جنس قائل نشوند باز هم زنان كمتر از مردان عهده دار امور مديريتي در سطوح كلان هستند .
پديده نابرابر حضور زنان و مردان در مديريت اقتصادي ، اجتماعي و سياسي جوامع همانند هر معلول ديگري داراي علت هاي طولي و عرضي متعددي است . عوامل مختلفي كه سبب مي شوند مردان در به دست گرفتن و حفظ پست هاي مديريتي گوي سبقت را بربايند و خانمها در اين عرصه عقب بمانند را مي توان از چند منظر مورد بررسي قرار داد . نگارنده عواملي را كه از اهميت بيشتري برخوردار مي داند به سه گروه تقسيم كرده و در هر گروه به چند علت شاخص مي پردازد :


الف – تفاوتهاي ذهني :
1- اصالت قدرت
2- تمركز روي يك هدف
3- اعتماد به نفس
4- تفكر انتزاعي
5- عطوفت طبع

ب – تفاوتهاي جسماني :
6- قدرت جسماني
7- فيزيولوژي زنانه
پ – هنجارهاي اجتماعي و تاريخي:
8- آداب اجتماعي
9- پيشينه تاريخي

ياد اور مي شود كه انچه در ادامه به عنوان عوامل موثر در به دست اوردن پست هاي مديرتي معرفي شده و تفاوتهايي كه ميان زن و مرد مورد توجه قرار گرفته در كليات مي باشد . به عنوان مثال اگر گفته مي شود مردها به لحاظ جسماني درشت تر و قوي تر از خانمها هستند منظور جامعه كلي مردان است كه با جامعه عمومي زنان مقايسه گرديده بي شك مرداني هم هستند كه از نظر جسماني ريز نقش و ضعيف اند و نيز زناني هستند كه از قدرت بدني و امادگي فيزيكي بالايي برخوردارند. منظور سخن مقايسه كلي ميان دو گروه زنان و مردان است و از مقايسه جزيي

و پرداختن به موارد استثنا كه در اين مبحث كاربردي ندارد اجتناب شده است .

الف – تفاوتهاي ذهني
نوزاد انسان به واسطه مذكر يا مونث بودن خصوصيات ذهني ويژه اي پيدا مي كند . اطلاعات ژنتيكي جنس مذكر ، اندام جنسي و هيكل مردانه و به موازات ان فرايند اموزش و اجتماعي شدن موجب مي شود كه نوزاد پسر به تدريج صاحب تفكر، اخلاق و روحيه مردانه شود و همين عوامل در نوزاد مونث انديشه ، خلق و خو و رفتاري زنانه را پرورش مي دهد .
با رشد و نمو بيشتر تمايز ميان اين دو تا به جايي مي رسد كه به تعبيري گويا مردان از سياره مريخ و زنان از سياره ونوس امده اند و به دو جهان متفاوت تعلق دارند . اين ويژگي هاي روحي و ذهني تاثير انكار ناپذيري در نوع برداشت و نگرش انها نسبت به مديريت بر جاي مي گذارد . چند عامل ذهني كه در مديريت نقش ايفا مي كنند از اين قرارند :

1- اصالت قدرت :
از جمله مهمترين خصوصيات روحي مردان ان است كه براي قدرت ارزش خاصي قائلند . شايد به خاطر انكه ان را فلسفه وجودي خود در طبيعت مي پندارند و اگر قدرت را از انها بگيرند هنري در خود نيابند .
از ديدگاه بيشتر مردان انچه در جهان مهم است قدرت است . روابط اجتماعي خوب ، تحصيلات ، ثروت ، پست و مقام از ان جهت كه قدرت بيشتري براي انسان فراهم مي كنند داراي فضيلت هستند . مردها كسب ابزارهاي قدرت را وظيفه خود در زندگي مي دانند و براي به دست اوردن انها تلاش مي كنند .
مردها از اينكه بدانند در جامعه پيرامون خود تاثير گذار هستند و انديشه و تفكر آنها در ديگران نفود مي يابد و تصميم انها در زندگي ديگران تغيير ايجاد مي كند لذت مي برند و هر چه اين تاثير گذاري بيشتر و مهم تر باشد اين احساس خوشايند بيشتر خواهد بود .


پستهاي مديريتي جايگاه خوبي براي تامين اين خواسته ذاتي مردان است . چرا كه در حوزه تحت مديريت خود قدرت دارند و تصميمات خود را از طريق مجاري اداري لازم الاجرا مي سازند . از اين رو مردان دست يافتن به مناصب مديريتي را به عنوان يك هدف در زندگي براي خود برگزيده و در راستاي ان گام بر مي دارند .
در مقابل انچه براي زنان اصالت دارد نه قدرت بلكه زيبايي است . از ديدگاه بيشتر خانمها كسب قدرت في نفسه ارزش نمي باشد . انها ازاينكه برديگران تسلط داشته باشند و براي ديگران تصميم بگيرند لذت نمي برند . انچه براي انها ارزشمند است زيبايي است . ياري رساندن به ديگران ، هنر ، دانش ، و ثروت انجا كه در خدمت زيبايي جهان باشد باعث فخر و رضايت خاطر ايشان مي شود . بر اين اساس تلاش براي اراستن جهان پيرامون را وظيفه اي براي خود مي دانند و مناصب مديريتي

را چندان آش دهان سوزي براي خود نمي دانند و از كسب آن حظي نمي برند . چنين نگرشي انگيزه هاي لازم براي ارتقاء جايگاه هاي مديريتي را از ايشان سلب مي كند .

2- تمركز بر روي يك هدف:
يكي از خصوصيات ذهني مردان كه آنها را در مديريت توانمند مي سازد تمايل انها براي تمركز بر روي يك هدف است . ذهن آقايان ترجيح مي دهد كه در يك زمان فقط راجع به يك موضوع بينديشد و به تبع ان ايشان دوست دارند راجع به يك موضوع حرف بزنند و براي همان تلاش كنند و ساير جنبه هاي زندگي خود را در راستاي همان موضوع تنظيم نمايند . اگر در زندگي خانوادگي يا روابط اجتمايع انها را با موضوعي غير از انچه پيش روي دارند مواجه سازيد ذهن انها را

دچار به هم ريختگي خواهيد نمود . اگر قصد آزار انها را داريد اين روش را به كار ببريد !
اين در حالي است كه زنان از فكر كردن و صحبت كردن و تلاش فقط پيرامون يك موضوع متنفرند. خانمها به ندرت مي توانند تمركز خود را روي يك موضوع بيش از چند دقيقه حفظ كنند . ذهن آنها تنوع بيشتري از ايشان طلب مي كند . آنها دوست دارند همزمان راجع به چند موضوع فكر كنند ، حرف بزنند و ... حتي اگر آن موضوعات به هم و به زندگي ايشان ارتباطي نداشته باشد باز پرداختن به انها بر ايشان مفرح و نشاط انگيز است . اگر موضوع واحدي بيش از چند دقيقه آنها را به خود

مشغول سازد خستگي و دلزدگي ايشان را در پي خواهد داشت و انگاه بر شكستن جو ثابت و تغيير موضوع خواهند كوشيد . بي جهت نيست كه وقتي معلم مرد با جديت تمام راجع به اهميت موضوعي همانند كنكور دانشگاه صحبت مي كند و سخنراني او از چند دقيقه طولاني تر شده شاگرد خانم جواب او را با جمله اي اميخته به شوخي و يا با يك خميازه مي دهد !


همانطور كه گفته شد مديريت بر پايه تحقيق و مطالعه ، تعيين هدف ، برنامه ريزي ، نظارت دقيق و بازنگري مداوم استوار است كه همگي نيازمند تمركز ذهني و دقت نظر بر يك موضوع مي باشند . مردها بهتر از عهده اين امر بر مي ايند و خانمها به خاطر ساختار ذهن خود كه نشاط و تنوع موضوع را خواستار است به اين تمركز حواس و ثبات انديشه علاقه كمتري دارند و لذا در مديريت كمتر

موفق اند . مديراني كه تمام توان وقت خود را در يك جبهه به كار مي گيرند در نبرد خود كاميابي بيشتري دارند .
البته شايد علت ديگري كه موجب مي شود خانمها تمركز ذهني كمتري در محيط كار داشته باشند مساله خانه داري و پرداختن به وظايف سنگين مديريت خانواده باشد كه در مبحث علل اجتماعي و تاريخي به ان اشاره خواهيم كرد .

3- اعتماد به نفس :
تنها افرادي مي توانند بر مسند مديريت بنشينند كه قابليت هاي خود را باور داشته باشند و به توانايي هاي خود متكي باشند . انديشيدن به مشكلات ، ارائه راه حل براي آنها تعيين اهداف ، برنامه ريزي ، نظارت ، هدايت نيروهاي انساني ، تشويق و ترغيب نيروهاي فعال و توبيخ و تنبيه افارد كم كار ، پيگيري تلاش تا نهايت مقصود همه و همه نيازمند جرات و جسارت و اعتماد به نفس مناسب است . اگر مدير در مقابل دشواري هاي راه دچار ياس و نا اميدي شود مجموعه تحت نظارت او نيز روحيه خود را خواهد باخت ، يك مدير بايد همواره از عملكرد خود و مجموعه اش در برابر ديگر مسوولين دفاع كند و در عين حال كه نقاط ضعف و كم كاري هاي احتمالي خود و مجموعه را با منطق مي پذيرد بايد به خود و عوامل تحت نظارتش اعتقاد راسخ داشته باشد . براي يك مدير اعتماد به نفس از نان شب واجب تر است .
اگر يك مدير به خود توانايي هايش شك و ترديد راه بدهد افراد تحت نظارت فرمان پذيري لازم را از خود نشان نخواهند داد . اعتماد به نفس از جمله مهمترين دلايلي است كه زنان را از حضور در  بزرگتر و ظاهري قوي تر برخوردار مي گردند . اين قدرت جسماني علاوه بر آنكه انها را در فعاليتهاي فيزيكي تواناتر مي سازد در ساختار ذهني انها نيز تاثير مي گذارد و به انها نوعي حس خود بزرگ بيني و شكست ناپذيري مي دهد . به جز قدرت بدني عوامل ديگري نيز در تقويت اعتماد به نفس در اقايان نقش دارند كه از جمله انها مي توان به فرايند اجتماعي شدن اشاره كرد . طرز برخورد اجتماع با زنان و مردان متفاوت است
رفتار جامعه با زنان به گونه اي است آنها را همواره ظريف ، حساس و شكننده تلقي مي كند و در مقابل مردها را محكم ، انعطاف ناپذير و مقاوم جلوه مي دهد . چنين فرآيندي حتي در سنين شير خوارگي كه دختر و پسر شناختي از جهان پيرامون خود ندارند آغاز مي شود . كودك 4 ساله پسري را تصور كنيد كه پدر و مادر براي او لباس پسرانه تهيه مي كنند ، اسباب بازي هايي از قبيل ماشين ، چكش ، آچار ، تفنگ و ... در اختيار او مي گذارند و در هنگام گريه كردن با عبارت « تو يك مرد

هستي » او را به تحمل بيشتر و نشان دادن غرور دعوت مي كنند و در انجام امور مختلف او را آزاد مي گذارند تا توانايي هاي خود را نشان بدهد و حتي از خانه بيرون برود و با همسن و سالان خود بازي كند .
حال در همين خانواده دختر خردسال بايد لباس هاي رنگارنگ و پرچين برتن كند ، با عروسك هاي زيبا و لطيف بازي كند و براي براوردن خواسته هاي خود از ديگران كمك بگيرد ، در جايي كه پسرها حضور دارند نباشد و هنگام سخن گفتن حجب و حيا و متانت را رعايت كند و ... به اين ترتيب فرايند اجتماعي شدن از همان اوان كودكي تهور ، جسارت و بي پروايي را در مردها تقويت مي نمايد و

اعتماد به نفس قابل توجهي در انها ايجاد مي كند ولي در مقابل زنان را از باور توانايي هاي خويش دور مي سازد .
دراينجا بايد اشاره كنيم كه اين اعتماد به نفس هميشه مفيد واقع نمي شود . اعتماد به نفس بي جا مي تواند در مواردي كاملا كاذب و مخرب باشد و افرادر ا از بازنگري در عملكرد خويش و يا توجه به پيشنهادهاي ديگران باز دارد يا به عبارت ديگر به نخوت و تكبر تبديل شود .
اعتماد به نفس بيش از حد يا غرور و خود بيني نه تنها در زندگي فردي و اجتماعي به انسان كمكي نمي كند بلكه ضد پيشرفت و موفقيت است .
سخن كوتاه انكه اعتماد به نفس در حد متعادل از جمله نيازهاي اساسي براي دست يافتن به مناصب مديريتي است و به طور كلي مردها بيش از زنان به خود اعتماد مي ورزند .
4- تفكر انتزاعي :
از جمله ديگر عوامل ذهني كه در سنگين كردن كفه ترازو به سود مردان در مديريت نقش دارد نوعي روش شناختي است كه روان شناسان از ان به عنوان تفكر انتزعي نام مي برند . تفكر انتزاعي يا تفكر مرحله به مرحله روشي است كه كودكان از سنين 8-7 سالگي توانايي انجام ان را پيدا مي كنند . در اين روش براي حل يك مساله تمام راه حل هاي ممكن در ذهن اورده مي شود

