بخشی از مقاله
ترجمه حسابرسی همراه با متن انگلیسی
كاهش دادن شكاف انتظاراتي
شيوه رسيدگي به اختلافات
ژانويه 2008 – با وضع قوانين تازه و آيين نامه هاي جديد بررسي اختلافات هر روز سخت تر مي شود و در صورتي كه نياز نباشد كه قانون تازه اي وضع گردد ماموران رسيدگي تلاش بيشتري مي كنند تا در بررسي خود جرائم را تشخيص دهند . اين قوانين و آيين نامه ها لغاتي را در بر دارند چون ‹‹ منطقي ›› ، ‹‹ مصلحت ›› ، ‹‹ شك قوي ›› و ‹‹ تبادل نظر ›› كه معاني آنها در ذهن مسئولين مختلف متغير مي باشد .
شكاف انتظاراتي بيانگر اختلاف بين آنچه يك فرد انتظار دارد تا توسط ديگران انجام شود و آنچه يك فرد شخصاً قبول دارد كه بايستي انجام دهد . براي مثال ، در مورد صنعت هواپيمايي امروزه اينگونه انتظار مي رود كه در بخشي از پروازهاي ماه هاي شلوغ تابستان مقداري تاخير وجود داشته باشد . مسافران اما اين حقيقت را قبول نمي كنند و زماني كه در پرواز آنها تاخيري بوجود مي آيد، همين امر باعث مي شود كه شكاف انتظاراتي بوجود بيايد .
بازرسان در هنگام جستجوي جرائم با اتهامات مشابهي مواجه مي شوند. در بسياري از موارد آنها نمي دانند كه چه مقدار تلاش براي پرده برداري از جرم انجام شده لازم است. مهم تر اينكه، آنها اغلب مراحل لازم براي پرده برداري از جرم مرتكب شده در طول بررسي هاي خود را طي نمي كنند. متقاضي، قضات، سهام داران و ديگر طرفين همگي از بازرس انتظار دارند تا مراحل لازمه را انجام دهد. آنها اغلب از اينكه بازرس بدون آنكه به نتيجه اي برسد و جرم راكشف كند مي رود و بعداً بصورت اتفاقي و از روي حادثه اي از ان 1رده برداري مي شود. بازگو كردن مجدد نتايج بررسي ها نتيجه اي منفي را براي آن شركت و افراد شاغل درآن در پي خواهد داشت.
دلايلي كه يك بازرس در بررسي هاي خود موفق نمي شود پرده از جرم بوقوع پيوسته بردارد عبارتند از :
اعتماد بيش از حد بر گفته هاي متقاضي
كمبود آگاهي و يا تشخيص وضعيت هاي تعيين كننده در امر تصميم گيري
روابط شخصي با متقاضي
شكست خوردن برنامه زيري ها و فاليت هاي انجام شده توسط فرد مجرم
و همچنين تمايل به نخواستن .
شكاف انتظاراتي بوسيله دو عامل ايحاد مي شود : توانايي بازرس در تشخيص جرم و تلاش هاي بازرس در پيدا كردن جرم. يك بازرس ممكن است مهارت لازم را در پيدا كردن جرم داشته باشد اما ممكن است نشانه هاي جرم انجام شده را ناديده بگيرد . و يا ممكن اسن بازرسي از فنون مختلفي استفاده نمايد اما كم بودن تجاربش موجب ود نتواند ازجرم صورت گرفته پرده برداري كند. هر دو حالت ذكر شده موحب مي شود تا شكاف انتظاراتي ايجاد شود .
يك بازرس مي بايست مهارت هاي لازم براي تشخيص جرم را در خود افزايش دهد و همچنين اطلاعات كافي را در مورد قوانين و آيين نامه هاي موجود كسب كند تا بتواند در امر بازرسي از آنها استفاده بهتري داشته باشد. آيين نامه استاندارد شماره 99 بازرسي كه در اتحاديه بازرسان آمده است مي گويد : بازرسيان مي بايست داراي اطلاعات لازم براي تشخصي نشانههاي جرم باشند. بهر حال كلمه منطقي و كافي به بازرسان اين طرز تفكر را مي دهد كه در صورتي كه آنها جرم را تشخيص ندهند مشكلي پيش نمي آيد. البته معناي اين كلمات بوسيله مدير آنها، متقاضي،
مسئول ارشد آنها و يا قاضي و هيئت منصفه دادخواهي براي آنها مشخص مي شود.
افزايش دادن مهارت هاي تشخيص جرم
جرم شناسان در كار خود بر موارد زير اعتماد مي كنند :
اطلاعاتي كه از نحوه ارتكاب جرم يك مجرم مشخص دارند؛
اطلاعاتي كه از قوانين و آيين نامه هاي كاربردي دارند؛
مهارتهاي بالا در ارتباط با ديگران؛ و همچنين
مهارت بالا در امر بازپرسي.
زماني كه از بازرسان نمي توان انتظار داشت كه اين مهارت ها را سطحي كه براي تشخيص جرم لازم است ارتقا بخشند، مي بايست آنها تلاش كنند تا در امر بازرسي متخصص تر شوند و اين كار از طريق تمرين، افزايش تجربه، خواندن مقالات حرفه اي، خلاقيت فكر و استفاده از مهارت هاي كشف جرم خود در طول بازرسي حاصل مي شود.
تمرين و آگاهي. تمامي بازرسان مي بايست داراي اطلاعات لازمه را در مورد چكونگي ارتكاب جرم ها داشته باشند تا بتوانند خودشان را بهتر با موضوع مورد بررسي وفق داده و پرده از جرم اتفاق افتاده بردارند. بازرسان مي توانند با طرح ريزي يك نظريه در مورد چگونگي جرم بر اساس علل ارتكاب جرم از طرف مردم شروع كنند. سازمان هايي نظير IAA، انجمن ملي بررسي مجاز (
NACVA ) و سازمان مجاز برگزار كننده آزمون هاي جرم شناسي پيشنهاداتي را در مورد برگزاري دوره هايي براي درك اساسي روش هاي ارتكاب جرم هاي معمول، اختلاس هاي مالي و رشوه خواري و ديگر ريشهاي فساد ارائه مي دهند. آن دسته از بازرساني كه مهارت هاي جرم شناسي خود را بالا برده اند مي توانند براي دريافت گواهينامه هايي چون گواهينامه جرم شناسي ACFE و گواهينامه بازرسي بر اساس مستدلات NACVA اقدام نمايند. بعلاوه خيلي از دانشكده ها و
دانشگاه ها نيز امروزه دوره هايي را براي آموزش جرم شناسي در قالب دوره هاي عملي ريشه يابي و برنامه هاي بازرسي برگزار مي كنند. اين دوره ها داراي يك مرحله 1 تا 4 ساعته مرور جرم شناسي، 3 روز دوره جامع كه در آن بازرسان بر اساس دلايل ارتكاب جرم به دنبال جرم مي گردند، در جسله هاي دوره اي شركت مي كنند و اطلاعات بدست آورده خود را مرود مي كنند.
خلاقيت. ريسك كردن در جرائم خلاق انتقاد به يك بازرسي موفق و پرده برداري از جرم اتفاق افتاده مي باشد.در غير اينصورت، خلاقيت براي بازرسان موقعيتي را بوجود مي آورد تا خود را به جاي مجرم گذاشته و به جاي وي فكر كنند، يعني مصداق اين ضرب المثل كه مي گويد : ‹‹ براي آنكه بتواني ماهي رو بگيري، سعي كن مثل اون فكر كني ››.
بر اساس نوشته هاي به چاپ رسيده، تقريباً 50% از بازرسان براي آنكه شروع به كار كنند از اين روش استفاده مي كنند. آن دسته از بازرسان كه از اين روش براي كشف جرم استفاده مي كنند، تنها نيمي از آنها در هنگام نوشتن روش شناسايي جرم از استفاده از اين روش نام مي برند. ديگر بازرساني كه از اين روش با شيوه اي اصولي تر استفاده مي كنند و ريسك مربوط به بررسي اين كار را قبول مي كنند از نوشتن شيوه انجام عمليات جرم شناسي خود چيزي نمي نويسند.
نكته اساسي استفاده از خلاقيت سود جستن از آن است . براي مثال، بازرسان مي توانند بصورت گسترده كار كنند و در قالب تيمي شامل 3 بازرس باشند. بهتر از آن، اينكه تيم گفته شده مي بايست داراي يك بررسي كننده جرم داشته باشد كه در مورد كشف جرم بسيار با مهارت باشد. استفاده از راهبردهاي زير مي تواند استفاده از خلاقيت را مثمر ثمر تر كند :
دوره آموزشي را براي خود و آناني كه با شما هستند دوراني خوش و جذاب كنيد .
دليلي را براي ارتكاب جرم در نظر بگيريد و از آن به دلايل اصلي برسيد .
بررسي كننده جرم را نيز در كار خود درگير كنيد .
سازمان هاي جنايي مرتبط را مشخص كنيد .
از وسايل كمكي استفاده نمائيد .
پس از بحث در مورد خلاقيت، لازم است تا به طرح ريزي جرم مرتكب شده متناسب با آنچه در دوران قبلي بدست آمده پرداخته شود. براي مثال، در صورتي كه شيوه ارتكاب جرم با ريسك بالايي تشخيص داده شود، بازرس مي بايست مراحلي را براي پرده برداري از آن پشت سر بگذارد. اين مراحل مي توانند موارد ذكر شده در زير باشند :
بررسي اطلاعات بدست آمرده براي مشخص كردن افراد مشكوك؛ب يافته و موارد مشابهي بدست آيد؛
پيدا كردن آدرس پستي افراد مشكوك و بررسي آن؛
بررسي و مقايسه آدرس هاي بدست آمده براي پيدا كردن نقاط مشترك؛
برقراري ارتباط با مظنونيني كه احتمال ارتكاب جرم توسط انها بيشتر مي باشد؛ و
اجراي آناليز قانون Bendford ( كه بر اساس پيش بيني استوار مي باشد ) بر روي مظنونيني كه حس ظن شما را بيشتر برانگيخته اند.
مهارت هاي بازرپرسي. بازرسان مي بايست از بازپرسي موفق به عنوان وسيله اي قانوني در يك بازرسي استفاده نمايند. بازرسان مي توانند با ارتقا دادن تجربيات خود و بالا بردن معلومات خود تشخص اينكه شخصي دروغ مي گويد را براي خود تسهيل كنند.
عموماً، مردم متعاون، فعال و بسيار حامي بازرسان و فعاليت هاي آنان مي باشند. بازرسان مي بايست چيزي در حدود 15 دقيقه اول بازپرسي خود را براي شناسايي فرد مورد بازجويي صرف كنند. نكته مهم اين است كه به چگونگي رفتار فرد مورد بازجويي، حركات بدن وي و در كلرفتارهايش دقت شود. همچنين نكته مهم ديگر اين است كه به لحن صداي فردي كه مورد بازجويي قرار مي گيرد، تمايل وي به جواب دادن و نحوه پاسخ گويي وي به سوالات دقت شود. زماني كه بازپرسي با شخصي سر صحبت را باز مي كند، مي تواند از روش مخصوص بازجويي وارد شود و يا روش
دوستانه را انتخاب كند. اينجاست كه بازپرس مي بايست تغيير در رفتار و لحن گفتار را متوجه شود.
به عنوان مثال : ماري مسئول پرداخت حساب ها مي باشد. در طول بازجويي، وي وارد صحبت با جاستين كه حساب هاي فروشگاه را بررسي مي كند مي شود. ماري راست نشسته است و بدون ناراحتي در حال صحبت در مورد دخترش كه فوتبال بازي مي كند و پسرش كه در تيم دبيرستانش در خط حمله بازي مي كند مي باشد. جاستين هم به موضوع صحبت علاقه مند است، چرا كه او هم در همان تيم بازي مي كرده است. پس از آنكه اين صحبت به اتمام مي رسد،
جاستين از ماري در مورد چگونگي مديريت فروش و چگونگي مراحل انجام پرداخت ها سوال مي كند. ماري به سرعت تغغير مي كند و گويي به فرد ديگري تبديل مي شود. او بر روي صندلي اش عقب تر رفته و دست به سينه مي نشيند. وي حالتي دفاعي به خودمي گيرد و جواب سوال جاستين را خيلي كوتاه مي دهد. جاستين احساس مي كند وي تغيير كرده است اما به سوال پرسيدن ادامه مي دهد، چرا كه براي اتمام بررسي هايش در محدوديت زماني قرار دارد. او سوال هايش را به اتمام مي رساند و ليستس از قيمت ها مي گيرد و گزارش خود را مي نويسد. وي
كمي احساس ترديد دارد، اما از اينكه بررسي هايش را به اتمام رسانده است خوشنود است.
يك سال بعد، بر ملا مي شود كه ماري چهار قرارداد جعلي دارد و از مشتري اش 400000 دلار دستمزد براي كاري كه انجام نشده است گرفته است. با بررسي مجدد بازپرسي، كاملاً واضح است كه چرا ماري زماني كه جاستين در مورد مسئوليت هاي كاري اش از وي سوال كرد حالت
ي تدافعي به خود گرفت. جاستين با اينكه احتمال مي داد ماري دروغ گفته اما به وي اعتماد كرد، درحاليكه مي توانست با ادامه دادن سوال ها پرده از جرمي كه ماري مرتكب شده بود بردارد. اين بازپرسان هستند كه نقش مهمي را در بازپرسي ايفا مي كنند و مي بايست بياموزند كه چگونه آناليز رفتاري داشته باشند و نبايد تنها به نوشتن گزارشي اكتفا كنند و اينگونه خيلي موقعيت بهتري را براي كشف كردن نشانه هاي فعاليت مجرمانه ايجاد مي كند.
بازپرسي به همراه مديريت. كمتر از 30 % از بازپرسان خبره از مديريت سؤظن هاي خود در بازپرسي ها استفاده مي كنند. بهرحال اغلب مردن براي ارائه اطلاعات تمايلي ندارند و تا زماني كه از آنها سوالي نشود چيزي نمي گويند. در اينجا پيشنهاد مي شود كه مردم مي بايست به صحبت كردن در مورد جرائم، شماره هاي گزارش دهي تخلفات و گزارش سؤظن ها تشويق شوند.
تصور كردن مثلث جرم
Donald Cressey جرم شناس با مطالعه بر روي كساني كه مرتكب اختلاس شده بودند و قابل اعتماد بودند، نظريه مثلث ارتكاب جرم را ارائه نمود. وي دريافت كه مردم احتياجات مالي (فشار ) غير قابل حلي دارند كه مجبور به انجام كارهاي ناروايي براي حل آنها مي شوند. اين فشارها ممكن است به سبب اعتياد به قمار، مشكلات خانوادگي، مشكلات كاري و يا ساير مشكلات شخصي يا پيچيده ايجاد شود. جزئيات جالب توجه در تئوري Cressey اين است كه اشخاص نمي توانند مشكل خود را با ديگران درميان بگذارند. اگرچه كه فشارها و مشكلات براي هر فرد شاغلي در خانه و محل كار وجود دارد، اما همگي مرتكب خلاف نمي شوند. نمونه اي از مشكلات غير قابل درميان گذاشتن در زير آورده شده اند :
با فساد رئيس، پروژه اي شكل مي گيرد. متاسفانه پروژه به طرز فجيحي شكست مي خورد و تجارتش با شكست مواجه مي شود. وي اخيراً از جانب دو قضيه متحمل رنج شده است و معتقد است كه CEO ممكن است وي را تبرعه كند. به ديگر سهامداران و گروه مديران هم نمي تواند اين خبر بد را بدهد، پس CFO را مجبور مي كند تا براي كمك به وي در پوشاندن خسارات فاكتورهاي فروش جعلي تهيه كند تا وي كارش را از دست ندهد.
مدير اصلي امور ماليمتحمل خسارات قابل توجهي در سرمايه گذاري هاي شخصي خود شده است. وي نمي تواند شكست شخصي خود را با كسي مطرح كند، چرا كه آنها مي تواند به موقعيت وي به عنوان يك فرد مسئول آن هم در مرتبه مدير قسمت مالي لطمه وارد نمايند. وي تلاش مي كند تا مشكل مالي اش را خود به تنهايي و در خفا و بوسيله نوشتن چك هاي شركت به نام شركتي كه خود نامش را در ليست اطلاعاتي شركت آورده است حل كند.
دومين قسمت از مثلث جرم زمان و فرست مي باشد. زمان و فرصت روشي را كه بوسيله آن جرم مي تواند مرتكب شود را تعيين مي كند و اغلب در محدوديت مقداري قرار دارد. در حقيقت فرصت لازم نيست آنقدر زياد باشد كه توسط شخصي جلب توجه كند. براي مثال راننده اي مي تواند انتخاب كند كه از پست كنترل سرعت بزرگراه عبور كند چرا كه وي اعتقاد ندارد كه يك مامور پليس در حال كار درآن منطقه مي باشد. اين احتمال وجود دارد كه هيچ پليسي در آن اطراف نباشد و يا ممكن است مامور پليسي مخفي شده باشد و راننده وي را نبيند. در هر صورت، رانند تصميم مي گيرد كه سرعتش را افزايش دهد. در حالت اول رانندهاز اينكه سريعتر از حد قانوني رانندگي كرده است لذت مي برد. در حالت دوم وي جريمه مي شود.
فرد مجرم مي توانند دستخوض دلايل زيادي شود و از عدم كنترل يا ناكافي بودن آن بخواهد تا استفاده خود را ببرد. موارد شامل عدم وجود يا ناكافي بودن مي باشند :
نظارت و بازرسي؛
تفكيك حقوق؛
موافقت با مديريت؛ و
كنترل سيستم.
سومين قسمت از مثلث جرم به توانايي افراد مربوط مي شود كه تا چه حد در زماني كه عملي غير قانوني انجام داده اند رفتاري عقلاني انجام مي دهند. به مثال سريع رفتن در بزرگراه برمي گرديم، راننده اي كه از حد سرعت مجاز سركشي نموده است، حال عمداً يا سهواً، خود خوب مي داند كه از قوانين راهنمايي و رانندگي تخطي كردن است،حتي اگر هميشه به همين سرعت رانندگي كند. به هر حال بسيارياز رانندگان دليل عمل خود را كي از موارد زير عنوان مي كنند :
من فقط چند لحظه تند رفتم؛
من راننده اي قابل هستم؛
همه تند مي رفتند؛