بخشی از مقاله
معماری شبکه های کامپیوتری نوری
در سالهای اخیر، نیاز کاربران شبکههای مخابراتی به پهنای باند وسیع افزایش چشمگیری داشته است. به همین دلیل، پاسخگویی به این نیاز و نیز آیندهنگری برای افزایش سرعت تطابق با نیازهای جدید و در حال رشد کاربران، به مهمترین چالش طراحی شبکههای مخابراتی آینده مبدل گشته است. ظهور تکنولوژیهای فیبر نوری توانسته است تا حدی نگرانی محدودیت پهنای باند را مرتفع کند.
هدف این نوشتار معرفی تکنولوژیهای نوری است، بهگونهای که ضمن پوشش کلیة مباحث مرتبط بتواند درک مناسبی در این زمینه ارایه کند:
تار نوری و کابل نوری
در دهه ۷۰ میلادی استفاده از تار نوری برای انتقال بهینه اطلاعات به صورت جدی توجه محققین کشورهای آمریکا، ژاپن و انگلیس را به خود جلب کرد. از آن تاریخ، پیشرفتهای چشمگیری در زمینههای مختلف ارتباطات نوری صورت گرفته است. رشد این تکنولوژی به حدی سریع است که پروسسورهای لازم برای پردازش اطلاعات حمل شده، بعضاً دچار محدودیت سرعت پردازش میشوند. به همین دلیل، انجام پردازش در حوزة نوری در کانون توجهات قرار گرفته است
. آنچه که آشکار به نظر میرسد این است که تا مدتها برای انتقال اطلاعات با سرعت بالا جایگزینی برای فیبر نوری نخواهد آمد. تار نوری، به عنوان محیط حامل سیگنال نوری، در حقیقت یک موجبر دیالکتریک با مقطع استوانهای است. نور به عنوان حامل اطلاعات، درون این تار منتشر میشود. معمولاً در سیستمهای انتقال، مجموعهای از چند تار نوری تحت عنوان کابل نوری برای انتقال اطلاعات استفاده میشود.
انواع تار نوری
بسته به تعداد مُدهای الکترومغناطیسی قابل حمل توسط تار، تار نوری به دو صورت تکمُدی و چندمُدی مورد استفاده قرار میگیرد. علاوه بر این، بسته به نحوة تغییرات ضریب دیالکتریک موجبر، دو نوع دیگر تار قابل تشخیص است: در نوع اول (تار پلهای)، ضریب شکست در مقطع هستة تار ثابت است ولی در نوع دوم (تار تدریجی)، ضریب شکست از مقدار ماکزیمم خود در مرکز تار، به صورت تدریجی، تا بدنة تار کاهش مییابد. تار تکمُدی به صورت پلهای و تار چندمُدی به دو صورت
پلهای و تدریجی استفاده میشود. بنابراین سه نوع تار نوری داریم: تکمُدی، چندمُدی تدریجی و چندم ُدی پلهای؛ نوع اول دارای بیشترین نرخ انتقال اطلاعات و کمترین تضعیف و نوع سوم دارای کمترین نرخ انتقال اطلاعات و بیشترین تضعیف است. تارهای نوری همچنین بسته به مصارف مختلفی که دارند، در اندازهها و با مشخصات متفاوت ساخته میشوند؛ طبعاً مشخصات فیزیکی کابل نوری از لحاظ پوشش و محافظ برای کاربردهای کانالی، خاکی، هوایی و دریایی متفاوت خواهد بود.
آیا تار نوری تلفات دارد؟
به صورت تئوری فرض میشود که تار نوری دارای تضعیف صفر و پهنای باند بینهایت است؛ ولی در عمل به دلیل محدودیتهای فیزیکی، پهنای باند تار محدود و تلفات آن غیر صفر است.
تلفات در تار نوری از سه منبع ناشی میشود:
۱- نوع اول تضعیفها در اثر ناخالصیهای موجود در تار است که باعث اتلاف انرژی میشود (تلفات جذب).
۲- نوع دوم ناشی از غیرهمگن بودن چگالی شیشه در طول تار است که باعث پراکندگی نور و تضعیف آن در طول تار میشود (تلفات پراکندگی)
۳- نوع سوم ناشی از خمش تار یا غیر یکنواختی شعاع تار است که منجر به خروج شعاع نوری از تار میشود (تلفات هندسی).
غیر از تلفات، عامل دیگر محدودکنندة عملکرد بهینة تار، پاشندگی اس ت. پاشندگی به زبان ساده عبارت است از پهنشدن پالس نوری در اثر انتشار در طول تار. پاشندگی باعث کاهش پهنای باند تار نوری میشود. عوامل پاشندگی در تار نوری بسیار متنوع هستند:
۱- پاشندگی مُدی در تارهای چندمُدی به علت اختلاف در زمان رسیدن مدهای مختلف به انتهای تار رخ میدهد.
۲- پاشندگی مادهای ناشی از اختلاف سرعت بین طول موجهای مختلف (رنگهای مختلف) موجود در نور در اثر عبور از تار نوری است.
۳- پاشندگی موجبر در تارهای تکمُدی که ناشی از اختلاف جزئی بین ضریبهای دیالکتریک هسته و پوستة تار نوری است باعث انتشار نور در دو مسیر هسته و پوسته با سرعتهای متفاوت میشود.
۴- پاشندگی رنگی در واقع مجموع دو پاشندگی موجبر و ماده است. این پاشندگی به طول موج منبع نوری وابسته است.
۵- پاشندگی مد پلاریزه، که در سادهترین حالت ناشی از دایرة کامل نبودن مقطع تار است، به دلیل اختلاف بین سرعت انتشار دو مد پلاریزه رخ میدهد. این پاشندگی در سرعتهای بالای ۱۰ گیگابیت بر ثانیه رخ میدهد و در سرعتهای پایین مسألة جدی محسوب نمیشود.
سیستمهای انتقال نوری
اگر در یک شبکة نوری فیبرها به صورت بهینه انتخاب و نصب شوند، تنها مسألة باقیمانده در جهت افزایش پهنای باند ( که در کشور ما به خاطر افزایش نیاز کاربران شبکه است) اعمال تغییرات در سیستمهای انتهایی شبکة نوری است. در حال حاضر، محدودیت در پهنای باند شبکة نوری، ناشی از محدودیت در تکنولوژی استفادة بهینه از پهنای باند فیبر نوری است. در نتیجه، در سطح ملی و بینالمللی، افزایش چندین برابر پهنای باند سیستمهای نوری، فقط با صرف هزینههای اندک ممکن
خواهد شد. این مسأله اهمیت استفاده از کابلهای نوری با کیفیت بالا را در پیادهسازی اولیة شبکة انتقال نشان میدهد. در واقع تحولات صورتگرفته در راستای بهینهسازی شبکههای نوری، عمدتاً به صورت تغییر در ساختار عملیات مالتیپلکسینگ و سوئیچینگ است.
مطالب فنی تکمیلی:
۱-تکامل شبکههای انتقال نوری
استفاده از فیبرهای نوری برای انتقال سیگنالهای باند وسیع، عملاً با معرفی سیستمهایی به نام "سلسلهمراتب دیجیتال نیمههمزمان (PDH ) " عملی گشت. "سلسلهمراتب" در این اصطلاح به این معنی است که ارسال اطلاعات با نرخهای انتقال بالاتر، با استفاده از ترکیب نرخهای انتقال پایین، ممکن میشود. "همزمانی" نیز به معنی استفاده از یک سیگنال مرجع واحد در سیستم برای انجام عملیات مالتیپلکسینگ و سوئیچینگ است.
این سیستم برای ارتباطات نقطه به نقطه بهینه شده بود و محدودیت دسترسی به نرخهای انتقال بالاتر، عمدتاً ناشی از خود استاندارد بود و نه تکنولوژی. در ضمن، این سیستم برای پهنای باند مورد نیاز دهة ۸۰ میلادی پاسخگو بود. ولی با افزایش شدید نیاز به پهنای باند بالا و نیز لزوم استفاد
ه از فیبر نوری برای ارتباطات نقطه به چند نقطه (مثل آن چیزی که برای ارتباطات درون شهری نیاز است) کاربری خود را از دست داد. با معرفی سیستمهای "سلسله مراتب دیجیتال همزمان (SDH ) " در اوایل دهة ۹۰ میلادی، بسیاری از کاستیهای سیستم قبلی برطرف گشت. در این سیستم یک نرخ بیت پایه ( ۱۵۵ مگابیت بر ثانیه یا STM-۱) برای انتقال اطلاعات در نظر گرفته میشو
د. استاندارد به گونهای طراحی شده است که نرخ بیتهای بالاتر به صورت مضرب صحیحی از ۴ برابر این نرخ بیت پایه ساخته میشوند (STM-۴، STM-۱۶ و STM-۶۴) . در این زمینه، هیچ محدودیتی برای سقف نرخ بیت ارسالی از دیدگاه استاندارد وجود ندارد و تکنولوژی عامل محدودیت است. در این سیستم، ارسال با نرخهای بالاتر از طریق عملیات مالتیپلکس زمانی (TDM) صورت میگیرد. با گسترش روزافزون تقاضا برای پهنای باندهای بیشتر، برخلاف انتظار، این سیستم نیز قادر به برآوردن این نیاز نشد. طبعاً سادهترین راهی که برای حل این مشکل به نظر میرسید،
خواباندن فیبرهای بیشتر درون خاک بود. این روش غیر از اینکه هزینههای هنگفتی را برای گسترش شبکه اعمال میکرد، هیچ ضمانتی را برای برطرف کردن نیاز در سالهای آینده نمیداد. در واقع، این مشکل به دلیل محدودیت تکنولوژی بروز کرده بود و طبعاً با گذشت زمان حالت حادتر به خود میگرفت؛ تا اینکه ایدة استفاده از چند طول موج در یک فیبر (WDM) به عنوان راهحلی بلندمدت
برای این مشکل مطرح شد. البته این ایده در روزهای آغازین استفاده از فیبر نوری برای انتقال اطلاعات مطرح شده بود، ولی در آن زمان محدودیت تکنولوژی امکان استفادة عملی از آن را نمیداد. کلید حل این مشکل در استفاده از تقویتکنندههای نوری بود که عملیات تقویت سیگنال نوری را بدون تبدیل آن به سیگنال الکتریکی انجام میدهند. به مرور زمان، استفاده از حداکثر طول موج در فیبر (DWDM ) مد نظر قرار گرفت. امروزه نیز با استفاده از این تکنولوژی، امکان ارسال ۱۶۰
طول موج در یک فیبر که هریک نرخ ارسال اطلاعات ۸۰ گیگابیت بر ثانیه دارند (۱۲۸۰۰ گیگابیت یا حدود ۱۳ ترابیت بر ثانیه!)، ممکن شده است.
غیر از افزایش پهنای باند در سیستم DWDM ، هزینة تجهیزات برای افزایش پهنای باند بسیار کمتر از سیستم SDH است. دلیل این مسأله نیز این است که در DWDM افزایش پهنای باند نیازی به افزودن تعداد تکرارکنندهها ندارد. سیستم DWDM برای کاربردهای راه دور طراحی و بهینه شده است. با افزایش حجم ترافیک درمحدوة شهری، نیاز به استفاده از سیستمهای باند وسیع، که در محدودة شهری صرفة اقتصادی داشته باشند، احساس شد. سیستم CWDM پاسخگوی این نیاز
بود. در این سیستم، نسبت به سیستم DWDM ، تعداد طول موجهای کمتر با "فاصلة بین طول موج" بیشتر استفاده میشود. در واقع تمایز بین نرخ افزایش ترافیک شهری و ترافیک بینشهری منجر به به کارگیری سیستم CWDM برای مناطق شهری شد. در مناطق شهری نرخ افزایش ترافیک کمتر از مناطق بینشهری است. به عبارت دیگر، در ترافیکهای شهری هزینة سیستم DWDM به ازای هر کانال خیلی بیشتر از سیستم CWDM است.
۲-مالتیپلکسینگ و سوئیچینگ
در سیستمهای PDH و SDH ، عملیات مالتیپلکسینگ و سوئیچینگ در حوزة الکتریکی صورت میگیرد. به عنوان مثال، در ورودی مالتیپلکسر سیگنال نوری به سیگنال الکتریکی تبدیل شده، در صورت نیاز عملیات سوئیچینگ روی سیگنالهای الکتریکی صورت گرفته و بعد از تبدیل به ردههای بالای مالتیپلکس، مجدداً به سیگنال نوری تبدیل میشود. محدودیت سرعت پردازندههای الکتریکی و تکنولوژی ارسال این ردهها روی فیبرهای نوری، دستیابی به نرخهای ارسال بالاتر را محدود
میکند. با معرفی سیستم DWDM و نیاز به انجام عملیات مالتیپلکسینگ در سرعتهای بالاتر، انجام مالتیپلکسینگ در حوزة نوری اهمیت یافت. این مالتیپلکسرها روی طول موجهای متفاوت سیگنالهای نوری ورودی و خروجی عمل میکنند. در صورتیکه انجام سوئیچینگ بین کانالهای موجود روی یک طول موج نیاز باشد، باید این عملیات توسط سوئیچهای الکتریکی صورت گیرد. این عملیات، باعث کاهش سرعت انتقال اطلاعات و کاهش قابلیت مدیریت دینامیک کانالها میشود.
مروری بر شبکههای انتقال و دسترسی نوری
● روش WDM
روش WDM بهعنوان روش اصلی در انتقال اطلاعات در سیستمهای نوری از اوایل دههٔ ۱۹۸۰ مورد توجه و استفاده قرار گرفته است. امروزه نیز تلاشهای بسیاری برای استفادهٔ بهینه از این روش در کاربردهای مختلف، درحال انجام است. CWDM و DWDM دو روش اصلی مورد استفاده در شبکههای نوری است. متن حاضر در ادامهٔ سلسله مطالب مربوط به شبکههای نوری، به بررسی روش WDM و خصوصیات روشهای CWDM و DWDM پرداخته است و آنها را مورد مقایسه قرار داده است.
● روش WDM
اگر نگاهی به مشکلات فعلی صنعت مخابرات، به خصوص در زمینهٔ سرویسدهی به کاربران بیندازیم، به اهمیت WDM بیشتر پی خواهیم برد. اولین چالش پیش روی صنعت مخابرات، افزایش روزافزون تقاضا برای سرعتهای بالاتر و در نتیجه پهنای باند بیشتر است؛ بهطوریکه برخی اعتقاد دارند ظرفیت لازم برای شبکه، هر شش ماه، دو برابر میشود.
دومین چالش اساسی موجود، تکنولوژیهای گوناگونی است که برای عملیاتی کردن و استفاده از انواع شبکه بهکار میروند IP ـ ATM و SONET از جملهٔ این موارد هستند که بهطور گستردهای مورد استفاده قرار میگیرند و هر یک مزایای خاص خود را دارا هستند؛ اما هر یک به تجهیزاتی برای تبدیل به یکدیگر نیاز دارند.
با استفاده از شبکههای نوری و روش WDM میتوان تا حد زیادی این مشکلات را برطرف کرد. با استفاده از این روش، میتوان به پهنای باندی تا ۱۶۰۰ گیگابیت در ثانیه دست یافت که با استفاده از این پهنای باند، میتوان بیش از ۳۰ میلیون تماس تلفنی را فقط با استفاده از یک فیبر منتقل کرد
و مشکل تکنولوژیهای متفاوت نیز بهراحتی حل میشود. با توجه به اینکه اطلاعات بر روی فیبر با استفاده از روش WDM بر روی طول موجهای مختلفی ارسال میشود که مستقل از یکدیگر عمل میکنند، لذا میتوان بهراحتی انواع مختلف تکنولوژی را در این زمینه مورد استفاده قرار داد و خدمات مختلفی نظیر صوت، تصویر، اطلاعات و مولتیمدیا را به کاربران ارائه کرد.
● راهحلهای افزایش ظرفیت در شبکههای نوری
برای افزایش ظرفیت شبکه، میبایست راهحلی انتخاب شود که اقتصادی باشد و کاربر را برای استفاده از آن ترغیب کند. اولین راهحلی که به ذهن میرسد، استفاده از تعداد بیشتری فیبر برای دسترسی به پهنای باند بالاتر است که این کار اصلاً به صرفه نیست؛ چرا که یک راهحل کاملاً سختافزاری است که با صرف هزینه و وقت زیاد همراه است. ضمن آنکه استفاده از تعداد فیبر بیشتر، الزاماً امکان ارائه خدمات جدید را برای ISPها فراهم نمیآورد. راهحل دوم افزایش سرعت، استفاده از مالتی پلکسینگ زمانی TDM است که با تقسیمبندی زمانی امکان ارسال اطلاعات بیشتر را بر روی فیبر فراهم میآورد.
این روش بهطور معمول بر روی شبکههای فعلی مخابرات استفاده میشود؛ اما افزایش ناگهانی سرعت با این روش امکانپذیر است. بنابر استانداردی که تعریف شده است، گام بعدی، دسترسی به سرعت ۴۰ Gbs پس از ۱۰ Gbs است که دستیابی به آن تنها با روش TDM و در آیندهٔ نزدیک امکانپذیر نخواهد بود و مستلزم پیشرفت تکنولوژی ساخت قطعات الکترونیکی است. روش TDM هماکنون در شبکههای انتقال براساس SONET که استاندارد آمریکای شمالی و SDH که
استاندارد بینالمللی است بهکار میرود. قابل ذکر است که SONET و SDH استانداردهائی هستند که برای سیگنالهای دیجیتالی تعریف شدهاند و سرعت ارتباطات، ساختار بستهها و رابطهای نوری را استاندارد میکنند.
راهحل سومی نیز برای ISPها وجود دارد و آن استفاده از روش WDM است. در این روش، به هر یک از سیگنالهای نوری ورودی، یک طول موج و یا یک فرکانس خاص داده میشود و سپس تمام سیگنالها بر روی یک فیبر ارسال میشوند. از آنجا که هر یک از این طول موجها مستقل از یکدیگر هستند و بر روی هم هیچ گونه تأثیری ندارند، این امکان را به ISPها میدهند تا از امکانات موجود شبکه بهطور بهینه بهره بگیرند و بتوانند از تکنولوژیهای مختلف استفاده کنند.
در واقع، WDM چندین سیگنال نوری را ترکیب میکند و آنها را بهصورت یک مجموعه، تقویت و ارسال میکند که این امر موجب افزایش ظرفیت خواهد شد. هر یک از این سیگنالها میتوانند سرعتهای مختلف نظیر OC ۲۴- ، ۱۲-، -۳ و فرمتهای گوناگون ATM، IP و SONET را داشته باشند.
اما آنچه که WDM را این چنین پرارزش و مفید ساخته است، تقویتکنندههائی هستند که سیگنال نوری را بدون تبدیل به سیگنال الکتریکی تقویت میکنند. این تقویتکنندهها پهنای باند مشخصی دارند و در این پهنای باند میتوانند تا ۱۰۰ طول موج را تقویت کنند. تقویتکنندههای EDFA و DBFA از جملهٔ این تقویتکنندهها هستند که به ترتیب در باند طول موجی ۱۵۶۰ ـ ۱۵۳۰ و ۱۶۱۰ ـ ۱۵۲۸ نانومتر استفاده میشوند.
بهطور کلی میتوان خصوصیات روش WDM را بهصورت زیر برشمرد:
▪ فراهم آوردن سرعتهای بالا بر روی یک فیبر تکی
▪ امکان استفاده از تجهیزات فعلی شبکه
▪ امکان استفاده از فرمتهای متفاوت نظیر SONET، IP و ATM با سرعتهای متفاوت
▪ ارائه خدمات جدید به کاربران براساس اختصاص طول موج که روشی کاملاً نرمافزاری است.
گام بعدی افزایش ظرفیت، استفاده همزمان از دو روش WDM و TDM است. در روش TDM،
افزایش ظرفیت با افزایش سرعت بر روی یک خط ارتباطی انجام میشود. در حالیکه در روش WDM، اینکار با استفاده از طول موجهای مختلف و در واقع افزایش خطوط ارتباطی صورت میگیرد. بنابراین با ترکیب این دو روش، میتوان به ظرفیت بالاتر بر روی یک فیبر دست یافت و این امکان را همواره فراهم آورد تا با پیشرفت تکنولوژی ساخت قطعات الکترونیکی، آن را بهطور مؤثری در افزایش سرعت شبکههای نوری بهکار گرفت.
● DWDM و CWDM
محیط انتقال در شبکههای نوری، فیبر نوری است و باند طول موجی که میتوان برای ارسال اطلاعات استفاده کرد بین ۱۲۶۰ تا ۱۶۲۵ نانومتر، یعنی پنجرههای دوم و سوم مخابرات نوری است
. لازم به ذکر است که پنجره اول مخابرات نوری در طول موج ۸۵۰ نانومتر و پنجرههای دوم و سوم به ترتیب در طول موجهای ۱۳۰۰ نانومتر با کمترین پاشندگی و ۱۵۵۰ نانومتر با کمترین تلفات هستند. این باند طول موجی که از آن برای انتقال اطلاعات بر روی فیبر استفاده میشود، به ۵ باند (جدول ۱)، تقسیم میشود که در روشهای مختلف WDM بهکار گرفته میشوند.
جدول ۱ ـ باندهای طول موجی انتقال اطلاعات بر روی فیبر
نام باند/محدودهٔ طول موج برحسب نانومتر
O-Band/۱۳۶۰-۱۲۶۰
E-Band/۱۴۶۰-۱۳۶۰
S-Band/۱۵۳۰-۱۴۶۰
C-Band/۱۵۶۵-۱۵۳۰
L-Band/۱۶۲۵-۱۵۶۵
برای استفادهٔ حداکثری از ظرفیت فیبر در روش WDM، باید فاصله بین طول موجهائی را که برای انتقال اطلاعات استفاده میشود، کم کرد تا اطلاعات بیشتری را بر روی یک فیبر ارسال کرد. لذا روش DWDM در اوایل دههٔ ۱۹۹۰ مطرح شد تا از فیبر برای انتقال اطلاعات در فواصل دور و شبکههای گسترده بهره گرفته شود. در روش DWDM فاصلهٔ بین کانالها که برای ارسال اطلاعات استفاده میشود، ۴/۰ نانومتر است و هر کانال پهنای باندی تا ۱۰ گیگابیت در ثانیه را برای کاربران فراهم میآورد.
این روش در باند C و L بهکار میرود و بین ۳۲ تا ۱۶۰ کانال ایجاد میشود که با این تعداد کانال، به پهنای باند ۱۶۰۰ ـ ۱۰۰ گیگابیت در ثانیه میتوان دست یافت. اما لازم به ذکر است که این روش فقط برای ارسال اطلاعات برای فواصل دور مناسب است، زیرا تجهیزات جانبی این روش مانند نوع فیبر، لیزر، تکرارکنندهها و... از خصوصیاتی برخوردار هستند که میزان هزینه را به شدت افزایش میدهند، بهطوریکه قیمت تمام شده برای هر کانال، فقط برای ارسال اطلاعات به فواصل دور و شبکههای WAN به صرفه خواهد بود.
اگر بخواهیم این روش را در مناطق شهری و شبکههای Metropolitan و LAN بهکار ببریم، هزینه تمام شده برای هر کاربر بسیار زیاد خواهد بود و به تبع آن تقاضای استفاده از آن نیز کاهش مییابد. این مشکلی بود که در اواخر دهه ۱۹۹۰ و سال ۲۰۰۰ بسیاری از شرکتهای ارائهدهندهٔ خدمات با آن روبهرو بودند. در این زمان روش CWDM که در ابتداء دهه ۱۹۸۰ مطرح شده بود،
مجدداً مورد توجه قرار گرفت. تفاوت اساسی CWDM با DWDM در فاصلهٔ بین کانالها است.
در روش CWDM فاصلهٔ بین کانالها ۲۰ نانومتر است و در باندها O , E , S , C و L بهکار گرفته میشود. در این محدوده، طول موجی با ۸ تا ۱۶ کانال که هر یک پهنای باندی تا ۲.۵ گیگابیت در ثانیه (مطابق با ۱۶ـSTM) دارند، فراهم میآورند و میتوان به پهنای باندی تا ۴۰ گیگابیت در ثانیه بر روی یک فیبر تکی دست یافت.
اما آنچه که امروزه باعث شده است تا CWDM بسیار مورد توجه قرار گیرد، هزینهٔ بسیار کم آن نسبت به DWDM است. روش CWDM که بهطور گسترده در راهاندازی شبکههای FTTH و FTTC بهکار گرفته میشود، تا فاصلهٔ ۷۰ کیلومتری به هیچ تکرار کنندهای برای ارسال اطلاعات با کیفیت مناسب نیاز ندارد و تا فاصله ۲۰۰ کیلومتری که فاصله مناسب برای استفاده از روش CWDM است
، فقط به دو تکرار کننده در فواصل ۷۰ و ۱۴۰ کیلومتری نیاز است که مزیت بزرگی نسبت به DWDM محسوب میشود. میتوان در این روش از تقویتکنندههای EDFA در طول موج ۱۶۱۰ـ۱۵۳۰ نانومتر بهره برد. همچنین قیمت فرستنده ـ گیرنده و فیلتر در CWDM به ترتیب حدود ۲۵ درصد و ۵۰ درصد قیمت آنها در DWDM است.
از دیگر مزیات روش CWDM میتوان به قیمت کم لیزر تا یکسوم لیزرهای DWDM و قابلیت مجتمعسازی تجهیزات آن اشاره کرد (شکل ۳). با توجه به خصوصیاتی که ذکر شد، هزینهٔ تمام شده برای هر کانال در CWDM بین ۴۰ تا ۵۰ درصد ارزانتر از هزینه تمام شده برای هر کانال در روش DWDM است و راهحل مناسبی برای کاربردهائی با تعداد کانال کم است و برای تبدیل آن از یک سیستم تک کانال به چند کانال، هزینه کمی را باید پرداخت.
شبکه های نوری آینده :
اشاره :
پيش از آن كه بتوانيم براي برآوردن نيازهاي ارتباطي آينده، قدرت نور را تحت كنترل خود در بياوريم، بايد توجهمان را از مسيريابها به خود شبكه معطوف سازيم. فناوريهاي شبكههاي نوري جديد، ارتباطات را متحول خواهند نمود و ما را به مسير شبكههاي فراگير باند پهن هدايت خواهند كرد. شبكههاي باندپهن با داشتن نرخهاي انتقال دادهاي مختلف، به طور روزافزوني در حال نفوذ به بازارهاي جهاني هستند. در ژاپن، از ماه ژانويه تا ماه مي سال 2004، بيش از 14 ميليون نفر، مشترك خطوط باند پهن شدهاند كه از بين آنها، 6/10 ميليون نفر، مشترك DSL، 5/2 ميليون نفر مشترك كابلي و يك ميليون نفر مشترك خطوط فيبر به خانه با نام FTTH بودهاند. با وجود اين كه
تعداد مشتركين خطوط FTTH هنوز پايين است، اما نرخ رشد آن (1/4 برابر در سال)، از ميزان رشد خطوط7/1) DSL برابر در سال) بسيار بيشتر است. انتظار ميرود طي مدت 4 تا 5 سال آينده، تعداد مشتركين خطوط FTTH در ژاپن بيشتر از تعداد مشتركين خطوط DSL شود. افزايش تعداد كاربران FTTH از نرخ اشتراك پايين آن و در دسترس بودن سرويسهاي پر سرعت نشات ميگيرد. نسبت نفوذ خطوط باندپهن در بين مردم ژاپن كه 32 درصد تعداد كل خانوادهها بوده است، به سرعت در حال افزايش است. در كشور كه ميزان نفوذ شبكههاي باند پهن در بين مردم برابر 70 درصد ميباشد، بازارها تقريباً به حالت اشباع رسيدهاند. اين بازار در آمريكا نيز همينگونه است. اما شبكههاي نوري آينده چگونه خواهند بود؟
هنگامي كه سرويسهاي DSL براي اولين بار در سال 1998 در ژاپن عرضه شدند، حداكثر سرعت خطوط آنها برابر 500 كيلو بيت بر ثانيه بود. امروزه پيشرفتهاي تكنولوژيك، پهناي باند تا 40 مگا بيت بر ثانيه را ممكن ساخته است. البته، بالاترين سرعت، تنها براي تعداد محدودي از كاربران كه كمتر از يك كيلومتر با شركت فراهمكننده سرويس اينترنت (ISP) فاصله دارند مهيا است. امروزه حداكثر سرعت خطوط FTTH كه در سال 2000 معرفي شدند، برابر 100 مگا بيت بر ثانيه است. هيچ شكي وجود ندارد كه پيشرفت دستيابي به شبكههاي باندپهن در ژاپن، تحت تاثير نرخهاي اشتراك پايين آن در دنيا قرار دارد. مشتركين ميتوانند با پرداخت مبلغي كمتر از 25 دلار در ماه، از سرويس DSL استفاده نمايند و FTTH نيز حدود 50 دلار در ماه هزينه دارد.
در ژاپن، ترافيك اينترنت در نتيجه ورود شبكههاي باند پهن به سرعت در حال افزايش است. ترافيك پي بستر اصلي اينترنت نيز با نرخ سالانه بيش از 150 درصد، رو به افزايش است. اين نرخ توسعه، در مدت 5 سال، افزايشي صد برابر و در مدت 10 سال، افزايشي ده هزار برابر خواهد داشت كه نرخ رشدي رعبآور است.
البته اين روند، تنها محدود به كشور ژاپن نيست. نرخ رشد ترافيك پيبستر اصلي اينترنت در آمريكاي شمالي كه كمتر از 100 درصد است، به اين اندازه نگران كننده نيست، اما با اين وجود، نرخ قابل توجه و چشمگيري است.
شكل 1- گام 1: معرفي فناوري DWDM و مسيريابي طول موج.
گام 2: معرفي تسهيم طول موجي فوق العاده چگال، مسيرياب فوتوني MPLS و زنجيره سوئيچها، OADM، سيستمهاي نوري OXC
عوامل مهم در طراحي شبكه حجم ترافيك، ظرفيت انتقال و برونداد (Throughput) گرهها، سه عامل اساسي در طراحي شبكهها هستند. نماي شماتيك ارتباط بين آنها در شكل 1 نشان داده شده است. اكنون، دنياي صنعتي در آستانه طلوع عصر شبكههاي همهگير باند پهن قرار دارد. پيشرفتهاي حاصل شده در زمينه پردازش الكترونيكي- شامل TDM Time Division Mulltiplexing و برونداد الكترونيكي اتصال روتر/سرويسدهنده، كه كم و بيش از قانون مور پيروي ميكند، حركت
كندتري دارد. براي پر كردن فاصله بين بار ترافيك شبكه و تكنولوژي پردازشهاي الكترونيكي، محققين شبكههاي نوري، فناوريهاي شبكههاي نوري را توسعه دادهاند. به همين سبب فناوري WDM به ميزان گستردهاي توسعه يافته است و مسيريابي طول موج با استفاده از مالتيپلكسرهاي نوري OADSM و سيستمهاي اتصال ross Connect نوري OXS، در حال معرفي هستند.