و در مقابل هر جواب حالتهاي ممكن براي جواب مرحله بعد قرار داده مي شود . به عنوان مثال فردي را در نظر بگيريد كه مي خواهد از تهران به دوبي سفر كند . براي اين شخص راههاي مختلفي را مي توان تصور نمود . او مي تواند از تهران به بندر عباس برود و سپس راهي دوبي شود . براي رفتن به بندر عباس مي تواند از هواپيما ، قطار ، اتوبوس يا خودرو سواري استفاده كند و سپس از بندر عباس تا دوبي را با كشتي ، هواپيما يا لنج طي كند .
به اين ترتيب در مرحله اول 4 حالت و در مرحله دوم 3 حالت براي او امكان پذير است و در كل 12 حالت را مي توان براي او متصور شد و انگاه مزايا و مشكلات هر يك از اين 12 حالت را مورد بررسي قرار داد .
مردان در مواجهه با مسالئ روزمره از اين شيوه تفكر بيشتر استفاده مي كند و ذهن آنها طراحي

نوعي الگوريتم براي حل مسائل را راحت تر انتخاب مي كند . خانمها نيز اگر چه تفكر مرحله به مرحله را به خوبي مي شناسند ليك براي طراحي الگوريتم ها از حالتهاي كمتر و مراحل محدودتري استفاده مي كنند . به گونه مثال در مساله فوق خانمها در مرحله اول ممكن است 3 حالت و در مرحله دوم 2 حالت را امكان پذير بدانند و به اين ترتيب در مجموع فقط 6 حالت را در نظر بگيرند .
تفكر انتزاعي از جمله ابزارهايي است كه در مسائل اجتماعي از كارايي مناسبي برخوردار است و هم در به دست اوردن مناصب دولتي و هم در موفقيت يك مدير نقش مهمي دارد . ساختار ذهني اقايان با اين شيوه تفكر سازگاري بيشتري دارد.

5- عطوفت طبع
اگر در يك نظر سنجي پرسيده شود كه از تفاوتهاي ميان زنان و مردان فقط يك مورد كه بارزتر است را نام ببريد شايد بخش قابل توجهي از پاسخها حاوي اين معني باشد كه در مردان منطق و در زنان احساس از قدرت و سلطه بيشتري برخوردار است . احساسات لطيف و عاطفه پرشور جزيي از وجود يك زن است . چون انها جهان را از پنجره زيبايي مي بينند و جهان با عواطف و احساسات دنياي زيباتري است . مولوي در مقايسه ميان زن و مرد تا به انجا پيش رفته كه براي تمثيل به جاي عقل و احساس از واژه هاي مرد و زن استفاده مي كند :

كز نيستان تا مرا ببريده اند
از نفيرم مرد و زن ناليده اند
به طور كلي خانمها خوشبين تر از اقايان هستند و به افراد طرف معامله خود زودتر اعتماد مي كنند . انها همچنين دلسوزتر و مهربان تر از جنس ديگر هستند و همين مهرباني و نوع دوستي گاه در روابط اجتماعي به ضرر آنها تمام مي شود و انها را از مسير شغلي يا هدفي كه در پي آن هستند دور مي سازد . به يك مثال عيني توجه كنيد تا چند اشتباه مديريتي ناشي از نفوذ احساست در گيري هاي را در ان بيابيد :
فردي كه راننده يك شركت هواپيمايي است به مدير امور مالي كه خانم است مراجعه نموده و به بيان مشكلات خانوادگي خود مي پردازد و براي از هم نپاشيدن زندگي خود از او تقاضاي وام مي نمايد . خانم مدير كه دشواري زندگي او را مي بيند تصميم مي گيرد كه او را ياري دهد و نامبرده نيز اطمينان مي دهد كه تا زماني كه خانم مدير براي او تعيين كرده مبلغ مربوطه را باز پرداخت نمايد

.
خانم مدير مبلغي را از صندوق شركت و خارج از ضوابط اداري به او مي پردازد . پس از گذشت مهلت مقرر فرد وام گيرنده نمي تواند وام را تاديه كند و خانم مدير براي جبران كسري صندوق ناگزير مي شود كه از حساب شخصي خود ان را تامين نمايد . فرد مقروض براي بازپرداخت وام خود از خانم مدير تقاضا مي كند كه به كمك رسانده و برايش چند ماموريت خارج از مركز فراهم نمايد تا ازاين طريق مبلغي بابت حق ماموريت دريافت كند . خانم مدير از نفوذ خود استفاده كرده و عليرغم مخالفت مدير كار گزيني چند ماموريت طولاني مهم و سنگين را به اين راننده محول مي كند .
به دليل فسردگي كار و دشوارز وظايف محوله و عدم تجربه كافي ماموريت ها به درستي انجام نمي پذيرد و خسارت قابل توجهي به اژانس هواپيمايي وارد مي شود . در اين حال فردي مسووليت اين ضرر و زيان را بر عهده نمي گيرد و راننده مقروض در استانه اخراج از كار قرار مي گيرد . خانم مدير براي جلوگيري از اخراج او از نفوذد و روابط خود استفاده مي كند و ...
بسيار ديده مي شود كه خانم ها خواسته هاي عاطفي خود را بر قوانين شغلي مقدم مي دارند و يا در شرايطي كه فشار روحي به انها وارد مي شود تسليم احساسات خود مي شوند . شايد علت اينكه شريعت اسلام خانمها را از قرار گرفتن در مقام قضاوت و يا مشاوره هنگام جنگ بر حزر مي دارد نيز همين باشد كه از دل رحمي و قلب مهربان آنان با خبر است .
در مناصب مديريتي گاه قانون بايد بي رحمانه اعمال شود و يا تصميمات بايد با قساوت قلب اتخاذ شوند . به همين خاطر است كه در بسياري موارد خانمها ترجيح مي دهند عطاي مديريت را به لقاي ان ببخشند و نسبت به ان رغبتي نداشته باشند .

ب- تفاوتهاي جسماني
در كنار تفاوتهاي موجود در ساختار ذهني ويژگي هاي جسماني زن و مرد نيز بر حضور ايشان در پست هاي مديريتي تاثير گذار است . از سنين نوجواني و به دنبال پديده بلوغ تمايز ميان ساختار بدني زن و مرد افزايش مي يابد و اين تفاوتهاي جسماني از جمله عوامل اصلي است كه موجب مي شود زن و مرد نقش هاي اجتماعي مختلفي را بر عهده بگيرند .


در گذشته اي نه چندان دور و تا يك قرن پيش زندگي انسان با طبيعت اميختگي بيشتري داشت و از انجا كه اغلب كارها به قدرت بدني بالا نياز داشتند نقش مردان در كشاورزي جنگاوري و صنعت بسيار بيشتر از امروز بود و زنان در جامعه نقش بسيار محدودي داشتند . در اين حالت مديريت نيز در سطوح مختلف در انحصار كامل اقايان بود اگر چه امروزه به دليل پيشرفت علم و تكنولوژي انسان به نيروي بدني كمتر از گذشته وابسته است و زنان نيز در بسياري مشاغل مي توانند پا به پاي مردان به فعاليت بپردازند با اين وجود باز هم قواي جسماني بالا از جمله عوامل موثر در بسياري ا

ز پست هاي اجتماعي و از جمله مديريت به شمار مي رود . توجه به دو نكته زير در اين خصوص داراي اهميت است .

6- قدرت جسماني
به طور ميانگين در كشور ما دخترها در 11 سالگي و پسرها در 13 سالگي بالغ مي شوند . به دنبال ترشح هورمون هاي جنسي ويژه خصوصيات بدني زنانه و مردانه شكل مي گيرند . در مردان با افزايش هورمون تستوسترون رشد قدي تسريع پيدا مي كند . توده استخواني متراكم تر و بافت

عضلاني حجيم تر مي گردد . پس از بلوغ مردها به طور ميانگين 12 سانتي متر بلند قد تر از خانمها مي باشند و ظاهر بدني انها محكم تر و قوي تر به نظر مي رسد . خانمها به دليل تجمع بيشتر بافت چربي در زير پوست و كم تر بودن توده عضلاني ظاهري ظريف تر پيدا مي كنند . بم شدن صدا و رويش ريش و سبيل در صورت اقايان به هيبت ظاهري ايشان مي افزايد. برون ده قلبي و ظرفيت ريوي در اقايان بيشتر است. غلظت هموگلوبين در خون انها بالاتر است و در كليه هاي خود تعداد نفرون بيشتري دارند .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید