بخشی از مقاله
محركها و روشهاي مديريت سود
و راهكارهاي كشف آن
چكيده
نوشتار حاضر به بررسي دلايل و انگيزههاي محرك مديريت سود ميپردازد. سپس روشهاي بكار رفته جهت مديريت سود را مورد مطالعه قرار داده و اطلاعاتي را درباره اينكه چگونه مديران تلاش ميكنند سود را مديريت كنند، ارائه ميدهد. تلاش مديران در اين زمينه بر اساس روش اصلي بكار گرفته شده جهت مديريت سود طبقهبندي شده است. اين روشها عبارتند از شناخت هزينه،
شناخت درآمد، تلفيق تجاري و ساير روشها. در مقابل روشهاي مديريت سود، 10 سرنخ عالي براي كشف ارائه گمراه كننده نيز آورده شده است. همچنين در اين نوشتار س
عي شده است تا به تبيين تمايز بين مديريت سود و تقلب پرداخته شود. مديريت سود غيرمحافظهكارانه چندين سال است كه براي نهادهاي قانونگذار نگران كنند WorldCom و برخي شركتهاي بزرگ تشديد شده است.
درك بهتر اينكه مديريت سود چگونه صورت ميگيرد به گروههاي زير كمك مي كند:
1- قانونگذاران و تدوينكنندگان استانداردها حيطه نيازمند تغيير قوانين را بشناسند؛
2- حسابرسان كيفيت سود شركت را ارزشيابي و گزارش كنند.
3- مديران اجرايي، مديران مالي، كميتههاي حسابرسي و سرمايهگذاران توجهشان را بروي آن حوزه از صورتهاي مالي كه بايد مورد ترديد واقع شود، متمركز كنند؛
محيط تجاري امروزي، پتانسيل برخي واحدهاي اقتصادي را در پرداختن به مديريت سود و نقش حسابرسان در رسيدگي به چنين فعاليتهايي مورد تاكيد قرار داده است. اين نوشتار رهنمودي را ارائه ميكند كه:
ممكن است براي حسابرسان در شرايطي كه مديريت سود توسط شركت شركت، نگران كننده و در خور رسيدگي است، مفيد باشد.
حسابرسان را نسبت به تنگناهاي گوناگون داخل شركت كه مشوق مديريت سود است، آگاه ميكند ؛
بين مديريت سود غيرمحافظهكارانه (افراطي) و تقلب، تمايز قائل شويد؛
بطور كلي، اين نوشتار بايستي به سرمايهگذاران، حسابرسان، كميتههاي حسابرسي و ساير كساني كه در فرايند گزارشگري مالي شركت دارند و بايستي نسبت به روشهاي مديريت سود هوشيار باشند، كمك كند.
واژههاي كليدي : مديريت سود، ريسك، هموارسازي واقعي، تقلب، انگي
مقدمه
از نظر استفاده كنندگان صورتهاي مالي، به ويژه سرمايهگذاران، يكي از مهمترين جنبههاي گزارشگري مالي شركتهاي سهامي، تعيين سود خالص است؛ زيرا از نظر هيئت مديره و صاحبان سهام سود خالص هر مؤسسه معياري جهت سنجش كارايي مديريت مؤسسه ميباشد. از طرفي ارزش بازار هر سهم و مبلغ سود هر سهم به مقدار سود خالص و روند سودآوري شركتهاي سهامي در سالهاي متمادي بستگي دارد. افزايش ساليانه سود شركتهاي سهامي موجب اطمينان سهامداران و جلب سرمايهگذاران جديد براي خريد سهام شركت شده و بانكها و ساير مؤسسات اعتباري براي اعطاي وام، بيشتر ترغيب خواهند شد.
مديريت سود زماني رخ ميدهد كه "مديران، قضاوت را در گزارشگر
ي مالي و سازماندهي رويدادها دخيل مي كنند تا از اين طريق با تحريف گزارشات مالي، بينش و استنباط سهامداران را نسبت به عملكرد اصلي و اقتصادي شركت و نتيجهگيريهاي مبتني بر ارقام حسابداري گزارش شده، تحت تاثير قرار دهند. "
اقدام به مديريت سود، بطور بالقوه شفافيت عملكرد يا وضعيت مالي شركت را تحت تاثير قرار مي دهد؛ به حدي كه تصميمات مرتبط با تخصيص منابع در نبود مديريت سود متفاوت خواهد بود.
اگر گروههاي مختلف كاربران به يك اندازه از وجود مديريت سود و پيامدهاي آن باخبر نباشند، حسابرسان و قانونگذاران احتمالاً بيشتر در مورد اين اقدام نگران هستند و آن را بيشتر مد نظر قرار ميدهند.
دست كم از دهه 1930 بسياري از شركتها، جهت دستيابي به اهداف مطلوبشان سود را مديريت كردهاند. گرچه اعمال مديريت سود روند صعودي پيدا كرده است، اما بر خلاف الزامات كميسيون بورس و اوراق و اصول پذيرفته شده حسابداري در زمينه گزارشگري مالي است. مواردي وجود داشته است كه مديران به تقلب محكوم و براي سالها زنداني شدهاند. حرفه حسابداري از منظر اخلاق با مقوله حاد مديريت سود روبرو ميشود.
مديريت سود اسامي گوناگوني دارد. در ميان آنها هموارسازي سود، حسابسازي و مديريت افشا وجود دارد. مديريت سود اينگونه تعريف ميشود:
"دخالت هدفمند در فرايند گزارشگري مالي برون سازماني به منظور دستيابي به منافع شخصي"
روشي كه شركتها معمولا براي حسابسازي استفاده مينمايند عبارتست از شناسايي زود هنگام درآمدها، شناسايي درآمدهاي تقلبي، بالا بردن سود از طريق شناسايي سودهاي غير عملياتي بطور يكجا، انتقال زمان شناسايي هزينهها و درآمدها به عقب و جلو، عدم افشاي كامل بدهيها و تغيير در برآوردهايي مانند: مطالبات سوخت شده، هز
ينههاي اقامه دعوا، عمر مفيد داراييهاي سرمايهاي و تعهدات مربوط به حقوق بازنشستگي.
تقلب در افراطيترين نقطه مديريت سود قرار دارد. گرچه تقلب يك مفهوم قانوني كاملا واضح است، اما حسابرسان به اقدامات متقلبانهاي رسيدگي ميكنند كه منجر به تاثير باهميتي در ارائه صورتهاي مالي به شكل غلط و نادرست گردد. بنابراين، تقلب در زمينه گزارشگري مالي شامل مديريت ارقام حسابداري است به نحوي كه عمدا از استانداردهاي پذيرفته شده حسابداري تخطي نمايد. تقلب اينگونه تعريف ميشود:
"يک اقدام عمدي توسط يک يا چند نفر از مديران، افراد مسئول يا ناظر، کارمندان يا اشخاص ثالثي که براي بدست آوردن منافع غيرقانوني يا غيرمنصفانه به حيله و فريب متوسل ميشوند"
دلايل و انگيزه هاي مديريت سود
اگر مديريت سود آشكارا سياستهاي حاكم را نقض ميكند، پس چرا شركتها همچنان از آن استفاده ميكنند؟ در اكثر موارد دليل بسيار سادهاي وجود دارد و عبارتست از اينكه آنان اين كار را در راستاي منفعت سهامدارانشان انجام ميدهند. ارزش سهام يك شركت بر عوامل متعددي مبتني است؛ از جمله سود، ريسك و پيشبيني. اصولا شركتي كه براي هر دوره سه ماهه درصد افزايش مشابهي را نشان ميدهد، بسيار كمريسكتر از آنهايي است كه سودشان نوسانات شديدي دارد. بنابراين هموارسازي سود، ريسك را پايينتر نشان ميدهد تا سهام شركت بيشتر مورد توجه سرمايهگذاران قرار گيرد.
راههايي وجود دارد كه از طريق آن هموارسازي سود بدون تخطي از اصول پذيرفته شده حسابداری قابل دستيابي است. هموارسازي واقعي عبارتست از تغيير زمانبندي و وقوع رويداداهاي واقعي براي دستيابي به اهداف مورد نظر.
بسياري از طرحهاي پاداشي مديران رده بالا، حول برنامه سهامدارسازي كارمندان و پاداش بر مبناي افزايش ارزش سهام ميچرخد. اين عامل، افزايش ارزش سهام را به مطلوبيتهاي يك مدير (به منظور كسب منافع شخصي) اضافه ميكند.
مديريت سود ممكنست از منظر كنترل فشارهاي وارده بر واحد تجاري مورد توجه قرار گيرد و خود را به شكل بالاترين درجه محافظهكاري يا خوشبيني نشان دهد. بطور كلي پيامدهاي به شدت خوشبينانه است كه براي حسابرسان و قانونگذاران نگرانكننده بوده است حسابرسان و قانونگذاران به حفظ كيفيت گزارشگري مالي و اطمينان در بازارهاي سرمايه ميپردازند و اعتبار و موقعيت بالاي اجتماعي حسابرس مستقل در اين فرايند مستتر است. براي حسابرس اهميت دارد كه نسبت به گزارشگري بيش از حد محافظه كارانه، آگاهي داشته باشد. به عنوان نمونه، ايجاد اندوخته در شرايط سوددهي زياد به منظور برگرداندن آن در شرايط سوددهي كم كه پيامدهاي آن در خصوص كيفيت گزارشگري مالي، درست همانند گزارشگري بيش از حد خوشبي
نانه است.
حسابرس بايستي نسبت به آن دسته از گزارشگريها كه بيش از حد محافظهكارانه هستند (به عنوان نمونه، ايجاد اندوخته در شرايط سوددهي زياد به منظور برگرداندن آن در شرايط سوددهي كم)، آگاه باشد و از پيامدهاي آن در خصوص كيفيت گزارشگري مالي، كه درست همانند گزارشگري بيش از حد خوشبينانه است، جلوگيري كند.
همچنين براي حسابرس آگاهي از شرايط شركت كه نشان دهنده احتمال بيشتر وقوع مديريت سود و بالاخص مديريت سود غيرمحافظهكارانه است، اهميت دارد . تنگناهايي كه انگيزه هاي مديريت سود را ايجاد ميكند به دو دسته كلي طبقهبندي شود : انگيزه هاي رفتاري و انگيزه هاي بر مبناي بازار. نمونههايي از تنگناهاي هر طبقه در زير توضيح داده ميشوند:
انگيزه هاي رفتاري :
ملاحظات سياسي كه انگيزههاي مديريت ارقام حسابداري را (به عنوان نمونه خودداري از رعايت مقررات يا افزايش صلاحيت دريافت امتيازات من جمله وامها) ايجاد مي كند
حقوق مديران اجرايي ،بالاخص پاداش، كه شديدا مبتني بر عملكرد قيمت سهام است ميتواند انگيزه حفظ يا بهبود قيمت سهام را ايجاد كند.
واحدهاي تجاري جديد يا موجودي كه مبادلات اصلي آنها در استانداردهاي حسابداري داراي ابهام يا انعطافپذيري است (يا درجايي كه استانداردهاي حسابداري وجود ندارد) فرصتهايي براي آزادي عمل درمديريت ارقام حسابداري فراهم ميكند.
ساير موقعيتهايي كه انگيزه ايجاد يك موقعيت مثبتتر از واقعيت را شكل ميدهد، عبارتست از:
• بحران مالي يا نزديك بودن به محدوديتهاي قراردادهاي وام
• سروكار داشتن با سازماندهي مجدد (در زمان جاري يا زماني قريب الوقوع)
• مالكيت و ساختارهاي مالي پيچيده
• مبادلات اشخاص وابسته
انگيزه هاي مبتني بر بازار سرمايهداشتن نرخ پرداخت سود سهام در سطوح بالا
موقعيتهاي عملكرد مالي نامعتدل. عملكرد بسيار خوب انگيزه هاي هموارسازي و ذخيرهسازي بخشي از اين عملكرد را ايجاد ميكند . عملكرد بسيار بد انگيزههاي تقويت عملكرد بطور ساختگي را ايجاد ميكند .
جابجايي مديريت، بالاخص مديريت رده بالا ميتواند انگيزه به دست آوردن سود را ايجاد كند؛ به گونه اي كه عملكرد آتي شركت بايد بهبود يافته به نظر برسد.
كنترل شركت توسط يك شركت ديگر، خريد يك جاي سهام شركت توسط مديريت يا خصوصي سازي.
پيگيري چشمگير از سوي تحليلگران، بالاخص وقتي تحت پوشش رسانه ها قرار گيرد، حتي در شركتهاي سودآور ميتواند تنگنايي جهت مديريت سود ايجاد كند، تا بدان وسيله پيشبينيهاي تحليلگران برآورده گردد، نسبت به سود سال قبل افزايش وجود داشته باشد و از هرگونه زيان جلوگيري به عمل آيد.
شركتهاي با سابقه رشد بالا هر گونه برداشت و تصور در خصوص كاهش سرعت رشد را از بين ببرند.
سهامدار شدن اشخاص درون سازمان بطور عمده، اگر چه كمك ميكند تا انگيزههاي مديران و سهامداران همراستا شوند، ولي همچنين ميتواند تنگناهايي جهت حداكثر كردن قيمت سهام ايجاد كند كه احتمال ميرود اين هدف از طريق مديريت سود تامين شود.
مديريت سود : محدوده آزادي عمل
جايي که اختيار و انتخاب در استانداردهاي حسابداري وجود دارد، يا جايي که هيچ استاندارد حسابداري با توجه به بحث حسابداري خاص وجود ندارد، فرصتي براي مديريت سود به وجود مي آيد.
چهار طبقه وسيع كه در آن مديريت سود به وسيله شركت صورت پذيرد، عبارتست از:
تخطي هاي عمدي از استانداردهاي حسابداري يا ساير شرايط گزارشگري مالي كه تك تك اهميتي ندارد
شناسايي نامتناسب درآمد
هزينه هاي حذف عمده طي فرايند سازماندهي مجدد
برآورد نادرست بدهي ها در طول دوره هاي سود ده به منظور برگرداندن آن در زمان مورد نياز
جدول صفحه بعد نشان ميدهد چگونه
نظريههاي حسابداري و سطح تطابق
آنها با GAAP، در ايجاد يك محدوده از راهكارهاي حسابداري و رفتارهاي گزارشگري و در طول دامنه پيوستهاي كه از مديريت سود نسبتا بيضرر و بيغرض شروع و تا تقلب آشكارا ادامه دارد، ارتباط متقابل دارند .
نظريه حسابداري حسابداري محافظهكارانه حسابداري واقعي حسابداري غيرمحافظهكارانه حسابداري متقلبانه
ارتباط با اصول پذيرفته شده حسابداري مطابق است تخطي ميكند
تمايل به بيان كمتر از واقع سود و بيش از واقع بدهيها تمايل به بيان بيش از واقع سود و بيش از واقع داراييها
مثال
راهكارهاي حسابداري شناسايي افراطي اندوخته، بيان بيش از واقع هزينههاي سازماندهي مجدد سود ناشي از عملكرد واقعي بيان كمتر از واقع ذخيره مطالبات مشكوك الوصول، كاهش شجاعانه و افراطي ذخيرهها و اندوختهها ثبت فروش قبل از تحقق، ثبت فروش غيرواقعي، تاريخگذاري فاكتورهاي فروش قبل از تاريخ واقعي، ثبت غيرواقعي موجودي
روشهاي مربوط به جريان نقد واقعي به تاخير انداختن ثبت فروش، تسريع در شناسايي هزينههاي تحقيق و توسعه و تبليغات به تعويق انداختن هزينههاي تحقيق و توسعه و تبليغات، تسريع در شناسايي فروش
قرار دادن حد و مرزهايي ميان سطوح مديريت سود قابل قبول و غير قابل قبول پيچ
يده است و دانش حسابرس نسبت به صنعت و ماهيت شركت، همراه با ملاحظات سطح اهميت در قضاوت حسابرس براي چنين تمايزاتي، امري حياتي است. از نظر حسابرس، نگرش شك و بدبيني حرفهاي در تشخيص شرايطي كه در آن شركت جهت دست يافتن به منافعش محافظهكاري را كنار ميگذارد تا بتواند بهترين تصوير را از شرايطش ايجاد كند، ارزشي ندارد.
روشهاي بكار رفته در مديريت سود
بر اساس تحقيقات تجربي انجام گرفته تلاشهاي انجام شده جهت مديريت سود به چهار روش طبقهبندي ميشود:
1- هزينه ها و ساير زيانها
پركاربردترين روش مديريت سود به وضوح "شناسايي بيش از حد يا كمتر از حد ذخيره در سال جاري" است. به عنوان مثال، موارد متعددي از تلاشهايي كه با سازماندهي مجدد ذخيره ها مرتبط هستند، ذخيره گرفتن براي موجوديها، ذخيره زيان وامها، ذخيره مطالبات مشكوك الوصول، ذخيره ارزشيابي در مقابل مالياتهاي انتقالي به دوره هاي عادي، ذخيره زيان دعاوي.
ساير تلاشهاي مرتبط با هزينه ها و زيانهاي عادي بيشتر در مقوله دارايي هاي بلندمدت متمركزند." سرمايه اي كردن يا انتقال به دوره هاي آتي كه بيش از حد يا كمتر از حد انجام مي شود"، با ايجاد دارايي هاي ثابت سروكار دارند. "شناسايي بيش از حد يا كمتر از حد كاهش ارزش دارايي" همانند ساير ساختارها با مستهلك كردن داراييهاي ثابت سروكار دارند. "اصلاح دوره استهلاك پذيري" يا "اصلاح روشهاي استهلاك" با به هزينه بردن دارايي هاي ثابت در چند دوره
سروكار دارد.
2- درآمدها و ساير سودهاي نا ويژه
بسياري از تلاشها با "دستكاري هاي ناشي از انقطاع زماني" سروكار دارند (به عنوان مثال؛ انتقال شناخت درآمد بين چند روز گذشته تا چند روز آتي به منظور تغيير دوره حسابداري). تلاشها همچنين با "انتقال بيش از حد يا كمتر از حد درآمد به دوره هاي آتي" در طول دوره قرارداد سروكار دارد. همچنين تلاشهاي متعددي به دليل اينكه شركت تلاش مي كند درآمد را در دوره جاري با فروش در پايان سال شناسايي كند، انجام مي شود. به عنوان مثال؛ "صدور ص
ورت حساب فروش و عدم ارسال كالاي فروش رفته به خريدار"، فروشهايي كه داراي "حق برگشت از فروش" بطور آشكار و بي چون و چرا، زمانيكه شركت "منافع با اهميت را انباشته مي كند" يا زمانيكه فروش بصورت "كامل نشده " باشد. ساير تلاشها با روشهاي مختلفي در راستاي "زمان بندي شناسايي سود يا زيانهاي تحقق يافته يا تحقق نيافته سرمايه گذاريها" مرتبط است. با اين وجود ساير تلاشها با شناسايي "قراردادهاي فروش و اجاره مجدد" يا "معاملات با اشخاص وابسته" مرتبط است. برخي تلاشها با" حسابهاي درآمدي و غير درآمدي درهم و برهم" يا "اشتباه گزارش كردن ارزش دريافتي ها" درگير مي شوند. در نهايت برخي روشها با روش درصد پيشرفت كار يا تغييرات در روش شناخت درآمد ارتباط دارند.
3- تركيبات تجاري
تلاشهاي متعددي با "بيان بيش از واقع يا كمتر از واقع داراييها، بدهيها و تهاتر با سرقفلي" در تركيبات تجاري به روش خريد مرتبط هستند. در حاليكه اين تلاشها معمولا هيچگونه اثري بر سود سال جاري ندارند، اغلب آنها با بيان بيش از واقع بدهيها و سرقفلي همراه هستند، بدين طريق يك ذخيره بدهي ايجاد ميگردد كه مي تواند در دوره آتي كاهش يابد تا سود را افزايش دهد. ساير تلاشهايي كه بر "اظهار بيش از واقع يا كمتر از واقع هزينه هايي كه با تحصيل در يك دوره سروكار دارند" مبتني هستند، اغلب آنها را هزينه ها ي تحقيق و توسعه تشكيل مي دهند. ساير تلاشها با "حسابهاي مبادلاتي يا غير مبادلاتي وضع شده در نزديكترين دوره تحصيل" سروكار دارند. بيشتر اين تلاشها با تغييرات نامتناسبي (يا نقص در ايجاد تغييرات لازم) در سرقفلي و ذخيره ها در سال بعد از تحصيل همراه هستند، بنابراين بر سود سال تحصيل اثر
مي گذارد. در نهايت برخي تلاشها با تلاشهايي سروكار دارد كه تركيب تجاري از نوع اتحاد منافع را بيان مي كند.
4- ساير روشها
ساير روشهاي مديريت سود با "نحوه طبقه بندي صورت سود و زيان" يا جابجايي در راستاي افزايش يك جمع فرعي در صورت سود و زيان (انتقال درآمد يا سودها به سمت بالا يا هزينه ها و زيانها به سمت پايين در صورت سود و زيان )، طبقه بندي مبالغ به
عنوان غير مستمر سروكار دارند. تلاشهاي ديگر با افشاي نامناسب از قبيل افشاي ناقص تغييرات حسابداري يا معاملات با اشخاص وابسته مرتبط است. ساير تلاشها با اقلام انعكاس نيافته در ترازنامه (به عنوان مثال؛ بكارگيري نحوه عمل عدم انعكاس داراييهاي اجاره اي در ترازنامه) سروكار دارند. در نهايت بسياري از تلاشها، حسابداري سرمايه گذاريهاي كلان را در بر ميگيرد. اين تلاشها عموما ترجيح مديران براي استفاده از روش بهاي تمام شده بجاي روش ارزش ويژه ( و از آن طريق اجتناب از شناسايي زيان) و اجتناب از ادغام (و از آن طريق اجتناب از ثبت داراييها و بدهيها به مبلغ بالاتر و گزارشگري بازده داراييها به رقم بالاتر و اهرم پايينتر) را منعكس مي سازد.
حيطه مسئله
زماني كه يك شركت، سود را مديريت ميكند، به گذشته برميگردد و برآوردهايش ، مثلا عمر مفيد داراييهاي سرمايهاي، را تغيير ميدهد. از آن هنگام كه در برآوردهايشان تغيير ايجاد ميكنند، بايستي آن را در يادداشتهاي همرا افشا كنند. بنابراين هموارسازي ساختگي بايد براي آناني كه ميدانند چگونه آن را بازشناسند، بسادگي قابل كشف باشد. متاسفانه تمام استفادهكنندگان، يادداشتهاي همراه را نميخواند يا حتي اهميت آنرا درك نميكند و اينست دليل اينكه چرا برخي شركتها از نظر مزيت رقابتي به شركتهايي كه هموارسازي انجام نميدهند، نزديك ميشوند. چنين شركتهايي سهامداران را به گونهاي فريب ميدهند كه آنها ميپندارند سهامشان كمريسكتر از ساير سهام است؛ در حاليكه اين كارشان مشابه غلتاندن يك گلوله برفي روي يك كوه برفي است. دير يا زود اين مسئله به قدري بزرگ ميشود كه نميتوان جلوي آن را گرفت و هرچيزي كه در مسيرش قرار گيرد، در هم ميكوبد. به عنوان مثال اگر ميزان فروش شركتي كاهش يابد و سطح فروش بيشتري را پيشبيني نموده باشد، در آن صورت كمي سود را هموارسازي ميكند. فروشهاي دوره بعد به همين نحو باقي ميماند؛ در حاليكه پيشبينيها روند صعودي دارد. بنابراين باز هم اقدام به هموارسازي سود ميكند و الي آخر. اكنون راهكارهاي پيش روي چنين شركتي عبارتست از گزارشگري آنچه كه واقعا رخ داده است و دچ
ار آسيب جدي شدن يا آنقدر به اين كار ادامه دهد تا در نهايت اين اغواگري و عوامفريبي را به پايان رساند.
ذخاير، حيطه گسترده ديگري براي نگراني است. به اين ترتيب كه از شناسايي سودها در دورهاي كه بايد شناسايي گردند، خودداري ميشود و براي دورههاي كمسود يا زيانده نگه داشته ميشود. اين ذخاير كه براي روز مبادا نگهداري ميشود، از سوي GAAP مجاز شمرده نشده است. سود زماني بايد در صورت سود و زيان ظاهر شود كه كسب شده و تحقق يافته باشد. چنين ذخايري معمولا غيرقابل كشف هستند؛ چرا كه
در برخي اوقات تنها چند مدير ممكنست نسبت به ذخاير پنهاني آگاهي داشته باشند.
آيا مديريت سود جرم سنگيني است؟
چگونه چنين جرمي با فروشندگي مواد مخدر، جاسوسي و سرقت از بانك مقايسه ميشود؟ اگرچه دستكاري ارقام به اندازه سرقت از بانك گرانبار نيست، اما مبلغي كه با آن سروكار پيدا ميكند، بسيار زياد است. مدير اجرايي كميسيون بورس اوراق بهادار ميگويد كه مواردي كه به دادگاه جزايي منتهي ميشوند، مواردي هستند كه در آن، شركت يا مدير عامل دانايي بيشتري را نشان داده (مديريت آگاهانه و عمدي) و به گونهاي عمل مينمايد كه قانون را زير پا گذارد، استانداردهاي حسابداري را بطور اشتباه بكار گيرد و گزارشگري مالي را متاثر سازد. ساير عوامل عبارتست از دروغهايي كه به حسابرسان گفته ميشود يا معاملات احتمالي ايجاد شده توسط مدير عامل كه وي تصويري نادرست از سلامت مالي (ثروت) شركت ارائه ميكند.
آسيب به هوش تجاري شركتها
رئيس شركت بيمهاي (Progressive Auto Insurance) معتقد است كه مديريت سود برخلاف اصول حرفهاي است و راه او را به منظور جلب رضايت سرمايهگذاران تغيير نخواهد داد. او معتقد است كه شركتها با مديريت سود، هوش تجاري خود را آسيب ميزنند. او ادعا ميكند كه :
‘‘ جزء اصلي حسابداري كه براي هموارسازي مورد نياز است
، مسائلي است كه باعث ميشود مديريت خود را گمراه كند.‘‘
سهام اين شركت، بخاطر صداقت نسبت به سرمايهگذاران، بسيار بيثبات است و ارزش سهامش بسرعت تغيير ميكند. چنين نوساني در ارزش بازار معمولا باعث ميشود سرمايهگذاران در زمينه خريد اوراق بهادارشان تغيير عقيده دهند.
نمونههاي مديريت سود
اكثر موارد حساس و پيچيده ذخيرهسازي در دسامبر 1998 و در مورد شركت (W.R. Grace) بدست آمد. در اوايل دهه 1990 بخاطر تقسيم سود شركت
(National Medical Care)، شركت(W.R. Grace) بيشتر از انتظارش سود برد. آنها بجاي گزارشگري تمام سود حاصله، بخش مازاد بر انتظارشان را تحت عنوان ذخيره براي روز مبادا كنار گذاشتند. سپس در سال 1993، سود شركت نياز به ثبات از طريق متبلور شدن داشت، بنابراين آنها شروع به انتقال ذخيره به سود كردند. SEC پي برد كه چه اتفاقي افتاده است و در مقابل اين شركت اقامه دعوي كرد. شركت (W.R. Grace) كارش به توافقنامهاي منتهي شد كه يك صندوق آموزشي يك ميليون دلاري بابت آگاهي بيشتر از GAAP را ايجاد كند. به دليل رفتار حرفهاي ناشايسته گواهينامه حسابدار رسمي سه كارمند اين شركت، اعم از مدير اجرايي و مدير مالي، باطل شد. اين به آن معناست كه آنها ديگر نخواهند توانست صورتهاي مالي شركتهاي سهامي عام و شركتهاي ثبت شده در بورس اوراق بهادار را تهيه كنند. يكي از وكلاي حقوقي اين شركت، كه كارمند SEC نيز بود، بحث اهميت را به چالش كشيد تا بدين وسيله از موكلش دفاع نمايد. او دفاعيه خود را اينگونه بيان كرد كه ((اگر شما ميپنداريد كه آنچه موكل من انجام داد، بنيان تقلب را تاسيس ميكند، پس تمام 500 شركت امريكايي كه از نظر فروش در صدر قرار دارند، به تقلب ميپردازند.)) به بيان ديگر منظور واقعي او اين بود كه سايرين نيز اين كار را انجام ميدهند.
ساير مثالهايي كه ميتوان در خصوص روشهاي مديريت سود نام برد به شرح زير است:
• ثبت زود هنگام درآمدها
• شناسايي درآمدهاي تقلبي
• بالا بردن سود از طريق شناسايي سودهاي غير عملياتي بطور يكجا
• انتقال هزينههاي دوره جاري به دوره قبل يا بعد
• عدم افشاي كامل بدهيها
• انتقال درآمد جاري به دورههاي بعد
• انتقال هزينههاي آتي به دوره جاري
كشف و محدود كردن مديريت سود
اكثر روشهاي مديريت سود با بدهيهاي ناشي از دريافت كالا و خدماتي كه وجه آن هنوز پرداخت نشده است، سر و كار دارند. آگاه بودن نسبت به س
طح تعهدات در شركتهاي هم صنعت شركت مورد رسيدگي و در خود آن شركت، بالاخص چنانچه اين تعهدات ماهيت اختياري داشته باشند، از قبيل مواردي كه بر اندوختههاي جاري اثر ميگذارند، يك ابزار تحليلي براي حسابرسان به شمار ميرود. در مورد تعهدات اختياري سطوحي وجود دارد كه به طور متوسط در يك صنعت و در يك شركت «عادي» به نظر ميرسد. سطح «غيرعادي» تعهدات اختياري، بالاخص تعهداتي كه سود و دارايي ها را افزايش ميدهند، ممكن است نشاندهنده مديريت سود از سوي شركت باشد و حسابرس براي كشف آن قضاوت تخصصي يا حرفه اي اعمال كند و وجود آن كاملا غير قابل قبول است. همچنين بايد بر شناسايي مناسب بدهي ها نيز توجه زيادي اعمال شود .
شناخت و آگاهي حسابرس از تعهدات و بالاخص تغييرات غير موجه در تعهدات اختياري در شناسايي و كشف مديريت سود مفيد است .
ده سر نخ عالي براي كشف مديريت سود به شرح زير است:
• وجود مديريت متقلب
• محيط كنترلي ناكافي و نامناسب
• تغييرات در حسابرسان، مشاوران قانوني برون سازماني و مديران مالي ارشد
• تغيير در اصول و برآوردهاي حسابداري
• كسري زياد در گردش وجوه نقد عملياتي مرت
بط با سود خالص
• ناهمخواني اساسي بين رشد مطالبات و فروش
• ناهمخواني اساسي بين رشد موجودي و فروش
• افزايش يا كاهش زياد در سود ناويژه
• ثبت درآمد درحاليكه هنوز احتمال ريسك براي فروشنده وجود دارد
• وجود تعهدات و بدهيهاي احتمالي
محيط امروزي
كتاب ‘‘كردار شناسي در شرايط تنش‘‘ تشريح مينمايد كه چطور يك دانشجوي قديمي نگرانياش را به استادش اعلام ميكند؛ زيرا مديرش از او خواسته بود كه درآمدهاي نادرستي را ثبت نمايد و سود را مديريت كند. استاد به وي ميگويد كه نبايد چنين كاري را انجام دهد و دانشجو پاسخ ميدهد كه شغلش را رها ميكند. اين يك مثال است از اينكه حسابدار در چه موقعيتي ميتواند كار درستي انجام دهد و به عبارت ديگر اخلاق نقش مهمي در حسابداري ايفا ميكند.
زماني درست مثل الآن، حسابدار با يك تصميم اخلاقي روبرو ميشود، كه ميتواند شغل، حرفه، روحيه آتي و حتي ثروت شخصي او را تحت تاثير قرار دهد. تاكيد بر اثرات منفي مديريت سود به كساني كه سعي در بكارگيري آن دارند، بر عهده حسابداري است. آنها نياز به تشويق براي سلامت شركت در بلندمدت دارند.
نتيجه گيري
آگاهي مداوم نسبت به پتانسيل مديريت سود و حفظ شك و بدبيني حرفهاي در مورد تاييديههاي مديريت بهترين ساز و كارهاي در اختيار حسابرس هستند كه به منظور تسهيل بررسي كافي اقدام به مديريت سود به كار ميبرد .
در استانداردها و بيانيه هاي حسابرسي موجود ، اصول، فرآيندها و رهنمودهايي وجود دارد كه به شناسايي روشهاي نشان دهنده مديريت سود كمك مي كنند . اين استانداردهاي حسابرسي، حسابرسان را از تنگناها و فشارهاي وارده بر شركت (كه انگيزههاي مديريت ارقام حسابداري را شكل ميدهد) آگاه ميكند . همچنين رهنمودهايي را جهت تدوين و شكلگيري قضاوتهاي مرتبط با تشخيص مرز بين گزارشگري قابل قبول و غيرقابل قبول را ارائه ميدهد. تقويت استقلال حسابرس و تبعيت از فرايندهاي اطمينانبخش كيفيت كار حسابرسي، براي كشف مديريت سود و انجام اقدام مناسب در رابطه با مديريت سود امري حياتي است.
منابع
1- Auditing and Assurance Standards Board (AuASB) of the Australian Accounting Research Foundation ." Audit & Assurance Alert10: Earnings Management by Entities: Audit Considerations and Issues ",2001
from: http://www.auasb.gov.au/docs/AAARA10_11-01.pdf
2- Timothy Davin .The Line Between Managed Earnings and Fraud ,2000
from: http://webhost.bridgew.edu/af/
3- Mark W. Nelson."How are earnings managed? Examples from auditors"Accounting Horizons, ( January, 2003)
From: http://goliath.ecnext.com/coms2/browse_R_A098