بخشی از مقاله

چکیده

اهمیت تاریخ بیهقی از حیث امانت و دقت در نقل روایات، بر کسی پوشیده نیست، حوادثی که بیهقی آنها را مشاهده کرده یا شنیده، به گونهای روایت می گردد که گویا هر قسمتی از آن، صحنه دادگاهی را در برابر چشمان ما مجسم می نماید. این مقاله بر آن است تا ضمن معرفی قضات، اصطلاحات قضایی تاریخ بیهقی را باز گو کند و مشخص سازد چه گروه هایی در تاریخ بیهقی نقش قضاوت و داوری را بر عهده داشتند.

علاوه بر آن، به بررسی دیدگاه دیگر قضاوت کنندگان، در کنار نظر قاضیان مثل مزکیان و معدلان بپردازد و به نمونهای از قضاوت، در بزرگترین دادگاهی آن زمان - اعدام حسنک وزیر - اشاره نماید و در نهایت به نقد و بررسی آنها بپردازد. ناگفته پیداست که در این راستا خون انسان های بی گناهی بر اسا س قضاوتهای ناعادلانه برخی از قضات و یا قضاوت آنی سلاطین به هدر رفته است. حکم دادن آنها به صورت فوری بوده و در یک لحظه امیر تشکیل دادگاه می داده و یک نفر جان خود را از دست می داده و یا جان دو باره می یافته است.

پیشینه تحقیق:

با توجه به بررسی های به عمل آمده، نکات پراکنده ای در باره موضوع مقاله فوق، از طرف برخی از صاحب نظران در سایتها و مجلات بیان گردیده است. سید حسن امین با نوشتن مقالهای، چند اصطلاح از موضوعات حقوقی تاریخ بیهقی، از قبیل مزکی، معدل و جنباشیان را در چند صفحه بررسی و ریشهیابی نموده است.1 هم چنین دکتر فیاض و قاسم غنی با نوشتن مقاله ای، به بررسی واژه های مزکی و معدل از نظر دستوری پرداخته اند که آیا این دو واژه اسم فاعل هستند یا اسم مفعول2 علاوه بر آنها دکتر یاحقی در جلد دوم کتاب تاریخ بیهقی، فهرست اصطلاحات دیوانی و در گاهی را به صورت واژه ای با ذکر صفحه بیان کرده است. 3 دکتر حسن انوری در کتاب اصطلاحات دیوانی دوره غزنوی و سلجوقی، به صورت مختصر به آنها اشاره نموده است .4 علاوه بر آنها در سایت ها و وبلاگ ها به صورت پراکنده،در باره این اصطلاحات،مطالبی بیان شده است.

مقدمه

در این تحقیق به امر قضاوت و داوری در تاریخ بیهقی اشاره گردیده است . با توجه به اهمیت حق و حقوق انسان ها در طول تاریخ، بررسی این موضوع می تواند تازگی خاصی داشته باشد. شیو ه های بیان بیهقی، به گونه ای است که اگر صد بار قسمتی از کتابش خوانده شود باز تازگی خاص خود را دارد و هر بار مطلبی زیبا با مضامینی عالی از آن می توان استنباط کرد.

تاریخ بیهقی را می توان آیینه روزگار غزنویان و بخشهای شرقی ایران در روزگار آنان دانست. این تاریخ یک اثر عمومی است.کمتر پدیدهای از زندگی مردم آن دوره را میتوان یافت که از دید تیزبین مؤلف این کتاب، پنهان مانده باشد. بیهقی تنها مورخی امین و بلند پایه نیست، بلکه نویسنده ای توانا و چیره دست نیز هست. وظیفه شناسی و زبان آوری و ایمان به کار، دست به دست هم داده تا اثری ارزشمند بوجود آید.

سرتاسر تاریخ بیهقی و لابلای حوادث آن پر است از اندرز و عبرت و سخنان خردمندانه که خواننده را هر دم به خود متوجه می سازد و او را بر آن می دارد تا در آن چه خوانده است دقت کند و خرد خویش را برای دریافت نتایج اخلاقی آن به کار اندازد. درست زندگی کردن و متعالی بودن این شخصیت در کلامش آشکار است. نظراتی که در ماجرا ها و دادگاه های مختلف ابراز می دارد دال بر این سخن است. در مورد ماجرای حسنک، اوج دینداری و انسانیت این مورخ را می توانیم مشاهده کنیم. وجدان آگاه و بیدار بیهقی لحظه ای خواب نماند. بیهقی در سراسر حکومت مسعود از جزئیات امور آگاه بوده در جنگ ها و سفر ها شرکت داشته و به اقتضای شغل خود از همه امور پنهانی و زد و بند هایی که میان قدرتمندان در جریان بوده، سر در آورده است.

در لابلای رفتار نا عادلانه مسعود، حرف های کنایه آمیز نیش داری بیان می کند که از هر سلاحی کار ساز تر است. قضاوت ها، قاضی ها و عملکردشان،از تیررس انتقاد بیهقی در امان نمانده است. افسوس باید خورد که بیهقی به خاطر ناتوانی درموقعیت، نمی توانست بر نظر های نا عادلانه برخی از قضات، اثر بخش باشد. و نظر آنها را نسبت به حکمشان عوض کند و از ریخته شدن خون بی گناهی جلوگیری نماید.

ویژگیهای قضاوت در عهد و دستگاه غزنویان: در عصر غزنویان تشکیلات قضایی در خارج از محدوده عمارت درگاهی و دیوانی بوده است. امور قضایی به وسیله قاضیان که به وسیله سلطان انتخاب می شدند صورت می گرفت. فردی با عنوان قاضی القضات که در راس قاضیان کشور قرار داشته بر اعمال قاضیان نواحی مختلف نظارت می کرده است. از جمله کار های اساسی که در دیوان قضا حل و فصل می گردید اجرای احکام شرع، میانجیگری بین دو خصم و مطابق اوامر شرع سخن گفتن بود.

نظام الملک ضمن بیان این موضوع می گوید:»باید اموال قاضیان مملکت یکایک بدانند و هر که از ایشان عالم، زاهد و کوتاه دست تر و کم صلح تر باشد او را تربیت کنند و بدان کار نگاه دارند و هر یک از ایشان را به اندازه کفات مشاهدت اطلاق کفات کنند تا او را به خیانتی حاصل نیفتد« باید توجه داشت سنت اندر مظالم نشستن سخت مورد توجه نظام الملک قرار داشته وی در این باره می گوید »چاره نباشد پادشاه را از آنکه در هفته دو روز به مظالم نشیند و داد از بیداد گر بستاند و انصاف بدهد و سخن رعیت بشنود بی واسطه5 « سلاطین غزنوی گاهی اوقات خودشان در دادگاه به مظالم می نشستند و به شکایات مردم رسیدگی می کردند. سلطان مسعود در آغاز قدرت نمایی خویش هنگامی که به سوی غزنین راهی بود در توقفی که در نیشابور داشت خطاب به بزرگان شهر گفت: »در حکومت او در هفته،دو بار مظالم خواهد بود.

مجلس مظالم در سرای گشاده است هر کسی را که مظلمتی است بباید آمد و بدون ترس سخن خویش گفت تا انصاف تمام داده آید«6 توجه به عدالت از سوی دستگاه قضا - دیوان قضا - در باره دعاوی مردم و نیز عدم تعرض سپاهیان به نوامیس مردم، نقش غیر قابل انکار در خشنودی یا عدم رضایت مردم داشت که صبورانه به درخواست های حکوت تن در می دادند. اگر وزیر خردمند نصیب مردم می شد می توانست با شیوه ای لطیف و تاثیر گذار ضمن حکایات دلپذیر پادشاه را به صورت غیر مستقیم به رعایت عدالت و توجه به حقوق رعیت فرا می خواند. البته مواردی استثنایی نیز دیده شده که درویشی ژنده پوش یا عارفی وارسته بی پرده پادشاه را به رعایت حقوق خلق تذکر می داد.

برخی از دولتمردان برای خوشایند شاه تجاوز به حقوق رعایا را جایز بلکه ضایر ملک را بر مصالح مُلک ترجیح می دادند و سلطان انباشتن خزانه را از چنین مال هایی خوش می دانست. مثل اجحاف به هدایای مردم صاحب دیوان خراسانی ابولفضل سوری به مسعود »چندان جامه، طرایف، زرینه و سیمینه غلام و کنیزک مشک و کافور عناب مروارید مخصوص و قالی و...«در این هدایای سوری، امیر و حاضران به تعجب بماندند که از شهر های گوناگون به بست آورده بودند.

در تاریخ بیهقی به شواهد و مواردی بر می خوریم که سلطان مسعود شور و کنکاش برای امور و مهمات ملک، متشکل از دولتمردان طراز اول ترتیب می دهد و نظر ها را می شنود اما نسبت به آرای دیگران بی اعتنایی می کند. رای و نظر خویش را اعمال، بلکه تحمیل می کند که فر جام این خود کامگی ها بعد ها رخ می نماید.

ریاست قضا غالبا در دست گروه محدودی حفظ می گردید. میان علما و اعیان غیر مذهبی علایق غیر مشترکی وجود داشت.دولت مستمری هایی برای ماموران،مثل قاضی تعیین می کرد.گاه بر این مستمری ها زمین هایی نیز به فراخور منصب و مقام آنها افزوده می شد که از املاک خالصه روزگار مسعود بود . قاضی به واسطه اعتباری که داشت،پدر بزرگ نیشابور بود. وی اولین کسی بود که اعیان نیشابور به مشورتش می رفتند. مهمترین آنها خاندان صاعدی بودند که پیوستگی های سببی چندی با علمای بیهق داشتند که مشاغل قضاوت در دست آنان بود.

اصطلاحات قضایی در تاریخ بیهقی

-1 مجلس قضا: محلی بود که امور دادرسی در آنجا صورت می گرفت.

-2 مجلس مظالم: محلی بود که شکایات مردم را به آنجا می بردند. ماوردی مجلس مظالم را چنین تعریف کرده است »و نظر المظالم قود المتظالمین الی التناصیف بلرهبه و زجرالمتنازعین عن التجاهد بالهیبه«

-3 محضر: به معنی گواهی نامه، شهادت نامه و نوشته ای که حاکی از اثبات امری باشد و به اصطلاح امروز استشهاد نامه یا صورت مجلس و محضر نوشتن به کار می رود

-4 سجل: به معنی ثبت و تصدیق قباله و نیز مجلسی که قاضی در آن به اختلاف افراد خاتمه می دهد که امروزه می توان نام شورای حل اختلاف بر آن گذاشت.

-5 قصه: به معنی شکایت و تقاضا است که امروزه اظهار نامه می گویند.

-6    جنباشیان: به معنی نیروی بسیج، که امروزه بسیجی ها همان جنباشیان به حساب می آیند که برای نظم عمومی با اهل حبسیه همکاری می کردند.

-7    مزکی و معدل:عنوان دو گروه از اصحاب دارالقضا که در ردیف معرف،وکیل، امین قاضی و... بوده است.

-8 گواه: کسی که شهادت به امری دهد، شاهد.

-9 قصه رفع کردن: به معنی دادخواهی، مرافعه نزد سلطان یا امیر یا وزیر بردن است.

-10 قاضی: در اصطلاح فقه،کسی است که میان مردم حکومت می کند.

-11 نامه مظالمی: نامه ای بوده است که از طرف حکومت به عمال و کارگزاران،جهت رسیدگی به شکایت کسی فرستاده می شد.

کار کرد مقام و منصب داران دیوان قضا:

قاضی ها: قاضی ها باید مکلف و مومن عادل، مرد و حلال زاده و ضابط باشند؛ نیروی حافظه قوی داشته باشند و فراموشکار نباشند.البته قاضیانی هم وجود داشتند که به عدالت حکم نمی کردند
»گنه کرد در بلخ آهنگری  //  به شوشتر زدند گردن مسگری

فقها:دانشمندان دینی به ویژه در علم حقوق و وظایف.

هنگامی که امیر مسعود بر تخت مینشست علمای آن روزگار به تعزیت امیر مسعود می پرداختند. در روزگار مسعود فقها گروهی نبودند که فقط در مکانی بنشینند و قضاوت کنند. مثلا ابو محمد المعلی بن احمد در دوره غزنوی مدتی ریاست نیشابور را بر عهده داشت ضیاع و املاک قضات نیشابور به میراث، به او منتقل گردید.

در جایی بیهقی اشاره می کند »پس مهد ها که راست کرده بودند با زنان محتشمان نیشابور، از آن رئیس و قضاه و فقها و اکابر و عمال«11 مظالم کننده ها: گروهی بودند که با قدرت تمام و دست قوی حکم می راندند و از وقوع جنایات و بیداد جلوگیری می کردند

و در مجلس مظالم، مظالم کننده ها حاضر می شدند و رای آنها بسیار با ارزش بود.

حاکم لشکر - قاضی عسکر - : در تاریخ بیهقی حاکم لشکر همان قاضی، ویژه نظامیان بودند و به اصطلاح متاخران قاضی لشکر بودند.

چنانکه بیهقی در واقعه حسنک می گوید: »دو قباله نوشته بودند اموال حسنک را بر وی خواندند و آن کسان گواهی کرد و حاکم سجل کرد«12 که حاکم به معنی فرمانروا هم به کار رفته است.

سلاطین: سلطان مسعود در اکثر جاها خودش به تنهایی قضاوت می کرده است. مثلا کوتاه کردن دست بوسهل از دیوان عرض و اینکه امکاناتش را از او بگیرند. همچنین در باب حسنک هم فرمان داد؛ علاوه بر اینها فرمان تنبیه بگتغذی را صادر کرد

. سلطان محمود: قضاوتهای او در مورد حسنک کاملا آشکار است، قضاوت در مورد مخالفان خودش در خوارزم و مهمترین قضاوت در دفاع از ناموس یکی از مظلومین که در این تحقیق آمده است.

مزکیان و معدلان: کسانی بودند که مورد اعتماد قاضی باشند، هنگام ادای شهادت درستی و عدالت شهودی را گواهی کنند. مزکیان مسئول تزکیه شهود و معدلان مسئول عدالت شهود بوده اند. چنانکه عمر خیام نیشابوری چون آثار نزدیک شدن مرگ را در خود احساس میکرد به دامادش دستور داد که ازکیا - مزکیان - را برای استماع وصیت او و تنظیم وصیت نامه اش حاضر کنند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید