بخشی از مقاله

چکیده

بزهکاری پدیدهای است که نظامهای حقوقی دنیا در اعصار مختلف با آن مواجه بوده و برای مقابله با آن به شیوههای گوناگونی متوسل شدهاند. به عبارت بهتر جوامع در برخی مواقع جهت اعمال و اجرای عدالت کیفری از حربه مجازات و کیفر بهره گرفته و در مواعد دیگر در راستای نیل به هدف اخیرالذکر شخصیت و وضعیت روحی و روانی بزهکاران و مسائل محاط در آن را مورد لحاظ قرار دادهاست. دستاندرکاران عدالت کیفری در شیوه ذکر شده سعی مینمایند در تحقق جرائم و آثار و نتایج حاصله از آنها علیالخصوص در هنگام اجرای مجازاتها از یافتههای تقنینی و روانشناختی به صورت تواما مورد استفاده قرار دهند.

مانحنفیه در مقاله حاضر سعی براین است تا مطالعات روانشناختیای که در دهههای اخیر بر روی بزه و بزهکاران صورت گرفتهاست را مرور نماییم. از این منظر روند و مراتب تحقق جرم را از حین شروع اعمال مجرمانه، نحوه شکل گیری و ارتباط آن با تجربیات زندگی بررسی نماییم و سپس به تحلیل عوامل اجرایی که در شناسایی، توانبخشی و ریشهیابی جرم دخالت دارند بپردازیم. والنهایه با تبیین اقسام جرائم اعم از خفیفترین آن همچون سرقت تا شدیدترین آن مانند کشتار جمعی، حوزهها و متخصصین فعال و مرتبط این گونه جرائم را بشناسانیم. و نتیجتا اینکه به رغم نبود دلایل متقن و مستند در این خصوص به تبیین دیدگاهها و نظرات هر حوزه که در محدوده اساس و بنیان مجرمیت قرار دارد پرداخته و نهایتا روشهای بررسی دادهها و نقاط ضعف و قوت آنها به عنوان اختتام بحث مورد مداقه قرار گرفتهاست.

کلمات کلیدی: روانشناسی کیفری، مجرمیت، فرایند جنایی، اقسام جرائم، عوامل اجرایی

.1 مقدمه

روانشناسی کیفری1 که مفهوم آن تعمق و تامل در چگونگی و علل ارتکاب جرم2 و مراتب آن با ملحوظ نمودن خصیصههای درونی و روانی و همچنین حالات روانی خاص و نقش آنها در ایجاد اسباب و موجبات جرم میباشد، همانند علوم اجتماعی دیگر مورد تدقیق و تحلیل پژوهشگران و محققین این عرصه قرار گرفته و توام با آنها و در کنار سایر شعب روانشناسی به صورت مبسوط مورد مداقه قرار گرفتهاست به نحوی که در گذشته موضوع مبحوثعنه چشمگیر نبوده اما به تدریج علیالخصوص در دهههای اخیر به این موضوع به صورت محسوس و ملموس پرداخته شده و فعالیتهای چشمگیری صورت پذیرفتهاست. فلذا امروزه خواه در مرحله تدوین وتصویب و خواه در مرحله اجرا به ترتیب توسط اقتدار تقنینی و اقتدار قضایی کشورمان به وضعیت روانی مرتکب و شرایط اثبات جرم و مسئولیت وی مورد لحاظ واقع شدهاست. علیهذا در تحقیق حاضر بیشتر روند جرم و رویکردهای روانشناختی که فرایندهایی از قبیل نحوه جنایتکار شدن افراد و تنوع روشهایی که بدین وسیله جرمها تصویب میشوند و همچنین عوامل تاثیرگذار بر شهادت گواهان و عوامل مدیریتی و رفتاری در برخورد با مرتکبین که برای بار نخست مرتکب جرم شدهاند مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد - دادستان، 1382، ص . - 37

همانطوری که ملاحظه خواهید نمود رویکردهای روان شناختی در برخورد با جرم متفاوت از دیگر روشها وارد عمل می شود. در این رویکردها ادعا براین است که آگاهی یافتن از افکار و اعمال مجرمین میتواند کمک شایانی بر تحقیقات پلیسی داشته و نیاز به دادههای متناسب با دو رویکرد روانشناختی و حقوقی میباشد. قبل از تبیین مفهوم روانشناسی کیفری ضروری است به بنیان و تعریف علم روانشناسی پرداخته و سپس به مفهوم روان شناسی کیفری بپردازیم. اگر بخواهیم یک تعریف رسمی از روانشناسی داشته باشیم بهتر است بگوییم که روانشناسی عبارت است از مطالعه علمی رفتار و فرایندهای ذهنی. در این تعریف سه اصطلاح کلیدی علم، رفتار و فرایندهای ذهنی وجود دارد که لازم است به آنها اشاراتی نماییم. روشهای نظام مندی که برای مشاهده، توصیف و پیشبینی رفتار در روانشناسی استفاده میشوند بر جنبه علمی بودن روان شناسی دلالت دارند. به هر کار قابل انجام و قابل مشاهده مانند غذا خوردن، راندن اتومبیل و غیره رفتار اطلاق میگردد. و جنبههای ذهنی و غیرقابلملموس مانند افکار، احساسات و انگیزشی که در درون ذهن ما وجود دارند و به صورت مستقیم قابل مشاهده نیستند را فرایندهای ذهنی مینامند - سانتراک، 2003، ص . - 38

از آنجایی که برای روانشناسی کیفری اصطلاح دیگری همچون روانشناسی جنایی نیز اطلاق میشود تعاریف متعددی نیز برای آن موجود میباشد. گاژونسن و هاوارد یک چنین تعریفی را برای روان شناسی کیفری بیان نمودهاند:"شاخهای از روانشناسی کاربردی است که به جمع آوری، بررسی و ارائه مدارک برای اهداف قضایی میپردازد" - گاژونسن و هاوارد، 1998 ، ص . - 1 یکی از وظایف روانشناس کیفری این است که طرف مشورت دادگاه باشد و مانند مشاور نحوه شهادت را برای شهود یاد داده و راه و رسم طرح مطالب برای هیئت منصفه را به وکلا آموزش دهد - سانتراک، 2003، ص . - 37

.2 فرایند جنایی3

در ابتدا بهتر است به یک عمل جنایی به عنوان بخشی از یک فرایند بنگریم که عمل موردنظر توسط فرد خاصی به انجام رسیدهاست. زمانی که افراد مرتکب اعمال غیرقانونی میشوند یک چنین فرایندی شروع میشود، اما در واقع ارتکاب به جرم ریشه در تجربیات گذشته افراد دارد. زمانی که جرمی انجام میشود قربانیان، شواهد و دیگر فرایندهای اجتماعی مرتبط با جرم و همچنین جنبههای حائز اهمیت اعمال قانون4 درگیر میشوند. جنبه مهم این فرایند زمانی ظهور میکنند که کشف جرم به توسط پلیس صورت میگیرد. علاوه بر این احتمال دارد که مجرم وابسته به شبکههای اجتماعی متنوعی باشد که به نوعی مرتبط با جرم میباشند. جرمهای دیگری نیز وجود دارند که به نوعی عمل اولیه محسوب شده و به عبارتی بخشی از روند در حال توسعه مجرمیت5 میباشند.

کانون توجه روانشناسان متخلفین میباشند نه فرایندهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی وسیعتر. بنابراین روانشناسان برخلاف جامعهشناسان به دنبال کسب اطلاعات از اعمال مجرمین میباشند تا آمارهای کلی از جرم. به عبارتدیگر آگاهی از جنبههای میان فردی، عاطفی و شناختی فرایند جنایی جهت کسب اطلاعات، بیشتر وابسته به نوع جرم و مجرمین میباشد. رویه مطالعاتی روانشناسان با رویه جامعهشناسان تفاوت دارد زیرا جامعهشناسان بیشتر بر روی آمار کلی جرم مطالعه میکنند - موناهان و والکر، . - 1988 اما روانشناسان برای آگاهی از جنبههای روانشناختی جرم فردی و گروهی لازم است تا به داده های واقعی از جرمها و مرتکبین دسترسی داشته باشند. صرفنظر از موارد مذکور روانشناسان در تحقیقاتشان بر روی پروندهها باید درنظر داشته باشند که پروندههایی که در اکثر موارد در سالهای اخیر در منطقهای نتیجه بخش بوده

، موارد مناسبی برای تحقیق هستند. برای مثال اگر در بیش از 95 درصد سارقان یک منطقه توسط پلیس کشف و دستگیر شدهاند پس روانشناس میتواند راجع به انواع سارقین شناخت داشته باشد. در برخی از موارد همچون احراق عمدی برای اخذ خسارت از بیمه توسط یک شرکت یا نهاد تقریبا ورشکسته مستلزم انجام تحقیقات روانشناختی میباشد. و یا مثال دیگری که در این خصوص میتوان به آن اشاره کرد این است که در جرائمی همچون زنای به عنف که نیاز دسترسی به خود بزهکار نسبت به اظهارات شاهدین و قربانی برای کاوشهای روانشناختی زیاد محسوس است با حوزه جدیدی به نام روانشناسی بازجویی6 روبرو میشویم که توجه عمدهای بر اعمال و رفتار خود مجرم نسبت به جرم در کل دارد - کانتر و یانگز، . - 2008

.3  عوامل اجرایی

من حیث المجموع جرم و مجرمیت نمیتواند به صورت مجزا از فرایندهایی که در آن اعمال، جنایی شناسایی میشوند و یا از مسیری که در آن یک مجرم مرتکب جرم میشود در نظر گرفته شود. روانشناسی جنایی همیشه با عوامل یا نهادهایی سروکار دارد که فعالیتهای جنایی7 و افراد متخلف را شناسایی میکنند. این عوامل یا نهادها با توجه به اهداف و وظایف متفاوتی که دارند با انواع مختلفی از افراد و رویدادها سروکار دارند. اولین نهادی که میتواند در یک فرایند جنایی قابل بحث باشد پلیس یا همان مامورین کشف جرم میباشد. آنها بیشتر بر روی شواهدی کار میکنند که میتواند یک مجرم را جهت محاکمه به دادگاه جلب نماید. سپس دادگاه در خصوص مجرمیت شخص مرتکب تصمیم می گیرد. البته دادگاه میتواند از روانشناس برای تعیین درجه مجرمیت فرد خاطی بهره بگیرد - رایتمن، نیتزل و فورچون، . - 1998 علاوه بر این مقامات و مسئولین ندامتگاه زندان نیز راجع به خدمات حمایتی همچون آزادی مشروط و غیره تصمیم میگیرند. همچنین خدمات بالینی با تعامل با مجرمین در پی برآورد و پیش بینی خطرناک بودن مجرمین در آینده میکوشند. همانطوری که بلکبرن - 1994 - معتقد است روان شناسان بالینی نقش عمدهای در یاری مجرمین در مسائل اعتیاد و پرخاشگری دارند. وی همچنین اذعان دارد که مجرمین خاصی که به لحاظ ذهنی آسیب دیدهاند نیاز به مراقبتهای روان کاوی دارند. در هر مرحلهای از روند ذکر شده موضوعات خطیری وجود دارد که روانشناسان شناختی باید آنها را شناسایی نموده و نسبت به تجزیه و تحلیل آنها میپردازند.

.4  انواع جرم

در تشریح این قسمت باید خاطر نشان ساخت که کلهم مجموعهای واحد از رویه ها و تبیینهای روانشناختی برای کلیه اعمال مجرمین وجود ندارد. برای آگاهی و اطلاع از روانشناسی جرم باید تنوع زیادی از اعمال را به عنوان یک جرم درک کنیم. در هر فرهنگی جرم شامل گستره متنوعی از انواع فعالیت ها، از کلاهبرداری گرفته تا کشتار زنجیرهای می باشد. حتی داخل زیرگروهی از یک جرم تفاوتها و تغییرات بیساری موجود میباشد. جرم سرقت می تواند شامل سرقت کیف پول از محلی غیر از حرز تا سرقت توام با تخریب همچون سرقت آثار هنری ارزشمند باشد. کلاهبرداری میتواند از امضای جعلی گرفته تا سوء استفاده مالی از حقوق مستمری بگیران را شامل شود. ویا اینکه قتل میتواند نتیجه طغیان شدید عاطفی بوده یا دلیل مالی داشته باشد - بنت و رایت، . - 1984 همانطور که پیداست تمامی جرائم ذکر شده نمیتوانند بررسیها و رسیدگیهای روانشناختی مشترکی داشته باشند. اگرچه اهداف زیربنایی بیشتر جرائم بحث مالی است ولی آنچه که مسلم است این افراد هستند که رفتارهای متفاوتی را جهت کسب مال از خود به نمایش میگذارند.

در واقع جرم یک سری اعمال نمیباشد بلکه تعابیر ما از آن اعمال جرم را تشکیل میدهد. این تعابیر از موقعیتهای فرهنگی و قانونی که اعمال در آن رخ میدهند بر میآید. در همه حال قتل دیگری یک عمل جنایی محسوب نمیشود مانند زمانی که این عمل توسط یک سرباز در جنگ یا در حین دفاع از خود صورت میگیرد. در برخی موارد موضوعات پیچیده و ظریف جرائم را دربرمیگیرند مانند زنای به عنف که در آن رضایت نقش مرکزی بازی می کند. در مواردی هم حتی اگر اثبات شود که نیت به عمل سرقت وجود داشتهاست این عمل باز جرم محسوب میشود. در رابطه با کلاهبرداری و دیگر جرائم مرتبط با تشریفات اداری و کارهای حرفهای، آنچه که در جایی مجاز است ممکن است در جای دیگر تخلف محسوب شود. اینکه یک سری فعالیتها به عنوان جرم محسوب شود یا نه، ریشه در عدم استفاده از رویکردهای روانشناختی در تعاریف قانونی از جرم دارد.

احراق عمدی برای کتمان مستندات و مدارک جرم میتواند جزو اعمال انتقامی محسوب شود. این یکی از مسائل حائز اهمیتی است که روانشناسان میتوانند در کشف جرائم نقش ویژهای بازی نمایند. فلذا به دلیل پیچیدگیهای مطرح شده در مسائل مذکور، یکی از چالشهای عمده ای که روان شناسان با آن مواجه هستند این است که تفاوتهای میان فعالیتهای غیرقانونی متنوع را شناسایی کرده و به طور شفاف دستهبندی نمایند. بدین منظور تنها لازم نیست سرقت، زنای به عنف و حتی قتلهای زنجیرهای را بحث نمود بلکه آنچه از دید روانشناسان حائز اهمیت است نمایان سازی زیرمجموعه ویژهای از این جرائم است که میتوان به فرایندهای روانشناختی متفاوتی مرتبط نمود. بدیهی است تعیین زیرمجموعههای جرائم میتواند کاملا چالش برانگیز باشد زیرا تمرکز بر روی جنبههای مختلف جرائم منجر به روشهای متفاوت افراز میگردد.

برای نمونه دیدکلی راجع به "انگیزه" که جنبه مهمی از جرم میباشد میتواند خیلی مسئلهسازتر از اینها باشد. انگیزه میتواند به عنوان ابزار توجیهی برای بزهکار محسوب شود مانند انگیزش کینهجویی و انگیزه مالی. در یک بررسی روانکاوانه از یک متجاوز جنسی روانتحلیلگران بدین نتیجه رسیدند که انگیزه اصلی این عمل، بدرفتاریهای مادر فرد متجاوزگر بوده که فرد خاطی در پاسخ به این بدرفتاریها دست به تجاوز به زن دیگری نمودهاست. در برخی موارد نیز انگیزه میتواند به عنوان متمایز بودن از دیگر اعضای گروه، لذت قانونگریزی پس از ارتکاب جرم و حتی آنچه که ذهن یک متخلف آن را عمل اخلاقی میداند محسوب شود. پرواضح است از آنجایی که روانشناسی کیفری مرتبط با جنبههای متنوع و بسیار فعالیتهای فرد است در نتیجه از دیگر رشتهها همچون علوم شناختی و فقه بهره می گیرد. علوم اجتماعی مرتبط نیز که با جنبههای مجرمیت و حقوق در تعامل هستند در صدد آگاهی یابی از موقعیت و اهمیت رفتار بزهکارانه میباشند. رشتههای دیگری مانند شیمی یا فیزیک با بررسی اینکه جرم کجا اتفاق افتاده و نیز بررسی جنبههای شیمیایی یا فیزیکی جنایت درصدد تشخیص الگوهای رفتار جنایی هستند. یکی از شاخههایی که روانشناسی در بازجوییها میتواند بدان متوسل شود حوزه زبانشناسی قانونی8 است. زبانشناسی قانونی به عنوان یکی از زیرشاخههای علوم شناختی9 با تجزیه و تحلیل ادلههای زبانی همچون دستنوشتههای موجود در محل جرم، یادداشتهای

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید