بخشی از پاورپوینت
اسلاید 2 :
بسم الله الرحمن الرحیم
درس سوم : نگاهى به سير تفكر فلسفى در دو قرن اخير
شامل:
ايدآليسم عينى
پوزيتويسم
عقل گرايى و حس گرايى
اگزيستانسياليسم
ماترياليسم ديالكتيك پراگماتيسم
مقايسه اى اجمالى
اسلاید 3 :
نگاهی به برخی مکاتب فلسفی در غرب
مقدمه:
بعد از رنسانس نظام فلسفى پايدارى در مغرب زمين به وجود نيامد؛ بلكه همواره نظريات و مكاتب مختلف فلسفى در حال زايش و مرگ بوده و هستند.
تعدد و تنوع مكتبها و ايسمها از قرن 19رو به افزايش نهاد و در اين نگاه گذرا مجال اشارهاى هم به همه آنها نيست و تنها به بعضى از آنها اشاره می کنیم که عبارتند از: ايدآليسم عينى، پوزيتويسم، عقل گرايى و حس گرايى، اگزيستانسياليسم، ماترياليسم ديالكتيك، پراگماتيسم.
در پایان نیز مقایسه اجمالی بین فلسفه اسلامی و غرب خواهیم داشت.
اسلاید 4 :
فلاسفه رومانتيك
بعد از كانت از اواخر قرن 18 تا اواسط قرن19چند تن از فلاسفه آلمانى شهرت يافتند كه انديشههاى ايشان كمابيش از افكار كانتسرچشمه مىگرفت و مىكوشيدند كه نقطه ضعف فلسفه وى را با بهرهگيرى از مايههاى عرفانى جبران كنند
و با اينكه اختلافاتى در ميان نظريات ايشان وجود داشت در اين جهتشريك بودند كه از يك ديدگاه شخصى شروع مىكردند و با بيانى شاعرانه به تبيين هستى و پيدايش كثرت از وحدت مىپرداختند که به نام فلاسفه رومانتيك موسوم شدند.
اسلاید 5 :
ایدآلیسم عینی
از جمله ايشان فيخته شاگرد بىواسطه كانت است كه سخت علاقمند به اراده آزاد بود و در بين نظريات كانت بر اصالت اخلاق و عقل عملى تاكيد مىكرد وى مىگفت:
«عقل نظرى نظام طبيعت را بسان يك نظام ضرورى مىنگرد ولى ما در خودمان آزادى و ميل به فعاليت اختيارى را مىيابيم و وجدان ما نظامى را ترسيم مىكند كه بايد براى تحقق بخشيدن به آن تلاش كنيم پس بايد طبيعت را تابع من و نه امرى مستقل و بىارتباط با آن تلقى نماييم.»
همين گرايش به آزادى بود كه او و ساير رومانتيكها مانند شلينگ را به اصالت روح كه ويژگى آن را آزادى مىشمردند و نوعى آيدآليسم سوق داد
مكتبى كه به دست هگل سامان يافت و به صورت يك نظام فلسفى نسبتا منسجم در آمد و به نام ايدآليسم عينى ناميده شد .
اسلاید 6 :
ایدآلیسم عینی
هگل كه معاصر شلينگ بود جهان را به عنوان افكار و انديشههايى براى روح مطلق تصور مىكرد كه ميان آنها روابط منطقى حكمفرما است نه روابط على و معلولى به گونهاى كه ديگر فلاسفه قائل هستند .
به نظر وى سير پيدايش ايدهها از وحدت به كثرت و از عام به خاص است
در مرتبه نخست عامترين ايدهها يعنى ايده هستى قرار دارد كه مقابل آن يعنى ايده نيستى از درون آن پديد مىآيد و سپس با آن تركيب شده به صورت ايده شدن در مىآيد
شدن كه جامع (سنتز)هستى (تز) و نيستى (آنتىتز) است به نوبه خود در موقعيت تز قرار مىگيرد و مقابل آن از درونش ظاهر مىشود و با تركيب شدن با آن، سنتز جديدى تحقق مىيابد و اين جريان همچنان ادامه پيدا مىكند تا به خاصترين مفاهيم بينجامد .
هگل اين سير سه حدى(تریاد triad) را ديالكتيك مىناميد و آن را قانونى كلى براى پيدايش همه پديدههاى ذهنى و عينى مىپنداشتد
اسلاید 7 :
کاربردهای اصطلاح ایدآلیسم(خارج کتاب)
اصطلاح ایدآلیسم در حوزه های گوناگون به کار گرفته می شود. ایده آلیسم فلسفی، هنری، زیباشناختی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی.
در غالب این موارد ایدآلیسم نقطه مقابل رئالیسم(واقع گرایی) شمرده می شود.
در فارسی معادل های آن اصالت معنی، تصورگرایی، ذهن گرایی، ایده باوری و در حوزه اخلاق و سیاست آرمان گرایی نیز به این مفهوم اشاره دارد.
ایدآلیسم بیشتر نشانگر یک نحوه جهت گیری و سلوک فکری است تا یک نظریه و مکتب.
اسلاید 8 :
کاربردهای ایدآلیسم: 1)در حوزه فلسفه
الف)در مقابل ماتریالیسم: به معنای باور به تقدم نهایی ذهن یا روح یا امری غیر مادی بر ماده و ماتریالیسم یعنی اعتقادبه تقدم نهایی ماده بر ذهن و روح
ماتریالیست ها بر این باورند که چیزی به نام عقل ، نفس، ذهن و حیات که از احوال و شؤون و برآیندهای ارگانیزم جسمانی بدن خارج باشد وجود ندارد.
ایده آلیسم در برابر نگاه ماده باورانه ماتریالیسم بر این باور است که اصالت با حقیقت غیرمادی است. و ماده مؤخر از آن وجود اصیل است. این حقیقت اصیل غیرمادی در نظر افلاطون ایده ها(مثل) هستند. در نظر بارکلی خداست و به عقیده هگل روح، عقل یا ایده است.
مارکیسست ها ی ماده گرا همواره می کوشیدند که فلسفه خود را یگانه فلسفه واقع گرایانه(رئالیستی) بشمارند.
چرا که به باور آنها واقعیت منحصر در ماده است و به هر فلسفه یا فیلسوفی که به گونه ای معتقدبه حقیقتی اصیل در ماورای ماده بود به عنوان یک مفهوم منفی و ناسزای علمی نسبت ایدئالیسم می دادند.
خارج کتاب
اسلاید 9 :
کاربردهای ایدآلیسم: 1)در حوزه فلسفه
ب)در مقابل رئالیسم فلسفی(مهمترین و رایج ترین معنای فلسفی ایدآلیسم):
ایدآلیسم در این مفهوم متداول به معنای باور به تحویل تمام واقعیت به صور ذهنی یا اندیشه.
هر اسلوبی که موضوع شناخت را به فاعل شناخت(ذهن) برگرداند نوعی ایدآلیسم محسوب می شود
رئالیست ها معتقدند معرفت در صورتی ممکن خواهد بود که اشیاء به طور مستقل در عالم خارج از ذهن موجود باشند در مقابل ایدآلیستها برآنند که معرفت اصیل ممکن نیست مگر این که اشیاء به نحوی متکی به ذهن باشند.
تحقق اشیاء منوط به ادراک و شناخت آنها توسط ذهن است. بنابر این هستی اشیاء چیزی نیست جز آن چه که فاعل اندیشه ادراک کرده است.
این که مراد از ذهن ذهن کیست؟ و فاعل اندیشه و فکر چه کسی است؟ مسأله ای است که ممولا در تعاریف کلی ایده آلیسم مطلق و نامعلوم می ماند.
خارج کتاب
اسلاید 10 :
ب)در مقابل رئالیسم فلسفی(مهمترین و رایج ترین معنای فلسفی ایدآلیسم):
اکثر ایدآلیست ها نحوه ای از وجود خارجی را برای جهان خارجی مسلم می دانند. برخی از آنان مانند بارکلی وجود مادی عالم بیرونی را انکار می کنند نه مطلق وجود آن را.
بارکلی اعیان و موجودات را قائم به روان الهی می داند. در واقع فیلسوف ایدآلیسم منکر واقعیت خارجی نیست بلکه منکر استقلال آنها و منکر تقدمشان بر اندیشه است.
ریشه تاریخی ایدئالیسم فلسفی را می تواند درآرای دموکریتوس در مورد تمیز کیفیات اولیه از کیفیات ثانویه و ذهنی دانستن کیفیات ثانویه و نیز در ایده ها یا مثل افلاطون جستجو کرد.
اما ایدآلیسم به این مفهوم که اندیشه، اصل در تحقق وجود باشد نظریه ای است مربوط به فلسفه جدید.
در واقع آرای دکارت و لاک و لایپ نیتس که خود از چهره های رئالیسم بودند برای اندیشه های ایده باورانه امثال بارکلی زمینه می ساخت.
دکارت کیفیات ثانوی را آفریده ذهن انسان دانسته بود.
لاک نیز گفته بود که ذهن فقط تأثیراتی را که اشیای مادی در ما گذاشته اند درک می کند. نه خود آن اشیاء را
و لایپ نیتس نتیجه گرفته بود که تأثیراتی که اشیاء ذر ذهن ما می گذراند از آنها نیست مؤثر حقیقی در واقع خداست.(فرهنگ واژه ها، عبدالرسول بیات)
خارج کتاب
اسلاید 11 :
2)ایدآلیسم در هنر
در مباحث زیباشناسی و هنری و ادبی ایدئالیسم به نظریاتی گفته می شود که در آفرینشهای هنری بر عنصر تحیل اهتمام می ورزد.
هدف هنر در این نگاه تقلید محض از طبیعت و حکایتگری از آن نیست. آن چه برای ذهن رضایت بخش است خلاقیت و ابداعگری و خیال انگیزیهای ایدئال است نه تکرار زیباییهای طبیعت.
در این کاربرد ایدئالیسم در برابر رئالیسم و ناتوارلیسم(طبیعت گرایی) قرار می گیرد.
خارج کتاب
اسلاید 12 :
3)ایدآلیسم در اخلاق
علی رغم لغزندگی این مفهوم می توان انسانی را که دارای ایدئال و آرمانی در خور ارضای گرایشهای متعالی نفس باشد ایدئالیست اخلاقی نامید.
پس ایدئالیسم در حوزه حیات اخلاقی و نیز در زبان جاری یعنی التفات و اهتمام به امور آرمانی و دلبستگیهای معنوی.
در نگاه انسان آرمان گرا معمولا امور زودگذر و لذات حسی و واقع بینیهای مردمِ پیش پانگر و عمل گرا از چندان جذابیتی برخوردرا نیستند.
در این نگاه، انسان، طبیعت و جامعه قابلیت اصلاح، تغییر و پذیرفتن وضعیتهای پسندیده و مطلوب را دارند.
خارج کتاب
اسلاید 13 :
4)ایدآلیسم در سیاست
در عرصه های اجتماعی و سیاست ایدئالیسم یا آرمان گرایی همسان با معنای فردی و اخلاقی آن است. و در مقابل رئالیسم و واقع گرایی قرار می گیرد.
آرمان گرایی سیاسی سیاست را هنر خوب حکومت کردن می داند اما واقع گرایی آن را هنر حکومت کردن به شکل ممکن تلقی می کند.
غایت حکومت ایدئالیستی دستیابی به مفاهیمی مانند برابری، دادورزی و پیروی از قوانین متکی به اصول همگانی و اخلاقی است.
تکریم انسانیت، ستیز با تبعیض نژادی را می توان از باورهای ایدئالیستی به شمار آورد.
جبرانگاری و تقدیر گرایی افراطی، دنباله روی از قانون طبیعت و چیرگی زورمندان و سیاست قدرت محور، توجیه کردن وسیله به خاطر وصول به هدف، و تمسک به نیرنگ و خشونت برای نیل به مقاصد سیاسی، مورد انکار و نفرت سیاستهای ایدئالیستی است.
می توان گروهها و جنبشهایی نظیر صلح گرایان و طرفداران محیط زیست و. و به طور کلی اندیشه ها و مکتبهای ترقی خواهانه و اصلاح طلبانه را اندیشه های ایدئالیستی دانست.
خارج کتاب
اسلاید 14 :
فیخته، هگل و ایدئالیسم مطلق
فیلسوفان ایدئالیسم بعد از کانت یک گام از کانت فراتر رفتند و قول به ثبوت نفس الامری و غیر پدیداری اشیا را که فلسفه کانت دلیلی برای وجود آن نیاورده بود نادیده گرفتند.
نادیده گرفتن تفکیک کانت بین پدیدار اشیاء و نفس الامر اشیاء به دو نحو انجام گرفت.
یکی روایت فیخته و دیگری روایت هگل.
فیخته از اساس عالم نفس الامر را حذف کرد و هگل آن را در عالم پدیداری حل نمود. و به خلاف کانت که نفس الامر را خارج از دسترس شناخت می دانست آن را قابل شناخت تلقی کرد.
به عقیده هگل در کتاب پدیدارشناسی روح، مطلق یا نامتناهی به صورت جلوه های پدیداری در کل تاریخ محقق می شود و روح(انسان نوعی) به مرور در طول تاریخ تمامی این پدیده ها را بازشناسی و تعقل خواهد کرد. لذا هگل با توجه به این سیر تاریخی می گوید: هر امر معقولی موجود است و هر موجود خارجی نیز معقول است.
خارج کتاب
اسلاید 15 :
پوزيتويسم
در اوائل قرن 19 ميلادى اگوست كنت فرانسوى كه پدر جامعهشناسى لقب يافته استيك مكتب تجربى افراطى را به نام پوزيتويسم (اثباتى، تحصلى، تحققى) بنياد نهاد (1) كه اساس آن را
اكتفاء به دادههاى بىواسطه حواس تشكيل مىداد و از يك نظر نقطه مقابل ايدآليسم بشمار مىرفت .
كنت حتى مفاهيم انتزاعى علوم را كه از مشاهده مستقيم به دست نمىآيد متافيزيكى و غير علمى مىشمرد
و كار به جايى رسيد كه اصولا قضاياى متافيزيكى الفاظى پوچ و بىمعنى به حساب آمد .
اسلاید 16 :
پوزيتويسم
اگوست كنت براى فكر بشر سه مرحله قائل شد (2) :
1)مرحله الهى و دينى كه حوادث را به علل ماورائى نسبت مىدهد
2)مرحله فلسفى كه علتحوادث را در جوهر نامرئى و طبيعت اشياء مىجويد
3)مرحله علمى كه به جاى جستجو از چرايى پديدهها به چگونگى پيدايش و روابط آنها با يكديگر مىپردازد
و اين همان مرحله اثباتى و تحققى است .
اسلاید 17 :
شگفتآور اين است كه وى(اگوست کنت) سرانجام به ضرورت دين براى بشر اعتراف كرد ولى معبود آنرا انسانيت قرار داد و خودش عهدهدار رسالت اين آيين شد و مراسمى براى پرستش فردى و گروهى تعيين كرد .
آيين انسان پرستى كه نمونه كامل اومانيسم است در فرانسه و انگلستان و سوئد و آمريكاى شمالى و جنوبى پيروانى پيدا كرد كه رسما به آن گرويدند و معابدى براى پرستش انسان بنا نهادند ولى تاثيرات غير مستقيمى در ديگران هم بجاى گذاشت كه در اينجا مجال ذكر آنها نيست
اسلاید 18 :
پوزيتويسم(خارج کتاب)
پوزیتویسم قرن نوزدهمی عبارت از یک رهیافت یا نظام فلسفی بود که یگانه مبدأ معرفتهای معتبر در علوم(علوم طبیعی و اجتماعی) را تجربه های حسی و روش ریاضی منطقی می دانست.
اصطلاح Positive که آگوست کنت مبنای غایات فلسفه خود قرار دارد به معانی مختلفی چون مثبت در مقابل منفی، و محصَّل و واقعی در مقابل خیالی به کار می رود.
این واژه در واقع نشانه این باور کنت است که کاخ رفیع علوم طبیعی و علوم اجتماعی مبتنی بر امور واقعی و تحصلی و تجربی بنا شده است.
کنت با به کاربردن این واژه، مفاهیم خداشناسنانه و مابعدالطبیعی را در قلمرو مفاهیم خیالی و موهوم گذارد.
اسلاید 19 :
عقل گرايى و حس گرايى
مكاتب فلسفى مغرب زمين به دو دسته كلى تقسيم مىشوند عقلگرايان و حسگرايان
نمونه بارز دسته اول در قرن 19 ايدآليسم هگل بود كه حتى در انگلستان هم طرفدارانى پيدا كرد
و نمونه بارز دسته دوم پوزيتويسم بود كه تا امروز هم رواج دارد و ويتگنشتاين و كارناپ و راسل از طرفداران اين مكتباند .
غالب فلاسفه الهى از عقلگرايان و غالب ملحدان از حسگرايان هستند
و در ميان موارد غير غالب مىتوان از «مكتاگارت» فيلسوف هگلى انگليسى نام برد كه گرايش الحادى داشت
تناسب حس گرايى با انكار و دست كم شك در ماوراء طبيعت روشن است
و چنين بود كه پيشرفت فلسفههاى حسى و پوزيتويستى گرايشهاى مادى و الحادى را به دنبال مىآورد و نبودن رقيب نيرومند در جناح عقل گرايان زمينه را براى رواج آنها فراهم مىكرد .
اسلاید 20 :
ایدآلیسم هگل
چنانكه اشاره شد مشهورترين مكتب عقل گراى قرن 19 ايدآليسم هگل بود كه على رغم جاذبه ناشى از نظام نسبتا منسجم و وسعت مسائل و ديدگاهها فاقد منطق قوى و استدلالهاى متقن بود
و طولى نكشيد كه حتى از طرف علاقهمندان هم مورد انتقاد و معارضه واقع شد
و از جمله دو نوع واكنش همزمان ولى مختلف در برابر آن پديد آمد
كه يكى از طرف سون كىيركگارد كشيش دانماركى و بنيانگذار مكتب اگزيستانسياليسم
و ديگرى از طرف كارل ماركس يهودى زاده آلمانى و مؤسس ماترياليسم ديالكتيك انجام گرفت .