بخشی از مقاله
هر وسيله پرنده از يك نيروي جلوبرنده براي غلبه بر نيروهائي كه طبيعت به آن وارد مي كند و همچنين پيشروي استفاده مي كند. در وسايل پرنده اين نيروي جلوبرنده توسط انواع موتورهاي توربوجت، توربوفن، توربوپراپ، توربوشافت، رم جت، اسكرم جت و موتورهاي راكت سوخت جامد و سوخت مايع به دست مي آيد. انواع موتورهاي ياد شده از يك ماده سوختني و يك اكسيدكننده براي ايجاد نيروي جلوبرنده استفاده مي كنند كه در هواپيما ها و هليكوپتر ها وسيله پرنده ماده سوختني را با خود حمل مي كند و از هواي محيط به عنوان اكسيد كننده استفاده مي كند. ولي موشكها وسايل پرنده اي هستند كه علاوه بر مواد سوختني اكسيد كننده ها را نيز با خود حمل مي كنند. با اين تفسير موشكها در محيطهائي كه هوا وجود ندارند نيز قابل استفاده هستند مانند خارج از جو زمين و يا در زير آب. اكثريت موشكها از موتورهاي راكت سوخت جامد و يا سوخت مايع براي ايجاد نيروي جلوبرنده استفاده مي كنند ولي در برخي موارد از موتورهاي توربوجت و رم جت و اسكرم جت نيز در موشكها استفاده مي شود.
در صورتي كه مباحث مربوط به راكت و موتور راكت را به عنوان دو بحث جداگانه در نظر بگيريم مي توان دو تعريف جداگانه براي آنها در نظر گرفت. راكتها وسايل پرنده اي هستند كه در ابتدا به سوي يك هدف نشانه روي مي گردند و پس از شليك هيچ گونه كنترلي بر روي آنها وجود ندارد. در صورتي كه موتور راكت فقط يك سيستم جلوبرنده است. در قياس راكت با موشك توجه به اين نكته ضروري است كه موشكها در تمامي و يا قسمتي از مسير حركت خود به صورتهاي مختلف قابل كنترل هستند. بنابراين سه عنوان راكت و موشك و موتور راكت داراي معاني و مفاهيم مستقلي هستند.
انواع موشكها
موشكها را در يك دسته بندي كلي مي توان به سه دسته كلي تقسيم بندي نمود.
موشكهاي ماهواره بر
موشكهاي تحقيقاتي
موشكهاي جنگي
موشكهاي حمل كننده ماهواره براي حمل ماهواره و محموله هاي فضائي و قرار دادن آنها در مدارات مختلف به كار مي روند.
موشكهاي تحقيقاتي براي انجام ماموريت هاي تحقيقاتي مانند هواشناسي يا زمين شناسي كاربرد دارند.
موشكهاي جنگي به پنج دسته كلي تقسيم بندي مي گردند:
موشكهاي بالستيك با بردهاي مختلف از موشكهاي برد كوتاه (Short Range Ballistic Missile) تا موشكهاي قاره پيما (Intercontinental Ballistic Missile).
دليل نامگذاري اين موشكها مسيري است كه اين موشكها به صورت منحني و در قالب مكانيك پرتابه اي طي مي نمايند.
موشكهاي كروز (Cruise) كه از باله ها و نيروهاي آيروديناميكي براي كنترل وضعيت خود استفاده مي كنند.
موشكهاي پدافند هوائي
موشكهاي ضد زره
موشكهاي دوزيست (موشكهاي شليك شونده به يا از داخل آب)
ويژگيهاي سيستم موشك بالستيك
موشك بالستيك، بدون سرنشين و داراي سكوي پرتابكنندة هدايتشونده با يك يا چند مرحلة پرتاب است كه معمولاً نيروي رانش را براي بخش كوچكي از مسير پرواز فراهم ميكند. در بيشتر مسير پرواز، كلاهكهاي موشك از خط سير آزاد پرواز بالستيكي عبور ميكند كه براي موشكهاي دوربردتر، قسمتي يا تمام آن، بر فارز جو قرار دارد. مدت زمان پرواز بهسوي هدف، از چند دقيقه براي سيستمهاي تاكتيكي كوتاه برد، تا حدود سي دقيقه براي موشكهاي بالستيك بين قارهاي در نوسان است.
موشك بالستيك، شامل سيستمهاي هدايت ثابتي است كه شتاب و جهتيابي موشك را ثبت ميكند. پيش از پرتاب، مختصات نقطه هدف و پرتاب، وارد كامپيوتر موشك ميشود. سيستم هدايت و كنترل، با استفاده از اطلاعات جهتيابي، بهگونهاي موشك را هدايت ميكند كه در پايان كار، كلاهك، بردار سرعت مناسب را براي رسيدن به هدف داشته باشد. برخلاف هواپيما، موشك بالستيك سيستمي تك پرتابي است كه وقتي پرتاب شد، براي بار ديگر قابل برگشت و استفاده مجدد نيست. پيش از عمليات طوفان صحرا، هيچ يك از دولتهاي در حال توسعه، موشكهاي ضدتاكتيكي (ATM) را مستقر نكرده بودند و اين موضوع عموماً درك شده بود كه موشكهاي بالستيك براي رسيدن به اهدافشان، غيرقابل جلوگيري هستند. به استثناي موشكهاي سياساس-2 چيني فروخته شده به عربستان صعودي، كه نيمه محرك است، سيستمهاي موشك بالستيك منطقهاي مورد بحث، كاملاً متحرك بوده و معمولاً از يك پايگاه يا جايگاه عملياتي اصلي بهكار گرفته ميشوند.
جايگاه موشك متحرك- كاراژهاي موشك- امكانات تعمير و نگهداري و آموزش و امكانات كنترل كلاهك را در خود جاي داده است. موشكها بر روي وسائل نقليه (يعني پرتابكنندههاي متحرك) حمل ميشوند كه كنترل محيطي و قدرت سيتسم پيش از پرتاب را فراهم ميآورد. وسايل نقليه ديگر، نظير آنهايي كه براي فرماندهي و كنترل و امنتيت بهكار ميروند، معمولاً پرتابكنندة متحرك را همراهي ميكنند. اگرچه هر سيستم متحرك، ذاتاً پيچيدهتر از سيستمي است كه پايه ثابت دارد، تحركپذيري ميتواند قابليت دوام زيادتر را در وضعيت حمله، تضمين كند؛ چراكه پرتابكنندههاي متحرك، از جايگاههاي خود دور ميشوند و مكان پرتابكنندههاي پراكنده شده، بهسادگي يافته نميشود.
پايگاه موشك بالستيك، شامل نيرو و امكانات ذخيرهسازي و كنترل موشك، تعمير و نگهداري، آزمايشهاي پرواز، آموزش خدمه و كنترل و استقرار كلاهك ميشود و نيازمند فعاليت فوقالعاده پيچيده و پرهزينه و مستلزم نيروهاي بسيار ماهر و آموزش فني نيست. اين موضوع، كاملاً برخلاف شالودة استقراري موردنياز براي نگهداري و بهكارگيري سيستمهاي هواپيماي پيشرفته است.
موشك بالستيك منطقهاي در مقابل موشك بالستيك استراتژيك :
نقش موشكهاي بالستيك در رقابت نظامي منطقهاي، با موشكهاي بالستيكي استراتژيك كه در رويارويي ابرقدرتها مطرح بود، تفاوت دارد. روابط استراتژي ميان ايالات متحده و روسيه، ميتواند بهعنوان رفتار واكنش محدود و مستدلي در ارتباط با تسليحات هستهاي و سيستمهاي پرتاب آنها مشخص شود. هر دو طرف، براي كنترل، تأمين و امنيت واقعي تسليحات هستهاي، دقت زيادي معمول داشتهاند. دكترينهاي هستهاي هر دو طرف بر بازدارندگي تأكيد كرده و هيچ طرفي، از اين تسليحات عليه ديگري استفاده نكرده است. در عين حال، براي جلوگيري از حملات هستهاي، دكترين ايالات متحده و اتحاد شوروي، مستلزم اين قابليت بود كه براي تلافيجويي و نابودي چند صد هدف در خاك دشمن، در همة وضعيتها در حالت آمادهباش قرار داشته باشند. توانايي به مخاطره انداختن نيروهاي استراتژي و صحنة نبرد هستهاي، اولويت مهمي در اين زمينه است.
اين معيار، تقاضاهاي زيادي ازجهت تعداد، تنوع، قابليت بقاء و قابليت تهاجمي نيروهاي استراتژي ايجاد ميكند. در واكنش به اين تقاضاها ايالت متحده و روسيه، موشكهاي بالستيك دوربرد زمين- پايه و دريا- پاية ثابت و متحرك را همانند بمبافكنهاي سنگين گسترش دادهاند. موشكهاي بالستيك استراتژيك بخش مهم و بسيار چشمگير زرادخانة ابرقدرتها را تشكيل داده و برخلاف بمبافكنها، هيچ سيستم دفاعي از نظر تكنولوژيك در دسترس نيست كه بتواند ضربههاي اين تسليحات را كند نمايد. اين موضوع، عجيب نيست كه موشكهاي بالستيكي بهعنوان نماد بالقوة قدرت و پرستيز و علاوه بر آن، بهعنوان عنصر اساسي نيروي نظامي جديد، بهحساب آيد. چنين ملاحظاتي، لااقل بخشي از انگيزة دستيابي به موشكهاي بالستيك از سوي ملتهاي در حال توسعه را ارائه ميكند.
اما منطق نظامي ابرقدرتها در تأمين موشكهاي بالستيكي، چگونه ميتواند براي دولتهاي منطقه بكار گرفته شود؟ در مقابله با ابرقدرتها، رقيبهاي منطقهاي معمولاً مرز مشتركي با فاصلههاي مشخصي ميان مراكز جمعيتي، يا مناطق صنعتي و يا امكانات نظامي دارند كه به فواصل از صد تا هزاران كيلومتر گسترده شده است. درحالي كه كشورها به تنهايي ممكن است و يا ممكن نيست محدوديتهاي سياسي و نظامي در منطقه خود اعمال كنند، در همان حال احتمال دارد توجه خود را به تأمين تعداد نسبتاً معدودي سلاح هستهاي معطوف نمايند كه عليه اهداف ثابت براي بازداشتن (يا حمله به) دشمن مناسب باشد.
علاوه بر اين، اماكان ندارد كه رقباي منطقهاي، موشكهاي بالستيك را صرفاً به عنوان وسائل پرتاب جنگافزارهاي هستهاي محسوب دارند. درصورتي كه موشكهاي بالستيكي، همراه با كلاهكهاي شيميايي و متعارف مستقر شود، كمتر تخريبي است و بيشتر همانند ساير سلاحهاي جنگي عمل ميكند.
اين ملاحظات نشان ميدهد كه قدرتهاي در حال ظهور هستهاي منطقهاي، ممكن است تفاوتهاي عمده و نهچندان قانعكنندهاي با ابرقدرتها داشته باشند، اين تفاوتها در تعداد تسليحات، دقت سيستمهاي پرتاب، سرعت رسيدن به هدف، برد، ظرفيت حمل مهمات، فرماندهي، كنترل و قابليت بقاست.
بنابراين، تنوع گستردهاي در سيستمهاي پرتاب، شامل هواپيماهاي نظامي با برد كمتر، موشكهاي كروز، يا حتي حمل و نقل زميني وجود دارد كه ممكن است به طول منطقي، بهعنوان حمل كنندگان موثر تسليحات هستهاي و ديگر مهمات و جنگافزارها تلقي شوند.
نگنده ضربتي مشترك، JSF، بوسيله كمپاني هوانوردي لاكهيد مارتين براي نيروي هوائي، نيروي دريائي، تفنگداران دريائي ايالات متحده و نيروي دريائي سلطنتي بريتانيا تهيه گرديده است. اين جنگنده چند منظوره فوق صوتي و پنهان كار با عنوان F-35 شناخته مي شود. JSF در سه نوع ساخته مي شود. يكي هواپيمائي با برخاست و نشست متعارف (Conventional Take-off and Landing, CTOL) براي نيروي هوائي ايالات متحده، ديگري يك هواپيماي ناونشين (Carrier Version, CV) براي نيروي دريائي ايالات متحده و ديگري يك هواپيماي كوتاه برخاست و عمود نشين (Short Take-off and Vertical Landing, STOVL) براي تفنگداران دريائي ايالات متحده و نيروي دريائي سلطنتي. البته وجه اشتراكي 70 الي 90 درصدي ميان انواع هواپيماها لازم مي باشد.
نيازمندي ها به اين هواپيماها عبارتند از:
F-35A كه يك جنگنده حمله از هوا به زمين و براي جايگزيني F-16 و A-10 در ادامه پروژه F-22 توسط نيروي هوائي ايالات متحده مي باشد. تعداد مورد نياز به اين نوع 1763 فروند مي باشد.
F-35B كه يك جنگنده ضربتي كوتاه برخاست عمودي نشين براي تفنگداران دريائي ايالات متحده بوده و جايگزين F/A-18B/C و AV-8b خواهد شد. تعداد مورد نياز به اين نوع 480 فروند مي باشد.
F-35C كه يك جنگنده ضربتي براي نيروي دريائي سلطنتي بريتانيا جهت جايگزيني Sea Harrier ها مي باشد. تعداد مورد نياز به اين نوع 60 فروند مي باشد.
F-35C كه يك جنگنده ضربتي روزهاي اوليه جنگ براي نيروهاي دريائي ايالات متحده بوده و جهت جايگزيني F/A-18B/C و A-6 در ادامه پروژه F/A-18E/F مي باشد. تعداد مورد نياز به اين نوع 480 فروند مي باشد.
در سال 1996 مناقصه اي برگزار گرديد كه بر اساس آن دو كنسرسيوم به رهبري لاكهيد مارتين و بوئينگ موظف گرديدند تا نسخه نمايشي از انواع مختلف جنگنده ضربتي مشترك را توليد نمايند و نهايتا با شكست پروژه X-32 بوئينگ در مقابل پروژه X-35 لاكهيد مارتين و در سال 2001 كنسرسيوم بين المللي به رهبري لاكهيد مارتين موظف به ساخت پرنده X-35 خود با نام جديد F-35 گرديد. در فاز نمايش و گسترش سيستم ها (System Development and Demonstration, SDD) تعداد 22 پرنده اوليه (14 عدد براي تستهاي پروازي و 8 عدد براي تستهاي زميني) ساخته خواهد شد. در آوريل سال 2003 يك دوره كامل موفقيت آميز بر روي طراحي اوليه JSF به پايان رسيد و دوره فاز طراحي پيشرفته نيز از آوريل 2004 تا سال 2005 صورت خواهد گرفت. اولين هواپيماي F-35A اولين پرواز خود را در سال 2006 و اولين هواپيماي F-35B اولين پرواز خود را در سال 2007 انجام خواهد داد. هواپيماي F-35A از سال 2008 و هواپيماي F-35B از سال 2012 وارد سرويس خواهند شد. اعضاي تيم بين المللي به رهبري لاكهيد مارتين عبارتند از نورثروپ گرومن، بي آ اي سيستمز، پرت اند ويتني و رولز رويس.
بمب هاي اتمي، دايناسورهاي قرن بيست و يكم :
به مناسبت 7 اوت سالگرد انفجار بمب اتمي بر فراز شهر ناكازاكي ژاپن (1945)
18 مرداد امسال مصادف با 9 اوت است سالروز انفجار مهيبي كه طي آن شهر ناكازاكي ژاپن به تلي از خاك تبديل شد .60 سال پيش يعني سال 1945 ميلادي ايالات متحده براي پايان دادن به جنگ جهاني دوم اقدام به فرو ريختن دو بمب اتمي بر فراز شهرهاي هيروشيما و ناكازاكي كرد كه تنها در كمتر از 10 ثانيه 14 هزار انسان بي دفاع در هيروشيما به خاك وخون كشيده شدند .