بخشی از پاورپوینت

اسلاید 1 :

ایده محوری لفت ویچ این است که توسعه، امری سیاسی است، به این معنا که مسائل اجرایی و فنی، ویژگی و توانایی دولت را تعیین نمی کند، بلکه این سیاست است که صرفنظر از دموکراتیک یا غیردموکراتیک بودن، توسعه را ایجاد و حمایت می کند.

توسعه بیش از آنکه مسئله ای مدیریتی یا اجرائی باشد، مسئله ای سیاسی است زیرا در مراحل مختلف توسعه، آنچه اهمیت حیاتی دارد چگونگی استفاده از منابع و روش های جدید توزیع آن و بحث و جدل های اجتناب ناپذیری است که محاسبات افراد و گروه ها در مورد بازندگان و برندگان این روش ها در پی دارد. ویژگی بارز این باور جدید در این است که مقوله توسعه را خصلتی سیاسی بخشیده است یعنی نیل به توسعه تنها از طریق تغییر در سیاست های حاکم دست یافتنی است ، و نه از طریق نهادهای توسعه یا قراردادها و قوانین، زیرا خود این نهادها و قوانین از طریق فرایندهای سیاسی بوجود می آیند و حمایت می شوند.
در حوزه توسعه، ماهیت نظام سیاسی (دموکراتیک یا غیردموکراتیک) مهم نیست بلکه توسعه خواه بودن یا نبودن دولت مهم است.

هر نوع دولتی، نمی تواند فرآیند توسعه را با موفقیت طی کند، بلکه فقط دولت های توسعه گرا که از یک سری ویژگیهای خاص و منحصر به فرد برخودار باشند، موفق خواهند بود. در هر حوزه توسعه، علاوه بر نهاد دولت، ساخت اجتماعی نیز مهم است. به عنوان مثال، تجربیات تاریخی نشان داده است که دولت های توسعه گرا در جوامعی موفق هستند که به لحاظ اجتماعی، از جامعه مدنی ضعیف برخوردار بوده اند.
آرای توسعه ای و دولت توسعه گرا از نظر لفت ویچ

اسلاید 2 :

دموکراسی لزوماً منجر به توسعه (بعضاً اقتصادی) نمی شود، تجربه ی تاریخی نشان داده است که در برخی جوامع دموکراسی ضدتوسعه عمل کرده است.
بین توسعه (اقتصادی) و دموکراسی، رابطه علت و معلولی و رابطه همبستگی وجود ندارد. به بیان دیگر، برای رسیدن به توسعه سیاسی (دموکراسی)، لزوماً توسعه اقتصادی مقدم بر آن نیست و بالعکس.
یکپارچگی (یکدست بودن) دولت از مؤلفه ها و شرایط مهم در عرصه توسعه به شمار می رود.
توسعه نخبه محور است و برای رسیدن به آن می بایست به نخبگان و دولت امیدوار بود و توسعه را از بالا به پایین آغاز کرد.
مداخله دولت در اقتصاد نه تنها مخرب نیست، بلکه می تواند بسیار مفید و مؤثر باشد. در واقع، نوع مداخله مهم است نه میزان مداخله.
آرای لفت ویچ-2

اسلاید 3 :

در آرای لفت ویچ اهمیت سیاست در فرآیند توسعه و نقش مهم دولت در این امر مورد تأکید قرار می گیرد. به سخن دقیقتر، اولین و مهمترین استدلالی که از سوی لفت ویچ بسط داده می شود، اهمیت سیاست در فرآیند توسعه است.
به عقیده ی لفت ویچ نه تنها عمل معطوف به توسعه امری سیاسی است، بلکه مفهوم و تعریف فرآیند مزبور نیز چنین است. هدف این بخش نشان دادن این است که معانی متفاوت توسعه از شرایط و اهداف سیاسی سرچشمه گرفته، یا پاسخی به مقتضیات سیاسی بوده است و هر معنا اِلزامات سیاسی برای سیاست و عمل به همراه دارد .در واقع وی نشان می دهد که سیاست و توسعه هم در مفهوم و هم در عمل تفکیک ناپذیرند.
سؤال اصلی لفت ویچ این است که چرا علی رغم تنوع مفاهیم و اهداف توسعه و علی رغم کوشش ها در کشورهای در حال توسعه، کشورهای اندکی به افزایش منظم در سطح استانداردهای زندگی و کاهش فقر رسیده اند؟ در پاسخ به این سؤال دو رهیافت سیاسی وجود دارد، نظریه وابستگی و نظریاتی که بر عوامل داخلی به ویژه دولت متمرکز می شوند. آرای لفت ویچ به نظریات گروه دوم که بر دولت و سیاست داخلی متمرکز است، می پردازد.

لفت ویچ برای نیل به مختصات دولت های توسعه گرا ابتدا اتنواعی از دولت های غیرتوسعه گرا را توضیح می دهد مانند توضیح گونار میردال در باره دولت متزلزل یا ضعیف: گونار میردال با بررسی هند، دولت متزلزل را در ایجاد ضروریات توسعه ناتوان می بیند، زیرا قادر به تحمیل تعهدات و مسئولیت ها بر توده نیست و در اقدام قاطع در برابر فساد و فشار گروه های قدرت مخالف نوسازی ناتوان است. میردال ویژگی های دولت متزلزل را اینگونه مشخص می سازد: نقائص در قوانین و بطور خاص در رعایت و اجرای آنها؛
فقدان اطاعت از قوانین در سطوح مختلف مقامات دولتی؛
تبانی مقامات با اشخاص و گروههای قدرتمند؛ گرایش عمومی مردم در جهت مقاومت در برابر نظارت های عمومی
فساد گسترده. در تحلیل نهایی دولت متزلزل پیامد ناگزیر وضعیتی است که در آن واقعاً هیچ طبقه ای به طور کافی مسلط و دارای قدرت نیست.
آرای لفت ویچ-3

اسلاید 4 :

بنابراین از نظر میگدال، دولت ضعیف دولتی است که توانایی اندکی برای نفوذ در جامعه، تنظیم روابط اجتماعی، استخراج منابع و تخصیص آنها یا به کارگیریشان در موارد معین شده دارد. قوی یا ضعیف بودن دولت بستگی به توزیع کنترل اجتماعی در جامعه دارد و دولت های درحال توسعه در ارتباط با نیروهای اجتماعی که در برابر تلاش دولت برای کنترل مقاومت میکنند، ضعیف هستند (مانند برزیل، فیلیپین و هند در برابر دولتهای قوی ژاپن، کره و سنگاپور).
سپس لفت ویچ نوع دیگری از دولت های غیرتوسعه گرا را با عنوان دولتهای غارتگر می شناساند: دراین دولت ها، اقلیت با استفاده از دولت به مثابه موتور تجاوز، اکثریت را چپاول می کند. این غارت یک پدیده ی اجتماعی حاصل از همه ی نیروهای عمل کننده در جامعه است. حکومت غارتگرانه به لحاظ شکل و درجه ی غارتگری، حاصل مستقیم سیاست یک جامعه است و میزان قدرت نسبی چانه زنی حاکمان را شکل می دهد.
مثال کلاسیک دولت غارتگر، دولت های زئیر و هائیتی است. در این کشورها سیاست به معنای چالش میان ایدئولوژی ها و سیاست های رقیب نیست، بلکه مترادف با آزادی کسب ثروت شخصی کسانی است که به صحنه ی سیاسی وارد می شوند.
شواهد نشان می دهد که مهمترین موارد موفقیت آمیز رشد اقتصادی در جهان سوم نه در شرایط دموکراسی بلکه در شرایط معکوس رخ داده است و در جوامع دموکراتیک موفق در توسعه، عملاً یک حزب واحد تسلط داشته است و عرضه ی زودرس دموکراسی می تواند مانع توسعه شود.
آرای لفت ویچ-4

اسلاید 5 :

پنج شرط تثبیت دموکراسی (وضعیتی که در آن تمام کنشگران عمده ی سیاسی این واقعیت را بپذیرند که فرآیندهای دموکراتیک، جابجایی حکومت را ممکن ساخته است) چنین است:

1- مشروعیت: سیاست دموکراتیک بدون بهره گیری از اَشکال مشروعیت خواه از نوع پذیرش منفعلانه و خواه از نوع مثبت آن، نمی تواند زنده بماند و تثبیت شود. مشروعیت خود در سه بعد جغرافیایی، قانونی و سیاسی تعریف می شود.

2- پایبندی به قواعد بازی: دموکراسی نیازمند توافق در مورد قواعد بازی سیاسی و وفاداری به نتایج این بازی به ویژه در میان نخبگان سیاسی است. در واقع گذار به دموکراسی وقتی رخ می دهد که گروه حاکم از کنترل انتخابات دست بکشد و به عدم قطعیت روی آورد.

3- محدودیت احزاب پیروز در ایجاد تغییر در سیاست ها: فاتحان نیز باید بپذیرند که سیاست های افراطی و بسیار سریع را اجرا نکنند، به ویژه هنگامی که این سیاست ها به طور جدی منافع دیگران را تهدید می کند. اما مسئله اینجاست که طرفداران برخی از رژیم های تازه منتخب، به طور نامعقول انتظار دارند که سیاست های سریع و اغلب رادیکالی در مورد بازتوزیع به اجزا گذاشته شود و با راهپیمایی و اعتصاب و نظایر آن دموکراسی را متزلزل و اقتصاد را ضعیف می سازند.

4- فقر به مثابه یک مانع بر سر راه تثبیت سازوکارهای دموکراتیک: دموکراسی های تثبیت شده به ندرت در جوامع واقعاً فقیر یافت شده اند، زیرا هم از یک طرف سطح سواد، آموزش و ارتباطات که مبنای دموکراسی است، پایین است و هم در این کشورها مزایای زیادی از طریق کنترل دائمی دولت وجود دارد و احزاب را به از دست دادن کنترل بر دولت، بی میل می سازد.

5- شکاف های قومی، فرهنگی و مذهبی محدویت هایی برای تحقق دموکراسی ایجاد می کنند، به ویژه اگر این شکاف ها با نابرابری های مادی همپوشانی داشته باشد. این امر باعث بسیج های سیاسی ضددموکراتیک و تعارض های دائمی دستخوش خشونت می شود.
شروط تثبیت دموکراسی

اسلاید 6 :

تعداد معدودی از کشورهای در حال توسعه نرخ رشد مناسبی داشته اند که این کشورها از بعد سیاست ، تکثر - تجانس فرهنگی - عملکرد اقتصادی و از لحاظ جمعیتی و منابع و سطح دموکراسی متفاوت اند. پس وجه مشترک آنها به عنوان علت موفقیتشان چیست؟ پاسخ این است که آنها همگی اَشکال مختلف یک گونه دولت به هم شبیه هستند، گونه ای از دولت که قادر به تولید حرکت پایدار معطوف به توسعه بوده است (دولت توسعه گرا) .
مؤلفه های مهم دولت توسعه گرا:

1- نخبگان توسعه گرا: حضور نخبگان توسعه گرای مصمم و ملی گرا با عزم راسخ و ظرفیت بالا برای پافشاری که به طور نسبی غیرفاسد باشند.

2- استقلال نسبی دولت: به طوری که دولت قادر باشد از هیاهوی نَفَس گیر علائق و منافع خاص، به طور نسبی عدم وابستگی حاصل کند.

3- قدرت بوروکراتیک: وجود بوروکراسی های قدرتمند، حرفه ای، دارای صلاحیت، جدا از منافع خاص برای هدایت و کنترل توسعه ی اقتصادی - اجتماعی ( مانند میت نظیر در ژاپن، هیئت برنامه ریزی اقتصادی در کره، وزارت دارایی و برنامه ریزی برای توسعه در بوتسوانا).

4- جامعه ی مدنی ضعیف: در همه ی دولت های توسعه گرا، جامعه ی مدنی ضعیف بوده یا توسط دولت کنترل شده است ( شرط تثبیت دولت های توسعه گرا).

5- ظرفیت پیشین برای کنترل سرمایه: قدرت و استقلال نسبی دولت، قبل از آنکه سرمایه ملی یا خارجی با اهمیت گردد، تثبیت شده باشد. در این صورت، دولت توانایی کنترل و هدایت سرمایههای محلی و خارجی را داراست.

6- دولتهای توسعه گرا و حقوق بشر: دولتهای توسعهگرا حداقل براساس استانداردهای لیبرال غربی، دولتهای جذابی نبودهاند. هر سازمان یا حرکتی که میخواهد وارد چالش با دولت و اهداف توسعهگرایانه آن بشود، به سرعت خنثی میشود.

7- مشروعیت و عملکرد: این دولتها، علیرغم تجربهی مخالفت، مشروعیت قابل توجهی دارند. آنها قادر به توزیع مزایای حاصل از رشد سریع از طریق گسترش آموزش، بهداشت و دیگر تسهیلات بودهاند. در واقع ترکیبی از سرکوب و مشروعیت در آنها مشهود است.

دولت توسعهگرا نه مخلوق طبقهی مسلط است و نه پاتریمونیال و نه مدرن. دولت توسعهگرا یک شکل انتقالی دولت مدرن است که اساساً دولتهای بسیج کننده بودهاند. این دولتها اهمیت سیاست و دولت در توسعه را نشان میدهند و برخلاف سنت رایج نشان میدهند که توسعه نیازمند نه فعالیت کمتر بلکه فعالیت بهتر از سوی دولت است
دولت های توسعه گرا

در متن اصلی پاورپوینت به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر پاورپوینت آن را خریداری کنید