بخشی از مقاله

چکیده

به تعبیر ژاك دریدا شالوده شکنی مانند ویروس عمل میکند و میخواهد بر فراز دوگانهها بایستد. او معتقد است تقابل دوگانه که بر فلسفهيغرب مسلّط بوده با برتر دانستن جزء غالب موجب به حاشیه رانده شدن و پنهان ماندن دیگر عناصر و اجزاء متن گردیده که در صورت توجه به این اجزاء میتوان معانی دیگريغیررا از معناي یگانه و پایدارِ متن کشف و استخراج نمود. ساختار الهی نامه مبتنی بر تنش و تقابل میان پدر و پسران است. که میتوان آن را به صورت تقابل دوگانهي عدم پیروي از هواي نفستعلّقاتو مادي در مقابل پیروي از نفسانیات و توجه به دنیا و حوایج دنیوي دانست که جزء اول به عنوان جزء ارجح معرفی میشود. پدر سعی دارد با هدایت پسران به راه فنا که طعهمانکلّیق تعلّقات به دون حق است آنان را به سعادت اخروي نائل آرد.در این پژوهش سعی شده استاستفادهبا از شواهد موجود در خود متن، عناصري را که ساختار متن را تخریب و تضعیف مینماید آشکار ساخت. به نظر میرسد دو بعدي بودن وجود انسان که مانعاصلیِ نیل به فناست، حاکمیت تقدیر الهی که در فرجام شخصیتها نمود مییابد، موضع دوگانهي راوي در مورد توجه به امور نفسانی همچون شهوت و ملک عواملی هستند که شالودهي متن را متزلزل میسازند.

واژگان کلیدي: الهی نامه، شالوده شکنی، فرجام شخصیتها، غلبهيمشیت الهی

-1 مقدمه

-1-1طرح مسأله

الهی نامه عطار نیشابوري اثري عرفانی است شامل 22 مقالت در گفتگوي پدري با شش پسر خود. خواسته هاي پسران نماد امیال و خواستههاي نفسانی آدمیان است که محتوا و لحن گفتار پدر حاکی از مخالفت او با آنان است. ساختار و شالودهي متن نیز بر مبناي همین تفاوت نگرش و عقیده استوار است. پدر، که خواستهي هر یک از پسران را مبتنی بر پیش فرضهایی میداند، به نقد امیال و خواستههاي آنان می پردازد و حکایاتی در اثبات گفتار خود ذکر میکند. در تمامی این مباحث و حکایات پدر سعی دارد همچون یک راهنمايراه و پیر و مرشد کامل پسران را از توجه به دنیا و مافیها منصرف و آنها را به سويمعنویات و کمال روحانی سوق دهد و خود مدعی است که قصد دارد راه روشنی به سوي تعالی و رسیدن به درجهي والاي فناي فیاالله به آنها بیاموزد. اما با وجود غلبهي این ساختار میتوان شواهد متنیاي در درون خود متن یافت که این شالوده را متزلزل ساخته آن را نقض میکند.

در قرائت متداول سنتی منتقدان به بررسی معناي یگانهي متن و ستایش آن میپردازند و با برجسته ساختن معناي غالب که توسط ارجحیت دادن یکی از اجزاء دوقطبی متن بر دیگري صورت میگیرند سعی مینمایند با ساده انگاري این معنا را به عنوان یگانه معناي متن به مخاطب ارائه دهند. حاصل این نگاه تقلیلگر به حاشیه راندن و پنهان ماندن ویژگیها و خصایص متضاد و متناقضی از متن است که توان بازتولید معناهاي متفاوت و متکثّر را ایجاد مینماید. شیوهي کار این پژوهش خوانش دقیق و موشکافانهي متن بر مبناي روش شالوده شکنی است، با این هدف که نکات و ظرایفی را که در قرائتهاي سنّتی ازدید خوانندگان و منتقدان پنهان مانده برجسته نماید و با فروپاشاندن مناسبات قدرت میان تقابلهاي دوگانه امکان خوانشی متفاوت که به تولید معنایی متفاوت از متن منجر میشود را فراهم سازد.

-1-1-1شالوده شکنی

شالوده شکنی نام روشی است کهژاك دریدا براي برخورد با متون ارائه میکند. هرگونه تلاش براي تعریف ساخت شکنی مغایرماهیبات فلسفی آن است، اما براي توضیح اینکه شالوده شکنی به چه روشی اطلاق میشود میتوان به سخن یکی از پیروان دریدا استناد نمود. جاناتان کالر میگوید »ساخت شکنی یک گفتمان است یعنی نشان دادن اینکه چگونه آن گفتمان محتواي فلسفی یا سلسله مراتبِ دوگانیِ پایهايِ خود را ویران میکند. ساخت شکنی براي رسیدن به این هدف باید آن ویژگیهاي زبان آورانه را شناسایی کند بناست مفاهیم کلیدي یا مقدمات و پایههاي استدلالی آن گفتمان را فراهم کنند« - حقیقی، . - 57: 1393

طبق این روش سعی میشود که متون را به اجزاي اولیهاش - تقابلهاي دوتایی - فروپاشاند تا از این طریق تناقضهاي درونیاي را که متن سعی دارد سرپوشهایی بر آنها نهد تا وانمود کند متن بر معنایی پایدار و یگانه استوار است را آشکار سازد. »شالوده شکنی در صدد تخریب نظم مفروض اولویتها و نظم تضادهاي مفهومیاي است که نظم را ممکن میسازد« - نوریس، . - 47: 1380همانطور که گفته شد متون بر پایهي تقابلهاي دوگانه بنا میشوند این تقابلها ریشه در تفکر دیرین بشر داردکه براي شناخت دنیاي پیرامون خود آن را به جزءهاي دوتایی تقسیم نمود. فلاسفه و اندیشمندان نیز این تقابلها را اساس دانش بشري میدانند؛ افلاطون معتقد است »دیالکتیک آخرین سنگ بناي دانشهاست و چون تاجی است بر سر همهي دانشها و مرد خردمند هیچ دانشی را برتر از آن نمیتواند بشمارد زیرا حد نهایی دانش است.

اهل دیالکتیک کسی است که میتواند به پرسش دربارهيهستی بپردازد و به دنبال پاسخ آن به تأمل بپردازد« - ضیمران، . - 73 :1379اما به نظر دریدا »طیفهاي دوتایی فلسفه غرب در حقیقت گونهاي نگاه به هستی را جهت میدهد که کارکرد آن با ایدئولوژي مشابه است. زیرا که همهي ایدئولوژيها اغلب میان آنچه معقول است و آنچه معقول و غیر قابل پذیرش مینماید دیواري محکم میکشند و همهي امور را به حقیقی و غیر حقیقی، درست و نادرست، اصلی و فرعی، سطحی و عمیق تقسیم میکند. دریدا میگوید »ترفندهاي بنیان فکنی به ما میآموزد تا خود را از قید این دوتاییها خلاص کنیم« - ضیمران. . - 203 :1379در این طیفهاي دوتایی عمدتاً یکی از جزءها اصل و دیگري فرع قلمداد میشود. این دو قطب در سلسله مراتبی جاي دارد که

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید