بخشی از مقاله
چکیده
کنایه یکی از رایجترین ابزارهای بلاغی و صور پویای خیال در ادب پارسی است که در متون ادبی و هنری، کاربرد فراوان دارد و دانشمندان علم بیان از دیر زمان تاکنون بدان اقبال نمودهاند. کنایه یک مقوله زبانی-ادبی است که به علّت رایج و کوتاه بودن در میان عامه مردم کاربرد دارد و از آنجا که دارای معنای مجازی است، عامه مردم برای جلوگیری از رکاکت لفظ - که امری ناپسند به شمار میآید- از کنایه استفاده میکنند.
کنایه، به دلیل تصویر سازیاش، ذهن شنونده را در تعلیق میگذارد، زیبایی هنری میآفریند و از همین روست که در ادبیات جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است و نویسندگان و شعرا از آن به میزان چشمگیری بهره بردهاند. در این مقاله، پژوهنده ضمن ارائه تعاریف کنایه ازمنظرعلمای ادبی درادامه به معرفی اقسام کنایه پرداخته است.دراین میان چنانچه مبنای تقسیمبندی را ظاهر کنایه - مکنیبه - و معنای باطنی - مکنیعنه - در نظر بگیریم، کنایه بر سه نوع است:صفت،موصوف وفعل که باتوجه به تحقیق انجام گرفته »کنایه ازموصوف« درغزلیات خاقانی و»کنایه از فعل یا مصدر«درخسروشیرین نظامی نمودبیشتری دارد.
مقدمه
کنایه واژه ای عربی است که در زبان فارسی نیز کاربرد دارد. این کلمه در اصل مصدر ثلاثی مجرد از باب نصر-ینصُر یعنکُنییکنو- یا ضَرَبَیَضْرِب– یعنی کنی - یکنی است و از نظر واژگانی پوشیده گویی و نداشتن صراحت در گفتار معنی میدهد. در زبان انگلیسی میتوان معادل کنایه را kenning دانست که از فعل kenna به معنی دانستن و شناختن ازعبارت لاتین kenna eitt vij به معنی بیان کردن چیزی بر اساس چیزی دیگر مشتق شده است و این دو لفظ یعنی کنایه و kenning با فعل kenna در زبان لاتینی به طور شگفت انگیز با هم، همسان و ظاهراً هم ریشهاند.
- میرزانیا، - 853 : 1361 هر گاه کلمه یا کلام را با گونهای بیان کنیم که علاوه بر معنی لفظی و حقیقی، معنای پوشیدهای نیز داشته باشد و مقصود همان معنای پوشیده باشد، از عنصر کنایه بهرهمند شدهایم. در برخی از آثار مهم بلاغت فارسی مثل حدائق السحر رشید وطواط هیچ گونه بحث و تعریفی از کنایه ارائه نشده است و علم بیان فقط به تشبیه و استعاره و مجاز منحصر است. این در حالی است که کنایه به سبب مخیّل بودن و قدرت تصویر سازیش باید در علم بیان مطرح گردد. معمولاً کنایه به علت پیچیدگیش، در علم بیان بعد از تشبیه و مجاز و استعاره مطرح میشود.
درادامه علمای بلاغت درباره کنایه به اظهار نظر پرداخته و تعاریفی ارائه کردهاند که به برخی از مهمترین آنها اشاره میکنیم: نخستین کسی که در زبان فارسی به بحث کنایه پرداخته است، محمّد بن عمر رادویانی است. وی در فصل 51 کتاب ترجمان البلاغه، بحث کنایه را تحت عنوان فی الکنایه و التعریض آورده است و می نویسد:»و یکی از بلاغت ها ، کنایت گفتن است و آن چنان بود که شاعر بیتی گوید به کنایت، چنانکه عنصری گوید:
چو دیده باز گشاید، قرار یابد مرغ چو لب به خنده گشاید، بپرّد
محمد خلیل رجایی در معالم البلاغه کنایه را اینگونه تعریف میکند:»کنایه در لغت به معنی ترک تصریح است و در اصطلاح اطلاق می شود بر دو معنی: الف - ذکر ملزوم و اراده لازم و یا ذکر لازم و اراده ملزوم . ب - لفظی است که اراده شود از آن لازم معنی اصلیش با جواز اراده معنی اصلی در حین اراده لازم. - «رجایی، - 324:1353 استاد عبدالحسین زرینکوب در باب کنایه میگوید: »استعمال کنایه از باب ظرافت است در فکر یا بیان و گویی به کلام عادی رنگی از شعر میدهد و تیز هوشی و ظرافت را به چالش میخواند.
باری کنایه در غزل، تقاضا، انتقاد و در هجو خدمت بسیار به شاعران میکند. - «زرینکوب، - 74 :1374 استاد علّامه جلال الدّین همایی در کتاب فنون صناعات وبلاغات ادبی در تعریف کنایه می نویسد: »کنایه سخنی است که دارای دو معنی غریب و بعید باشد واین دو معنی لازم وملزوم یکدیگر باشند، پس گوینده آن جمله راچنان ترکیب کند و به کار برد که ذهن شنونده از معنی نزدیک به معنی دور منتقل گردد. - «همایی، - 255 : 1380
لازم به ذکراست در تعاریفی که برای کنایه ارائه شده اغلب کنایه را ذکر لازم و اراده ملزوم میدانند. حال باید دانست که لازم و ملزوم چیست؟ معنای ظاهری و اولیه یک ترکیب را لازم یا مکنیبه و معنای ثانوی یا ادبی ترکیب را ملزوم یا مکنیعنه گویند. پس یک جمله یا ترکیب کنایی دارای معنی حقیقی نیز میباشد ولی چون معنای ادبی آن مورد نظر گوینده یا نویسنده است به آن کنایه میگویند.