بخشی از مقاله

بررسی تحولات مفهومی امنیت در محیط امنیتی


چکیده بررسی امنیت، جایگاهی محوری در بررسی روابط بین الملل دارد. هنگام اندیشیدن به امنیت، معنای در امان بودن دولت از حمله، همراه با امکان جنگ، و پرسش هایی درباره تهدید، کاربرد عملی و مهار و مدیریت نیروی نظامی بیش از هر چیزی به ذهن متبادر می شود؛ اما امنیت پیچیده تر از این موارد است. مشکل اصلی در بررسی امنیت در دوران پس از جنگ سرد این است که بر سر چیستی امنیت هیچ گونه توافقی وجود ندارد. تلاش برای درک نحوه تعریف امنیت دو علت دارد
اول اینکه، بررسی های امنیت یکی از شاخه های روابط بین الملل است و بر سر اندیشه های نظری اصلی اختلاف نظر عمیقی وجود دارد.
دوم اینکه، در قلب مفهوم امنیت، عناصری هنجاری وجود دارد که مبب می شود تحلیلگران و سیاستگذاران نتوانند از طریق بررسی داده های تجربی روی تعریف واحدی به توافق برسند. بنابراین، چگونگی دریافت و ادراك مفهوم امنیت، بستگی به انواع قیود و چند و چونهایی دارد که به آن بسته می شود. در این مقاله بر آنیم تا از مفاهیم امنیتی به دو منظر ثابت و منتی و معنای عینی آن پرداخته و سپس در خصوص مفهوم مبتنی بر محیط که در مسائلی از قبیل ماهیت محیط، شکل محیط و شرایط بنیادین و تنوع و روابط محیط امنیتی، بررسی لازم را انجام دهیم و در پایان این امکان فراهم می شود که در بررسی تحولات مفهوم امنیت در محیط امنیتی و تفکیک حوزه های مفهوم شناسی نتیجه لازم حاصل شود.
کلید واژه ها امنیت (security) / امنیت ملی (Nation security) / امنیت بین المللی (National security) / امنیت جهانی ( Global security - محیط امنیتی ( Security)

مقدمه
پس از جنگ سرد مفهوم امنیت به تدریج همراه با تحولات مختلف ساختاری نظام بین الملل در زمینه های اجتماعی - سیاسی و ارتباطات متحول شده است. این تحول را میتوان در سه مرحله بیان کرد:
مرحله اول
این مرحله از شروع مسابقات تسلیحات هسته ای بین دو ابرقدرت شوروی سابق و آمریکا آغاز میشود که از چهارچوب نظامی به امنیت نگریسته میشد و وجه غالب امنیت ملی» بود. امنیت در دوره جنگ سرد و به طور دقیق از آغاز مسابقات تسلیحاتی هسته ای بین دو ابر قدرت شوروی و آمریکا در قالب راهبردهایی هسته ای مورد مطالعه واقع می شد. نظر به اینکه جنگ سرد خود مانع و پوششی جدی برای ظهور و بروز اختلاف ها و تعارضها و آشکار شدن ابعاد غیرنظامی امنیت بود؛ بنابراین توجه جدی به آن ابعاد بیشتر به موارد نظامی بوده است.
مرحله دوم
این مرحله تقریبا از دهه ۱۹۸۰ شروع و به پارادایم «امنیت بین الملل» اطلاق می شود که به طور گسترده جای پای خود را در بین متفکران باز می کند. در خصوص تحول مفهوم امنیت از قدرت های نظامی به ابعاد دیگر نیز «زیبگنیوبرژینسکی» که از مشهورترین نظریه پردازان امنیت ملی است می گوید:
منظور من از امنیت ملی، معنی محدود آن یعنی امنیت نظامی صرف نیست؛ گرچه قدرت نظامی احتمالا نقش تعیین کننده در برتری یکی بر دیگری نخواهد داشت در عوض معتقدم که امنیت ملی ملاحظات بیشتری را در برمی گیرد از جمله زمامداری سیاسی، قدرت اقتصادی، نوآوری فناوری، حیات ایدئولوژیک؛ و تلاش برای نیل به امنیت ملی بدون عنایت به چنین ملاحظاتی چندان مؤثر نخواهد بود و احتمالا به شکست می انجامد.
مرحله سوم
تقریبا با فروپاشی نظام دو قطبی آغاز شد. مفهوم امنیت هرچه بیشتر در این موج گسترش یافته، علاوه بر در برگرفتن ابعاد غیرنظامی به حوزه «انسانها» در کنار دولتها کشیده شده است که امروزه از آن به عنوان «امنیت جهانی» یاد می شود.
استانفيلد ترنر» رئیس سابق سیا در مورد اهمیت اقتصاد در نظم نوین جهانی با دیدگاه مشابهی معتقد است: «آشکارترین تأثیر ویژه نظم جهانی این است که تهدید بیشتر نسبت به امنیت ملی آمریکا (تهدید سلاح های هسته ای شوروی) کم شده و اکنون
بررسی تحولات مفهومی امنیت در محیط امنیتی
در سطح اقتصادی دیده می شود. ما باید دوباره امنیت ملی را تعریف کنیم و به قدرت اقتصادی ارجحیت بالایی اعطا کنیم».
موضوع مهم این است که هر یک از این سه مفهوم هنوز طرفدارانی را دارد لكن نگرش به کشورهای غربی و سازمانهای بین المللی (به ویژه سازمان های امنیتی، سازمان ملل، ناتو، اتحادیه اروپای غربی و ...) و مصادیق قابل ذکر مانند جنگ خلیج فارس، دخالت در سومالی و .... بیانگر گسترش هرچه بیشتر پارادایم سوم است.
بیان مسئله
واژه security از واژه secure گرفته شده است، در زبان فارسی معادل هایی همچون امن، محفوظ، مطمئن، تأمین کردن و ... برای آن آورده شده است. به طور کلی امنیت عمدتا به نوعی احساس روانی گفته می شود که در آن به خاطر مبرا بودن از ترس، وضعیت آرامش و اطمینان خاطر حاصل می شود. به همین منظور با گذشت زمان و ایجاد تغییراتی در توقعات و نیازهای انسان ها، متغیرهای جدیدی نیز تعریف می شود. به عنوان مثال، محيط زيست که روزی أصلا مورد توجه قرار نداشته است، امروزه به عنوان یکی از مهمترین عوامل برهم زننده امنیت بشر تلقی شده است.
نظر به پیچیدگی مباحث امنیتی در جوامع امروزی، لزوم بررسی تحولات مفهوم امنیت از جنبه های مختلف، امری ضروری است. شناخت مفاهیم امنیتی می تواند مدیران تصمیم گیرنده در این گونه امور را به سمتی راهنمایی کند که با کمترین هزینه بیشترین نتایج را از تصمیمات اتخاذ شده به دست آورند.
از آنجایی که شرایط و فضای ناشی از اقدامات حفاظتی در نتیجه نوع شناخت یک محیط امنیتی با یکدیگر متفاوت است، (بعضا تنها به مفهوم سنتی امنیت و یا به مفهوم محيط امنیتی توجه میشود این امر باعث میشود تا شاخص های متفاوت در راستای آسیب های امنیتی مشاهده شود. تصمیمات مقابله ای در جهت حفظ منافع ملی و اهداف موردنظر تنها زمانی امکان پذیر است که مفاهیم امنیتی به درستی شناخته و ادراک شود. تحول در حوزه های مختلف مباحث امنیتی می تواند بخش های فراوانی را تحت الشعاع قرار دهد که از این جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- تحول در پیش فرض های امنیتی؛ ۲- تحول در شاخص های سنجش امنیت؛ ۳- تحول در حوزه های مؤثر بر امنیت.
تعیین عوامل مؤثر بر بروز این تحولات میتواند ضمن ارتقای قابلیت حفظ امنیت
باعث افزایش میزان شناخت محیطهای امنیتی شود. این تحولات میتواند ضمن کاهش سطح خشونت فردی، کارکردهای اقتدار دولت را تحت تأثیر قرار داده و باعث می شود
که برنامه ریزی دولت ها به هم بریزد.
مسئله اصلی در این است که امروزه تمامی مکاتب و نظریه های غربی مطرح هر کدام بر اساس معرفت شناسی خاص خود موارد را ترسیم می کنند. ما به منظور تدوین مباحث امنیتی مدنظر خود باید با توجه به ذات و ماهیت مفاهیم امنیتی بومی اقدام نماییم و از آنجایی که مفاهیم امنیتی، امروزه به دلایل مختلف در تحول می باشند. بنابراین در این مقاله سؤال تحقيق اصلی عبارت است از
1- مفاهیم
امنیت
امنیت در زبان فارسی به معنای «آزادی، آرامش، فقدان ترس و عدم هجوم دیگران»
بیان شده است، لكن در فرهنگ علوم رفتاری در معانی زیر آمده است:
الف - حالتی که در آن ارضای احتياجات و خواسته های شخصی انجام می یابد؛
ب - احساس ارزش شخصی، اطمینان خاطر، اعتماد به نفس و پذیرش از طرف گروه
امنیت ملی
کالینز در خصوص امنیت ملی معتقد است:
شرایط و فضای ناشی از اقدامات حفاظتی که مانع از اعمال نفوذ دشمن و یا رقیب بر منافع و اهداف شده و امکان دارد بروز توانایی ها و قابلیت ها را مسدود سازد مفهوم امنیت ملی است.»
امنیت بین المللی
باری بوزان امنیت بین الملل را در ابعاد مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی تفسیر کرده است.
امنیت جهانی
امنیت جهانی ناظر بر مجموعه ای از اصول و اقدامات جهانی جهت تضمین همه ملت ها به طریقی که یک سیستمی از نظم جهانی را دارا شوند شامل می شود.
محیط امنیتی
به محیط پیرامونی ما که دارای مؤلفه های امنیتی شده و این شاخص ها در آن محیط کرد پیدا می کند؛ محیط امنیتی گویند. به نوعی می توان گفت که چگونگی بروز و ظهور هر پدیده امنیتی منوط به شرایطی است که در محیط وجود دارد
۲- فرضیه و روش مورد استفاده
نظر به اینکه در این مقاله از روش توصیفی استفاده شده. بنابراین، فاقد فرضيه بوده و تنها سعی شده است با توجه به توصیف داده های به دست آمده نسبت به پاسخ مدنظر در بیان مسئله پرداخته شود
۳- روش و ابزار جمع آوری
در این مبحث از روش کتابخانه ای و با ابزار فیش برداری از کتب، مقالات، جراید مرتبط با موضوع استفاده شده است
چهارچوب نظری
از جمع دو حوزه فلسفه و علم امنیت، حوزه جدیدی شکل می گیرد که می توان هدف آن را در این دانست که وجود هر پدیده و عینیت براساس یک معنا، ذات، رابطه على و ماهیت مستقل وجودی تعریف می شود، یعنی علوم امنیتی، علوم سیاسی و همانند آن از این گونه حوزه ها محسوب می شوند.
در فلسفه علم معنی و ذات مفهوم را جمع کرده و با ادراک عینی و تجربی انسان و نیاز واقعی و قابل فهم در هم می آمیزند و به عبارت دیگر فلسفه علم به ما دستگاه ارائه کرده و روش علمی و محیط قابل پیاده سازی را می دهد در همین خصوص بین جوهره، شدن، بودن، حرکتی است که امکان رفع نیاز صورت می پذیرد. بدین منظور، ابتدا ضرورت توجه به ویژگی های امنیت مطرح می شود.
ویژگی های امنیت
به منظور تعیین مفهوم تحول در اندیشه ملی، ضرورت توجه به ویژگی های امنیت بسیار حائز اهمیت است که این ویژگی ها شامل موارد زیر است:
الف - نسبی بودن
با توجه به اینکه گستره امنیت در هیچ جایی به طور کامل نیست؛ بنابراین همواره از درصد» برای بیان میزان امنیت موجود استفاده می شود. بنابراین، اعتقاد بر این است که امنیت نسبی است.
ب - ذهنی بودن
نظر به اینکه امنیت پدیدهای حسی و ادراکی است و به شدت از ویژگی های روانی و ذهنی جستجوگران امنیت تأثیر می پذیرد؛ بنابراین در بسیاری از موارد به صورت راه و رسم و شیوه زندگی جوامع در می آید.
آرنولد ولفرز می گوید: «این حقیقتی پذیرفته شده است که ملتها و گروه های داخل ملت ها در قبال یک رویداد خارجی موضعی واحد اتخاذ نمی کنند، برخی در ارزیابی یک خطر، مبالغه و برخی دیگر آن را دست کم میگیرند؛ عواملی چون منش ملی، سنت ها، اولویت و پیش داوری ها در تعیین حدی از امنیت که به نظر یک ملت لازم است مؤثر است.»۱
ج – تفاوت تعریف و تغییر اولویتها
تعریف امنیت ملی از دید دولت های مختلف متفاوت است و بسته به شرایط و مقتضیات آن دولت و جو بین المللی متغیر است.
بدین جهت به جز موضوعاتی که در «حفظ خود» مرتبط است نباید انتظار داشت که

تمامی دولت ها مسائل خاص و مشابهی را منافع عادی یا حیاتی خود در چهار چوب امنیت ملی تلقی کنند. به عنوان مثال، تعریف منافع ملی برای دولت لبنان و تأمین امنیت ملی براساس یکپارچگی و وحدت ملی و حفظ تمامیت ارضی است، در صورتی که برای ژاپن توسعه و بسط بازار و سلطه اقتصادی بر جهان در زمره منافع اساسی به حساب می آید.
این جابجایی در اولویت های امنیت، تغيير ارزش ها و یا قربانی کردن آن در پای ارزش های دیگر، گاهی به اجبار و برای ممانعت از وارد آمدن لطمات بیشتر بر پیکره امنیت ملی صورت می گیرد و گاه به اختیار و فارغ از اجبار و با هدف تطبيق هرچه بیشتر با شرایط متحول داخلی و خارجی به منظور سهولت دستیابی به روش های مؤثر در تثبیت و تقویت امنیت ملی رخ می دهند.
د- تأثیرپذیری از برداشت نخبگان
به قدرت رسیدن رهبران و احزاب جدید می تواند دگرگونی های عمده ای را در امنیت ملی در پی داشته باشد. از آنجایی که تضمین کنندگان و حدود و معنای امنیت ملی هر کشور را نخبگان حاکم بر آن کشور تشکیل میدهند؛ بنابراین عواملی همچون سنن تاریخی، زمینه های سیاسی، موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیک، نیروهای اقتصادی و تشكيلات اجتماعی، نقش عمده ای را در تعیین خط مشی عمده راهبردی کشورها برعهده دارند.
ها - حاصل جمع جبری صفر
یکی از ویژگی های اساسی امنیت ملی آن است که اغلب با اهداف کشورها در زمينه ملی (به ویژه در بعد نظارتی آن با منافع ملی و امنیت سایر کشورها در تعارض است. به عبارت دیگر، معادله امنیت ملی، معادله ای است با جمع جبری صفر، بدین معنا که افزایش میزان امنیت ملی در یک کشور الزاما با گسترش احساس ناامنی در میان کشور دیگر همراه است و آنان را به تکاپو برای رفع تعارض امنیتی خود از طریق افزایش توان کمی و کیفی نیروهای نظارتی خویش تحریک می کند. وضعیت حاکم بر کشورهای اروپایی پس از جنگ اول جهانی نمونه روشنی از این مورد است.
و - سوء استفاده از اهمیت امنیت ملی
نظر به وحدت نظر کامل مردم و گروههای ذی نفوذ سیاسی پیرامون اهمیت حیاتی امنیت ملی، برخی از کشورها (به ویژه جهان سوم از این مسئله سوء استفاده کرده و تلاش مردم برای حفظ امنیت ملی را از مسیر اصلی خود منحرف و در خدمت تثبیت منافع فردی و گروهی خویش و تحكيم مبانی حکومت خود در می آورند. در اغلب موارد آن دسته از رهبران سیاسی که امنیت داخلی و منافع هیئت حاکمه را با تهدیدات ناشی از آشوب ها و مشکلات فزاینده روبه رو می بینند با توسل به یک تاکتیک انحرافی بسیار ساده، اما مؤثر با تجاوز به سرزمینهای دیگر و آغاز یک ماجراجویی نظامی خارجی و یا به راه انداختن جنگ تبلیغاتی گسترده و پرهیاهو درباره تهدیدات امنیت ملی از ناحیه یک کشور و گروه های داخلی وابسته به آنان می کوشند مردم را حول محور مشترک به منظور مقابله با دشمنان خارجی و دفع تهدیدات امنیت ملی گرد آورند.
ز - تأثیرپذیری از بازیگران غیر دولتی
امروزه واقعیات موجود بازیگران و عوامل غیردولتی نیز از اهمیت قابل توجه ای برخوردار هستند و بعضا در مواردی برخی از بازیگران غیردولتی از قابلیت نفوذ و تأثیرگذاری به مراتب بیشتری نسبت به دولت های کوچک در مسائل امنیت ملی برخوردارند. یکی از اشتباهات رایج در حوزه امنیت ملی این است که فرض می شود دولتهای بیگانه بازیگران و تصمیم گیرندگان نهایی و انحصاری مسائل مربوط به امنیت ملی هستند. این بازیگران عبارت اند از
1- بازیگران غیردولتی متعلق به سرزمین خاص: مانند سازمان های تروریستی و جنبش های آزادیبخش که با اقدامات خود به نوعی بر امنیت ملی کشور تأثير میگذارند
۲- سازمان های فراملی بدون تعلق به سرزمین خاص: مانند شرکت های چند ملیتی که با تکیه بر مدیریت فناوری و داراییهای خود با اقداماتی (مداخله، کودتا و چپاول اقتصادی امنیت کشورها را تحت الشعاع قرار می دهند)
٣- سازمانهای بین الدولي: (که اغلب دارای شخصیت حقوقی مستقل از دولت های تشکیل دهنده عضو آن هستند، مثل ناتو) این بازیگران غیردولتی قادرند چند نقش را که سیاست بین الملل و امنیت ملی کشورها ایفا می کنند، مد نظر قرار دهند. این سیاست ها می توانند قرار دادن یک مسئله در دستور کار دیپلماتیک بین المللی، مطرح ساختن برخی مسائل جهانی یا منطقه ای برای افزایش آگاهی عموم شهروندان، نفوذگذاری در حکومت های ملی و سازمانهای بین المللی به منظور اتخاذ تصمیم مطلوب آنان، باشد(هالیستی، ۱۳۷۳: ۱۰۱)
به طور کلی می توان با توجه به ویژگی های فوق يادآور شد که تا چند دهه پیش امنیت ملی صرفا به معنای نظامی تعریف شده و به همین علت مهمترین تهدید برای امنیت ملی، تهدید نظامی محسوب می شد و اغلب امنیت و مملکت را معادل و مساوی با قدرت و امنیت نظامی پنداشته و اعمال قدرت نظامی یعنی توسل به جنگ برای حفظ امنیت و کسب منافع ملی از روش های معمول، از بدو پیدایش سیستم دولت - کشوری بود. پس از پایان جنگ جهانی اول و اثبات نقش غیرقابل انکار ملاحظات اقتصادی اندک اندک توجه به این قدرت جدید در شکل گیری امنیت ملی کشورها افزایش یافت.
با بروز تحولاتی نظیر اختراع و گسترش سلاح های هسته ای و سایر تجهیزات پیشرفته و هزینه بر، پیشرفت فناوری و شکل گیری موج سوم، افزایش تعداد کشورهای جهان و گسترش روابط اقتصادی میان آنان، ازدیاد توقعات اقتصادی و سیاسی مردم و جوامع از دولت های خود، ضرروت تخصیص و تقسیم بهینه منابع محدود مالی و انسانی موجود میان دو بخش اقتصادی، نظامی و ...، قدرت اقتصادی توانست در قیاس با قدرت نظامی اهمیت فزونتری کسب کند.
یکی از مهم ترین دلایل در بررسی علل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، را می توان تأثیرپذیری امنیت ملی کشورها از مسائل اقتصادی دانست. زمامداران شوروی بدون توجه به ماهیت در حال تحول عوامل تشكيل دهنده قدرت در نظام بین المللی اولویت اصلی و اساسی را به بخش نظامی داده و می کوشیدند با تمرکز امكانات مالی وانسانی در این بخش زمینه تجهیز به ابزار لازم برای دفاع از امنیت ملی خویش را مهیا سازند. این توجه افراطی باعث شد به همان نسبت از بودجه و امکانات مورد نیاز برای تأمین حداقل نیازهای اقتصادی و اجتماعی کاسته شود (برژینسکی، ۱۳۶۸: ۵)
۲ - ۲ مفهوم ثابت و سنتی
الف - فلسفه و جوهره امنیت
در بحث شناخت امنیت بایستی ابتدا از منظر فلسفه و جوهر آن مطالبی درج شود تا این امکان فراهم شود که این حوزه مورد درک قرار گیرد. درک یک مفهوم مستلزم آن است که آن مفهوم از چه منبعی، دارای چه معانی و با چه جوهرهای شکل گرفته است. قبل از پرداختن به امنیت، باید شناخت پیدا شود و این شناخت زمانی میسر است که درک صورت گیرد (زیرا درک، مقدمه شناخت است)
ب - شناخت
وقتی از شناخت صحبت می شود، سؤال جدیدی مطرح می شود که شناخت چیست؟ چه وجوهی دارد؟ آیا اصلا شناخت میسر است؟ اگر پاسخ مثبت است، روش این شناخت چگونه است؟
نظر به اینکه ابزارهای شناخت برای هر مقوله متفاوت از يكديگر است؛ بنابراین پس از شناخت (حتی شناسایی ابزار)، باید دانست که آیا همخوانی ابزار با روش مورد نظر وجود دارد؟ فلاسفه علم معتقدند که تفاوت فلسفه علم با سایر علوم متعارف کر این است که فلسفه علم به زیربنا میپردازد، لكن علوم دیگر به روبنا و مسائل ظاهری مرتبطند. فلسفه علم راجع به چیستی و ماهیت علوم می پردازد. در مورد شناخت هم همین طور است، تعریفی که از شناخت مطرح می شود عبارت است از: «تصویری که از پدیده و موضوع در ذهن فاعل شناسا شكل گرفته و حداقل از یک حيث منطقی با کاربردی قابل توجیه است»،
با این تعریف مشخص است که شناخت تنها به مسائل تجربی منتج نمی شود و کلیه مسائل را دربر می گیرد و تنها منحصر به تجربه نبوده و خیلی از چیزهای دیگر را نیز دربرمی گیرد.
از سویی شناخت تنها توسط عقل نیز امکان پذیر نیست، چون با ظرف عقل نیز نمی توان همه چیز را شناخت. ظرف عقل محدود بوده و ما خیلی از چیزها را متوجه نمی شویم. به همین دلیل نمی توان شناخت را تنها به تجربه با عقل مرتبط دانست. در همین راستا در این تعریف کلمه کاربردی در نظر گرفته شده است که لفظ عام است، معرفت از هر جا به دست آید، متفاوت نبوده، لكن اهمیت دارد که ارزش معرفت اخذ شده در چه شکلی عرضه شود؛ از طريق وحی، الهام، خواب، حس ششم یا از طرق دیگر؛ بنابراین عرصه های شناخت بسیار متعدد و آن یک عرصه تصویرسازی در ذهن است که به جاهای مختلفی می تواند وصل شود. این شناخت میتواند از راههایی مانند، تعلیم، تحقيق، الهام، وحی و ... اخذ شده باشد. شناخت فاقد مرز بوده و از راههای گوناگون حاصل می شود؛ در صورتی که علم بر خلاف شناخت، اعتباری است.
ج - ادراک
مسئله مهم دیگری که در فلسفه و جوهره نقش بسزایی را دارد، ادراک است. نوع ادراک با شیوه های مختلف آن می تواند زمینه شناخت متفاوتی را ایجاد کند. بهره گیری از تجارب به عنوان یکی از شاخص های ادراک در حوزه های اجتماعی بسیار مؤثر است، لكن در نظام فکری - فرهنگی ما به جز تجربه، منبع ادراک وحی نیز مطرح است، این منبع در جوهره و ذاتش قابل تجربه نیست ولی در حقیقت و معنایش قابل ادراک است.
وجود فطرت در درون انسان و پیوند با تفكر فرد باعث درک وحی می شود، به همین منظور کسانی که از وحی درک لازم را ندارند، فطرتشان در محیط متخلخل می شود.
قرآن کریم در خصوص فطرت انسان ها اشاره به زبانی میکند که: «کشتی دچار طوفان میشود به یاد خدا می افتند و زمانی که به آرامش می رسند از یاد خدا غافل می شوند)
۲ - ۳ حوزه های مرتبط با امنیت
الف - حوزه فلسفه امنیت
تعریف پدیده امنیتی بدون درک مفاهیم، امکان پذیر نیست، چون باید دریافت که پدیده چقدر با احساس ما همخوانی دارد. در این حوزه باید به مسائل زیر بپردازیم چرایی، چیستی، ارزش، غایت و موضوع امنیت که در صورت پاسخ به این موارد، این امکان فراهم می شود که در حوزه معنا و حقیقت، اشکال فلسفه امنیت در مكاتب مشخص شود.
ب - هستی شناسی
هستی شناسی را با عناوین مختلفی مطرح می کنند که هر یک از آنها دارای معانی خاص است که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
١- پدیدارشناسی
پدیدارشناسی همچنان که از نامش پیداست، پدیده را مدنظر دارد. این واژه دارای سیر تاریخی خاص و از نظر لغوی به معنای مطالعه با شناخت پدیدار است. از دیدگاه هوسرل شناخت کامل و واقعی پدیده های اجتماعی و انسانی ممکن نیست مگر آنکه به ذات و کنه آنها پی ببریم. از جمله محورهای اساسی اندیشه پدیدارشناسی می توان به این نکته اشاره کرد که چون پدیده های اجتماعی شئ نیستند؛ بنابراین مانند شئ هم قابل مطالعه نیستند و شناخت و درک پدیده های اجتماعی منوط به شناخت ارزش های جامعه است. پدیدار همان چیزی است که ظاهر و آشکار می شود و برای آنکه پدیدار آشکار شود، وجود واقعیت یا بود الزامی است. براین اساس بین پدیدار و واقعیت تمایزی خاص وجود دارد.
۲- غایت شناسی
عده دیگر، هستی شناسی را معادل غایت شناسی می دانند و معتقدند که هستی و غایت یکی است. این عده افرادی معنا محور هستند که نگاه آرمان گرایی دارند. در این حوزه می توان به هورکهایمر و کاستلز اشاره کرد.
٣- ماهیت شناسی
طرفداران این نوع هستی شناسی تابع فلسفه علم هستند؛ یعنی همه پدیده ها را با شرایط خود تبدیل به علم میکنند. تفاوت ماهیت شناسی با پدیدارشناسی در این است که این عده، فلسفه را قبول دارند ولی پدیدارشناسان، فلسفه را قبول ندارند. سنت
اگوستین از جمله طرفداران این تعریف از هستی شناسی است.
۴- نقش جهان بینی
این نگاه همه مفاهیم هستی شناسی را شامل می شود، مفهوم هستی شناسی به تعبیر اساسی ارتباط آن با مفهوم جهان بینی است؛ یعنی هر کدام نسبت به چیستی، چرایی، نحوه تبیین جهان و .... نظر دارند.
در این نگاه، هستی شناسی همان جهان بینی است. این نه تنها جهان مادی یا ماوراء الطبيعه بلکه کل جهانی که خلقت شده را دربر می گیرد، پس هستی شناسی گونه ای از جهان بینی است که سعی دارد موضوع انسان را در خلقت مدنظر قرار دهد.
بنابراین هستی شناسی یعنی پاسخ به چیستی جهان؛ چرایی تحولات در جهان، سمت و غایت جهان هستی. هر پدیدهای هنگام تعریف در قالب امور امنیتی باید با این سه موضوع مرتبط باشد.
۲ - ۴ ویژگی های معنا و ذات امنیت
معنا و ذات امنیت را باید در پنج ویژگی چرایی، چیستی، ارزش، غایت و موضوع امنیت جستجو کرد. تنها با این ویژگیها، امکان بررسی هر نظریه و مکتب میسر است. با اخذ پاسخ هر یک از ویژگی های فوق، این امکان فراهم می شود که نگاه خود را به امنیت شکل دهیم.
به عنوان مثال، می توان ویژگی پنجگانه مدنظر را در سه منظر مكتب رئالیسم (نظريه رئالیسم در امنیت)، مکتب ایده آلیسم در امنیت و امنیت از نظر اسلام مورد مقایسه قرار داد. این بررسی میتواند تا اندازهای تفاوت اشاره شده را به نمایش گذارد. شکل زیر ویژگی های معنا و ذات امنیت را در سه نظریه نشان میدهد.

٣- مفهوم امنیت مبتنی بر محیط
مفهوم دومی که از امنیت متصور است مفهومی است مبتنی بر محيط. پس از شکل گیری یک مفهوم امنیتی که برخاسته از ذات و معنای آن است، چگونگی بروز و ظهور هر پديده امنیتی منوط به شرایطی است که در محیط وجود دارد. در زمینه تقسیم بندی از منظر محيط، مسائل مختلفی می تواند مدنظر قرار گیرد، لکن آنچه را که حائز اهميت است می توان در موارد زیر بیان کرد:
۳ - ۱. ماهیت محيط
هر محیط برگرفته از مکاتب و نظریه های موجود در خود دارای ماهیت خاص است، محیطی که از مکتب رئالیستی برخوردار است به دلیل ماهیت اهداف مدنظر در این محیط، بسیار متفاوت از محیط دیگری است که مکتب ایده آلیستی یا غیره در آن شكل گرفته است. مفهوم امنیت تنها زمانی می تواند به آسانی مورد شناسایی در پدیده های محیطی لحاظ شود که ابتدا اصل و درون محيط آن مشخص شده باشد، به همین منظور تا زمانی که این ماهیت به صورت شفاف قرار نگیرد امکان درک و فهم مفهوم امنیت در بستر محیط به آسانی مقدور نیست.

۳ - ۲. شكل محيط
مسئله مهم دیگر در مفهوم امنیت مبتنی بر محیط، بسته به شکل محیط متغيراست؛ زیرا افراد مختلفی که قصد بهره گیری از مباحث امنیتی را دارند قادر نخواهند بود، تعريف يكسانی از آن داشته باشند. اگر یک پدیده امنیتی برای محیطی در شکل یک کشور ظهور و بروز کند، ممکن است منافع حیاتی آن کشور در راستای برداشت مفهومی امنیت مدنظر قرار گیرد و حال اگر همان پدیده در شكل منطقه ای، بین المللی و جهانی ظاهر شود، برداشتهای گوناگون و حتی بعضا برخلاف برداشت اولیه (در شکل یک کشور ایجاد شود. به همین منظور شکل محیط مورد استفاده در مورد پدیده امنیتی، در مفهوم مباحث امنیتی بسیار مؤثر است.
۳ - ۳. شرایط بنیادین محیط
سومین عامل مهم در مفهوم امنیت مبتنی بر محیط را که از اهمیت خاصی نیز برخوردار است، باید به شرایط بنيادين محيط اختصاص داد. هر محیط دارای نیازهای خاص متفاوتی است، این نیازها که برگرفته از معنا و ذات مباحث امنیتی است (که باشد گرفته از جهان بینی هر محیط است) نقش مؤثری را در مفاهیم امنیتی داراست، بسیاری از مسائلی که در یک محیط می تواند بنیادین تلقی شود، در محيط دیگر نه تنها در این دسته قرار نمی گیرد بلکه ممکن است برعکس، از کم اهمیت ترین سطح ارزشی برخوردار بوده و یا حتی توجه به آن برخلاف امنیت محيط تلقی شود. به همین علت برای درک مفاهیم امنیتی باید به این امر مهم از محیط نیز توجه خاص کرد تا در راستای تحلیل تحولات مفاهیم امنیتی، ابتدا نیازهای اساسی یک محیط مشخص شود و سپس تحلیل مفاهیم امنیتی برمبنای آن صورت پذیرد.
۳ - ۴. تنوع و روابط محیط امنیتی
محيطهای امنیتی دارای تنوع و رابطه هایی است که تفکیک آنها و شناخت هر یک از عوامل مؤثر در این ارتباطات و تنوع در محيطها می تواند در تعيين مفهوم یک پدیده امنیتی در محیط مهم باشد. اگر در محیط دارای شرایط همبستگی بالایی نسبت به یکدیگر باشند، مسلما مفهوم امنیت میتواند تا اندازه ای در برداشت نخبگان هر دو محیط در یک راستا منظور شود و بالعكس اگر دو محیط در تنوع زیاد با یکدیگر قرار گیرند، بالطبع مفاهیم امنیتی در آن دو محیط نیز با یکدیگر متفاوت بوده و هر محیط به اقتضای شرایط خاص خود از آن برداشت می کند.
۴- تحول مفاهیم امنیت در نظام بین الملل
اصولا نظام های بین المللی واحد ساختار، مقید به رشته مقرراتی که رفتار اعضای آنها را تنظیم کند، نیستند. براین اساس، مناسبات میان واحدها و نظم بین المللی، تأثیر ماهیت نظام های دارای سلسله مراتب (نظام بین الملل معاصر) و ماهیت نظام برای سیاست خارجی مؤثر، همان اندازه ضروری است که شناخت بازار برای کسانی که در آن کار می کنند؛ بنابراین تحلیل ماهیت نظام در زمان و مكان معینی برای فهم روابط بین الملل که در داخل آن صورت می گیرد، امری ضروری است (فرانكل، ۱۳۷۲: ۲۰۲)
۴ - ۱. تحولات اولیه
نظام بین الملل در اواخر این قرن برای اولین بار در تاریخ، ماهیتی جهانی به خود گرفته است. آلوین تافلر در کتاب خود تحت عنوان «جنگ و ضد جنگ» در خصوص ماهیت جهانی قرن بیست و یکم معتقد است: امروزه «واژه جهانی» جا و بیجا به کار می رود (تافلر، ۱۳۷۲: ۳۴۲)
توماس کوهن معتقد است، اساس دانش و معرفت انباشتی را مجموعه ای از مفاهیم تشکیل داده اند و این دانش در نهایت به وسیله یک قالب فکری دیگر منسوخ میشود. به نظر آرند لیپهارت تكامل نظام بین الملل نیز از چنین الگویی پیروی کرده است.
سیر تکوینی نظام بین الملل معاصر متأثر از طرح جدید در عرصه جهانی است. تأثير فرآیند به هم پیوستگی و به هم وابستگی فرامرزی به طور روزافزون دولت ها را وادار به سازگار شدن با تعاملات بین المللی می کند، این یکی از عوامل مؤثر در تغییرات است، در همین راستا دیگر نمی توان امنیت را تنها به طور یک جانبه تحقق بخشید و تأمین امنیت همکاری دولت ها را به جای رویارویی ضروری می سازد (هافندرون، ۱۳۷۱: ۲۲)

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید