بخشی از پاورپوینت
اسلاید 1 :
گزارش مقاله
مطالعه تطبیقی تحول دولت مدرن در غرب و ایران
اسلاید 2 :
مقدمه
دولت- ملت یا دولت مدرن از نظر بسیاری از جامعه شناسان معاصر، پدیده کاملاً جدیدی است.
مقدمات نظری آن => در نیمه دوم قرون وسطی در حوزه فرهنگی مذهب کاتولیک فرآهم آمد.
زمینه های عینی آن => در قرون پایانی قرون وسطی در پرتو استراتژی های متضاد بازیگران سیاسی شکل گرفت.
اولین جلوه آن => در قالب دولت های مطلقه قرن 16.
فراگیری آن => از قرن 19 به بعد.
اسلاید 3 :
در برابر این دیدگاه، رابرت لوی معتقد است => دولت پدیده ای قدیمی، جهان شمول و مربوط به همه جوامع است.
پارسونز => دولت به شکل جدید، کامل ترین شکل نظام سیاسی است.
نتیجه آنکه => دولت جدید، همان دولت غربی است که سایر جوامع از آن تقلید کرده اند و چهار عنصر تفکیک ناپذیر دارد: سرزمین، مردم، حاکمیت و حکومت.
اسلاید 4 :
نکته قابل توجه در مطالعه فرآیند توسعه سیاسی و شکل گیری دولت جدید در ایران یا هر جامعه غیر اروپایی دیگر این است که => بدون توجه به مراحل و مسائلی که این پدیده در غرب با آن رو به رو بوده، قابل فهم و درک عمیق نخواهد بود. اما:
اولاً: نخبگان سیاسی وجه و بُعد وارداتی این پدیده را از یاد می برند.
ثانیاً: با مراحل رشد دولت در غرب و مشکلات هر مرحله آشنا نیستند.
ثالثاً: مشکلات و مسائل حل نشده هر دوره به صورت لایه های ضخیم و نفوذناپذیری روی هم انباشته می شوند و جوامع جهان سوم را به صورت یک کلاف سردرگم در می آورند
اسلاید 5 :
قسمت اول: دولت جدید در غرب
اسلاید 6 :
1. ریشه های دولت جدید در فرهنگ و سنت غرب
بر حسب اولویت تاریخی، ریشه های فرهنگی-تاریخی دولت عبارت است از:
1. سنت حقوقی رم باستان و تفکیک حقوق خصوصی (فردی) از حقوق عمومی (دولتی): که سبب استقلال حوزه سیاست از سایر حوزه ها، به ویژه مذهب شد.
2. ثنویت مذهبی: دکترین آگوستین (تفکیک شهر خدا از شهر زمینی) و دکترین پاپ ژلاس مقدس (تفکیک و تعیین قلمرو دین و دنیای دو قدرت کلیسا و دولت)، سبب جدایی دین از سیاست شد.
اسلاید 7 :
علت ثنویت مسیحی:
الف. قدرتمندی کلیسا همزمان با اقتدار امپراطوری ها بود و هیچ یک از این نهادها قادر به حذف دیگری نبود و تنها راه چاره برای هر دو نهاد، پذیرش یکدیگر و تفکیک و تعیین قلمروها بود.
ب. وجود دو دسته از نخبگان سیاسی و مذهبی که هر یک پاسدار حوزه خاص خود بودند => این دعوا و رقابت بین این دو دسته، سبب صدور آرایی از سوی آبای کلیسا شد و در این راستا، استقلال حوزه سیاست و قلمرو حاکمیت دولت برای همیشه تأیید شد.
نتیجه آنکه: مجموعه این دعواها و استدلال ها و آراء، بنیان های نظری دولت جدید را چنان پی ریختند که بدون آن، شکل گیری دولت جدید، امکان پذیر نبود.
در جوامع نوپا و جهان سومی، نیز توسعه سیاسی منوط به حل همین گونه نزاع های خفته و مبهمی است که تا حل نشود، مرجع مشروعیت سیاسی و قلمرو نهادهای سیاسی بلا تکلیف خواهند بود.
در جمهوری اسلامی ایران، نیز به دلیل فقدان و قطع تضارب آراء و ترس حکومت از ادامه بحث های عمیق فلسفی-سیاسی، مسئله مرجع مشروعیت سیاسی حل نشده و رفع آن به آینده ای نامعلوم موکول شده است.
اسلاید 8 :
3. فئودالیته اروپای باختری: به دلیل دو ویژگی صلابت ساختاری و میراث حقوق رم در تفکیک آشکار بین حقوق عمومی سلطنت و حقوق خصوصی مالکیت، تأثیر قاطع و عینی در ساخت دولت جدید داشت.
4. جنبش اصلاح دینی: سبب نگرش جدید بر سیاست شد. لوتر اعلام کرد که شمشیر سیاست برای صلح و مجازات مجرمان ضروری است.
سؤال: چرا و به چه دلیل این پدیده اروپایی به سرعت عالم گیر شد؟
1. پیشرفت های فنی، علمی و اجتماعی اروپا: رنسانس عامل مؤثر پرتوانی بود که اروپا را به کانون تحولات علمی و اجتماعی تبدیل کرد؛ زیرا اروپا را از منجلاب منحط متافیزیک ضد خرد (عقل) رها کرد => این پویایی، چنان قدرتی به انسان غربی داد که خود را توانمندتر از هر مانعی دید.
2. سرمایه داری جدید: که از مراحل مختلفی عبور کرد تا به عصر جهانی شدن رسیده است.
اسلاید 9 :
2. فرآیند شکل گیری و رشد دولت جدید در غرب
مرحله اول: شکل گیری دولت های جدید => در قالب دولت های مطلقه و متمرکز بود.
ویژگی های این دولت: یکپارچگی، تقسیم ناپذیری، نفوذ در عمق سرزمین و اجتماعات دور افتاده، در مقابل فئودالیته و پراکندگی قدرت بود.
این دولت ها پس از روی کار آمدن به دو کارویژه اصلی پرداختند:
1. یکپارچه کردن پیرامون اجتماعی و فرهنگی در حوزه سرزمینی خود؛
2. ساختن یک دستگاه دیوانی غیر شخصی و غیر وابسته که عملکرد خود را به طور فزاینده بر پایه منطق و مصلحت دولت به سوی عقلانیت، پیچیدگی و تخصص به پیش برد.
اسلاید 10 :
مرحله دوم: دولت های جدید با حضور عینی و حقوقی عنصر دوم یعنی ملت شروع شد که در قرن 18 و جریان انقلاب فرانسه تحقق یافت. (دولت ها به عنوان نماینده مردم وارد عرصه بین المللی شدند)
مرحله سوم: این دولت ها از اوایل قرن نوزده از طریق استثمار و تقلید به سایر نقاط جهان تسری پیدا کرد. دولت- ملت در هر کشوری با توجه به تأثیر داده ها اجتماعی، تاریخی و فرهنگی، شکل خاصی به خود خواهد گرفت.
اسلاید 11 :
سؤال اصلی و فرضیه
سؤال: این پدیده غربی چگونه وارد ایران شد؟ چه چالش هایی به وجود آورد؟ سرانجام آن به کجا رسید؟
فرضیه: هیچ بدیل بومی برای این پدیده وجود ندارد، تاریخ 150 ساله اخیر کشور شاهد شکست مقاومت سنت در برابر تجدد بوده است و عناصر نظام سیاسی جدید پیوسته خود را بر جامعه ایرانی تحمیل کرده اند. رضاشاه مدرن کردن ایران را با طیب خاطر و با تکیه بر زور و جمهوری اسلامی با اکراه و ناخواسته انجام داده اند. از امیر کبیر تجلیل می کنیم؛ زیرا تجدد را بدون جنگ با سنت وارد می کرد و ملکم خان را ناسزا می گوییم؛ زیرا جسورانه خواهان ورود بی پروای تجدد غربی بود. اما به هر صورت، همه آنها در خدمت یک فرآیند قرار داشتند.
چنانکه الیویه روا می گوید: «انقلاب اسلامی به تقویت تشیع و ناسیونالیسم که دو ستون هویت ایرانی هستند، پرداخت و از این جهت می توان گفت که انقلاب به تقویت دولت ملی در ایران کمک کرد».
اسلاید 12 :
نتیجه این بحث
1. دولت مدرن بخشی از فرآیند کلی تجدد است که به طور جداگانه قابل درک نیست.
2. پدیده تجدد، مقوله ای وارداتی است؛ به همین دلیل، شناخت مراحل تکمیل دولت- ملت در اوروپا برای برون رفت از تنگناهای احتمالی ضرورت دارد.
3. تجدد امری اجتناب ناپذیر است و در هر حالی خود را بر ما تحمیل می کند. در نتیجه، پزیرش آگاهانه آن می تواند جلوی بسیاری از ناهنجاری های سیاسی و اجتماعی را بگیرد.
4. واردات تجدد و از آن جمله، دولت ملی کار یک طبقه وارد کننده است که عمدتاً نخبگان سیاسی و روشنفکران هستند و قدرت و ضعف آنها در استقرار تجدد موثر خواهد بود.
5. دولت- ملت به همان اندازه که از خاستگاه جغرافیایی و تاریخی خود دور می شود، تحت تأثیر شرایط اجتماعی و فرهنگی وارد کننده، شاهد تنوع و تکثر در اشکال خود خواهد شد. به همین دلیل، به تعداد جوامع جهان، دولت وجود دارد که هیچ یک را بر دیگری نمی توان فرو کاست.
اسلاید 13 :
قسمت دوم: ایران و دولت جدید
اسلاید 14 :
1. زمینه های ظهور دولت جدید در ایران
ایران از دیرباز با پدید دولت آشنا بود؛ اما به دلیل دوران طولانی انحطاط، این کشور از سنت سیاسی خود جدا و مجبور به تقلید از غرب شد.
1. دولت سنتی ایران در آستانه ورود تجدد بر معجونی از اصول و نگرش های ایران باستان و نگرش سیاسی تشیع استوار بود. جالب آنکه، نگرش ایران-شهری با نگرش اسلام سیاسی (در هم آمیختگی دین و سیاست) سازگاری داشت.
2. ظهور دولت صفویه در قرن 16 میلادی، سبب به مطلوبیت رساندن آشتی و امتزاج اندیشه های ایرانی و اسلامی شیعی شد.
اعتقاد صفویه این بود که غایات همه امور بازگشت به خداوند است. شاه ضامن اجرای بهینه قوانین شرع و حفاظت از حرمت علما و سایه خدا بر روی زمین تلقی می شود.
اسلاید 15 :
تفاوت نگرش ایران شهری و نگرش اسلامی به سیاست
1. مذهب بنیان پادشاهی محسوب می شود؛ ولی اندیشه سیاسی اسلامی با تعریف امامت، یعنی رهبری جامعه شروع می شود، نه تعریف دولت.
2. در اندیشه اسلامی از چهار عنصر ترکیبی دولت ملی، سه عنصر (حاکمیت، مردم و سرزمین) جایی ندارد؛ در حالی که در اندیشه ایرانی، سرزمین => ایران زمین است که عنصری مقدس به شمار می رود. هر چند در حاکمیت، با اندیشه اسلامی همسو است و حاکمیت را از آنِ خداوند می داند؛ اما در اینکه شاه یا خلیفه حاکم باشد، متفاوت هستند.
3. ملت نیز در اندیشه ایرانی، جایگاهی ندارد. اقوام گوناگون به شرط اطاعت از پادشاه، جزء رعایای ایرانی محسوب می شوند. در اسلام نیز به صرف پذیرش اسلام، مردم جزء شهروندان مسلمان قرار می گیرند.
4. مرکز سیاسی واحد همیشه در ایران وجود داشته و قدرت در دست پادشاهان متمرکز بوده است؛ مگر در دوران فترت و آشوب.
اسلاید 16 :
نمایی از تحول دولت در عصر قاجار
در دوران آقامحمد خان، پس از شکست نظامی از غرب، ایران با غرب صنعتی آشنا شد و ایران به فکر اخذ تمدن غربی افتاد =>> اولین گام، اعزام دانشجو به غرب بود که اینها واردکننده تجدد شوند. بعد از بازگشت، تقاضاهای جدیدی از دولت داشتند که خارج از توان دولت قاجار بود =>> دگرگونی اجتماعی طی کمتر از یک قرن به آرامی صورت گرفت و نظام سیاسی را با چالش رو به رو کرد =>> دولت اصلاحات مختصری انجام داد (شبیه اصلاح ساختاری کلیسا در آستانه رفورم مذهبی) که پاسخگوی تحولات محیط نبود =>> نظام سیاسی بسته را مجبور به قبول حکومت قانون و ایجاد یک ساختار نوین کرد (مشروطه) =>> اما به دلیل صلابت ساختارهای سنتی و ضعف طبقه واردکننده و طبقه روشنفکر متجدد =>> انقلاب مشروطه شکست خورد =>> این شکست، راه را بر تجربه اقتدارگریانه تحولات سیاسی گشود.
اسلاید 17 :
2. استقرار اقتدارگرایانه دولت مدرن
دولت نظامی، اقتدارگرا و غرب گرای رضاشاه =>> کفاره تأخیر ورود ایران به عصر تجدد بود که ایرانیان مجبور به تحمل آن بودند؛ چنان که آلمان و ایتالیا نیز در همین زمان کفار مشابهی می پرداختند.
این دولت از بسیاری از جهات به دولت مطلقه اروپایی شباهت داشت:
1. ایدئولوژی حاکم بر آن ناسیونالیسم بود؛
2. ترسیم دقیق مرزها؛
3. توسعه حاکمیت دولت از طریق یک نیروی نظامی و یک دستگاه دیوانی یکپارچه به تمامی نقاط کشور.
اسلاید 18 :
تفاوت این دولت با دولت مطلقه اروپایی عبارت بود از:
1. غیر بومی و وارداتی بودن آن؛
2. ناقص بودن کارویژه های آن؛
3. دولت مطلقه اروپایی بدون دخالت یا فشار بیرونی بر پویایی درونی خود استوار بود؛ اما دولت رضاشاه، مستقیم یا غیر مستقیم تحت تأثیر نیروهای هنجاری سیاسی خارجی قرار داشت.
نکته: شاخص اصلی تحولات اجتماعی و سیاسی کشور =>> نبرد تجدد بیرونی و سنت درونی بوده است.
همان طور که دولت رضاشاه، ویژگی های تمرکز، نوسازی و دگرگون ساختن گروه های صاحب قدرت مطلقه را داشت؛ اما در نهایت، اسیر ساختارهای کهن و نوعی واپسگرایی شد.
اسلاید 19 :
دولت رضاشاه، همان دولت مطلقه غربی
اما به هر حال، دولت رضا شاه را با تفاوت هایی می توان همان دولت مطلقه غربی دانست:
1. در شرایط تولد این دو دولت تفاوت وجود دارد:
دولت مطلقه اروپایی در پاسخ به بحران هایی شکل گرفت که در دو قرن آخر قرون وسطی به وجود آمد، مانند فرار دهقان ها، رقابت فئودال ها و بحران مشروعیت؛ اما در ایران هیچ گاه نظام فئودالی حاکم نبوده است. ولی نوعی تفرقه سیاسی و فعالیت های نیروهای گریز از مرکز بر ایران حاکم شده بود که نتیجه آن، احیای قدرت حکومت مرکزی بود.
2. مبانی مشروعیت دو دولت غرب و ایران متفاوت بود:
مبانی مشروعیت دولت غرب از قبل مشخص شده بود و تکلیف دو حوزه دین و سیاست معلوم شده بود؛ اما دولت رضاشاه از هیچ یک از سه نوع مشروعیت رایج در غرب، یعنی سنتی، کاریزماتیک و عقلانی برخوردار نبود و فقط مشروعیت نوع شرقی، یعنی تکیه بر زور زیر عنوان تغلب را داشت.
اسلاید 20 :
3. این دو دولت در شیوه دولت سازی و شکل دادن به نظام اداری متفاوت بودند:
شاهان مقتدر اروپا برای خلع ید اعیان و کاهش قدرت سیاسی و نظامی آنها از افراد باسواد و کارآمد استفاده می کردند که سبب تشکیل یک دستگاه اداری غیرشخصی شد.
رضاشاه نیز همین کار را انجام داد؛ اما اقتدار توأم با استبداد شرقی و سوء ظن دیکتاتورمأبانه او نسبت به اطرافیان خود سبب سلطه پادشاهی بر دستگاه اداری بود.
اما به هر حال، طبقه جدیدی از کارمندان و دیوان سالاران و نظامیان را به وجود آورد که کار انتقال قدرت را آسان می کرد.
مهم ترین اقدام دولت جدید، تشکیل ارتش ملی بود که نقش مهمی در پیدایش دولت ملی و استمرار حیات آن بازی می کرد.
اقدام بعدی رضاشاه، اعزام دانشجو به خارج و توسعه دانشگاه ها برای بهبود کادر اداری و اجرایی خود بود.