بخشی از مقاله

ایران که تاریخ اندیشهرهاي فلسفیر اش به حدود سه هزار سال قبل از میلاد مسیح باز میرگردد، توجه اروپاییان را همواره در طول تاریخ به خود جلب کرده است. از همان اوان سدهري پنجم قبل از میلاد مسیح، هرودتراز یکتاپرستی و باطنیرگرایی - - esoterisme پارسیان سخن به میان میرآورد، در حالی که هموطنان خودش خدایانی را از چوب و مرمر پرستش میرکردند.رردر قرون وسطی، امپراتوري پارس که دشمن شماره یک عثمانیرها به حساب میرآمد، همواره احترام اروپاي مسیحی را برمیرانگیخت. اما این از سدهري هفدهم بهربعد است که جهانگردان، به ویژه جهانگردان اروپایی، آرام آرام تصویري واقعی از این » سرزمین زیبا و همیشه آفتابی، صاحب کاخرهاي عظیم و با شکوه و افسانهراي انباشته از طلا و الماس و دیگر جواهرات قیمتی«ر را در ذهن خود ترسیم خواهند کرد.

و نیز از آغاز همین سدهري هفدهمراست که ما در اروپا و به ویژه در فرانسه شاهد ظهور جریانی خواهیم بود که میرتوان از آن به »ایران شیفتگی«ر تعبیر کرد. طبعاً آن چه توجه »ایران شیفته«رها را قبل از هرچیز به خود جلب کرد وجود ادبیاتی غنی، انبوه و عمیقاً انسانی ، به معنی اخلاقی کلمه، در این سرزمین اهورایی بود. و این چنین بود که نهضتی عظیم براي ترجمهري شاهکارهاي ادبیات ایرانی در اروپا آغاز شد.و اما این ترجمهر ها اندك اندك تأثیر خود را بر ذهن و اندیشهري اروپاییان بر جا گذاشتند و در این میان مشخصاً ترجمهرهایی پراکنده از بعض غزلیات حافظ شیرازي بود که بهرهمت جهانرگردانی هم چون دلا والهراز ایتالیا، الهاریوسراز آلمان، شاردنرو تاورنیهراز فرانسه به اروپاییان معرفی شد و تأثیر شگرف خود را در سدهري نوزدهم بر روي بزرگترین شاعران زمان از مکاتب شعري ادبی رمانتیسم و پارناس - مکاتب شعري ویژهري فرانسه - گرفته تا سمبولیسم باقی گذاشت.

و این چنین بود که گوته، لامارتین، هوگو، گوتیه، بودار، ورلنرو بسیاري به ستایش از شعر او پرداختند و از وي الهام گرفتند. البته در حالی که شعراي و کتب پارناس در فرانسه آرمان خویش از کمال در صورتررا از لسانرالغیب میرگیرند، رمانتیک و از آن جملهربه ویژه لامارتین، کمال در معناررا از وي الهام خواهند گرفت. هر چند شاعر فرانسوي ما، خود در خصوص مشرب فلسفیراش زیرکانه سکوت اختیار میرکند، لیکن امروزه منتقدان ادبی فرانسه جملگی بر آنند که آبشخور وي، همچون حافظ بزرگ ما، آسمانی و آن جهانی است البته با این تفاوت عمده که نوع عرفان در نزد حافظ از نوع عرفان ایرانی اسلامی است و در نزد لامارتینراز توع عرفان یونانی مسیحی است.

در حقیقت اندك تأملی در اشعار فلسفی لامارتینرو مقایسهري آنرها با بعض غزلرهاي حافظ این اجازه را به ما میردهد که وي را یک شاعر عارف Pantheiste - ربه تعبیر یونانی مسیحی - و همزاد فرانسوي حافظ بزرگ قلمداد کنیم - البته با در نظر داشت اختلاف در نوع عرفانرشان - . چنان که اشاره شد تأثیر حافظ بر روي لامارتینربیشتر در معنا است تا در صورت و این تأثیر از نظر ما آن چنان چشمرگیر است که گاه حتی از تأثیر شناخته شدهري حافظ برروي گوته، شاعر نامدار آلمانی، فراتر میررود.ما در این جا به عنوان شاهد بر مدعاي خود به مقابلهري مواردي چند از تأثیرات شعر حافظ بر روي لامارتین میرپردازیم و این کار را در دو حوزهري عرفان و عشق انجام میردهیم:رر

الف. در حوزهي عرفان: لامارتین و حافظ هر دوردر اصالت آسمانی نوع بشر اتفاق نظر دارند:رر لامارتین: »هر انسان خاکی از زمانی که از سرزمین پدري خویش راندهشد به صورت یک تبعیدي باغ بهشت درآمد.« حافظ: »حافظا خلدبرین خانهري موروث من است         اندرین منزل ویرانه نشیمن چه کنم«

لامارتین: »فرو افتاده از شأن و منزلت خداررگونهري خویش، محکوم به مردن و دوباره زنده شدن تا ابدیت، این تبعیدریان عالم بالا، جدا افتاده از برادران خود بی آن که امیدي داشته باشند به زندگی فلاکتربار خویش ادامه میردهند، در حالی که نمیرتوانند شأن و منزلت اولیهري خود را باز یابند، مگر اینرکه هزار سال روي این کرهري خاکی گذرانده باشند و در حلقهراي از ابتلائات پیاپی و طولانی،رجلال و جبروت اولیهري خود را آرام آرام باز یابند. آدمی شده از ملک، آنها بایستی نوبتی دیگر از آدمی به ملک بازگردند ! . . . آه چه بازگشت سخت و دردناکی! - . . . - محدود در طبیعتش، لاینتاهی در آمال و آرزوهایش، آدمی خدایی است فرو افتاده از آسمان که سرزمین اصلی خود را پیوسته به یاد میرآورد، به امید آن که محروم از مجد و عظمت گذشتهراش، خاطرهراي از مقام و مرتبهري از دست رفتهاش را هم چنان در خاطرش نگاه دارد.«رر

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید