بخشی از مقاله
حق الناس
مقدّمه:
حقوق بشر یکی از مهمترین مباحث مطرح در ایران معاصر است. اگرچه ایران «منشور ملل متحد»، «اعلامیه جهانی حقوق بشر»، «میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی» و «میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی» را (بهترتیب در سالهای 1324، 1327، 1354 و 1354) رسماً پذیرفته است و بخشهای مهمی از این اسناد بینالمللی در قوانین اساسی ایران از جمله فصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران گنجانیده شدهاست؛ اما
نظام حقوق بشر چه در نظر و چه در عمل در جامعه ما با مشکل مواجه است. اما به لحاظ نظری، بسیاری از اصول بنیادین آن (از قبیل تساوی حقوقی همه انسانها فارغ از جنس و دین و تعلقات سیاسی) نادرست و معارض آموزههای الهی پنداشته میشود. اما بهلحاظ عملی، بسیاری از مواد اعلامیه و میثاقین و اصول مرتبط در قانون اساسی به شکل نهادین
ه نقض میشود.
در جامعهای که بهنام دین در آن حکومت میشود، و همه امور رسماً از منظر دین (ولو قرائتی خاص از آن) تبیین و تفسیر میشوند؛ طبیعی است که بحث «نسبت اسلام و حقوق بشر» یا «تعیین تکلیف حقوق بشر از منظر اسلام» بحثی ضروری و درعین حال چالش برانگیز باشد.
هرچيز كه حقى از مردم در آن باشد، درحيطه حق الناس قرار مىگيرد. تاكيد اسلا
م بر رعايت حق الناس آنچنان موكد است كه مىگويد آنگاه كه انسان از گناهان پيشين خود به درگاه الهى توبه مىكند، تا زمانى كه حقوق ضايع كرده مردم را ادا نكند، توبهاش پذيرفته نخواهد بود. يعنى خدا حق خود را در كوتاهىها و تقصيرها و اهمالها در شرايطى كه نشانههاى ندامت واقعى در فرد مسلمان آشكار شود، مىبخشد. اما حق مردم را در هيچ شرايطى نه.
آنانكه با پايمال كردن حقوق مردم (به انحاء مختلف) به ثروت و مكنتى رسيدهاند آنانكه كه مستقيم و غيرمستقيم به حقوق ديگران تجاوز مىكنند و از اين راه درآمدهايى بدست مىآورند و زندگيشان را اداره مىكنند، بايد بدانند كه چوب پايمال كردن حقالناس را هم دراين دنيا و هم
در روز بازپسين به سختى خواهند خورد و هيچ توجيه و دليل تراشى دراين مقوله كارساز نيست.
حق الناس، چونان اخگرى سرخ و سوزان است كه بر دستان هركس قرار گيرد، تا مغز استخوان را مىسوزاند، اما گاه فاصله زمانى پايمال كردن حق ديگران تا درك اين سوزش، فاصلهاى طولانى است. خيلىها را در اطرافمان مىشناسيم كه زندگى شيرين و مرفهى را براى خود وخانوادهاشان فراهم كردهاند، اما ناگهان در اوج لذتهاى دنيايى، بلايى سخت بر آنها نازل مىشود. عزيزشان سرطان مىگيرد، جوانشان به مرگى ناگهانى پرپر مىشود، ثرورتشان بناگهان بر باد مىرود، كانون وفاى خانوادگىشان لكهدار مىشود و... آنان انگشت حيرت به دهان مىگ
زند كه اين بلا از كجا برآنها نازل شد. اينطور مواقع- غير ازمواردى كه به امتحان الهى از مؤمن برمىگردد و حيطهاى كاملاً متفاوت است- بايد در جستجوى ظلم به مسلمانى يا مسلمانانى در روابط گذشته برآمد و ردپاى اين ظلم را در زندگى سرپرست خانوار جستجو كرد.
ايمان ما به ما مىگويد، آنكه حق الناس را پايمال مىكند، هيچ راه فرارى ندارد.
انسانى كه اشرف مخلوقات ناميده شده و جهان با تمام امكانات، نعمات و مواهب براى وى و در خدمت او است در هر وضع و موقعيت و صرف نظر از جنس، نژاد، رنگ، خصوصيات موروثى و اجتماعى، مشخصات اخلاقى و عقيدتى، موجودى است آزاد و برخوردار از يك سلسله حقوق و بايد در تمام جوامع با هر نوع حكومت و تحت هر سليقه و برداشت بتواند از همه اين حقوق و آزاديها بطور كامل برخوردار شود و تا زمانيكه در راستاى حق و قانون و در غير جهت صدمه زدن به اجتماع و افراد ديگر حركت كند هيچكس نبايد در راه او مانعى ايجاد كند و به مقام والاى انسانيت او لطمه وارد آورد. اما هر گاه انسان از اين حقوق و آزاديهاي خداداد سوءاستفاده كند و يا ديگران را از تمامى يا برخى از اين حقوق و آزاديها محروم سازد نه تنها زندگي اندوهباري پيدا
خواهد كرد و با انواع مشكلات و مصائب روبرو خواهد شد بلكه از زندگى ديگران نيز سلب آسايش خواهد نمود و باعث دردسر و گرفتارى براى آنان خواهد شد.
هر فردى با توجه به حقوق طبيعى و الهى كه خداوند دراختيار او قرار داده بايد سعى كند كه هم از حقوق خود صيانت و حفاظت بعمل آورد و هم با رعايت همه مصالح فرد و جامعه در راه اعتلاى يك جامعه انسانى و ايدهآل گام بردارد.
بديهى است تحقق جامعهاى مترقى، ايدهآل و مدينهاى فاضله آرزوى ر كسى است. رسيدن به چنين جامعهاى چندان دور از انتظار نيست بشرط آنكه هر كس به سهم خود تلاش كند به حقوق و آزادىهاى ديگران احترام بگذارد و با قاطعيت جلوى انحرافات و ناهنجاريهاى اجتماعى بايستد.
حقوق مسلمانان نسبت به يكديگر
رسول گرامى اسلام حضرت محمد(ص) فرمودند: براستى براى هر مسلمانى برعهده برادر مسلمانش شش حق وجود دارد: هنگام ملاقات بر او سلام كند، هنگام بيمارى به عيادتش برود، زمانى كه عطسه كرد او را با عبارت يرحمك الله دعا كند و زمانى كه مرد او را تشييع جنازه نمايد، هنگامى كه او را دعوت نموده دعوتش را اجابت نمايد و آنچه براى خود دوست مىدارد براى او هم بپسندد و آنچه براى خود نمىپسندد براى او هم ناخوش بدارد.
هنگامى كه سخن از حق و حقوق افراد نسبت به يكديگر به ميان مىآيد م
عمولا در ذهن افراد حق و تكليف فرزندان نسبت به پدر و مادر، حقوق والدين نسبت به فرزندان، زن و شوهر نسبت به يكديگر، همسايه ها نسبت به يكديگر، حقوقي كه معلم
بر شاگردان و بالعكس دارد و مواردى از اين نمونه متبادر مىگردد ليكن حق
و حقوقى كه افراد نسبت به يكديگر دارند از هر قشر و طيف و دستهاى، از هر جنس و صنف و طايفه اي دامنهاى بس وسيع دارد و در حقيقت وسعتي به اندازه جامعه اسلامى پيدا مىكند البته اين امكان وجود ندارد كه يك مسلمان نسبت به همه مسلمانان ديگر تمام اين حقوق را مراعات كند اما در قرآن و احاديث مكررا توصيه شده است كه هر فرد مسلمانى بايد آمادگى اداى اين حقوق را داشته باشد و آنچه كه برعهده او گذاشته شده نسبت به ديگر مسلمانان بجا آورد و فكر نكند كه وظيفه او منحصرا محدود به فرزند، والدين و همسايه مىشود. به عبارت ديگر همين كه فردى مسلمان شد با اتكاء به همين خصيصه مسلمانى يك سري حقوق و وظايف بر او مترتب مي گردد كه بايد در ايفاى آن تلاش نمايد.
بطور مثال هر كس فرياد مظلومى را بشنود كه كمك مىخواهد و او را كمك نكند مسلمان نيست. مسعود حسينى كارشناس حقوقى در اين باره مىگويد: اگر حقوق افراد در جامعه پايمال شود و هر كس خودسرانه و بدون رعايت اصول قانونى در حيطه كارى ديگرى وارد شود امنيت و ثبات جامعه و نيزآزادى و حرمت افراد از بين رفته و به تدريج هرج ومرج و تباهى و استبداد و خودكامگى حاكم مي گردد و جامعه به انحطاط كشانده مىشود.
وي اضافه مىكند اگر هر كس به سهم خودش حقوق ديگران را در همه زمينهه
ا اعم از سياسى، قضايى، اجتماعى و اقتصادى رعايت كند و متقابلا صيانت و رعايت حقوق خود را از جامعه مطالبه نمايد در آن جامعه هيچگاه چيزى به نام تضييع حقوق نخواهيم داشت و محدوده حقوق فردى و اجتماعي افراد كاملا مشخص و شناخته شده خواهد بود.
اين كارشناس مىگويد: خداوند با آنكه خود خالق و مالك هستى است و همه جا حاضر و ناظر بر اعمال بندگان خويش است با اين حال به بندگان خويش اختيار و آزادى داده است و آنها را در حيطه كارى خودشان آزاد گذاشته است و حتى خودش در اعمال و افعال اختيارى آنان وارد نمىشود و دخالت نمىكند از اين رو جاى دارد مردم نيز در حيطه كارى خداوند وارد نشوند و حق الهى را محترم شمارند و حرمتش را نگاه دارند همچنين شايسته است كه مردم با رعايت آزادى و اختيار خودشان در امور ديگران دخالت نكنند و حقوق يكديگر را رعايت نمايند چرا كه رعايت اين حقوق از اختصاصات جامعه مدنى نبوى است.
وى تصريح مىكند: فرآيند رشد و هدايت در يك جامعه الهي با رعايت اصل آزادى و حفظ حقوق متقابل تحقق مىيابد نه با زور و سلطه و از اين جاست كه وظيفه خطير مسئولين نظام اسلامى مشخص مىشود كه بايد آنچنان به عدالت و انصاف رفتار نمايند كه ضمن راهنمايى و هدايت مردم موجبات رعايت حقوق آنان را به گونهاى فراهم سازند كه حتى به اندازه ذره ناچيزى حقوق آنان تضييع نگردد.
حق الناس وظيفه بزرگي بر گردن مردم و مسئولين
«حق الناس» يكى از عالىترين مفاهيم حقوقى در اسلام است. عباسعلى كامرانيان پژوهشگر مسائل دينى در اين باره معتقد است كه رعايت حقوق مردم يا به عبارت ديگر «حق الناس» يكى از وظايف بزرگى است كه برعهده مسئولين و مردم گذاشته شده است و عدم رعايت آن توسط مسئولين و مردم، موجب بروز مشكلات عديده فردى و اجتماعى در جامعه مىشود.
به عنوان مثال يكى از حقوق مردم كه بر مسئولين مترتب است اجراى عدالت اجتماعى است. اگر مسئولين در عرصه اقدامات و كارهاي خويش عدالت را مدنظر قرار داشته باشند، مىتوان گفت كه حقوق مردم را به تمامي رعايت كردهاند و زمينه لطمه به حق الناس را از بين بردهاند، زيرا يكى از اهداف بزرگ انبياء برقرارى عدالت بوده است چنانكه خداوند متعال در آيه 25 س
وره حديد مىفرمايند: ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم به عدالت قيام كنند...
اگر به عدالت اجتماعى از اين ديدگاه بنگريم كه عدالت يعني دادن حق هر كس به او، متوجه خواهيم شد كه يكي از سرفصلهاى بزرگ اداى حقوق مردم، بسط و گسترش عدالت اجتماعى است.
از اين كه بگذريم در بين مردم نيز اگر قاعده و قانون درست حكمفرما نباشد، زمينههاى تضييع حقوق عمومى فراهم مىشود.
وي مىافزايد: رعايت حقوق مردم در محل كار و كسب و در عرصه اجتماع شامل مصاديق مختلفى مىشود مثلا كسانى كه حقوق شرعى خويش مانند خمس و زكات را پرداخت نمىكنند به حق خود و ديگران و خصوصاً فقرا و نيازمندان تجاوز مىكنند.
خداوند متعال در آيات 35 و 34 سوره توبه به اين حقيقت اشاره مىفرمايند: كسانى كه طلا و نقره را ذخيره مىكنند و بخاطر دنيا دوستى آنها را در راه خدا انفاق نمىكنند را به عذاب دردناك بشارت بده، روزى كه طلا و نقره هايشان در آتش گداخته شود و با آنها پيشانى، پشت و پهلوهايشان را داغ كنند و فرشتگان عذاب به آنها گويند:
اين است نتيجه ذخيرهسازى زر و سيم در دنيا و نپرداختن حقوق فقرا. اكنون عذاب آتش و سيم و زرى را كه مي اندوختيد بچشيد.
اين پژوهشگر در ادامه با اشاره به مصاديق بزرگ ديگر تضييع حق الناس مىگويد: كمفروشى و گرانفروشى نيز از مصاديق بزرگ و رايج ضايع كردن حقالناس است كه در سطح بسيار وسيعى حقوق عامه را مورد دستبرد قرار مىدهد خداوند متعال حتى از اين كار تعبير به فساد فرموده است، در آيه 85 سوره اعراف در اين باره آمده است:
كم نفروشيد و گرانفروشى نكنيد و در سنجش وكيل و وزن با مردم عدل و درستى پيشه سازيد و كم فروشى در جنس و وقت و كار و... نكنيد و در زمين فساد ايجاد نكنيد.
كامرانيان در باره مصاديق ديگر عدم رعايت حق الناس اضافه مىكند در هر جامعهاى، معمولا افراد ضعيف و كودكان و كسانى كه قدرت استيفاي حقوق خود را ندارند، بيشتر در معرض تضييع حقوق قرار مىگيرند. از اين گروهها مىتوان به عنوان مثال به ايتام و فقرا به عنوان دو گروه مهم اشاره كرد. خداوند متعال درباره رعايت حقوق ايتام در آيه 10 سوره نساء مىفرمايند: كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مىخورند در حقيقت فقط آتش مىخورند و بزودى در شعلههاى آتش دوزخ مىسوزند.
همچنين خداوند متعال به پيامبر اسلام و همه مؤمنان و دست اندركاران امور امر فرمودهاند كه از حقوق فقرا پاسدارى كنند و حتى لحظهاى از آنها غافل نشوند زيرا اغنياء و پول پرستها و هوس بازها و گناهكاران اين افراد ضعيف را زودتر استثمار مىكنند و حقوقشان را ضايع مىسازند.
در آيه 28 سوره كهف خطاب به پيامبر آمده است:
هميشه خود را در نهايت بردبارى به محبت كسانى كه صبح و شام خدا را مىخوانند و طالب رضاى او هستند وادار كن و يك لحظه از آنها چشم نپوش كه به زينتهاى دنيا مايل شوى...
به عقيده اين كارشناس: به عدالت سخن گفتن، واسطه ازدواج شدن، شهادت حق دادن، دفاع از جان و مال و ناموس مردم، حمايت از مظلومان، برخورد با ظالمان و برخورد با متقلبان و... از جمله مواردى است كه مىتواند موجبات عدم تضييع حق عمومى مردم را فراهم سازد.
امام على(ع) درباره اهميت توجه به حقوق مردم در خطبه 167 نهجالبلاغه مىفرمايند: هركس حقوق بندگان خدا را بجاي آورد در حقيقت حدود خداوند را بجا آورده است.
وى اضافه مىكند: رعايت حقوق مردم شامل مصاديق مختلفى مىشود از جمله در محل كار و تحصيل، در خانواده و در جامعه...
اين پژوهشگر همچنين ادامه مىدهد مثلا در محيطهاى كارى افراد بايد تلاش كنند كه حقوق يكديگر را تضييع نكنند و به حقوق يكديگر احترام بگذارند، از ايجاد سرو صدا و مزاحمت، خندههاى بلند، صحبتهاى بلند نامناسب و آلوده سازى محيط جلوگيرى كنند تا ديگران به راحتى بتوانند به انجام وظيفه خود بپردازند مخصوصاً در محيطهاى جمعى اين مسئله حتماً بايد رعايت شود.
وى به مسئله استفاده شخصي از وسائل عمومى نيز در اين رابطه اشاره مىكند و مىگويد: استفاده از وسايل عمومي ادارات مثل اتومبيل ها، منازل، رايانه ها، اوراق و دفاتر و ساير وسايل موردنياز ادارات براى استفادههاى شخصى در حقيقت نوعى تجاوز به حقوق ديگران و بيتالمال و عدم رعايت عامه مردم است، يا مثلا در محيطهاى تحصيلى وقت گذرانى دركلاس، گرفتن وقت اساتيد به بهانههاى مختلف با بحثهاى شخصى و بيهوده، ايجاد مزاحمت و... از جمله مسايلى است كه به حقوق دانش آموزان، طلبهها و دانشجويان لطمههاى جدى وارد مىسازد.
به عقيده اين كارشناسان البته بوجود آوردن فضاى بحث و گفت وگو در محيطهاى آموزشى اگر بصورت عمومى، علمى و فراگير باشد و جنبه آموزشى هم براى ديگران داشته باشد، نه تنها بد نيست بلكه اطلاعات عمومى ديگران را هم بالا مىبرد و براى ديگران بسيار سودمند خواهد بود ليكن مزاحمتهاى شخصى و گرفتن وقت كلاس نه تنها استفادهاى براى عموم ندارد بلكه وقت ديگران هم گرفته مىشود، و به ضرر آنان خواهد بود.
برخی گفتهاند: «هر آنچه که اولاً و بالذات معصیت الله و بالعرض تجاوز به حقوق افراد باشد، حق الله و هر چه که عکس آن باشد حق الناس است» و نیز در تعریف حق الله آمده است: «حق الله سلطنت خداوند بر بازخواست بندگان است عموماً بر انجام یا ترک عملی که در مورد آن نهی یا امر شارع به مکلف متوجه شده است» و عدهای این دو مفهوم را به آثارش تعریف کرده و گفتهاند: «هر آنچه که بنده میتواند آن را ساقط کند حق الله و هر آنچه که بنده حق اسقاط آن را ندارد حق الله است»و تکالیف را به سه دسته حق الله و حق الناس و حق مختلط تقسیم کردهاند «برخی از محققان نیز تأسیس حقوق حق الله را مطابق با حقوق عمومی و حق الناس را معادل با حقوق خصوصی تلقی کردهاند» آیت الله اردبیلی پس از ذکر اقوال فقها و حقوقدانان مینویسد: «حق الله در دو معنا بکار میرود:
1- حق ولایت مطلقه خداوند و آن امر و احکام خداوند و وجوب پیروی از آنهاست و این همان معنای سخن پیامبر است که فرمود: «حَقَّ اللهِ عَلَی العِبادِ اَنْ یَعْبُدوه ولایشرکوا به شیئاً» این معنا منظور بحث ما در اینجا (حکم غیابی) نیست.
2- هر آنچه که ملاک حکم در آن مصالح عامه و خاصهای است اختیارش به دست مکلف نیست اگر چه مصلحت متعلق به او باشد مثل حرمت خودکشی یا فرزندکشی و مقصود از حق الناس چیزی است که ملاک (حکم) در آن مصلحت شخصی است و اختیار آن به دس
ت شخص است مثل وجوب قصاص ودیه که منوط به مطالبه ولی دم است و هر وقت عفو کند منتفی است» از نظرکمیسیون استفتائات شورای عالی قضایی «هر جرمی که موجب تضرر شخص یا اشخاص خاص بشود حق الناس و هر جرمی که باعث اخلال و اختلال در نظم گردد و موجب لطمه بر مصالح اجتماعی و حقوق عمومی باشد حق الله محسوب میشود...»
ب) مصادیق حق الله و حق الناس در حقوق کیفری
بر مبنای تقسیمبندی مجازات میتوان گفت تمام جرایم مستوجب مجازات حدی به جز قذف و سرقت قبل از رفع الی الحاکم حق الله و همه دیات و قصاص حق الناس میباشند. جرایم تعزیری نیز با توجه به تعریف حق الله و حق الناس، برخی حق الله مثل روابط نامشروع مادون زنا و برخی مثل توهین حق الناس میباشندجرایم مستوجب مجازات بازدارنده هر چند که طبق تعریفهای حقوق، حق الله محسوب میشوند در عین حال نظریههای مشورتی 5086/7 – 19/7/1384 و 4456/7- 24/8/77 جرایم مذکور در قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب 17/8/76 مجمع تشخیص مصلحت نظام که از مصادیق روشن جرایم بازدارنده میباشند را از شمول حق الله و حق الناس خارج دانسته و بیان داشتهاند «جرایم مذکور در قانون مبارزه با مواد مخدر نه جنبه حقاللهی دارد و نه جنبه حق الناسی...»
ج)آثار تفکیک حق الله و حق الناس
آثار مختلفی بر تفکیک بین این دو حق در نظام قضایی اسلام مترتب است که مؤلفین فقهی و حقوقی به احصار و بررسی آن پرداختهاند در بین کتب حقوقی میتوان به کتاب «جرایم علیه اموال و مالکیت» دکتر میر صادقی و از بین کتب فقهی به کتاب «فقه القضاء» آیت الله اردبیلی اشاره کرد که در کتاب اخیر تعداد چهارده اثر مترتب بر این تفکیک، برشمرده ش
ده است که برخی از آنها عیناً درج میشود.
1- حق الله مبتنی بر تخفیف است برخلاف حق الناس؛
2- صدور حکم غیابی در حق الناس جایز است برخلاف حق الله؛
3- شهادت بر شهادت در حق الناس پذیرفته برخلاف حق الله؛
4- صدور حکم و اجرای آن در حق الناس منوط به مطالبه شاکی است برخلاف حق الله؛
5- در حقوق الله در برخی موارد حاکم حق عفو دارد برخلاف حق الن
اس.
منابع :
1- ماهنامه كوثر
2- شیری، عباس؛ سقوط مجازات در حقوق کیفری اسلام و ایران، تهران، مرکز انتشارات جهاد دانشگاهی شهید بهشتی، سال 1372، ص 112.
3- آشوری، محمد؛ عدالت کیفری (مجموعه مقالات)، تهران،کتابخانه گنج دانش،1376، چاپ اول، ص 214.
4- موسوی اردبیلی، عبدالکریم؛ فقه القضاء، قم، موسسه النشر لجامعه مفید، 1423 ق، الطبعه الثانیه، ص 188.
5- آشوری، عمر؛ آیین دادرسی کیفر، تهران، سمت، 1383، هشتم، ج1، ص 169
6- مجموعه جرائم و مجازاتها، تهران، معاونت پژوهش، تدوین و تنقیح
قوانین و مقررات، 1385، چاپ سوم، ویرایش دوم، ج 2، ص 605 و 606.
7- میرمحمدصادقی، حسین؛ جرایم علیه اموال و مالکیت، تهران، نشر میزان، سال 1381، نهم، صص 46و 47.