بخشی از مقاله
چکیده
بومی گرایی واکنش روشنفکرانی بو د که می خواستند مخاطبان خود را بهاصالت ها و ریشههایشان توجه دهند، بنابراین کشور هاي فراوانی که در معرض استعمار قرار داشتند، بهاین موضوع توجه کردند وطبیعتاً جریان هاي گوناگون روشنفکري در ایران نیز بهان ب یتوجه نماندند. در بررسی جریا ن هاي داستانی پیش از انقلاب، با جریان بومی گرایی مواجهیم، جریانی کهمعمولاً منتقدان بهان توجه نکردهاند. در داستان هاي این جریان به نقد بیگانگان و دولت همراه با بیگانگان و توجه دادن مردم به ریشههاي خود توجه شدهاست.
در این مقاله ضمن نظري مختصر به شرایط تاریخی، اجتماعی، فره نگی و ادبی ایران در سال هاي 1320 تا 1357 مؤلفههاي موجود در داستان هاي این جریان برشمرده شدهاست. بیگانه ستیزي، توجه به هویت ایرانی اسلامی و تقابل این مؤلف هها با موضوع مدرنیسم از عمده ترین مؤلفههاي داستان هاي بومی گراست. بررسی ها نشان می دهد توجه به جریان بومی گرا در دهه 20 و 30 شمسی کمتر از دهه 40به بعد است.
سیاست هاي محمدرضا پهلوي در این دو دهه و نوع برخورد او با روشنفکران شرایطی را رقم می زند که در نهایت منجر به بی توجهی بهاین جریان در دهههاي 20 و 30 می شود. تأثیرات جریان هاي روشنفکري بخصوص تفکرات آل احمد و شریعتی و تغییر شرایط کشور از سال 42 به بعد بهاین جریان در دهههاي 40 و 50 رونق می بخشد.
مقدمه
با سقوط رضاخان و رسیدن محمدرضا پهلوي به شاهی در سال 1320، قدرت دربار بطور نسبی کاهش یافت. در ده سال اول حکومت محمدرضا پهلوي که به رغم نظر برخی از پژوهشگران مرحله دموکراسی ناقص بود، دربار و نهاد سلطنت از بین نرفت و سلطنت از لحاظ نهادي، موقعیت خود را در فرصت هاي مختلف بعدي تحکیم بخشید - از غندي، - 231 :1382در آغاز دهه 1330 پس از ناکام ماند ن نهضت ملی مصدق وسرنگونی آن و استقرار دوباره قدرت حاکم پهلوي، یک بار دیگر مناسبات و مقتضیات یک فراگفتمان هیمنه طلب بر جامعه حاکم شد.
محمدرضا پهلوي ضمن سراب خواندن حکومت دموکراتیک در ایران، تنها آلترناتیو حکومتی ممکن را انتخاب یکی از دو نوع »حکومت استبدادي« و یا »مطلقه« دانست. بدین ترتیب نظام سیاسی فرديکاملاً مطلقه و خودمحور و متکی بر سلسله مراتب زنجیره قدرت شکل گرفت که همه چیز از سرحلقهاصلی آن نشئت می گرفت. محمدرضا پهلوي هر قدرتی را که بنا نهاد، خود هدرقلّان قرار داشت - تاجیک، . - 1382 :142
تشکیل ساواك با همکاري هاي سازمان اطلاعاتی اسرائیل، سیا و اف. بی. آي، تار ومار کردن احزاب مخالف بخصوص جبهه ملی و حزب توده و قرار دادن مجلس در دست دو حزب درباري ملیون به رهبري منوچهر اقبال و مردم به رهبري اسدا. . . علم از جمله کارهایی بود که به تثبیت قدرت محمدرضا پهلوي کمک می کرد. محمدرضا پهلوي در دهه 1330 بر بیشتر بخش هاي جامعه به ویژه طبقه روشنفکر و کارگر شهريکاملاً مسلط بود - ابراهیمیان، - 1382 :515
دهه 1340 با اصلاحات ارضی و انقلاب سفید محمدرضا پهلوي همراه بود و این موضوع مشکلات فراوانی در پی داشت و شاید بتوان گفت نتیجهاین کوشش ها در خرداد 1342 با قیام مردم آشکار شد. این قیام که سه روز طول کشید و شهرهایی چون تهران، قم، اصفهان، شیراز، مشهد و تبریز را در برگرفت، صدها و شاید هزاران کشته بر جاي گذاشت. قیام مردم سرکوب گردید، رهبران جبهه ملی دستگیر و امام خمینی از کشور تبعید شدند.
هرچند محمدرضا پهلوي با سرکوب مخالفان توانست یک بار دیگر قدرت خود را تثبیت کند، خاطره کشتارهاي خرداد 1342 آتش زیر خاکستري بود تا در فرصتی مناسب شعله ور شود. به هر حال محمدرضا پهلوي در حوزهاقتصادي - اجتماعی نوسازي کرد و در نتیجه طبقه متوسط جدید و طبق ه کارگر صنعتی را گسترش داد اما نتوانست در حوزه دیگر حوزه سیاسی نوسازي نماید و این ناتوانی، حلقههاي پیوند دهنده حکومت و ساختار اجتماعی را فرسوده کرد.
- همان، - 524-523 محمدرضا پهلوي به جاي نوسازي نظام سیاسی، قدرتش را همانند پدرش بر روي سه ستون نیروهاي مسلح، شبکه حمایتی دربار و دیوان سالاري گسترده دولتی قرار داد - همان، . - 535 در سال 1353 ستون چهارمی یعنی حزب رستاخیز را به ستون هاي سه گانه قبل افزود و کشور را به نظامی تک حزبی تغییر داد - همان: . - 541
سیاست هاي محمدرضا پهلوي اتفاقات فراوانی را در ده ههاي 1340 و 1350 رقم زد از این رو این دو دهه را از بسیاري جنبهها می توان نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و فکري ایران دانست. به لحاظ فکري نویسندگان نوآوري که شمار زیادي نیز زن در میان آنها دیده می شوند ظهور کردند. بر میزان کتابخوانی، انتشارات، ترجمهاثار خارجی و تعداد خوانندگان افزوده شد.
مراکز و نهادهاي علوم اجتماعی مدرن برپا گردید و سبک تازهاي از نثر فلسفی و جامعه شناسانه شکل گرفت و سرانجام با بازگشت بسیاري از استادان جوان از خارج، معیارهاي دانشگاهی بهبود یافت. با این همهاین دوران اوج رونق بازار بومی گرایی و ضدیت با شرق شناسی نیز بود. در این دوران مسئله »خود« و »دیگري« در مرکز بحث هاي فکري قرار گرفت و هرگز مرکزیت خود را از دست نداد.
شادمان، فردید و آل احمد اگرچه زمینه را براي نقد استعمار، ماشینیسم و انسان باوري غرب فراهم ساختند، درباره پژوهش و شیوههاي آگاهی غرب درباره شرق چندان چیزي نگفتند. این وظیفه به دوش نسل بعدي روشنفکرانی افتاد که بیشترشان در غرب درس خوانده و مشتاق آن بودند که به بحث هایی درباره شر ق شناسی و غر ب شناسی در این میان از تأثیر روحانیت در توجه دادن بپردازند - بروجردي، - 203- 210 :1378 مردم و طیفی از روشنفکران بهاسلام نیز نباید غافل بود.
بازگشت روحانیون به صحنه سیاست به حسن ظن نسبت بهانان در میان بخش هاي ناراضی تر مردم به مقدار زیادي افزود. هرچه شاه بر شکوه و جلال پادشاهی پیش از اسلام بیشتر تکیه می کرد، جاذبه نمادها، اسطورهها و شعائر اسلامی نیرومندتر می شد. در دهه 1340 روحانیون دریافتند که تنها راه نجات دادن اسلام از تسلط مکتب هاي فکري رقیب، دست زدن به یک مبارزهایدئولوژیک است.
بنابراین بهانتشار کتاب هاي محققانه دست زدند. از کارهاي دیگر ك مکردن فاصله میان حوزههاي علمیه و دانشگاهها بود. بسیاري از تحصیل کردگان حوزهها به دانشگاهها وارد شدند و توانستند ضمن آموختن علوم جدید، اسلام را هم ترویج دهند. اقدام بعدي توجه به دبستان ها و دبیرستان ها و حتی تأسیس مدارسی نظیر علوي و رفاه بود. روحانیون از طریق فرستادن مبلغان مذهبی به روستاها توانستند تأثیر فراوانی نیز در آن مناطق از خود به جا بگذارند و سیاست هاي دولت نیز مثل اصلاحات ارضی و. . . خود بهاقدام روحانیون کمک و مردم بسیاري را با آنان همراه کرد - همان: . - 135-150
بومی گرایی
»بومی گرایی مولود اوضاع رقت بار استعماري و فضاي پر مشقت دوران استعمارزدایی پس از جنگ دوم جهانی است، این مکتب بیانگر واکنشی فرهنگی از سوي بسیاري از روشنفکران جهان سوم، از آسیاي جنوب شرقی گرفته تا منطقه کارائیب بود که مشتاق آن بودند بر سر استقلال تازه یافته خویش تأکید ورزند. هواداران بومی گراییمصرّ بودند تا به بندگی فکري خویش پایان بخشند و حلقههاي زنجیر حقارتی را که براي سالیان بر گردن آنها بسته شده بود، بدرند« - همان: . - 30
جهانی شدن سرمایه داري و تجدد در قرن حاضر و به تبع آن در معرض تهدید قرار گرفتن هویت و وابستگی هاي سنتی خانوادگی، قبیلهاي، قومی و ملی و نیز شکل گیري طبقات اجتماعی - مهاجران تازه وارد، کارگران مهمان یا فصلی، شهرنشینان نسل اول و. . . - در صحنه سیاسی، به بومی گرایی جاذبه بخشیده و ذهن هاي بسیاري را بدان معطوف ساختهاست.
در این راستا برخلاف کلیشهاي رایج، بومی گرایی به معناي ناآگاهی از تجدد نیست، برعکس باید آن را یک پدیده مدرن دانست، زیرا کلام موجز آن یعنی»خودت باش« کهادمی را بهاصالت توجه می دهد خود، ساخته عصر مدرن است. اگر تجدد را به عنوان یک کلیت و نه یک ساخت انتزاعی در نظر بگیریم دریافت این مهم که دعوي بومی گرایان براي اصالت فرهنگی داشتن، چگونه خود از تعلقات عصر حاضر نشئت گرفته، نباید چندان دشوار باشد - همان: . - 35
فرهنگ بومی در ادبیات داستانی معاصر
توجه به موضوع بومی گرایی در داستان هاي دهه 1320 جدي نیست. تأثیرات جریان روشنفکري ملی گرا که ریشههایش را می توان از دوران مشروطه و بعد در حلقه برلین نشان داد، آشفتگ یهاي موجود بخصوص در سال هاي اولیه حکومت محمدرض ا پهلوي، تأثیر فراوان حزب توده، دغدغههاي روشنفکران براي گرفتن آزادي هایی که در دوره رضاخانی نبود و. . . باعث می شد که نویسندگان بیشتر به مسائل حزبی و داخلی توجه کنند.
سیاست هاي محمدرضا پهلوي در این دهه 1330 ادبیات ایران را نیز وارد دوران سیاهی می کند. این اوضاع کهحدوداً هفت سال ادامه می یابد، باعث می شود کانون هاي اجتماعی و فرهنگی درهم شکسته شود و جامعه به صورت انبوه مردم تنها و ترسان درآید، جو بی اعتمادي و سوءظن بر روابط اجتماعی حاکم شود و ترس و تعصب بر تلخی زندگی بیفزاید. خشونتی که هر دم زیادتر می شد، نتیجهاي جز رشد پریشانی فکري، جنون و خودکشی شکس تخوردگان حساس نداشت. ادبیاتی که بر چنین زمینه روانی اجتماعی شکل می گیرد، شکست و جلوههاي گوناگون نپذیرفتن و گریز از واقعیت موجود را به صورت هاي مختلف بازتاب می دهد.
این گونهاست که ناامیدي و شکست یکی از مضامین عمده داستان هاي این دوره م یشود و شاید یکی از نتایج طبیعی چنین فضایی پناه بردن نویسندگان به بیان مسائل ضد اخلاقی و هرزه، سرخوردگی ها و آشفتگی هاي روحی و روانی باشد. در چنین اوضاعی طبیعی است کهاندیشه مبارزه چندان مورد توجه نباشد زیرا نویسندگان پیشاپیش پایان هر عملی را می بینند و آن را محکوم به شکست می دانند. به همین دلیل گفتمان بومی گرایی چندان در ادب داستانی این دوره هم ظهور و بروزي ندارد.