بخشی از مقاله
چکیده
فمنیسم و هفت رویکرد مشهور آن در تلاش برای رهایی زنان از موقعیت فرودستی ای که فرهنگ جامعه به آنها القا کرده است فعالیت میکند. جامعه بدون توجه به تواناییهای فرد و تنها به واسطه ی جنسیت هر شخص او را در گروه زنان و مردان قرار میدهد و انتظار رفتاری مطابق با همان گروه را از وی دارد. این انتظارات به کلیشههایی بدل میشوند که گاه تنها کارکردشان ایجاد مانعی بر سر راه بروز استعدادها و تواناییهای افراد است.
سابقه ی طولانی وجود کلیشهها در هر جامعه به آنها قدرت و نفوذی بخشیده که به راحتی نمیتوان آنها را کنار گذاشت؛ به همین دلیل نیاز به ابزار قدرتمندی است که توان مقابله با این نفوذ را داشته باشد. پیوند غیرقابل انکار ادبیات و زندگی انسان و قدرت تأثیرگذاری و البته محبوبیت آن در بین افراد خصوصاً در نوجوان، داستانها و رمانها را به یکی از قدیمیترین و قدرتمندترین ابزار برای القا یا مبارزه با کلیشه های جنسیتی بدل کرده است. با توجه به اهمیت جنسیت نویسنده بر میزان وجود کلیشهها در اثر، این پژوهش بر آن است تا با مطالعه و بررسی دو رمان پیش از بستن چمدان و قلبهای نارنجی از مینو کریمزاده، میزان نمود کلیشهها و یا شکست آنها را در آثار یک نویسنده ی زن نمایان کند.
در باب کلیشههای جنسیتی تا کنون تحقیقات زیادی انجام شده است که از میان آنها میتوان به مقالاتی نظیر بازتولید نقشهای جنسیتی در کتابهای درسی فارسی مقطع ابتدایی از سید علیرضا افشانی و دیگران، بازنمایی هویت جنسیتی در کتابهای فارسی، عربی و انگلیسی مدارس ایران از یعقوب فروتن و بررسی نقش زن در داستان های کودکان از سوده مقصودی اشاره کرد.
یافتههای این پژوهش نشان میدهد کریمزاده به عنوان یک نویسندهی زن، با انتخاب دختران به عنوان شخصیتهای اول داستانهای خود و بخشیدن شخصیتی فعال و تصمیم گیرنده به آنها، نخستین گام در کنار گذاشتن کلیشههای جنسیتی از رمان خود را برداشته است. وی با بخشیدن ویژگیهای شخصیتی مانند ماجراجویی و ناجی بودن به دختران داستان هایش، سعی در ساختن شخصیتی قدرتمند، فعال و تأثیرگذار در مخاطبان اثر خود، که عموماً دختران نوجوان هستند، دارد.
.1 مقدمه
یکی از ویژگیهایی که با انسان متولد می شود جنسیت1 به معنای زن یا مرد بودن است. در این که زن و مرد از دید فیزیولوژیکی با هم تفاوتهایی دارند هیچ اختلاف نظری مشاهده نمیشود، اما زمانی که بحث بر سر جنسیت2 به معنای قائل بودن تفاوتهای اجتماعی، روانشناختی و فرهنگی به میان میآید، اختلافنظرهایی بهوجود میآیند. از منظر جامعهشناسی، انسان موجودی اجتماعی است
افراد در فرایند اجتماعی شدن، با توجه به جنسیتشان، با ویژگیها و هنجارهایی روبهرو هستند. گاه این ویژگیها که از جامعهای به جامعهی دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است به صورت کلی و بدون انعطاف در ذهن انسان جای میگیرند و به معیاری برای قضاوت در مورد اشخاص تبدیل میشوند - ساروخانی، - 111 : 1348 بهطوری که پذیرش آنها انسان را فردی بههنجار، و گذشتن از مرز آنها فرد را نابههنجار می کند. در این صورت این ویژگیها که بر مبنای جنسیت بهطور مداوم تنها بازتولید و تکرار میشوند، کلیشهی جنسیتی نامیده میشوند.
نخستین کلیشهها توسط خانواده به کودک منتقل می شود. خانواده به عنوان نخستین نهاد اجتماعی، در القای این کلیشه ها به فرزندان نقش مهمی ایفا میکند. اختصاص رنگی خاص برای لباس - صورتی برای دختران/ آبی برای پسران - ، انتخاب اسباببازیهای مشخص - عروسک و لوازم آشپزخانه برای دختران/ ماشین و تفنگ برای پسران - ، انتظار رفتاری خاص از هر جنس - دختر باید مؤدب و مرتب باشه / تو پسری نباید گریه کنی، نباید از چیزی بترسی - ، بخشی از این فرایند القا است.
در مرحلهی بعد، کودک با ورود به گروه همسالان و مدرسه با این کلیشهها آشنا می شود و برای پذیرفته شدن در این گروهها ناچار است این کلیشهها را پذیرفته و طبق آنها رفتار نماید. رسانهها نیز با نفوذ گستردهای که بر زندگی انسان دارند، یکی از مهمترین عوامل گسترش و آموزش کلیشههای جنسی به افراد هستند. هرچند با توجه به پیشرفت تکنولوژی و همگانی شدن رسانههای جدید نظیر تلویزیون و اینترنت، شاهد قدرت و نفوذ بسیار آنها هستیم؛ با این وجود هنوز قدیمیترین و یکی از قدرتمندترین رسانهها، کتاب است که دکتر جورج استینر1 در موردش میگوید: »کسی که کتابخانه دارد میتواند بر ما حکومت کند
تأثیر جامعه بر کتاب و نیز بلعکس، تأثیر کتاب بر جامعه غیرقابل انکار است. این امر در کتابهای بزرگسالان و کودکان و درمورد هر موضوعی صدق میکند. به گونهای که میشل دربارهی این تأثیر و تأثر، صراحتاً مینویسد: »کتابهای کودکان و نوجوانان از مؤثرترین عوامل انتقال ارزشها و عقاید مبتنی بر تبعیض جنسی است.
این کلیشهها درمورد هر دو جنس زنان و مردان، وجود دارد و سبب محدودیت هر دو گروه میشوند؛ ولیکن به دلیل محدودیت بیشتری که به زنان تحمیل میکند اغلب واژهی کلیشهی جنسی یادآور محرومیتها و محدودیتهای زنان است. این وضعیت سبب ایجاد جنبشهایی برای از بین بردن تبعیض جنسیتی و احقاق حقوق زنان شد که مهمترین و بزرگترینِ این جنبشها فمنیسم است.
فمنیسم از ریشهی feminine ، به معنای زن و جنس مؤنث است که به »طرفداری از حقوق زن«، »جنبش زنان«، »زن باوری« و نیز »زن آزادیخواه« ترجمه شده است. - رضوانی، - 2 :1384 با گذشت زمان، به دلیل گستردگی حوزهی جغرافیایی، فمنیسم به هفت شاخه تقسیم شد که عبارتند از: فمنیسم اگزیستانسیالیستی، فمنیسم پستمدرن، فمنیسم رادیکال، فمنیسم روانکاوانه، فمنیسم سوسیالیستی، فمنیسم لیبرال و فمنیسم مارکسیستی.