بخشی از مقاله

چکیده      

 بازار تجارت جهانی، هر روز به یمن ورود متغیرهای جدید و پیچیده رقابتی تر میشود و آشکار است که سازمانهایی میتوانند در این محیط پر تالطم و غیر قابل پیش بینی به فعالیت مستمر خود ادامه دهند، که فرهنگ سازمانی   مناسبی در سرتاسر بخشهای مرتبط با عملیاتهای گوناگون سازماندهی کرده باشند. لذا بررسی ارتباط میان فرهنگ سازمان و عملکرد آن از موضوعات بسیار جدید در حوزه فرهنگ سازمانی بوده و نیازمند توجه بیشتر پژوهشگران به آن است.    

.2.1 تعریف فرهنگ سازمانی

فرهنگ به معنای ارزش های مشترك میان افراد یك گروه است.این گروه میتواند یك خانواده، یك سازمان و یا یك كشور باشد. به عبارت دیگر، فرهنگ عبارت است از كیفیت زندگی گروهی از افراد بشر، كه از یك نسل به نسل دیگر انتقال پیدا می‌كند. به عقیده شاین - 1985 - فرهنگ را می‌توان به‌عنوان یك پدیده كه در تمام مدت اطراف ما را احاطه كرده است مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.

از سویی دیگر فرهنگ سازمانی، واژه جدیدی در ادبیات مدیریت است. نكته قابل توجه این است كه فرهنگ خوب یا بد مفهوم ندارد و فرهنگ سازمانی باید با ماموریت و استراتژیهای سازمان هم خوانی داشته باشد. بنابراین مالك قضاوت در مورد یك فرهنگ سازمانی، میزان هماهنگی آن با وظایف آن سازمان است. فرهنگ سازمانی شمشیری دو لبه است زیرا از یك سو زمینه دستیابی به اهداف سازمانی را تسهیل میكند و ازسوی دیگر میتواند سدی باشد برای اعمال تغییرات درسازمان. فرهنگ سازمانی به‌ منزله شخصیت هر سازمان است، یعنی سازمانها هم مانند انسانها میتوانند محافظه كار، خلاقّ و یا ترسو باشند.

به طور كلی فرهنگ سازمانی ادراكی است كه افراد از سازمان خود دارند و چیزی است كه نه در سازمان وجود دارد و نه در فرد؛ بلکه خصوصیات معمول و ثابتی است كه سازمانها را از یكدیگر متمایز می‌كند - مشبكی، - 1380 .فرهنگ سازمانی بستری است به هم پیوسته كه اجزا سازمان را بهم میچسباند - افستد، - 1991 و سیستمی از استنباط مشترك است كه اعضاء نسبت به یك سازمان دارند و همین ویژگی موجب تفكیك دوسازمان ازیكدیگر میشود - رابینز،. - 1374

هوردن اشتاین در مورد اهمیت فرهنگ سازمانی بیان میدارند که بالندگی سازمان به عنوان یک فرآیند برنامه ریزی شده، با دگرگونی فرهنگ سازمانی برابر میباشد. در واقع هر گونه دگرگونی در سازمان بدون توجه به فرهنگ سازمانی، موثر واقع نمی شوند. همچنین اگر مدیران در صدد تغییر عملکرد سازمان باشند، باید به عوامل متشکله فرهنگ سازمانی و تغییر آنها توجه داشته باشند - زارعی متین، . - 1372

سازمانها همانند افراد دارای شخصیتهایی میباشند که این قالب شخصیتی رافرهنگ آن سازمان میگویند و شاید مهمترین رسالت مدیران، تنظیم راهبرد سازمانی در حوزه فرهنگی و ایجاد یک فرهنگ سازمانی مناسب است. زیرا هر اقدامی بدون آگاهی از نیروهای فرهنگی ممکن است پیامدهای پیش بینی نشده و ناخواسته داشته باشد. دنیسون - - 2004، فرهنگ سازمانی را نیروی قدرتمند میداند که نحوه عمل کردن و چگونگی عملیاتها را تعیین میکند و فرهنگ سازمانی به ارزشهای اساسی، باورها و اصولی ارجاع میشود که همچون شالودهای محکم به نظام مدیریتی خدمت میکنند.

عالوه بر آن، هم ارزشها و باورها و هم نظام مدیریتی، باعث تقویت آن اصول اولیه میگردند. این اصولها و ارزشها ماندگارند، زیرا برای اعضای سازمان، حاوی معانی و مفاهیم خاصی هستند. فرهنگ به آسانی قابل رویت و تماس نیست؛ اما افراد سازمان به گونهای با اهمیت، آن را به خوبی میشناسند و قانون فرهنگ از هر قانون دیگری قویتر است.

.2.3 عوامل کلیدی موفقیت فرهنگ سازمانی

مدلهای گوناگون برای مفهوم سازی فرهنگ سازمانی ارائه شده است. اما به هر حال، اکثر این فرضیات از دیدگاه پیروی میکنند که فرض میکند که فرهنگ سازمانی قابلیت اندازه گیری ندارد - آلوسون،2002؛ شین،. - 2004 از سویی دیگر، پژوهشگرانی اعتقاد دارند که اگرچه پیچیدگی و طبیعت چند الیه فرهنگ سازمانی وجود دارد،امّا سطوح فرهنگ سازمانی یکپارچه میباشند و ارزیابی سطوح آشکار بیرونی باعث کشف و شناخت بیشتر الیههای عمیق تر فرهنگ سازمانی میشود - نیسون،. - 1990 در این پژوهش دیدگاه متاخر - مدل نیلسون فرهنگ - مورد قبول قرار گرفته است که در محیط کسب و کار مورد تایید قرار گرفته است.

این مدل یک چارچوب فرهنگ ریسک سازمانی بر مبنای عملکرد را پیشنهاد میکند - نیلسون و میشدا،. - 1995 دنیسون - 1990 - مدل خود را بر اساس چارچوب ارزشهای کین توسعه دادند. بر اساس مدل عبدهللا - 1996 - که ماحصل مطالعات گستردهای در صنایع گوناگون بوده است، چهار ویژگی اصلی فرهنگ سازمانی رقابتی شامل: مشارکت و درگیر شدن افراد، ثبات، قابلیت انطباق و رسالت سازمان مشخص گردید. در ادامه توضیح مختصری در مورد هر یک از این مولفهها ارائه میگردد.

.2.2 اهمیت فرهنگ سازمانی

فرهنگ بر فرآیند تصمیم گیری و حل مسئله، انگیزش، رضایت و روحیه افراد، میزان خالقیّت و نوآوری تأثیر دارد و در مدیریت چیزی مستقل و آزاد از نقش فرهنگ نمی توان پیدا كرد. فرهنگ سازمانی، نوعی احساس هویت را به اعضای سازمان اعطاء میکند و باعث میشود که در افراد، تعهّداتی فراتر از منافع و عالیق شخصی به‌وجود بیاید. مدیران سازمانها میتوانند از طریق فرهنگ سازمانی با قوانین نانوشته، به‌وسیله هنجارهای گروهی و مراقبتهای ناشی از آن، رفتار شغلی و اجتماعی كاركنان را كنترل كنند - رابینز،. - 1385

موفقیت سازمانها در كنار سخت‌افزارهایی مانند ساختار، راهبرد و سیستمها مستلزم نرم‌افزارهایی مانندكاركنان، مهارتها، سبكها و ارزشهای كاركنان - فرهنگ سازمانی - نیز هست. همچنین اجرای موفقیت‌آمیز راهبرد درسازمانها، درگرو ایجاد تمهیدات فرهنگی الزم در آنها است و بدون موافقت و همراهی فرهنگ سازمانی نمی توان تحوّلی در سازمان ایجاد كرد.

ویژگی درگیر شدن در کار

فرهنگ سازمانی که ویژگی آن درگیرشدن باالی کارکنان در کار باشد، به طور قوی درگیری و مشارکت کارکنان را در فعالیتهای مختلف سازمان، مورد تشویق قرار میدهد و حس مالکیت و مسئولیت را در آنها به وجود میآورد. حس مالکیت موجب ایجاد تعهد بیشتری به سازمان شده و قابلیتهای استقالل را در کارکنان افزایش میدهد. در این گونه فرهنگ، کارکنان به سیستمهای کنترل ضمنی و داوطلبانه تاکید دارند تا به سیستمهای رسمی، روشن و بوروکراتیک و سازمان به طور پیوسته کارکنان خود را توانمند میسازد و قابلیتهای آنها را در تمامی سطوح سازمان ارتقاء میدهند.

در نتیجه تمامی افراد سازمان از مهارت و توانایی الزم برای تصمیم گیری در زمینه کار خود برخوردار بوده و همچنین به دلیل دریافت اطالعات از اعضای سازمان، کیفیت تصمیمات و اجرای آنها باال است. بر اساس این فرهنگ، سازمانهای اثربخش افرادشان را توانمند میسازند، سازمان را بر محور گروههای کاری تشکیل میدهند وقابلیتهای منابع انسانی را در همه سطوح توسعه میدهند. اعضای سازمان به کارشان متعهد شده و خود را به عنوان پارهای از پیکره سازمان احساس میکنند.

افراد در همه سطوح احساس میکنند که در تصمیم گیری نقش دارند و این تصمیمات است که بر کارشان مؤثراست و کار آنها مستقیماً با اهداف سازمان پیوند دارد. درگیری زیاد درکار به معنای درگیر شدن ذهنی کامل با کار است. شاخصهای ویژگی درگیرشدن عبارتند از: الف: توانمند سازی؛ ب: تیم گرایی؛ ج: توسعه قابلیت ها.

ویژگی سازگاری - ثبات و یکپارچگی -

سازگاری عبارت است از ارزشها و سیستمهایی که مبنای یک فرهنگ قوی را تشکیل میدهند. سازمانهای یکپارچه به سبب برخورداری از یک فرهنگ با ثبات، هماهنگ و منسجم گرایش باالیی به اثربخشی دارند. در این گونه سازمان ها، رفتار اعضا ریشه در مجموعهای از ارزشهای مرکزی دارد و پیروان آنان دارای مهارت باالیی برای دستیابی به توافق حتی بر سر مسایل پیچیده هستند. سازگاری، افراد را قادر میسازد تا واکنش مناسبی را در شیوهای قابل پیش بینی به یک محیط غیرقابل پیش بینی - با تاکید بر اصولی بر مبنای ارزش ها - از خود نشان دهند.

سازمانهایی که اغلب اثربخش هستند، با ثبات و یکپارچه بوده و رفتار کارکنان از ارزشهای بنیادین نشأت گرفته است. رهبران و پیروان در رسیدن به هدف توافق یافته اند، حتی زمانی که دیدگاه متقابل دارندوفعالیتهایسازمانی به خوبی هماهنگ و پیوسته شده است. سازمانهایی با چنین ویژگیهایی، دارای فرهنگ قوی و متمایزند و به طورکافی بر رفتار کارکنان نفوذ دارند. شاخصهای ویژگی سازگاری - ثبات و یکپارچگی - عبارتند از: سازی و رسمی کردن مجدد مجموعهای از رفتار و فرایندهایی که به سازمان اجازه انطباق پذیری میدهند.

سازمانی که از توانایی پاسخ گویی منطبقانه برخوردار نباشد، از اثربخشی الزم هم برخوردار نخواهد بود. سازمانهایی که به خوبی یکپارچه هستند، به سختی تغییر مییابند. لذا یکپارچگی درونی و انطباق پذیری بیرونی را میتوان مزیت و برتری سازمان به حساب آورد. سازمانهای سازگار به وسیله مشتریان هدایت میشوند، ریسک میکنند، از اشتباه خود پند میگیرند و ظرفیت و تجربه ایجاد تغییر را دارند. آنها به طور مستمر در حال بهبود توانایی سازمان به جهت ارزش قائل شدن برای مشتریان هستند. شاخصهای ویژگی انطباق پذیری عبارتند از:

الف: ایجاد تغییر؛

ب: مشتری مداری؛

ج: یادگیری سازمانی.

ویژگی مأموریت - رسالت -

مأموریت، شامل تعریف و تعیین جهتهای طوالنی مدت برای سازمان است. ماموریت یا رسالت یک سازمان ارایه دهنده اهداف و معانی و مفاهیمی از سازمان است که به وسیله تعریف نقش اجتماعی و تعریف اهداف بیرونی سازمان به دست آمده است. افراد با داشتن درکی روشن از ماموریت سازمان، قادر خواهند بود تا با تصویر یک آینده مطلوب، رفتار فعلی سازمان را شکل دهند. اگر ماموریت سازمانی درونی شود و سازمان به وسیله آن شناسایی گردد، به تعهد کوتاه مدت و بلندمدت سازمان کمک خواهد نمود. سازمانی که افراد و سازمان در مسیر هدف قرار گیرند و هدف گرا باشند، دستیابی به موفقیت آسان تر به نظر میرسد.

شاید بتوان گفت مهمترین ویژگی فرهنگ سازمانی رسالت و مأموریت آن است. سازمانهایی که نمی دانند کجا هستند و وضعیت موجودشان چیست، معموالً به بیراهه میروند. سازمانهای موفق درک روشنی از اهداف و جهت خود دارند، به طوری که اهداف سازمانی و اهداف استراتژیک را تعریف کرده و چشم انداز سازمان را ترسیم میکنند. شاخصهای ویژگی مأموریت عبارتند از: الف: نیت و جهت استراتژیک ؛ ب: اهداف و مقاصد؛ ج: چشم انداز.

ویژگی انطباق پذیری

توجه به الزامات محیط کاری در فعالیت سازمانهای انطباق پذیر، در برگیرنده سیستمی از هنجارها و اعتقاداتی هستند که قابلیت دریافت، تفسیر و اعمال عالیم محیطی را در تغییرات رفتاری درونی سازمان افزایش میدهند و شانس بقاء، رشد و توسعه سازمان را باال میبرد. سه بعد انطباق پذیری بر روی اثربخشی سازمان اثر میگذرد که عبارتند از: نخست، توانایی درک و واکنش به محیط بیرونی؛ سازمانهای موفق تمرکز زیادی بر روی مشتریان و رقبای خود دارند. 

.2قابلیت تطبیق - انعطاف پذیری

شاخص ها: تمرکز به مشتری، - مشتری مداری - ایجاد تغییر، خلق و به اشتراک گذاری دانش،ادراک مشتریان از کیفیت خدمات، پذیرش تکنولوژی اطالعات و نوآوری

.3ثبات و یکپارچگی شاخص ها: مشخص نمودن ارزشهای اصلی و بنیادین توافق بر ارزشهای اصلی، یکپارچگی، هماهنگی و انسجام

.4درگیرشدن درکاریا مشارکتی شاخص ها: توانمندسازی نیروی کار، گرایش به کار تیمی، توسعه تواناییها و قابلیتها و استعدادها مشارکت افراد در تصمیم گیریهای سازمانی، استقالل شغل دنیسون و همکاران - 2004 - ، شهزاد و همکاران - 2013 - ، فرناندیس برس و همکاران - 2014 - ، فرخی و مورتی - - 2014، شیوما - 2012 - دنیسون و همکاران - 2004 - ، مورنی و همکاران - 2013 - شهزاد و همکاران - 2013 - ، شیوما - 2012 - ، دنیسون و همکاران - 2004 -

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید