بخشی از مقاله
چکیده
بلوچستان به عنوان سرزمین و سرای سکونت بلوچها با وسعت و شمارجمعیت ناهمگنی میان سه کشور پاکستان، ایران و افغانستان قرار گرفته است. بلوچها در هر سه کشور از نظر فرهنگی، قومی و مذهبی گروه اقلیت به شمار میروند و هر بخش از آنها در ارتباط با حکومت مرکزی تجربیات متفاوتی را آزموده اند. از دیگر سو، نواحی بلوچنشین هر سه کشور از منظر موقعیت و منزلت ژئوپلتیک در گستره ملی، کارکرد ناهمسانی داشته اند.
جدای از افغانستان که هنوز در دوران گذار دولت-ملت سازی به سر می برد، نواحی بلوچ نشین دوکشور دیگر به علت ویژگی های ژئوپلیتیکی زمینههای بحرانزایی و ناامنی زیادی دارند. چنین شاخصه هایی در شکلگیری مناسبات فضایی امنیت محور ایران و پاکستان، نقش تعیینکنندهای داشته-اند. با وجود این رویدادهای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک دو دهه گذشته از اثرگذاری مولفه های نو و بازیگران جدید منطقه ای و فرامنطقه ای در مناسبات منطقه یادشده حکایت می کند. بلوچستان به عنوان کانون این تحولات برای ایران و پاکستان فرصتها و تهدیداتی دارد که مناسبات دو کشور را متاثر خواهد کرد، به طوری که از این پس مسائل اقتصادی دستور جلسه عمده مذاکرات آن دو خواهد بود.
الف: ادبیات مسئله
ژئوپلتیک علم روابط متقابل جغرافیا، قدرت و سیاست و کنشهای ناشی از ترکیب آنها با یکدیگر است - حافظ نیا،. - 27:1385 مناطق و نواحی جغرافیایی متاثر از موقعیت راهبردی و هماوردی میان قدرتهای منطقه ای و مداخله گر، کارکرد و بار سیاسی و اقتصادی یافته اند. این ویژگی ها به الگوی رفتار خارجی واحدهای سیاسی جهت و معنا می دهد. از هنگام فروپاشی دیوار برلین تغییرات عمده ای در گستره مفهومی و عملیاتی ژئوپلیتیک روی داده است، به گونه ای که نقش آفرینی عنصر اقتصاد در ژئوپلیتیک نمود بارزتری یافته و ژئوپلیتیک از رهیافت صرفا نظامی و سیاسی به رویکردی اقتصادی و ژئواکونومیک تغییر جهت داده است.
به عبارتی، اقتصاد جهت دهنده سیاست و راهبرد دولتها شده است و امور سیاسی، نظامی و امنیتی در خدمت تقویت اهداف و منافع اقتصادی قرار گرفته اند. در این میان، منابع انرژی، مسیر و کانونهای مصرف آن در هماورد بازیگران بین المللی به عنوان اهداف ژئواکونومیک نگریسته می شوند. راهبردشناسان - استراتژیست ها - مناطق استراتژیک را بر اساس میزان تولید ناخالص ملی ، منابع انسانی و منابع طبیعی به لحاظ راهبردی اولویت بندی می کنند.
آنها بر این باور هستند که توانمندی اقتصادی در سطح بین المللی و کنترل نظام تولید و نیز عرضه و مصرف کالاهای اقتصادی، سنجه قدرت در سده بیست و یکم است و مناطق ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک، مناطقی هستند که از تولید هنگفت ناخالص ملی و منابع سرشار طبیعی برخوردار باشند. بر این اساس، در مراودات قدرتهای جهانی، حفظ و چیرگی بر مناسبات اقتصادی کلان واحدهای سیاسی و کنترل مناطقی که کارکرد ژئواکونومیک دارند در دستور کار جهانی آنها قرار می گیرد - قاسمی، . - 51:1382 در پرتو چنین وضعیتی ارزش بسیاری از مناطق، ماهیت و کارکردی شناور می یابد.
چه بسا برخی مناطق که در دوران جنگ سرد اهمیت چندانی نداشتند در دوران پسا جنگ سرد عرصه کشاکش یا همگرایی راهبردهای اقتصادی شدند. به عبارتی، راهبرد منطقه ای باید توجیه اکونومیک داشته باشد. بنابراین منطقه ژئواکونومیک دارای منابع استراتژیک طبیعی،کالاهای صنعتی، انرژی یا گذرگاه انرژی و ... است وبه همین دلیل است که مناطق و گذرگاه هایی همانند منطقه نفت خیز خلیج فارس، تنگه هرمز و مالاکا و بازارهای مصرف انرژی همانند شرق آسیا در این گستره مفهومی و عملیاتی قرار می گیرند.
طی د و دهه گذشته منطقه خاورمیانه جولانگاه حضور قدرتهای بزرگ فرامنطقه ای بوده است، به طوری که منطقه هیدروکربنی خلیج فارس و مسیرهای انتقال انرژی آن به کانونهای مصرف، تحت حوزه نفوذ ایالات متحده درآمده است. کنترل بخش عمده ای از انرژی دنیا در بخش تولید و انتقال به نوعی در اختیار این کشور است. تداوم این وضعیت سبب شده است مهار و کنترل کشورهای رقیب در اختیار ایالات متحده قرار گیرد. کشورهای رقیب نیز برای رهایی از این وضعیت و نفوذ بیشتر در منطقه راهکارهای متعددی آزموده اند.
در این میان، تلاش کشورهای آسیای شرقی و شبه قاره برای افزایش مبادلات بازرگانی با کشورهای اروپایی از طریق راه آهن و انتقال انرژی از کشورهای خلیج فارس به شرق آسیا و شبه قاره از راه خطوط لوله، اهمیت منطقه بلوچستان را به عنوان یک منطقه ژئواکونومیک آشکار کرده است. هر چند منطقه با برخی ناامنی ها و ناآرامی ها روبرو است، به نظر می رسد متاثر از موقعیت جغرافیایی و کارکردهای اقتصادی مترتب برآن، مناسبات ایران و پاکستان در آینده ماهیتی انتظامی-اقتصادی بیابد و فرصتهای اقتصادی نمود بیشتری در دستور کار جلسات آینده پیدا کنند.
.2 محیط شناسی مسئله
گستره جغرافیایی بلوچستان از منظر وسعت و شمار جمعیت به طور ناهمسانی در میان سه کشور پاکستان، ایران و افغانستان قرار گرفته است. شگفتی آنجاست که این پراکندگی خود دچار تنوع و گوناگونی است. همبستگی بالایی میان این پراکندگی و موقعیت جغرافیایی آن از نظر میزان دریافت بارش وجود دارد. بلوچستان سرزمینی بیابانی با رشته کوههای تهی از رستنی و خشک رودهایی است که هر چند یک بار از بارانهای موسمی پر می شود. این موقعیت جغرافیایی در پیدایش کوچ زیستی و اجتماع طایفه محور و توسعه نایافتگی و مدنی بلوچستان نقش بنیادینی داشته است.
بلوچها هیچ گاه یک قوم همبسته و اثرگذار در روند تحولات سیاسی و فرهنگی منطقه نبوده اند و فرهنگ آنان هنوز همان ویژگی های طایفه ای را دارد که با سنتهای جنگاوری و باورهای سنتی آمیخته است - . - victror:2009 این ساختار طایفه ای عموما زیر کنترل و محافظت سردارها و نواب ها - روسای طوایف - است. پس از انقلاب 1357 ایران، این ساختار در ایران فرو پاشید و مولوی ها - روحانیون بلوچ - در ساختار سلسله مراتبی مدیریت محلی جایگزین سامانه مدیریت پیشین شدند، اما ساختار اجتماعی و فرهنگی بلوچها در دوکشور دیگر تقریبا دست نخورده ماند.
این گستره فقط قلمرو ساکنان بلوچ نیست، بلکه گروههای زبانی دیگری همانند پشتو، اردو، براهویی و فارسی نیز در آنجا ساکن هستند. جمعیت بلوچها در خود ایالت بلوچستان از نصف جمعیت فراتر نمیرود، با وجود این ساختار سیاسی و فرهنگی بلوچها با دیگر گروهها متفاوت است - . - Priyashree:2009 ساختار طایفه محور، پایین بودن نرخ سواد، فقر، چادرنشینی و روستانشینی، قاچاق مواد مخدر، عدم مشارکت فراگیر و در اقلیت بودن، از شاخصه های عمده نواحی بلوچ نشین است. با وجود این، بلوچها در هرسه کشور تجربیات ناهمگونی را آزموده اند که به طور طبیعی اندیشه و کنش سیاسی و فرهنگی آنان را متفاوت کرده است.
الف. بلوچستان پاکستان گاندی بر این باور بود که علت جدایی بخش غربی هند و شکل گیری کشور پاکستان در 14 اوت 1947 منافع استعماری انگلستان بوده است. با وجود این، علت وجودی کشور پاکستان را باید در تمایز مذهبی اکثریت هندو و اقلیت مسلمان و نیز تفاوت دیدگاه رهبران استقلال هند پی گرفت. پاکستان بر اساس جستار ناحیه فرهنگی به چندین ایالت تقسیم شده است که هر ایالت را تقریبا یک گروه قومی پوشش می دهد. این گروهها را عمدتا بلوچها در بلوچستان، پشتونها در مناطق قبایلی، پنجابی ها در ایالت پنجاب و سندیها در ایالت سند شامل می شوند.
از منظر تناسب جمعیت نیز همین گروههای قومی - عمده - به گروههای قومی کوچکتری تقسیم میشوند; پنجابی ها 45 درصد، سندی ها 14درصد، پشتونها15 درصد، سرایکی ها 8 درصد، مهاجر اردو 8 درصد، بلوچها4 درصد و دیگر اقوام 6 درصد جمعیت کشور را تشکیل می دهند. به دلیل تمایزات عمیق ناحیه ای، نظام مدیریت سیاسی فضا در این کشور ماهیتی فدرالی دارد و یگانه عنصر فراگیر و پیوند دهنده نواحی متکثر هویتی کشور، دین اسلام - سنی حنفی - است.