بخشی از مقاله
چکیده
ادراک انسان از محیط از محوری ترین مقولات در روانشناسی محیطی است. ادراک محیطی فرآیندی است که ازطریق آن انسان داده های لازم را براساس نیازش از محیط پیرامون خود برمیگزیند. لذا ادراک فرآیندی هدفمند است و به فرهنگ، نگرش و ارزشهای حاکم بر تفکر ادراک کننده بستگی دارد. ما با الگوهای محیطی ساخته شده و قابلیت های آن سروکار داریم. ما نیاز داریم بدانیم که چگونه این الگوها فعالیت های مختلف انسان و آسایش روانشناختی او را تامین می کنند.
از موضوعات مورد نظر در طراحی محیط چگونگی طراحی فضایست که موجبات آسایش و آرامش انسانی را فراهم آورد، اینکه چه الگوهایی لذت درک آرامش توسط محیط را به وجود می آورند و چه بسا که در این مقاله هدف و محوریت براساس ادراک محیطی است. در این پژوهش از روش تحلیلی و توصیفی استفاده شده که در انتها به این نتیجه می رسیم که برای ایجاد یک محیط شفا بخش باید درک کرد که عناصر فیزیکی - بیرونی چگونه بر سایر عوامل روانی - بیرونی، فیزیکی ، درونی و روانی - درونی اثر می گذارد.
مقدمه
با بررسی مسائل مبتنی بر انسان - رابطه متقابلش با محیط فارغ از مقیاس محیط مزبور، تاثیر شرایط محیطی بر رفتار، فعالیت و عادات انسانها و با در اختیار داشتن مدلی از شخصیت و رفتار انسانی - امکان طراحی، مدیریت، پیش بینی یا بازیابی، محیطهایی ایجاد خواهد شد تا رفتار معقول یا مورد انتظار را ارتقا دهد، لذا توجه به بررسی روان شناختی فضاهای طراحی شده مهم می باشد.
کیفیت های خاص فضایی فضاها به ترتیبی سامان می یابند تا با طراحی مناسب فضاها، معانی فضایی با محوریت ادراک محیطی به وجود آید. روشن است که هدف نهایی از این مطالعات و طرح ها و برنامه هایی که پیشنهاد می شود، منجر به این خواهد شد که رفتار تحت تأثیر عوامل مختلف محیطی مانند داده های معماری محیط قرار می گیرد.
تعریف واژه ها
ادراک فرآیندی است که در مرکز هرگونه رفتار محیطی قرار دارد زیرا منبع تمام اطلاعات محیطی است. محیط ها تمام حس ها را تحریک می کنند و فرد را با اطلاعاتی بیش از توان پردازشش روبرو می سازند. بنابراین ادراک چیزی مثل احساس کردن نیست بلکه در عرض پردازش صورت گرفته توسط فرد است.[5] در واقع فرد خود بخشی از نظام ادراکی است. گاهی اوقات در پردازش ادراکی جداسازی فرد از محیط دشوار است زیرا این دو همیشه در حال تعاملند و ادراک بستگی به چیزی دارند که فرد در حال انجام آن در محیط است. ادراک انسان از محیط از محوری ترین مقولات در روانشناسی محیطی است.
ادراک محیطی نیز فرآیندی است که از طریق آن انسان داده های لازم رابراساس نیازش از محیط پیرامون خود برمیگزیند. لذا ادراک فرآیندی هدفمند است و به فرهنگ، نگرش و ارزشهای حاکم بر تفکر ادراک کننده بستگی دارد. ما با الگوهای محیطی ساخته شده و قابلیت های آن سروکار داریم. ما نیاز داریم بدانیم که چگونه این الگوها فعالیت های مختلف انسان و آسایش روانشناختی او را تامین می کنند. از موضوعات مورد نظر در طراحی محیط چگونگی طراحی فضایست که موجبات آسایش و آرامش انسانی را فراهم آورد، اینکه چه الگوهایی لذت درک آرامش توسط محیط را به وجود می آورند.
تعریف متغیرها فضا
»فضا زمانی برای ما دارای هویت خواهد بود که از طرفی بتوانیم آن را موجودی مستقل و عینی تلقی کرده، از طرف دیگر خود نیز به عنوان موجودی عینی در آن فعالیت و رفتار نمائیم و بالاخره بتوانیم ذهنیات ناشی از ادراک آن را با ذهنیات خود تطبیق دهیم« اینگونه اندیشیدن درخصوص فضا مستلزم آن است که فضا را در رده عینیت افراد جای دهیم. اگر محیط را واقعیت فرض کنیم و محل یا جا را اطلاعاتی از رده واقعیت بدانیم، فضا بخش گزینش شدهای از اطلاعات محیط است که به آن محل خاص مرتبط میباشد.
شهروندی را در نظر آوریم که به او میگویند محور اصلی یکی از محلات شهرش راهی است که از فلان نقطه شروع میشود و به فلان جا ختم میگردد. این توصیف فقط یک محل را به وی معرفی میکند و انبوهی از اطلاعات راجع به آن بخش شهر، کل آن محله، نقاط شروع و ختم محور و ... را در ذهن وی فرا میخواند که عملاً وی را مجبور میسازد از آن میان تنها به جای محور مزبور بسنده کند و سایر اطلاعات محیطی موجود در رده واقعیت را به دلیل انبوه بودن و فقدان سازماندهی به عقب براند.[2]
مکان
زمانیکه درخصوص ابعاد، شکل، محصوریت، کیفیت بدنهها و کف، رفتارهای مردم، ارزشی که محور مورد بحث برای استفادهکنندگان دارد و ... توصیفاتی در اختیار وی قرار میگیرد، او میتواند براساس آنها دست به گزینش اطلاعات بزند. از این پس علاوه بر محل محور مزبور، فضای آن برایش ترسیم و تعریف میشود و جنبه عینی مییابد.
حال اگر فضای مورد اشاره، تداعیهایی در ذهن فرد ایجاد کند، یا برایش معنای خاصی داشته باشد از پدیدهای عینی به موجود ذهنی بدل میشود، جای خود را در رده ذهنیت او باز میکند و مکان نام میگیرد. به این ترتیب در حالیکه فضا را گسترهای باز و حتی تا حدودی انتزاعی میبینیم، مکان وجهی از فضاست که به وسیله شخص یا چیزی اشغال شده است و دارای بار معنایی و ارزشی است به عبارتی مکان محل تلاقی فرم، عملکرد و معنای فضاست.
محیط طبیعی
محیط طبیعی نیز بر درک محیط تأثیر دارد. افرادی که در محیط های طبیعی گوناگون زندگی کرده اند، نگاه و تعبیر مختلفی از محیط های واحد ارائه داده اند. به طورمثال در فرایند شناخت و ادراک محیط، بین کسانیکه در مناطق بسیار سرد، بسیار گرم، صحرا، کوهستان سواحل دریا و امثال آنها زیسته اند، تفاوتهای معناداری دیده شده است. مسلماً شغل، میزان تحصیلات و تخصص افراد نیز برچگونگی درک آنها از محیط تأثیرگذار است. مثلاً نگاه به محیط نزد کسانیکه در شهرهای بزرگ زندگی کرده اند، نسبت به کسانیکه در محیط های کوچک زیسته اند متفاوت است.
نور
در مورد طول موج هایی از انرژی تابشی که نور نامیده شده، صحبت های زیادی شده است. دو گونه ی اساسی نور وجود دارد که به آنها نور شعاعی و محیطی گفته می شود. منابعی چون خورشید یا حباب های نور، نور شعاعی منشر می کنند، که از رسانه های مختلف با تغییرات مختلف عبور می نماید. نور محیطی نوری است که از سطح زمین به هر نقطه ای منعکس می شود. کیفیت نور محیطی نسبت به هر نقطه ای منعکس می شود. کیفیت نور محیطی نسبت به زمان روز و فصل و چگونگی منابع مصنوعی نور و شکل سطوح زمین متفاوت است.[4]
در سرتاسر تاریخ مردم باور داشته اند که نور خورشید می تواند به کاهش احساسات خستگی و افسردگی کمک کند. در واقع پژوهش های اخیر تأیید کرده اند که نور خورشید همانند نور درخشان مصنوعی تأثیرات ضد افسردگی بر مردمی دارد که از اختلالات افسردگی رنج می برند - ریسچ1 و همکاران، 1987؛ ریسچ و جانوسکی2، 1983؛ روزنتال و بلهار3، 1989؛ ور،. - 1989 به نظر می رسد برای افرادی که از اختلال خلقی فصلی - - SAD رنج می برند قرار گرفتن در معرض نور طبیعی مفید باشد.
این اختلال شکلی از افسردگی است که در پاییز و زمستان، یعنی زمانی که ساعات روز کم است، بیشتر رخ می دهد. روزنتال و همکارانش - - 1984 از افرادی که از SAD رنج می برند با عنوان »حریصان نور« یاد می کنند. افراد حریص به نور اضافه وزن دارند، زیاد می خوابند، از لحاظ اجتماعی کناره گیری می کنند و عموماً در طی زمستان انرژی کمی از حود نشان می دهند.
اگرچه ممکن است گهگاه دوره هایی از افسردگی را نیز در تابستان تجربه کنند - روزنتال و همکاران، 1984؛ ور و همکاران، .[1]. - 1989 نورهای درخشان تر سطوح برانگیختگی را بر انسان ها افزایش می دهد - محرابیان، . - 1976 اگرچه اتاق های با نور روشن برانگیزاننده تر از اتاق های با نور کدر هستند ولی تاریکی بازداری های اجتماعی را شل می کند. مردم تمایل بیشتری دارند تا در تاریکی به رفتارهای عشقی، پرخاشگرانه یا تکانه ای بپردازند - گرگن و بارون4، 1973؛ زیمباردو5،.[1] .
رنگ
تعمق حرفه ای و عمومی بسیار زیادی در این مورد صورت گرفته است که چگونه رنگ های روشن بر احساسات و عملکرد افراد تأثیر می گذارند - بیرن6، . - 1965 رنگ سه بعد دارد: درخشندگی، فام و اشباع. درخشندگی اشاره به شدت نوری دارد که از محرک رنگی ساطع می شود. فام رنگی است که حاصل طول موج نور ساطع شده از محرک است. اشباع به میزان نور سفید در رنگ گفته می شود، اگر مقدار نور سفید کم باشد اشباع رنگ بیشتر است.
اکثر مطالعات نشان می دهند که مردم رنگ های روشن را در مقایسه با رنگ های تیره، رنگ های اشباع شده در برابر رنگ های اشباع نشده و رنگ های سرد انتهای طیف نوری - سبز، آبی - در مقایسه با رنگ های گرم مثل نارنجی یا قرمز را بیشتر ترجیح می دهند - بنت7،1977؛ چایلد و ایوائو8، 1969؛ محرابیان و راسل،.[1]. - 1974 وقتی از مردم خواسته شد حالات خلقی خود را به رنگ های مختلف نسبت دهند، به سرعت این کار را کردند.
در مطالعه ی وکسنر - 1954 - 9 آزمودنی های کاملاً متعقد بودند که رنگ های خاص با حالات خلقی زیر ارتباط دارند: آبی: امنیت، راحتی، نرمی، صافی، آرامش قرمز: هیجان، حمایت، جسارت نارنجی: پریشانی، آشفتگی مشکی: یأس، قدرت ارغوانی: وقار زرد: شادی این ارتباطات عاطفی ممکن است معانی را برای شیوه ی ادراک افراد از محیط به همراه داشته باشند.[1]
شاید محکم ترین نتایج زمانی بدست آمد که رفتار تحت تأثیر تغییرات سطوح برانگیختگی مورد اندازه گیری قرار گرفت. رنگ ها به لحاظ توان تحریکشان با یکدیگر مغایرند و روشن است که قرمز دارای تحریک کنندگی بالایی است. رنگ قرمز در مقایسه با رنگ های سردتری مثل سبز و آبی، بطور دائم سطوح بالاتری از برانگیختگی را در آزمودنی های آزمایشگاه ایجاد می کند - جرارد1،1985؛ محرابیان و راسل، 1974 ؛ ویلسون، . - 1966 ناکشیان - 1964 - 2
نشان داد وقتی آزمودنی هایی که در حال انجام ردیابی چیزی بودند روبه روی دیوارهای قرمز نشستند لرزش دست و جنبش بیشتری دارشتند تا موقعی که روبه روی دیوارهای خاکستری قرار گرفتند. هم چنین رنگ خاکستری در مقایسه با رنگ سبز سرعت ردیابی را افزایش داد. سیتون - 1968 - 3 در راستای این یافته ها متوجه شد که افراد در کریدورهای منقوش به رنگ های گرم - قرمز یا نارنجی - سریعتر از کریدورهای منقوش به رنگ سرد راه می روند و در مطالعه ی پروفیوسک و رینی - 1987 - 4 معلوم شد که اتاق صورتی بیشتر از اتاق های قرمز اضطراب را کاهش می دهند.[1]
دما
گرما یا سرمای شدید سطوح برانگیختگی را تغییر می دهندو باعث ناراحتی می شوند. دمای موثر به ادراک فرد از دمای اطرافش گفته می شود و به شدت تحت تأثیر رطوبت هوا است.[1] شاید پیچیده ترین رابطه، رابطه میان گرما و پرخاشگری است. در خلال سال های 1960 آشوب ها و شورش های شهری که در طی تابستان در اکثر شهرهای ایالات متحده رخ داد جمله» زنده باد تابستان داغ« را بر سر زبان ها انداخته بود. این جمله بیانگر آن باور است که هوای داغ باعث پرخاشگری در مردم شده و میزان رخداد بزهکاری وابستگی بالایی به دما دارد.[1]
پیش فرض های پژوهش
در دیدگاه روانشناسی محیطی، عامل و محیط توسط قابلیتها که خود نیز خواص محیطی دارند به یکدیگر متصل شده اند - تسچیچ5، - 1999 از طرفی عملکرد شیء و محیط است که قابلیت لازم را برای انجام فعالیتی فراهم می سازد. برای ارتقاء طراحی معمارانه و ارائه فرمی متناسب با عملکرد، شناخت قابلیتهای محیط شامل ویژگیهای جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی الزامی است. بنابراین، قابلیتهای بالقوه در سطوح مختلف در محیط معماری جای داده شده و استفاده از این قابلیتها بستگی به ویژگیهای روحی، روانی و کالبدی اشخاص و استفاده کنندگان از آن قابلیتها خواهد داشت.
لنگ عقیده دارد، قابلیت ها، الگوهای ویژه محیط ساخته شده است که از چگونگی طراحان، مواد و مصالح به کار رفته در آن، و نحوه انتساب آن به گروهی خاص از مردم حاصل میشود. بر این اساس قابلیتها را در دو سطح معانی شناخته شده یا قابلیتهای مستقیم و معانی نمادین یا قابلیت های غیرمستقیم تعریف می کند. دسته بندی کارآمدی در این رابطه به شرح زیر می باشد:
- قابلیت هایی که مردم نیاز دارند تا به گونه ای فیزیکی با محیط تعامل پیدا کنند. این تعامل فیزیکی یا کالبدی نیازهای اساسی مردم را چون راه رفتن، خوردن، خوابیدن، غیره را تأمین می نماید. به عبارتی، محیط فضایی باید باشد که با ساختار اصلی بیولوژیکی انسان سازگاری داشته باشد.[6]
- قابلیت هایی که مردم جهت ارتباطات و تعاملات اجتماعی و ارتباط میان فردی بدان نیازمندند. دراین سطح قابلیتهای فضای معماری واسطه ای برای رمزگذاری و رمزگشایی است.
- قابلیتهایی که مردم برای ارضای خواهش ها وتعاملات نمادین، سمبلیک و رمزگونه به همراه ویژگیهای فرهنگی و روحانی از محیط انتظار دارند. سطح عمیقتری از ارتباطاست که مشخص کردن و اندازه گیری آن به مراتب مشکلتر می باشد و آن اهمیت بیانی یا نمادی یک مکان است.[6] نکته ی مهم این است که قابلیت های یک محیط کالبدی، چه خوب چه بد چیزی است که آن محیط با ویژگیهای پیکره بندی و مواد و مصالح سازنده خود پیشنهاد می نماید.
برای بیان این مفهوم، لوئی کان واژه ی امکانات و لانسلوت براون طراح منظر کلمه ی صلاحیت ها را استفاده کرده است. مفهوم قابلیت در عین سادگی مفهومی قوی و بنیادین در نظریه ی طراحی محیط است. الگوهای مختلف محیط ساخته شده قابلیت تأمین رفتارها و تجارب زیباشناختی مختلف را دارند. بنابراین قابلیت های محیط ساخته شده، انتخاب های رفتاری و زیباشناختی فرد را بسته به چگونگی پیکر بندی محیط محدود می کند یا گسترش می دهد. مردم محیط های طبیعی و مصنوع را برای دگرگون کردن قابلیت ها تغییر داده و به تغییر آن همچنان ادامه می دهند.[4]
تعریف اصطلاحات
روان شناسی محیطی از نظر پروشانسکی - 1990 - 6 روان شناسی محیطی رشته ای است که با تعاملات و روابط میان مردم و محیطشان سروکار دارد. پروشانسکی خاطر نشان می سازد که هر محیط فیزیکی، محیط اجتماعی نیز بشمار می آید و گاهی اوقات جداسازی این دو جنبه از محیط ممکن نیست. از اینها گذشته روان شناسی محیطی با محتوی - محیط های ساختمانی، طبیعی و اجتماعی - و با تأکیدش بر تعاملات افراد - همانگونه که در گروها یا اجتماعات بزرگ دیده می شود - در محیط، مشخص شده است.