بخشی از مقاله

ارائه ي راهکار جهت مديريت بهم پيوسته منابع آب در حوضه آبريز با استفاده از بازتبيين مفهوم مديريت بهم پيوسته منابع آب
چکيده
راهکارهاي پرهزينه ي مهندسي ،الزاما پاسخگوي نگراني هاي عميق مديريتي جهت نوع و نحوه ي توسعه در يک منطقه نبوده و غالبا تصويري مبهم و واگرا از آينده ي منطقه به دست ميدهند. حال آنکه بازنگري در مفاهيم اوليه ميتواند نقشي تعيين کننده در ارائه ي راهکاري کارا و اثربخش در توسعه ي پايدار منطقه ايفا کند. پياده سازي مفهوم مديريت بهم پيوسته منابع آب در سطح حوضه آبريز نيز از مصاديق بارز اين بحث است .
در اين تحقيق سعيشده است بدون استفاده از ابزارهاي متنوع مهندسي و ارائه ي راهکارهاي تک بعدي مبتني بر تعيين منابع و مصارف در يک حوضه ، به بازتبيين مفهوم مديريت بهم پيوسته منابع آب در حوضه آبريز پرداخته و اين بار،راهکاري مبتني بر هويت ذاتياين مفهوم ارائه گردد.
کليدواژه ها: توسعه پايدار، مديريت بهم پيوسته منابع آب ، مديريت جامع منابع آب ، ديناميک سيستم ها

١-مقدمه
تقاضاي روبه رشد منابع آب به دليل افزايش جمعيت و البته رشد اقتصادي و تغييرشرايط اقليمي، باعث نقصان هاي کمي و کيفي فزاينده آب به ويژه در مناطق خشک و نيمه خشک شده است . طي ساليان اخير، مديريت منابع آب سطحي و زيرزميني چالش هاي اساسي را پيش روي توسعه و رشد اقتصادي اين مناطق قرار داده است . جدا از بحث جغرافياي اقليمي، زمين به عنوان يک کل جامع و البته با منابع محدود، خود را به ويژه در دهه هاي بروز مدرنيسم با تقاضاي سيري ناپذير بشر صنعتي مواجه ميديده است . اين نوع نگاه نگران به جغرافياي زيست بوم انسان بود که موجبات پديدآمدن تفکرتوسعه پايدار (بر پايه ي سه وجه اقتصاد، اجتماع ، محيط زيست ) را در بين محققين دهه ي ٨٠ميلادي فراهم نمود[١].طي ساليان اخير مفاهيم نوظهوري مبتني بر دست يافتن به توسعه ي پايدار در حوزه ي منابع آب پديد آمده است . در اين مقاله سعي شده است با نگاهي دوباره به تعاريف اساسياين مفاهيم ، راهکاري موثر جهت حرکت در راستاي نيل به توسعه پايدار در سطح حوضه آبريز ارائه گردد.
٢-پايداري منابع آب در سطح حوضه ي آبريز
سيستم منابع آب حوضه ي آبريز به واسطه ي طبيعت پيچيده ي اجزا و ديناميک اندرکنش هاي آنها به عنوان يک سيستم زنده وکاملا پويا مطرح است . توسعه ي يک حوضه و منطقه ، فرآيندي سيستميک و البته مبتني بر استراتژيهاي اتخاذي از جانب مديران آن منطقه است .شکل ˺، نحوه ي توسعه ي يک حوضه و ارتباط آن با منابع آب موجود در آن حوضه را نشان مي - دهد. در يک حوضه ،ابتدا و بدون توجه به در نظر گرفتن بسياري از قيودِ مختلف اجتماعي و زيست محيطي، رويکرد مديريت در حوضه ،رويکردي «آب محور» است ؛ بدين معني که در برنامه ريزيهاي کلان حوضه ،از آب به عنوان محور توسعه و زيربناي رشد منطقه ياد ميشود. پس از عبور از اين مرحله و وابسته شدن هرچه بيشتر اقتصاد و به تبع توسعه ي منطقه به آب ، آب در ديدگاه مديران به عنوان «کليد توسعه »حوضه مطرح و تامين هرچه بيشتر آن براي ادامه ي روند رو به رشد توسعه در حوضه کليدي و حياتي تلقي ميشود. در واقع در اين دو مرحله ، آب از محوريت خارج نشده و تنها نوع وابستگي به آن در سطوح مديريتي تغيير کرده است . اما با گذر از اين برهه ي زماني، حوضه وارد تنش هاي آبي شديد گشته و ديگر نميتوان از آب به عنوان محوري براي توسعه ي منطقه يادکرد. اين دوره از حيات حوضه را ميتوان مرحله ي «محدوديت توسعه » حوضه با تکيه بر منابع آب نام گذاري نمود. در اين مرحله ، ديگر توسعه ي حوضه با تکيه بر منابع موجود حوضه امکان پذير نميباشد و بايست استراتژيهايي جهت خارج کردن حوضه از خطر بسته شدن ١توسط مديران اتخاذ گردد. در اين جا است که الزام انتخاب سنگ بناي فلسفي مستحکم در گزينش نوع نگرش به مديريت حوضه (انتخاب پارادايم هاي توسعه ) خود را نشان ميدهد. اين مديريت ميتواند با تزريق منابع جديد (انتقال آب بين حوضه اي) محدوديت را کاهش داده و حوضه را از تنش به طور موقت خارج نمايد و هم ميتواند با تغيير محوريت ِتوسعه در حوضه که پيش از اين تنها بر اساس موجوديت آب بود، راه ديگري براي خارج نمودن حوضه از خطر بسته شدن در دراز مدت بپيمايد (فرآيند سازگاري با واقعيت ورود سيستم به فاز محدوديت آب ).

اينکه «فاصله ي زماني گذر از يک مرحله به مرحله ي ديگر چه اندازه است ؟»، در مورد حوضه هاي مختلف ، در چگونگي پاسخ به سوالات بنيادي مانند اينکه ساختارهاي تاريخي به جامانده از گذشته چه باشند و چگونه عمل کنند و نيز ساختارهاي طراحي شده ي جديد تا چه حد سازگاري و توانمندي داشته باشند وابستگي اساسي دارد. اگرچه در اين بين اثر متغيرهاي خارجي نيز ميتواند بر طي هريک از مراحل گذار کاملا تاثيرگذار باشد.
٣-بازتعريف توسعه ي پايدار در يک حوضه آبريز
اکنون پس از بيان توضيحات مختصردر خصوص توسعه پايداروپايداري منابع آب ميتوان دوباره به ابتدا بازگشت و با بازتعريف مجدد مفاهيم پايه ، به اين سوال پاسخ گفت که «در چه صورت استراتژيهاي توسعه در يک سيستم پيچيده همچون يک حوضه ي آبريز ميتواندپايدار باشد؟». در پاسخ به اين سوال ميتوان اينگونه بيان کرد که ، سيستمي اساسا پايدار است که پس از پايش موقعيت و جايگاه خود در ابتداييترين حالات در شکل ١توسط شاخص ها و معيارهاي مناسب طراحي شده جهت پايش پايداري، به تدوين استراتژيهاي توسعه در منطقه بپردازد. به ديگر سخن ، تبيين دقيق وضعيت موجود يک حوضه ي آبريز و نوع رابطه ي آن با پتانسيل هاي منابع آبي آن حوضه ، تعيين کننده ي پايداري و يا ناپايداري استراتژيهاي اتخاذي در آن منطقه خواهد بود. به عنوان مثال در يک منطقه کمتر توسعه يافته ، با افزايش ظرفيت زيرساختها، از آب ميتوان به عنوان محرک توسعه در آن منطقه استفاده کرد. در مقابل و در مناطقي که از تمامي پتانسيل منابع آبي آن استفاده شده است ، آب به عنوان يک محدوديت در امر توسعه قلمداد ميشود و عملا براي حفظ رشد اقتصادي آن مناطق بايد الگوي توسعه بر پايه فعاليتهايي تعريف شود که وابستگي کمتري به آب داشته باشند. به عبارت ديگر در اين گونه مناطق و به ويژه حوضه هاي آبريز، اگر مسير توسعه خواهان احتراز از نگراني در خصوص بسته شدن و پيامدهاي پرهزينه ي اقتصادي، اجتماعي و زيست محيطي آن باشد، بايد ريل عوض کرده و با واقع نگري نسبت به وضعيت منطقه مبتني بر شکل ١،سعي بر تدوين استراتژيهاي آينده حوضه نمايد.
٤-برنامه ريزي و مديريت در سطح حوضه آبريز
همانگونه که گفته شد، جهت انطباق توسعه در حوضه آبريز مبتني بر معيارهاي پايداري ، رويکردهاي نوظهوري در خصوص نوع و نحوه برنامه ريزي و مديريت منابع آب ارائه شده است . جهت بحث در خصوص فرآيند برنامه ريزي و مديريت در مقياس حوضه ي آبريز، در ابتدا لازم است دو اصطلاح رايج در اين خصوص را تعريف کرده و بر اساس آن به انواع سطوح و ابزارهاي برنامه ريزي و مديريت حوضه آبريز پرداخت .
٤-١- مديريت جامع ١
مفهوم جامع در حقيقت کامل و بدون نقص است و اساسا زماني بکار ميرود که تمامي اجزا سيستم مورد بررسي و ارزيابي قرار گيرد. بر اين اساس ، مديريت جامع مترادف يک مديريت فراگير و همه جانبه (قاعدتا با صرف هزينه ، زمان و انرژي فراوان ) است . بنابراين لازمه ي دستيابي به چنين مديريتي بررسي اجزا سيستم و کليه ارتباطات حاکم بر آن است . در مديريت جامع ارزش و اعتبار تک تک اجزا و روابط يکسان بوده [٢]و اساسا مديريت درصدد ارتقا «کارايي» هريک از زيربخش هاي مورد مطالعه به عنوان هدف گذاري طرح است . در اين رويکرد،مديريت درصدد تهيه و تدوين يک پايگاه اطلاعاتي وسيع و کامل (شامل تهيه تمامي لايه هاي سامانه اطلاعات جغرافيايي زيربخش ها) از سيستم است ،بنابراين هويت اجزا به گونه اي مشخص مدنظر قرار ميگيرد. نکته ي اساسي در اين مديريت اين مساله است که پيچيدگي سيستم در ميان انبوهي از داده هاي زماني و مکاني، اساسا افق ديدي روشن و همگرا را در اختيار مدير قرار نميدهد. بنابراين درک، کنترل و مديريت سيستم بسيار مشکل بوده و حقايق و مکانيزم هاي فعال در سيستم را در ميان انبوهي از داده ها مغفول ميماند.
بنابراين برنامه و طرح تدوين شده براي مديريت سيستم ، در اين رويکرد، از اعتبار يک رويکرد استراتژيک خارج و به يک رويکرد تاريخي تبديل ميشود.در اين نگرش مفهوم پايداري، به عنوان «هدفي ١مشخص »تعريف ميشودو از آنجا که در اين رويکرد تعريف دقيقي براي آن موردنظر نيست فلذاارزيابي آن نيزبايست در «اندازه گيري »حجم بسيار زياد و متنوعي از معيارها (ارائه شده در مقالات وگزارش هاي مختلف ) و قياس آن ها با نرم هاي منطقه اي و جهاني (محاسبه ميزان فاصله سيستم با هدف استاتيک پايداري) انجام شود. استراتژيهاي تعريف شده در اين نگرش ، الزاما هدف خاصي را دنبال نکرده (استراتژيهاي برآمده از ديناميک مدل نيستند) و همچنين با استفاده از حجم انبوهي از معيارهاي جمع آوري شده جهت ارزيابي پايداري، وضعيت سيستم را به صورت استاتيک گزارش ميکنند.
٤-٢-مديريت بهم پيوسته ٢
اساس رويکرد بهم پيوستگي فلسفه کل نگري ٣است . اين فلسفه بر هويت و هستي سيستم استوار است و مديريت مبتني بر اين فلسفه ي نگرش از دامنه و ژرفاي ديد بيشتري در مواجه با حقايق برخوردار است . در اين رويکرد، همه اجزا از جايگاه يکساني برخوردار نبوده و و اساسا در اين نوع مديريت تاکيد بيشتر بر متغيرها و روابط کليدي تاثيرگذار بر سيستم است .
هدف دار بودن ، عدم نگرش استاتيک به روابط و متغيرهاو در نهايت «اثربخشي » (نه کارايي )مهم ترين ويژگي هاي اين نوع مديريت است . بنابراين جهت نيل به مديريت بهم پيوسته در سطح يک حوضه آبريز، به واسطه ي زيربناي کلينگر اين مديريت ، بايد بيش از آنکه به اجزا توجه شود، رويکرد استراتژيک سيستم مدنظر قرار گيرد. تحقيقاتي که در قالب مطالعات برنامه ريزي و مديريت بهم پيوسته رودخانه ها و حوضه هاي آبريز انجام ميشود، غالبا در حوزه مديريت جامع (نه بهم پيوسته ) مي گنجند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید