بخشی از مقاله
دروغگویی
دروغگویی درمردان
دروغ های مردان متنوع هستند،
از انواع بی اثر و بی مزه تا انواع بسیار خلاقانه
فریدریش نیچه :
"آشفتگی من از این نیست که تو به من دروغ گفته ای،
از این آشفته ام که دیگر نمیتوانم تو را باور کنم."
تذکر: در این مقاله در جایی که کلمات "مردان" و "آنها" به کار رفته است، منظور تمام مردان نبوده است، بلکه منظور تنها گروهی از مردان است که این موارد درباره آنها صدق میکند.
مردان دروغ می گویند ...
مردان دروغ میگویند و هچ شکی در این باره وجود ندارد و آن دسته که چنین میکنند، زیاد هم دروغ میگویند! (زنان هم دروغ میگویند و ما بعدا به حساب آنها هم رسیدگی خواهیم کرد).
دروغهای مردان متنوع هستند و از انواع بی اثر و بی مزه - آنهایی که هر کسی بلافاصله متوجه دروغ بودنشان میشود - تا انواع بسیار خلاقانه را دربر میگیرد. مساله عجیبی که در وجود دارد این است که ظاهرا آنها هرگز یاد نمیگیرند که کدام دروغ اثر میکند و کدام یک بی فایده است. گاهی تصور میکنم که همه مردان کتابی دارند با نامی شبیه این "دروغهای کارآمد" و همه آنها در مواقع ضروری به آن مراجعه میکنند و به همین دلیل دروغهایشان شبیه هم است.
برای مثال یک بار یک فرد خارجی از طرف یک آژانس دوست یابی اینترنتی با من تماس گرفت، او مدعی بود که:
نماینده کشورش در سازمان ملل است
هم پزشک است هم وکیل
100 میلیون دلار ثروت دارد
جوان، خوش چهره و بسیار علاقمند به ملاقات با من است
من با وام گرفتن جمله ای از دوروتی پارکر (Dorothy Parker 1967-1893 نویسنده و شاعر آمریکایی) برایش نوشتم : "البته! و من هم ملکه رومانی هستم".
برایم بسیار عجیب بود که این شخص واقعا انتظار داشت داستانش را باور کنم. البته شکی نیست که او امیدوار بود که دختری 18 ساله - یا در واقع 15 ساله - حرفش را باور کند، هر چند که این روزها دختران 15 ساله هم بسیار عاقل شده اند. بعضی از کارشناسان عقیده دارند که مردان بیشتر از زنان دروغ میگویند و عده ای نیز با این نظر مخالفند و معتقدند همه دروغ میگویند. اما چرا مردان اینقدر زیاد دروغ میگویند؟ در اینجا ده دلیل عمده آن را خواهید دید.
دلایل عمده دروغ گویی مردان
1. برای به دست آوردن دل زنان و پیشرفت در رابطه دوستی.
مردان صراحتا برای رسیدن به جنس مخالف دروغ میگویند. بعضی از آنان چنان از خود نا امید شده اند که دست به دامان دروغهای شاخداری میشوند که حتا یک بچه دو ساله عقب افتاده و کر و لال هم متوجه دروغ بودن آن میشود. برای مثال:
"زیبایی تو از حد تصور من خارج است" (این حرف را به دختر بد قیافه ای میزنند که خودش به خوبی میداند چه قیافه ای دارد!) این حرف، حتا با توجه به اینکه هر کس سلیقه ای خاص دارد، باز هم نمیتواند به جایی برسد.
"من واقعا دلم میخواهد که با دختر خوبی ازدواج کنم" (بله، اما به نظر نمیرسد که این کار را بکند، چون 48 سال دارد، هنوز ازدواج نکرده و من باید از خودم بپرسم، چرا حالا؟ چرا من؟)
2. آنها دروغ گفتن را دوست دارند و در اکثر موارد این کار را نادرست نمیدانند.
آنها واقعا تصور میکنند که "آشکار نکردن تمام حقیقت" دروغ گفتن نیست. مردان به هم جنسان خود هم دروغ میگویند و از همان کودکی به این کار خو گرفته اند. بنابراین دروغ گفتن به زنان هم برایشان عادی است. آنها به همکاران خود دروغ میگویند و هنگام ناهار یا گردهمایی های کاری، درباره قهرمانی خود در جنگ، درآمدشان، قرضهایشان، اتوموبیلشان و "خواص" منحصر به فردش و ... داستانهای بی شماری نقل میکنند. ظاهرا در اینجا قانون نامکتوبی وجود دارد که میگوید "من به روی تو نمی آورم، پس تو هم به روی من نیاور".
بعضی از مردان تصور میکنند که اگر ماجرایی تعریف کنند که "روی دست" ماجرای دوستشان بلند شود، جذاب تر جلوه میکنند. در رابطه با زنان هم، این کار بخشی از "تعقیب" و "زورآزمایی" است و بعد هم به دوستان خود میگویند :
"بهش گفتم که بهترین دختری است که تا حالا دیده ام و اون هم از خوشحالی بیهوش شد." اما نباید این خصوصیت را بر علیه آنها به کار برد و از طرفی کوشش در راه متوقف کردن این دروغها هم بی فایده است. بسیاری از مردان نمیتوانند دروغ نگویند.
مردان چنین تصور میکنند نیت خیر، دروغ را به راست تبدیل میکند. برای مثال جلوگیری از اینکه احساسات کسی لطمه ببیند (معمولا احساسات خودشان).
3. مردان علی رغم علاقه داشتن به جنگ و ماجراهای پر زد و خورد، برای پرهیز از درگیری دروغ میگویند.
بسیاری از مردان هیچ چیزی را به اندازه پرداختن به بازیهای کامپیوتری جنگی و تماشا یا شرکت در ورزشهای خشن و رقابتی دوست ندارند. آنها - به خصوص مردان جوان - از خیال پردازی درباره رفتن به جنگ لذت میبرند، اما اگر همسرشان آنها را در حین انجام کار نادرستی غافلگیر کند، آنها مثل بلبل دروغ میگویند تا از برخورد و کشمکش فرار کنند.
البته واقعیت این است که مردان در هر شغل و مقام، از درگیری بیزارند. یک دلیل آن هم این است که بیشتر آنها در طول روز و در محل کار خود به اندازه کافی با تنشها و مشکلات کار روبرو میشوند و زمانی که به خانه باز میگردند میخواهند بنشینند، استراحت کنند و چیزی بخورند، کمی تلویزیون تماشا کنند یا با بچه ها بازی کنند و ... یک نفس تا صبح بخوابند. زنان عاقل مطرح کردن مشکلاتی نظیر اجاق گاز خراب، قبض تلفن و مشکلات غیر ضروری را برای صبح که همسرشان استراحت کرده و سرحال است، میگذارند.
4. آنها برای رها شدن از وظیفه ای ناخوشایند یا زمانی که برای انجام کاری که دوست ندارند تحت فشار قرار میگیرند، دروغ میگویند.
قرار دادن مردان در فشار روانی، مانند آن است که حلقه ای را دور گردنشان بیاندازید و مدام تنگ ترش کنید، آنها طبعا واکنشی منفی نشان میدهند (این همان کاری است که زنان را به همسر غرغرو تبدیل میکند)
زنان هم معمولا در چنین شرایطی واکنش منفی نشان میدهند اما احتمال اینکه واکنش آنها خشونت آمیز باشد اندک است. هیچ کس دوست ندارد تحت فشار قرار بگیرد. اگر مردان می آموختند که در چنین شرایطی، احساسات خود را به شکلی غیر مخرب بیان کنند و به جای بهانه آوردن و دروغ گفتن، صاف و ساده بگویند این کار را برای خاطر تو انجام میدهم اما از آن بیزارم یا به این دلایل این کار را انجام نمیدهم، نتایج بسیار بهتری به دست می آمد. بعضی از مردان طویری رفتار میکنند که گویی احساسات اصلا برایشان معنا ندارد و چیزی است که تنها زنان با آن زاده شده اند.
مردانی که احساسات خود را پنهان میکنند، راه را برای شکل گیری ارتباطات بسیاری مسدود میکنند و هنگامی که این روابط از بین رفت، هیچ کس به غیر از خودشان مقصر نیست. احساسات جهانی هستند و مردمان دور افتاده ترین قبایل تا مدرن ترین جوامع میدانند که خشم، حسادت، ماتم و هر احساس شدید دیگر چگونه است.
5. مردی که در روابط خود احساس نا امنی و تزلزل کند بیشتر مستعد دروغگویی یا انجام کاری بدتر از آن است.
نا امنی برای هر کسی ترسناک است، اما به نظر میرسد که مردان در مقابل آن آسیب پذیرترند. من مردی را میشناختم که در تمام لحظات روز باید از احوال همسرش مطلع میشد. او از کارها و برنامه همسرش خشمگین و عصبی نمیشد، فقط میخواست همه چیز را بداند. اگر در راه این دانستن، کاری میکرد که میتوانست ارزش او را در چشم همسرش پایین بیاورد یا او را خشمگین کند، تا بی نهایت دروغ میگفت.