بخشی از مقاله
حنجره ناحيه مركزي گردن را اشغال مي كند. اين عضو در اطفال بالاتر از بالغين قرار دارد. غضروف كريكوئيد در اطفال در سطح چهارمين جسم مهره گردني و در بالغين در سطح هفتمين مهره گردني است. غلاف كاروتيد (شريان كاروتيد، عصب واگ، و وريد ژوگولرانترن) در كمپارتمان جانبي گردن قرار گرفته و با حنجره مجاورت دارد. اسكلت سخت حنجره متشكل از تعدادي غضروف و يك استخوان است. هيوئيد تنها استخوان مجاري هوايي است. بقيه ساختمانهاي مستحكم حنجره همه غضروفياند. غضروف تيروديد زير استخوان هيوئيد واقع ميشود و غضروف كريكوئيد زير غضروف تيروئيد است. حلقههايتراشه به غضروف كريكوئيد متصلاند. در مورد حلقههاي ناي شايد دقيقتر آن باشد كه به آنها تعل اسبهاي ناي بگوئيم. چون در قسمت خلفي ناي وجود ندارند. استخان هيوئيد به وسيله غشاي تيروهيوئيد به غضروف تيروئيد متصل ميشود و غضروف تيروئيد متصل ميشود و غضروف تيروئيد به وسيله غشاي كريكوتروئيد به غضروف كريكوئيد (انگشتري) وصل ميشود.
عضلات حنجره در دو گروه كلي قرار ميگيرند:
1- عضلات خارجي كه كل حنجره را به عنوان يك واحد حركت ميدهند. اكثر اينها ره استخوان هيوئيد وصل ميشوند و شامل گروه سوپراهيوئيد كه حنجره را بالا ميبرند و گروه اينفراهيوئيد كه حنجره را پائين ميآورند هستند.
2- عضلات داخلي حنجره كه دستاندركار تحرك تارهاي صوتياند. تمام عضلات داخلي باعث ميشوند كه تارهاي صوتي حلقي به طرف خط وسط حركت كنند (آدوكسيون) به جز عضله كريكوآرتينوئيدكه سبب آبروكسيون تارهاي صوتي ميشوند. عصبگيري حركتي عضلات داخلي حنجره از عصب حنجرهاي راجعه (زوج مغزي ) است. تنها استثنائ، عضله كريكوتيروئيد است كه از شاخه خارجي عصب حنجرهاي فوقاني عصب ميگيرد كه شاخهاي از عصب واگ (زوج دهم) است.
غضروفهاي آرتينوئيد در بالاي قسمت خلفي غشاي كريكوتيروئيد واقع شدهآند هركدام از اينها يك جسم، يك زائيد عضلاني و يك زائيد صوتي دارد. زائده صوتي به وسيله رباط صوتي به سطح داخلي غضروف تيروئيد متصل مي شود. درست در بالاي تارهاي صوتي حقيقي يك بريدگي وجود دارد كه به آن بطن حنجره ميگويند. بلافاصله در بالاي در لاي بطن مجموعه ديگر از تارهاي صوتي قرار گرفته كه تارهاي صوتي كاذب نام دارند و برآمدگيهاي مدورترو كندي هستند كه در صفحهاي بالاتر از تارهاي صوتي حقيقي واقع شدهاند. اينها عضلات زيادي ندارند ولي غدد فراواني دارند. حنجره به سه ناحيه سوپراگلوتيك و، گلوتيك و ساب گلوتيك تقسيم ميشود. قسمت سوپراگلوتيك از نوك اپي گلوت تا بطن حنجره است. ناحيه گلوتيك اساساً شامل تارهاي صوتي حقيقي است و تا 5 تا 7 ميليمتر پايينتر از رباط صوتي امتداد مييابد. ناحيه ساب گلوتيك از قسمت تحتاني گلوت تا كنار تحتاني غضروف كريكوئيد امتداد دارد. حنجره در هيپو فارنكس واقع است بريدگيهاي لترال حلقي در هر طرف حنجره سينوسهاي پيريفرماند. اينهاي مسير اصلي عبور غذا براي رسيدن به مري گردنياند.
فيزيولوژي حنجره:
فعاليت اوليه حنجره محافظت راه هوايي از ورود ذارت غذا و ساير مواد نامطلوب است. اين عمل به وسيله سلسله وقايعي صورت ميپذيرد كه در اثر تماس يافتن لقمه غذا با نوك اپيگلوت يا چينهاي آري اپيگلوتيكآغاز مي گردد. بازوي حسي اين قوس بازتابي عصب زباني حلقي (عصب مغزي ) است و بازوي حركتي آن از طريق عصب واگ اعمال ميشود. اولين واقعه در اين سري مهار تنفس است. سپس تارهاي صوتي حقيقي به شدت بسته ميشوند كه اين سبب بسته شدن تارهاي كاذب ميشود. متعاقب اين چينهاي آرياپيگلوتيك به طرف مديال ميآيند و اپيگلوت را به خلف ميبرند (توسط عضلات داخلي حنجره). در اين هنگام عضلات خارجي گروه سوپراهيوئيد فعال و همزمان گروه اينفروهيوئيد شل ميشوند اين وقايع باعث اعمل بردار نيرويي در جهت بالا و جله به حنجره ميشود و سبب ميشود كه تحت محافطت قاعده زبان به حنجره در طي عمل بلع به بالا برود.پ
توليد صوت عمل فيزيولوژيك ديگر حنجره است. بر اين اعتقادند كه توليد صوت ناشي از بسته شدن ابتدايي قوي تارهاي صوتي در حين بازدم است. بالا و پائين رفتن فشار داخل ناي و باز و بسته شدن تارهاي صوتي حقيقي و در نتيجه خارج شدن مقداري از هوا در دوره باعث توليد صدا ميشود.
هر فرآيند پاتولوژيكي كه توده تارهاي صوتي يا توانايي بسته شدن آنها را تغيير دهد نهايتاً بر كيفيت صدا تأثير خواهد گذاشت. اين تغيير كيفيت صدا را رويهمرفته گرفتگي صدا مينامند.
حنجره در عمل تنفس هم شركت ميكند. در دم عصب راجعه حنجره فعال ميشود و باعث آبروكسيون تارهاي صوتي ميشود. اين امر درست قبل از تحريك عصب فرينك صورت ميگيرد و باعث جريان يافتن هوا به دورن ريهها ميشود.
نئوپلاسمها:
نشانههاي يك نئوپلاسم حنجره چه خوشخيم باشد و چه به خوبي قابل افتراق از نشانههاي هر وضعيت عرضي ديگري كه شكل و تحرك ساختمانهاي حنجره را بر هم زند نيست. بيمار دچار گرفتگي صدا ميشود و تا وقتي كه نئوپلاسم وجود داشته باشد گرفتگي صدا هم وجود خواهد داشت زيرا تومور مانع از بسته شدن تارهاي صوتي حقيق به طور نرمال ميشود. در يك فرد بالغ و خصوصاً در كسي كه سيگار ميكشد اگر گرفتگي صدا 2 هفته طول بكشد لازم است معاينه كاملي از حنجره به عمل آيد. ممكن است سرطان در قسمت سوپراگلوتيك حنجره مانند اپيگلوت باشد. در اين صورت اختلالي در بسته شدن تاهاي صوتي در زمان توليد صوت پيش نميآيد بنابراين صداي بيمار گرفته نيست اما بيمار اغلب از گلودرد و اودينوفاژي شكايت دارد.
نئوپلاسم به صورت توده اگزوفتيك يا اولسراتيوي ظاهر ميشود كه وضعيت طبيعي مخاط سطحي را به هم زده است. با معاينه كامل حنجره به صورت لارنگوسكپي مستقيم زير بي حسي يا بيهوشي ميتوان درباره همه قسمتهاي كمپلكس حلق و حنجره به جز قسمت ساب گلوتيك به اطلاعات قطعي دست يافت. روش راديوگرافيكي شامل -اسكن و لارنگوگرافي با ماده حاجب است. راديوگرافي معمولاً پيش از لارنگوسكپي مستقيم انجام ميشود. زيرا بيوسپي ممكن است به علت تشكيل اوم در محل بيوسپي، روابط آناتوميك طبيعي را به هم بزند.
نئوپلاسمهاي خوشخيم:
بعضي تومورهاي خوشخيم، حنجره را در اطفال گرفتار ميكنند. همانژيوم و لنفانژيوم شايعترين آنها هستند كه بيشتر در ناحيه سابگلوتيك حنجره ديده ميشوند. علائم اينها شامل تغيير صدا و نهايتاً ديسترس راه هوايي است و اغلب براي حفظ جريان هوا در مجاري تراكئوتومي ضرورت مييابد. از اينرو دياكسيدكربن يا ليزر ميتوان براي كاهش حجم همانژيوم استفاده كرد تا امكان دكانولاسيون سريعتر اشد فراهم شود. پاپيلوم حنجره هرچند نادر است ولي ميتواند اثر ويرانگري بر كاركرد فيزيولوژيك حنجره و ثبات رواني بيمار داشته باشد. پاپيلومها به صورت تودههاي پاپيلري با علت ويروسي هستند كه در هر ناحيه از حنجره ديده ميشوند. در هر دو جنس ديده ميشود و شروع آن در هر سني ميتواند باشد. اگر محل پاپيلومها روي تارهاي صوتي حقيق باشد گرفتگي صدا از علائم اصلي آن است
اگر در جاهاي ديگر حنجره مانند ناحيه سابگلوتيك باشد علائم آن گلودرد و يا ديسترس مجاري تنفسي است. تودههاي پاپيلوم گاهي چنان بزرگ ميشوند كه انسداد قابل توجهي در راه هوايي ايجاد مي نمايند كه در اين موارد لارنگوسكپي مستقيم اورژانس و برداشتن پاپيلومهادرماني است كه بر تراكئوتومي ارجح است زيرا در تركئوتومي اين خطر وجود دارد كه پاپيلومها در محل تراكئوتومي يا در راههاي هوايي ديستال كاشته شوند.
تومورهاي سلول گرانولر هم در حنجره يافت ميشود كه منشأ عصبي دارند و ميتوان آن را با آندوسكپي برداشت. از ديگر انواع تومورهاي خوشخيم حنجره تومورهاي اونكوسيتي است كه به صورت كيستهاي آبي رنگ در زير مخاط يافت مي شوند و منحصراً در حنجره سوپراگلوتيك ديده مي شوند در اينجا هم جراحي آندوسكپيك درمان مؤثري است. پاراگانگليوم و ساير تومورهاي نوروژنيك هم بصورت نادر در حنجره ديده مي شوند.
ليپيوم هم نوع ديگري از تومورهاي حنجره است كه بصورت توده زرد رنگي در زير مخاط ديده ميشود. شايع ترين محل بروز ليپيوم در حنجره ناحيه سوپراگلوتيك است زيرا بيشترين ميزان چربي زير پوستي را داراست. درمان آن اندوسكوپي است. تومور كندروم مي تواند در حنجره ديده شود و در اكثر موارد از غضروف انگشتري منشأ مي گيرد و اغلب در جنس مذكر ديده مي شود. گاهي جراحي اندوسكوپيك آن امكان پذير است ولي بيشتر از روش خارجي براي عمل استفاده مي شود. گاهي مي توان فقط بخشي از حنجره را برداشت و از لارنژكتومي كامل و استرس ناشي از فقدان تكلم حنجره اي اجتناب كرد.
ساير تومور هاي خوش خيم و نادر حنجره عبارتند از : آدنوم پلئومورفيك ، فايسيت ندولر، هستيوسيتوم فيبرو.
نئوپلاسم هاي بدخيم:
تقريباً نود درصد تمام بدخيمي هاي حنجره كار سينوم اپي درموييدند. كاريسنوم آدنوپيركيستيك نيز ممكن است از حنجره پديد آيد، اما شيوع آن بسيار كمتر از سرطان اپي درموييد است.
كندروساركوم، همتاي بدخيم كندروم خوش خيم است و اكثراً چشم انداز خوبي دارند و اين مشاهده باعث شده كه در مواردي كه اين تومور به اشعه پاسخ نميدهد. از لارنژكتومي ناكامل در مقابل لارنژكتومي كامل استفاده بيشتري بعمل آيد، اين عمل ها جراحي محافظه كارانه مي نامند. گاهي بعضي سرطانها به حنجره متاستازميدهند مثل آدينوكارسينوم و ملانوم بدخيم. حنجره سوپراگلوتيك ناحيه اي غني از لنفاتيك است. ضمناً در اين ناحيه تومور اوليه مي تواند به حد زيادي بزرگ شود پيش از آنكه نشانه هاي قابل توجهي ايجاد نمايد.بدين لحاظ متاستاز گرههاي مخفي گردني بدون بزرگ شدن عقده در اينها فراوان ديده مي شود. در مقابل ناحيه گلوتيك حنجره ، كانالهاي لنفاتيك معدودي دارد و همچنين متاستازهاي عقده اي نادر است. اين تومورها خيلي زود ايجاد گرفتگي صدا مي كنند.