بخشی از مقاله
چکیده
از عوامل مهم در محیط، هوش به عنوان یکی از وجوه قابل توجه در سازش یافتگی انسان با تفاوت افراد بشر با یکدیگر به شمار میآید .گسترهی هوش بر حسب عوامل تشکیل دهندهی آن موضوعی است که مورد توجه صاحب نظران این حوزه بوده است .برخی هوش را به عنوان ماهیتی واحد معرفی میکنند . برخی دیگر آنرا واجد مؤلفهها و مقولههای بیشماری میدانند.
دیدگاه سنّتی برای هوش انسانی، ماهیتی ساده، یکپارچه و تک عاملی قائل است و ریشه در کوششهای ناظر به شناسایی عامل اصلی موفقیت افراد دارد.گاردنر با طرح این معنا که هوش دارای انواع، اشکال و مظاهر گوناگون است، و تأکید بر این واقعیت که آحاد انسان دارای نیمرخهای هوشی متفاوت هستند، مبداء تحرکات فکری - نظری و عملی - گستردهای در پارهای از نظامهای آموزش و پرورش در جهان شد که با تکیه بر مفهوم هوش چندگانه در جهت ایجاد تنوع و گوناگونی برنامههای آموزشی خود گام برداشتهند. همانند رویکرد موضوعی در برنامهریزی، رویکرد پروژهای نیز روشی، موثر برای ارتقای رشد و یادگیری کودکان است.
طبق نظر گاردنر یکی از اثر بخشترین روشهای کمک به کودکان براس رشد تواناییهایشان رویکرد پروژهای است. که مهارتهای شناختی سطح بالاتر کودکان را تقویت مینماید. کار پروژهای برای کودکان فرصتی فراهم میکند تا موضوعاتی را انتخاب نمایند که مورد علاقهشان بوده و باعث همکاری با همسالان میگردد و اطلاعاتی را به اشکالی غیر از نوشتن ارایه مینماید .
مقدمه
برخی روانشناسان از جمله رابرت گلاسر، هربرت سیمون و رابرت استرنبرگ، معتقدند که برای درک دقیق ماهیت هوش، باید نحوه استدلال و حل مساله را بررسی کرد .آنها معتقدند که می توان با مشاهده و بررسی نحوه استدلال افراد، و بررسی عملکرد آنها در حل مسائل مختلف، تفاوت های هوشی را بهتر توجیه کرد .این محققان، نحوه پردازش اطلاعات را در مسائل قیاسی، مسائل تکمیل سریها، مسائل شباهت یابی و ...را بررسی میکنند و سعی میکنند بر اساس تفاوتهای فردی در نحوه پردازش اطلاعات، تفاوتهای هوشی را بهتر توجیه کنند .آنها تمام فرآیندهایی را که فرد از لحظه رویارویی با مساله تا لحظه انتخاب پاسخ به کار میگیرد، مورد بررسی قرار میدهند.
گاردنر - - 2003، هوش را یک سازه واحد و یکپارچه نمیداند و معتقد است چند توانایی مختلف و مجزا در ترکیب با یکدیگر، هوش را تشکیل میدهند .او در نظریهاش که به نظریه هوشهای چندگانه معروف است، هوشهای مجزایی را تعریف میکند که هر یک کارکرد مستقلی دارند .او توضیح میدهد که هر یک از این هوشها وظایف و کارکردهای مستقلی دارند ولی ممکن است برای تولید رفتار هوشمندانه، برخی از آنها با یکدیگر ترکیب شوند و به صورت گروهی، رفتار مورد نظر را تولید کنند .
به عنوان مثال، نمایشنامه نویسها، عمدتا از هوش زبانشناختی استفاده می کنند، اما تنها با استفاده از هوش زبانشناختی نمیتوان یک نمایشنامه خوب نوشت .بلکه در کنار آن و برای ترسیم خطوط اصلی داستان و برقراری رابطه منطقی بین اجزای مختلف داستان، باید از هوش منطقی ریاضی نیز استفاده کرد .اگر نمایشنامه نویس از هوش منطقی- ریاضی استفاده نکند، ممکن است نمایشنامهاش انسجام نداشته باشد و در آن تناقضهای آشکار مشاهده شود .
او همچنین معتقد است برای سنجش هوش باید هر یک از انواع مختلف هوشها را به طور مجزا مورد سنجش قرار داد و نظریه هوشهای چندگانه، ابعاد مختلف تواناییهای ذهنی فرد را مورد سنجش قرار میدهد .گاردنر و سایر نظریه پردازانی که از وجود هوشهای چند گانه دفاع میکنند، مدعی هستند که میتوان هوشها یا توانایی های ذهنی مختلف را بر اساس مکان آنها در مغز از یکدیگر جدا کرد .به عبارت دیگر آنها معتقدند که هر یک از این تواناییها در جاهای خاصی از مغز سازماندهی میشوند و تاکید میکنند که در تحقیقات آتی باید مکان مغزی هر یک از این هوشها شناسایی شوند. بر اساس نظریه هوشهای چند گانه، هر فردی یک سطح نسبی از انواع هوش که دارای نقاط قوت و ضعف میباشد را در خود دارد .
از نظر موران و گاردنر - - 2003 انواع هوش میتوانند به سه طریق با یکدیگر در تعامل باشند؛ تداخل با یکدیگر، جبران یکدیگر و تسریع یکدیگر .از طریق مکانیسم تداخل، یک هوش ممکن است با دخالت هوش دیگر و بهرهگیری از آن توانایی خود را به حداکثر برساند .مثلا یک دانش آموز که هوش درون فردی ضعیفی دارد و نمیتواند خلق و خو، افکار و احساسات خود را به خوبی تنظیم کند، در صورتی که از هوش منطقی ریاضی قویی برخوردار باشد، میتواند از طریق تداخل هوش درون فردی با هوش منطقی- ریاضی مشکل خود را کاهش دهد. هوش منطقی- ریاضی به دلیل اینکه همواره یکی از مولفههای اصلی آزمون های هوشی در نظر گرفته شده است از جایگاه و اهمیت خاصی در برنامههای آموزشی و استخدامی برخوردار است.
تاریخچه و سوابق تحقیق:
هووارد گاردنر برای نخستین بار در سال - 1983 - ، با انتشار کتابی با عنوان "چارچوبهای ذهن" نظریه هوش چندگانه، تلقی سنتی از هوش را به چالش کشید .به اعتقاد وی، تلقی سنتی برای هوش انسانی ماهیتی ساده، یکپارچه و تک عاملی است - گاردنر، - 1993 گاردنر با طرح این معنا که هوش دارای انواع، اشکال و مظاهر گوناگون است و تأکید بر این واقعیت که آحاد انسان دارای نیمرخهای هوش متفاوت هستند، مبدأ تحرکات فکری و عملی گستردهای در پارهای از نظامهای آموزشوپرورش در جهان شد که با تکیه بر مفهوم هوش چندگانه، در جهت ایجاد تنوع و گوناگونی برنامههای آموزشی خود گام برداشته است.
نظریه هوش چندگانه برای اولبار توسط هوارد گاردنر - 1983 - ارائه شد و در ابتدا 8 نوع هوش را از یکدیگر تفکیک کرد - آرمسترانگ 2007؛ گاردنر، - 1983 شواهد، مختلفی وجود دارد که انسانها از یکی یا همه این نوع هوشها برخوردار هستند و آموزش از طریق این نظریه میتواند در مدرسه به خلاقیت، درک و استفاده از دانش جدید و یادگیری مفاهیم آموزشی کمک نماید
باس و بیهان - 2010 - هم در بررسی تأثیریادگیری مبتنی بر هوش چندگانه گاردنر روی پیشرفت تحصیلی دانشآموزان و نگرش نسبت به زبان انگلیسی، نتیجه گرفتند که این رویه آموزشی موجب تغییر نگرش و افزایش عملکرد بهتر دانشآموزان شده است .باس - 2010 - در بررسی تأثیر راهبرد آموزشی مبتنی بر نظریه هوش چندگانه روی میزان پیشرفت دانشآموزان و نگرش آنان نسبت به زبان انگلیسی، نتیجه میگیرد که این نوع مداخله بر میزان پیشرفت دانشآموزان و نگرش ایشان تأثیر مثبت و معنیداری دارد .فویل - 2010 - ، نیز در پژوهش خود نشان میدهد که بین بزرگسالان معلول و غیر معلول در مهارتهای هوش چندگانه تفاوت وجود دارد.
هاریمن - - 2010 ، نیز تأثیر راهبردهای یادگیری مبتنی بر هوش چندگانه را روی پیشرفت تحصیلی در درس خواندن و ریاضی مورد بررسی قرار داده است و نتیجه میگیرد که این نوع مداخله بر پیشرفت تحصیلی در خواندن و ریاضی تأثیر مثبت دارد .آکوستا - - 2011 در بررسی تأثیر آموزش مبتنی بر هوش چندگانه بر پیشرفت تحصیلی و نگرش دانشآموزان نسبت به یادگیری، نتیجه میگیرد که این نوع مداخله بر مهارتهای تفکر تحلیلی و مهارتهای ارتباطی تأثیر دارد و موجب پیشرفت تحصیلی دانشآموزان میشود.
-1انواع هوش:
هوش به عنوان یکی از مباحث اصلی و مهم روان شناسی، کیفیتی قابل رؤیت واحساس شدنی نیست بلکه یک صفت فرضی و یک مفهوم انتزاعی و مجرد است و آنچه مورد مطالعه قرار می گیرد خود هوش نیست، بلکه مجموعه استعدادها،حافظه، دقت ، یادگیری، ادراک و... است که در آن اثر دارد و این صفت از فردی به فرد دیگر فرق میکند.
انسان از چند نوع هوش تحت عنوان هوش چندگانه برخوردار است که با هوش جسمی که شامل آگاهی جسمی و نحوه استفاده ماهرانه از آن است، آغاز میشود. هوش بعدی هوش منطقی یا عقلانی است، هوشی که در حال حاضر بیش از سایر هوشها در سیستمهای آموزشی مورد توجه قرار میگیرد. پس از هوش منطقی یا عقلانی سطح دیگری است که به هوش هیجانی اختصاص دارد. آخرین لایه هوش معنوی است. هوش معنوی هدایت و معرفت درونی، حفظ تعادل فکری، آرامش درونی و بیرونی و عملکرد همراه با بصیرت، ملایمت و مهربانی را شامل میشود.
-هوش جسمانیPhysical Intelligence, PI
-هوش عقلانیIntellectual Intelligence, II
-هوش هیجانیEmotional Intelligence, EI
-هوش معنویSpiritual Intelligence, SI
-1-1سه جنبه از هوش
باتوجه به تعریفی که از هوش بیان شد میتوان بروز رفتاری زیر را از هوش در افراد مشاهده کرد : .1 .توانایی و استعداد کافی برای یادگیری و درک امور.
.2 هماهنگی وسازش با محیط .
.3 بهرهبرداری از تجربیات گذشته و پیدا کردن راه حل منطقی در مواجه شدن با مسائل زندگی. - هین، - 1384
-1-2 آزمون هوش و مفهوم هوش بهر
طرح آزمونهای هوش در سال 1905 آغاز شد که مقامات آموزش و پرورش پاریس از آلفرد بینه و همکارش تئودور سیمون خواستند که روشهایی برای شناخت کودکانی که از نظر آموزشی در مدارس عادی، "بسیار ضعیف" بودند بیابند.