بخشی از مقاله

چکیده

با آغاز انقلاب مشروطه در ایران شاعرانی پا به عرصهي ادبیات نهادند که آزادي خواهی، عدالت جویی، وطن دوستی و احترام به حقوق انسانها از مضمونهاي مشترك اشعارشان بود. این شاعران، خواهان آزادي و پیشرفت کشورشان بودند و رشد ترقی وطن خود را در گرو آزادي بیان، اندیشه و گاه آزادي زنان میدیدند. آنان با پیروي از فرهنگ مغرب زمین، آزادي زنان از حجاب را نوعی گام نهادن در مسیر رشد و پیشرفت تلقی میکردند و در اشعار خود، خواهان تحقق این خواسته بودند.

محمد تقی بهار، با تکوین جنبش مشروطه خواهی و آزادي طلبی در شمار انقلابیون جاي میگیرد و با اشعار خود قیام مردم را همراهی میکند. مضامین شعري او همان مضامین ادبیات عصر مشروطه است. بنابراین در این مقاله سعی شده است به بررسی زندگی وي در عصر خود و تبیین شعر در مضمون عدالت خواهی پرداخته شود. روش گرد آوري اطلاعات به شیوهي کتابخانهاي بوده، و با استفاده از روش تحقیق توصیفی با تکیه بر مبانی نظري به تحلیل و سپس نتیجه گیري پرداخته شده است.

.1  مقدمه

بهار، محمد تقی 1330-1260 - شمسی - ملقب به ملک الشعرا و معروف به ملک الشعراي بهار، شاعر، نویسنده، روزنامه نگار، سیاستمدار، آزادیخواه، محقق، مترجم و استاد دانشگاه است. - احمدي، - 15 :1378 پدر او میرزا محمد کاظم، متخلص به صبوري، ملک الشعراي آستان قدس رضوي بود که در سال 1322 قمري درگذشت و پس از پدرش، لقب ملک الشعرایی آستان قدس رضوي به فرمان مظفرالدین شاه به وي واگذار شد. بهار از کودکی، ادب فارسی را نزد پدر میآموزد تا جایی که در هفت سالگی، به سرودن شعر میپردازد و سالهایی نیز در محضر میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوري و عبدالعلی خان درگزي به تلمذ مینشیند و پس از آن نیز پیوسته در حال مطالعه و افزودن معلومات خود است.

وي از چهارده سالگی، به اتفاق پدرش، در مجامع آزادي خواهان، در مشهد شرکت میکند - مشتاق و حسین زاده، - 1387 آغاز جوانی بهار، همزمان بود با انقلاب مشروطیت در ایران، و بهار، بی درنگ به صف آزادي خواهان و طرفداران مشروطه پیوست و با نشر روزنامه خراسان، نوبهار و تازه بهار و همچنین نوشتن مقالهها و شعرها به روشنگري و افشاگري برخواست. - احمدي، - 15 :1378

او کهقبلاً چند بار به نمایندگی از شهرهاي مختلف خراسان، در مجلس شوراي ملی حضور یافته و فعالیت سیاسی سازمان یافته و مستمري را آغاز کرده بود، در دورهي ششم از تهران به نمایندگی مجلس انتخاب میشود و در این دوره با مرحوم مدرس و بهبهانی و آشتیانی در اقلیت قرار میگیرد و پس از پایان این دوره، به تدریس و تعلیم روي میآورد و بعد از تأسیس دانشگاه تهران و افتتاح دورهي دکتري ادبیات فارسی، از سال 1316 شمسی، به تدریس در دانشکدهي ادبیات مشغول میشود - مشتاق و حسین زاده، - 1387

در سال 1324 شمسی، در کابینهي قوام، عهده دار وزارت فرهنگ میشود؛ هر چند وزارتش چند ماهی بیش نمیپاید. او در سال 1326 شمسی براي معالجهي سل، به سوئیس میرود و پس از دو سال به ایران مراجعت میکند و سرانجام در روز اول اردیبهشت ماه سال 1330 هجري شمسی براي همیشه چشم بر دنیاي پر شر و شور فرو میبندد و در گورستان ظهیر الدوه در شمیران، آرام میگیرد. - یا حقی، - 511 :1375

بهار، بدون تردید یکی از برجستهترین آزادي خواه دوران معاصر است و این آزادي خواهی و وطن دوستی او، در شعرهایش نمایان است. در اشعار بهار، وطن مفاهیم متعدد دارد، که یکی از آنها وطن ایرانی است که در شکل، آگاهی کامل به تاریخ، فرهنگ، دین گذشتگان و زبان و به طور کلی افتخار به ملیت ایرانی نمود دارد و ملتی که در شکل دولت ملی، رسمیت مییابد و از دیگر ملتها متمایز و شناخته میگردد.

- محسنی نیا و داشن، - 1388 بهار، شاعر عدالت و قانون گرایی است. در میان شاعران معاصر کمتر شاعري است که به اندازهي او به امور اجتماعی و سیاسی پرداخته باشد و اشعارش از جریانات اجتماعی دورهي مشروطیت و چند دههي بعد از آن متأثر شده باشد. او در طول زندگی براي استقرار قانون در ایران در عرصهي سیاست و شعر، بسیار تلاش کرده است. - مشتاق؛ حسین زاده: - 1387

به همین دلیل با نقل شواهدي از شعر او به تبیین این مطلب میپردازیم. و همچنین سعی شده است در این پژوهش نمونهاي از اشعار وطن دوستی و آزادي طلبی او آورده شود؛ اشعاري که برگرفته از آزادي خواهی، عدالت جویی، و احترام به حقوق انسانها بود. و همچنین نظر بهار در مورد آزادي چگونه بود؟ وطن از نظر او چه تعاریفی دارد؟ شاعران چگونه میتوانند در مورد بیداري مردم تلاش کنند؟

.2  شعر بهار

بهار از سالهاي کودکی قریحهي شاعري ادبی خود را گاه گاهی پیش پدر بروز میدهد و تخلص خود را از نصراالله بهار شروانی، که دوست پدرش بوده و مدتی در خانهي پدرش اقامت داشته است، میگیرد. - سپانلو، - 11 :1369 شعرهاي اولیهي بهار را اشعاري از قبیل: رثاي پدر، مدح مظفر الدین شاه، مدح حضرت ختمی مرتبت، منقبت مولاي متقیان، مدح امام هشتم، مبعث ولی عصر، خمریه، غدیریه، بهاریه، وفات مظفر الدین شاه، جلوس محمد علی شاه تشکیل میدهد که بهار در تمام این قصاید به استادان قدیم شعر پارسی اقتفا کرده است.

اما پس از مشروطیت، به آزادي خواهان میپیوندد و قصاید و سایر سرودههایش را وقف انقلاب و آزادي میکند و با گرمی و صمیمیتی که در اشعارش وجود دارد، آثارش را در سطحی بالاتر از آثار همهي شعراي معاصر خود قرار میدهد. - آرین پور، - 126 :1374 به طوري که شفیعی کدکنی به نقل از احمدي در کتاب ستایشگر میهن و آزادي معتقد است که شعر بهار از روزگار عرضه شدن تا امروز، همه نسلها را تسخیر کرده است و در آینده نیز کم و بیش، حضور و استمرار خود را در حافظه نسلهاي مختلف حفظ خواهد کرد.

- احمدي، - 47 :1378 به عبارتی دیگر اگر بخواهیم سفینهاي از شعر سنتی صد سال اخیر ایران فراهم آوریم و از همه انواع شعر در آن نمونه بیاوریم: از طنز اجتماعی و وصف طبیعی تا سیاست و اخلاق و وطنیات و حتی اخوانیات و دیگر نمونهها از قبیل شعرهاي ساده تعلیمی براي کودکان و نوجوانان و تصنیفهاي سیاسی و ... سهم بهار بیش از هر کسی است. - همان: - 51

2,1 افکار و نظریات

در شاعري، سبک قدیم را پسندید و برگزید و در نویسندگی، شیوه ساده و نو را. با شعر بی وزن و قافیه، شکستن قاعدهها و قالبهاي کهن، مخالفت داشت و معتقد بود که سخن و اندیشه نو را در قالب کهن باید آورد. به آزادي عشق ورزید، و بارها و بارها، و بیش از همه شاعران به ستایش آن پرداخت و لقب ستایشگر آزادي گرفت و هرگز از آن رویگردان نشد

- احمدي، - 18 :1378

اي آزادي!  خجسته آزادي!    از وصل تو روي برنگردانم

تا آنکه مرا به نزد خود خواهی    یا آنکه تو را به نزد خود خوانم!

  - بهار، ج - 1:259

صلح را ستود و از جنگ بیزاري جست و به خاطر عشق به صلح بود که ریاست جمعیت طرفداران صلح را پذیرفت و از دست جغد جنگ، ناله و فغان سر داد - همان: - 19

فغان ز جغد جنگ و مرغواي او    که تا ابد بریده باد ناي او...!

- بهار، ج - 1:600

در عزت نفس و بلندي روح و تحمل نکردن زور نیز کم نظیر بود، و زیر بار زور نرفت! و گفت

- همان: - 19

دو رویه زبر نیش مار خفتن

تن روغن زده با زحمت و زور به کوه بیستون بی رهنمایی برهنه، زخمهاي سخت خوردن

میان لرز و تب، با جسم پر زخم به نزد من، هزاران بار بهتر

سه پشته روي شاخ مور رفتن

میان لانه زنبور رفتن

شبانه با دو چشم کور رفتن

پیاده، راههاي دور رفتن

زمستان، زیر آب شور رفتن

که یک جو زیر بآر زور رفتن!

- بهار، ج - 1099 :2

وکیلان و وزیران و رجال سیاسی ایران را که همگی در تهران جمعند، مرمانی سفله و مزدور، جبون و زبون میشمرد، که شریک جرم استبدادند و یاریگر استعمار - همان: - 20    

اي دیو سپید پاي در بند!    اي گنبد گیتی! اي دماوند!...

از آتش آه خلق مظلوم    وز شعله کیفر خداوند،

ابري بفرست بر سر ري!    بارانش ز هول و بیم و آفند!

برکن زبن این بنا که باید    از ریشه، بناي ظلم برکند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید