بخشی از پاورپوینت

اسلاید 1 :

امام صادق عليه السّلام فرمود:

كسى كه كارش را به خداوند واگذارد در آسايش هميشگى قرار خواهد گرفت، و همواره در زندگى لذت بخشى بسر خواهد برد(1)

اسلاید 2 :

درس دوم: نگاهى به سير تفكر فلسفی؛ از قرون وسطى تا قرن هيجدهم ميلادى
شامل:
فلسفه اسكولاستيك
رنسانس و تحول فكرى فراگير
مرحله دوم شك گرايى
خطر شك گرايى
فلسفه جديد
اصالت تجربه و شك گرايى جديد
فلسفه انتقادى كانت

اسلاید 3 :

فلسفه اسکولاستیک
توضیح واژه فلسفه اسکولاستیک: اسکول به معنای مدرسه است و اسکولاستیک به معنای مدرسی است. و در اصطلاح به فلسفه ای که در مدارس وابسته به کلیسا در قرون وسطی تدریس می شد اطلاق می گردد. این فلسفه عمدتاً به توجيه عقايد غير خالي از تحريف مسيحيّت می پرداخت. در فلسفه­ي اسكولاستيك علاوه بر منطق و الهيّات و اخلاق و سياست و پاره‏اي از طبيعيات و فلكياتِ مورد قبول كليسا، قواعد زبان و معاني و بيان نيز گنجانيده شده بود و به اين صورت، فلسفه در آن عصر، مفهوم و قلمرو وسيعتري يافته بود.

اسلاید 4 :

فلسفه اسکولاستیک در قرون وسطی
بعد از رواج يافتن مسيحيّت در اروپا و توأم شدن قدرت كليسا با قدرت امپراطوري روم، مراكز علمي، زير نفوذ دستگاه حاكمه قرار گرفت تا آنجا كه در قرن شش ميلادي چنانكه قبلاً اشاره شد دانشگاهها و مدارس آتن و اسكندريّه، تعطيل گرديد. اين دوران كه در حدود يك هزار سال ادامه يافت به «قرون وسطي» موسوم شده و ويژگي كلّي آن، تسلّط كليسا بر مراكز علمي و برنامه مدارس و دانشگاهها است. از شخصيتّهاي برجستهي اين عصر، سن‏اگوستين است كه كوشيد تا معتقدات مسيحيّت را با مباني فلسفي، بخصوص آراء افلاطون و نوافلاطونيان، تبيين كند.

بعد از وي، بخشي از مباحث فلسفي در برنامهي مدارس گنجانيده شد ولي نسبت به افكار ارسطو بي مهري مي‏شد و مخالف عقايد مذهبي، تلقّي مي‏گرديد و اجازهي تدريس آنها داده نمي‏شد. تا اينكه با تسلّط مسلمانان بر اندلس و نفوذ فرهنگ اسلامي در اروپاي غربي، افكار فلاسفهي اسلامي مانند ابن سينا و ابن رشد كمابيش مورد بحث قرار گرفت و دانشمندان مسيحي از راه كتابهاي اين فيلسوفان با آراء ارسطو نيز آشنا شدند. رفته رفته كليسائيان در برابر اين موج فلسفي، تاب مقاومت نياوردند و سرانجام سن‏توماس‏آكويني بسياري از آراء فلسفي ارسطو را پذيرفت و آنها را در كتابهاي خودش منعكس ساخت و كم كم مخالفت با فلسفهي ارسطو كاهش يافتبلكه در بعضي از مراكز علمي به صورت گرايش غالب در آمد.

اسلاید 5 :

فتح اندلس توسط مسلمانان در سال 92 ق حدود 712 م
توضیحاتی خارج از کتاب درباره آندلس
اندلس یا شبه‏جزیره‏ ایبرى شامل سرزمین اسپانیا و پرتغال فعلى است.
اندلس که در سال 92 هجری قمری توسط سپاه اسلام فتح شد، هشت قرن در دست مسلمانان بود و نور تمدن آن که پایه گذارش مسلمانان بودند، سر تاسر اروپا را روشن کرد.
این شبه ‏جزیره در جنوب غربى اروپا قرار دارد که از جنوب به دریاى مدیترانه و تنگه جبل الطارق و اقیانوس اطلس هم‏جوار است.
به گفته "هرمان راندل " استاد دانشگاه کلمبیا: مسلمین در قرن دهم میلادى در اسپانیا تمدنى پدید آوردند که در آن تمدن، علوم از صورت عقایدمبهم عمومى درآمده بود و با صنایع و فنون زندگى علمى انطباق یافته بود.

اسلاید 6 :

پیشرفت علمی و فرهنگی اندلس توسط مسلمانان
توضیحاتی خارج از کتاب درباره آندلس
"لاین پل " مستشرق انگلیسى مى‏نویسد:
اسپانیا هشت قرن در دست مسلمانان بود و نور تمدن آن، اروپا را نورانى ساخته بود و دشت‏هاى سوزان این سرزمین در اثر کوشش ملت فاتح، آباد گردید و شهرهاى با عظمتى را در این وادى بزرگ به وجود آوردند.
علوم و ادب و صنعت فقط در همین سرزمین اروپایى رونق داشت و از همین رهگذر بود که علوم ریاضى، فلکى، گیاه‏شناسى، تاریخ، فلسفه و قانون‏گذارى تنها در اسپانیاى اسلامى تکمیل شده و نتیجه داده بود.

اسلاید 7 :

پیشرفت علمی و فرهنگی اندلس توسط مسلمانان
توضیحاتی خارج از کتاب درباره آندلس
دکتر "مارتینز مونتابث " مستشرق اسپانیایى، نوشته است:
اگر حاکمیت هشت صد ساله اسلام بر اسپانیا نبود، هرگز این کشور وارد گردونه‏ى تاریخ تمدن نمى‏شد.
این دوره، در حالى که اروپاى همسایه، اسیر تیرگى جهل و عقب ماندگى(قرون وسطی) بود، روشنایى خرد و فرهنگ را به آن‏جا منتقل کرد.

اسلاید 8 :

نمایندگان مکتب اسکولاستیک
توضیحاتی خارج از کتاب درباره آکوئیناس
توماس آکویناس Thomas Aquinas)؛ 1225 -1274 )
آکویناس بزرگترین فیلسوف قرون وسطی است؛ که در تمامی مدارس حکمت، سرآمد بود.
او اهل ایتالیا بود و مدتی نزد آلبرت بزرگ، ملقّب به ارسطوی قرون وسطی، به فراگیری فلسفه ارسطویی مشغول شد.
وی آنقدر ارسطو را تجلیل کرده بود، که بعدها کاتولیکها مثل یک پیامبر به ارسطو اهمیت میدادند.
وی مدتی بهعنوان استاد دانشگاه پاریس به تدریس فلسفه و اخلاقیّات پرداخت.
تعلیمات آکویناس، تلفیقی از فلسفه ارسطو با اصول مسیحیّت است.

اسلاید 9 :

رُنسانس و تحوّل فكري فراگير
توضیح واژه رنسانس: واژه رنسانس از لفظ فرانسویRenaissance وام گرفته شده است و به معنای تولد دوباره یا نوزایی یا دوره تجدید حیات است. رنسانس جنبشی فرهنگی بود که آغازگر دورانی از انقلاب علمی، اصلاحات مذهبی و پیشرفت های مادی در اروپا شد.

اسلاید 10 :

عوامل و زمینه های پیدایش رنسانس در قرن 14ميلادى:
گرايش به نوميناليسم(اصالت تسميه) در انگلستان و فرانسه و انكار كليات نضج گرفت (گرايشى كه نقش مؤثرى در سست كردن بنياد فلسفه داشت)
مناقشه در طبيعيات ارسطو در دانشگاه پاريس (ناسازگاری علم ودین)
زمزمه ناسازگارى فلسفه با عقايد مسيحيت و به عبارت ديگر ناسازگارى عقل و دين
بروز اختلاف بين فرمانروايان و ارباب كليسا و بین رجال مذهبى مسيحيت وپيدايش پروتستانتيسم
گسترش گرايش اومانيستى و پرداختن به مسائل زندگى انسانى و صرف نظر كردن از مسائل ماوراء طبيعى و الهى
سقوط امپراطورى بيزانس در اواسط قرن 15

اسلاید 11 :

تحولات دوره رنسانس
در اثر عواملی که گفته شد:
فلسفه بى‏رمق و ناتوان اسكولاستيك نيز به سرنوشت نهائى خود رسيد و يك تحول همه جانبه سياسى، فلسفى، ادبى و مذهبى در سراسر اروپا پديد آمد و دستگاه پاپ از هر طرف مورد حمله واقع شد.
گرايش به علوم طبيعى و تجربى شدت يافت
اكتشافات كپرنيك و كپلر و گاليله، فلكيات بطلميوس و طبيعيات ارسطو را متزلزل ساخت

دستگاه پاپ مدتها در برابر اين امواج خروشان مقاومت كرد و دانشمندان را به بهانه مخالفت با عقايد دينى يعنى همان آراء طبيعى و كيهانى كه به عنوان تفسير كتاب مقدس و عقايد مذهبى از طرف كليسا پذيرفته شده بود به محاكمه كشيد ولى سرانجام اين كليسا و دستگاه پاپ بود كه با سرافكندگى مجبور به عقب نشينى شد.
رفتار خشن و تعصّب آميز كليساي كاتوليك فايده‏اي جز بدبيني مردم نسبت به ارباب كليسا و بطور كلي نسبت به دين و مذهب نداشت، چنانكه سقوط فلسفهي اسكولاستيك يعني تنها فلسفهي رايج آن عصر، موجب پيدايش خلاء فكري و فلسفي و سرانجام، شك گرايي جديد شد. و تنها چيزي كه در اين جريان، پيشرفت كرد گرايش اومانيستي و ميل به علوم طبيعي و تجربي در صحنهي فرهنگي، و گرايش به آزاديخواهي و دموكراسي در عرصهي سياست بود.

اسلاید 12 :

مرحله دوم شك گرايى با بطلان نظریه بطلمیوسی
مرحلهي دوم شك گرايي
قرنها بود كه كليسا آراء و افكار بعضى از فيلسوفان را به عنوان عقايد مذهبى ترويج كرده بود و مردم مسيحى مذهب هم آنها را به عنوان امورى يقينى و مقدس پذيرفته بودند
و از جمله آنها نظريه كيهانى ارسطوئى و بطلميوسى بود كه كپرنيك آنرا واژگون كرد و ساير دانشمندان بى غرض هم به بطلان آن پى بردند.

اين دگرگوني انديشه‏ها و باورها و فرو ريختن پايه‏هاي فكري و فلسفي، موجب پديد آمدن يك بحران رواني در بسياري از دانش‏پژوهان گرديد و چنين شبهه‏اي را در اذهان پديد آورد كه: از كجا ساير عقايد ما هم باطل نباشد و روزي بطلانش آشكار نگردد؟ و از كجا همين نظريات علمي جديد الاكتشاف هم روزگار ديگري ابطال نگردد؟ تا آنجا كه انديشمند بزرگي چون «مونتني» منكر ارزش علم و دانش شد و صريحاً نوشت كه از كجا مي‏توان اطمينان يافت كه نظريهي «كپرنيك» هم روزگار ديگري ابطال نشود؟ وي بار ديگر شبهات شكّاكان و سوفسطائيان را با بيان جديدي مطرح ساخت و از شك گرايي دفاع كرد، و بدين ترتيب، مرحلهي ديگري از شك گرايي پديد آمد.

اسلاید 13 :

معرفی مونتنی
میشل دو مونتین (به فرانسوی: Michel de Montaigne)‏ (۲۸ فوریه ۱۵۳۳–۱۳ سپتامبر ۱۵۹۲)
یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان اومانیست دوره رنسانس است. او فیلسوف و حکیم اخلاقی بود و در خاندانی اشرافی زاده شده بود.[۱]
با این که می توان مونتنی را متفکری با مذاق فلسفی دانست اما در این نکته تردیدی نیست که او دارای یک جهان بینی فلسفی سیستماتیک و منسجم نبود.
برای مونتنی به عنوان یک فیلسوف، مطالعه ی آدمی از منظر ماهیت و شرایط وجودی او و نیز مباحث مربوط به ارزش شناسی و اخلاقیات از اولویت و اهمیت بیشتری برخوردار است. او میل چندانی به دنبال کردن مباحث مابعدالطبیعه و هستی شناختی نداشت.
می گویند بر دیوار اتاق مطالعه ی مونتنی نوشته شده بود: «آنچه یقینی است این است که هیچ چیز یقینی نیست.»

در واقع مونتنی و برخی دیگر از اومانیست های غربی در رنسانس بر پایه ی این شکاکیت و ترویج نسبی گرایی معرفت شناختی و اخلاقی به نفی میراث فکری قرون وسطی می پرداختند.
مونتنی به لحاظ مذهبی مثل بسیاری از اومانیست های معاصر و یا پس از خود از صورت رسمی مسیحیت کاتولیک روی برگردانده و به نحوی الهیات طبیعی و دین داری غیر وحیاتی روی آورده بود.
مونتنی همچنین در مفاهیم دینی ای چون «معجزه»، تشکیک می کند. او دعا کردن را قبول ندارد و آن را با ورد خوانی های خرافی و اعمال جادویی مقایسه می کند. مونتنی بر خلاف آموزه های ادیان الهی عمل خودکشی را تایید می کند.

اسلاید 14 :

خطر شك گرايى
خطر شک گرایی
انكار ارزش شناخت و شک گرایی:
يك آفت رنج‏آور روانى است‏
نمى‏توان اميدى به پيشرفت علوم و معارف بست
جايى براى ارزشهاى اخلاقى و نقش عظيم آنها در حيات انسانى باقى نمى‏ماند
دين هم پايگاه عقلانى خود را از دست مى‏دهد؛ بلکه بزرگترين ضربه‏ها متوجه عقايد مذهبى مى‏شود. چون وقتی که عقاید مربوط به امور مادى و محسوس مورد شک قرار بگیرد؛ طبعا عقايد متعلق به ماوراء طبيعت آسيب پذيرتر خواهد بود.

بنابر اين با رواج شک گرایی هيچ نظام اخلاقى و حقوقى و سياسى و دينى قابل دوام نخواهد بود و با توجيه آن هر گناه و جنايت و ظلم و ستمى قابل توجيه خواهد بود .
بنابراین: مبارزه با شك گرايى هم وظيفه دانشمند و فيلسوف است و هم تكليف رهبران دينى و مذهبى و هم مورد اهتمام مربيان و سياستمداران و مصلحان اجتماعى.

اسلاید 15 :

دو شیوه مبارزه با شك گرايى در قرن17

در قرن 17ميلادى فعاليتهاى مختلفى براى ترميم ويرانيهاى رنسانس و از جمله براى مبارزه با خطرهاى شك گرايى انجام گرفت:

1. كليسائيان غالبا در صدد بر آمدند كه وابستگى مسيحيت را به عقل و علم ببرند و عقايد مذهبى را از راه دل و ايمان تقويت كنند

2. فلاسفه و دانشمندان كوشيدند تا پايه محكم و تزلزل ناپذيرى براى دانش و ارزش بجويند بگونه‏اى كه نوسانات فكرى و طوفانهاى اجتماعى نتواند بنياد آن را نابود سازد

اسلاید 16 :

فلسفه جديد
فلسفه­ جديد
مهمترين تلاشى كه در اين عصر براى نجات از شك گرايى و تجديد حيات فلسفه انجام گرفت تلاش رنه دكارت فيلسوف فرانسوى بود كه او را پدر فلسفه جديد لقب داده‏اند
وى بعد از مطالعات و تاملات فراوان در صدد بر آمد كه پايه انديشه فلسفى را بر اصلى خلل ناپذير استوار كند و آن اصل در جمله معروف وى خلاصه مى‏شد كه شك مى‏كنم پس هستم يا مى‏انديشم پس هستم
يعنى اگر در وجود هر چيزى شك راه يابد هيچگاه در وجود خود شك ترديدى راه نخواهد يافت و چون شك و ترديد بدون شك كننده معنى ندارد پس وجود انسانهاى شك كننده و انديشنده هم قابل ترديد نخواهد بود
سپس كوشيد قواعد خاصى براى تفكر و انديشه شبيه قواعد رياضى وضع كند و مسائل فلسفى را بر اساس آنها حل و فصل نمايد.

اسلاید 17 :

فلسفه جدید
افكار و آراء دكارت در آن عصرِ تزلزل فكرى، مايه آرامش خاطر بسيارى از دانش‏پژوهان گرديد
و انديشمندان بزرگ ديگرى مانند لايب نيتز، اسپينوزا و مالبرانش نيز در تحكيم مبانى فلسفه جديد كوشيدند
ولى
عدم توانایی فیلسوفان غربی در پاسخ به شبهات معرفت شناختی
و توجه دانش پژوهان به علوم تجربی و عدم علاقه آنان به تحقیق در مسائل فلسفی و ماوراء طبیعی
موجب عدم پیدایش نظام فلسفی قوی و پایدار در غرب شد

اسلاید 18 :

فلسفه آمپریسم(تجربه گرایی)
اصالت تجربه و شك گرايي جديد
در حالى كه فلسفه تعقلى در قاره اروپا تجديد حيات مى‏كرد و مى‏رفت كه عقل مقام و منزلت‏خود را در معرفت‏حقايق باز يابد
گرايش ديگرى در انگلستان رشد مى‏يافت كه مبتنى بر اصالت‏حس و تجربه بود و به نام فلسفه آمپريسم ناميده شد .
آغاز اين گرايش به اواخر قرون وسطى و به ويليام اكامى فيلسوف انگليسى باز مى‏گشت كه قائل به اصالت تسميه و در حقيقت منكر اصالت تعقل بود

اسلاید 19 :

فلاسفه آمپریسم(تجربه گرا): جان لاک، جرج بارکلی، دیوید هیوم
و در قرن 16 فرانسيس بيكن و در قرن17هابز كه ايشان نيز انگليسى بودند بر اصالت‏حس و تجربه تكيه مى‏كردند
ولى كسانى كه به نام فلاسفه آمپريست ‏شناخته مى‏شوند سه فيلسوف انگليسى ديگر به نام‏هاى جان لاك و جرج باركلى و ديويد هيوم هستند كه از اواخر قرن17تا حدود يك قرن بعد به ترتيب در باره مسائل شناخت به بحث پرداختند
و ضمن انتقاد از نظريه دكارت در باب شناختهاى فطرى سرچشمه همه شناختها را حس و تجربه شمردند .

اسلاید 20 :

فلاسفه آمپریسم(تجربه گرا): جان لاک، جرج بارکلی، دیوید هیوم
در ميان ايشان جان لاك معتدلتر و به عقل گرايان نزديكتر بود
و باركلى رسما طرفدار اصالت تسميه نوميناليست بود ولى شايد ناخودآگاه به اصل عليت كه يك اصل عقلى است تمسك مى‏كرد و همچنين آراء ديگرى داشت كه با اصالت‏حس و تجربه سازگار نبود
اما هيوم كاملا به اصالت‏حس و تجربه وفادار ماند و به لوازم آن كه شك در ماوراء طبيعت بلكه در حقايق امور طبيعى نيز بود ملتزم گرديد و بدين ترتيب مرحله سوم شك گرايى در تاريخ فلسفه مغرب زمين شكل گرفت

در متن اصلی پاورپوینت به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر پاورپوینت آن را خریداری کنید