بخشی از مقاله
چکیده: تنوع تامینکنندگان در فضاي رقابتی و مطرح شدن مباحث اقتصادي و کیفی؛ ضرورت ارزیابی و انتخاب مناسبترین تامینکننده را ایجاد میکند. هدف از انجام این تحقیق ارائه رویکرد تلفیقی جدید، به منظور شناسایی معیارهاي ارزیابی تامینکنندگان با استفاده از وجوه کارت امتیازي متوازن - BSC - و سپس ارزیابی آنها با تکنیک تصمیمگیري چندمعیاره بهترین- بدترین - BWM - است.
در این مقاله با استفاده از رویکرد BSC، 16 معیار ارزیابی تامینکنندگان در چهار دسته طبقهبندي و ارائه شدهاند؛ سپس، اولویت هر معیار با استفاده از روش BWM تعیین میشود. نتایج نهایی حاکی از این امر است که از بین 4 منظر کارت امتیازي متوازن، مهمترین آنها وجه فرآیندهاي داخلی و کم اهمیتترین آنها وجه رشد و یادگیري است. از مزایاي این روش ضمن ارائه نتایج معتبرتر و مقایسات زوجی کمتر نسبت به سایر متدهاي تصمیمگیري، تسریع در امر تصمیمگیري، با در نظر گفتن ترجیحات ذهنی مدیران بر پایه دانش و تجربه آنها است.
.1 مقدمه
امروزه در بازارهاي گسترده و رقابتی، مدیران بسیاري از شرکتها و مؤسسات به لزوم انتخاب تامینکنندگانی که با برنامهریزيهاي دقیق و در اختیار داشتن منابع مناسب بتوانند مواد اولیه، ابزارها و تجهیزات را با کیفیت مورد نظر تامین کنند، اذعان دارند. افزایش هزینهها، کاهش سود، عدم دسترسی به موقع و به تبع آن اختلال در دیگر فرآیندهاي زنجیره تامین، موجب شده است تا در سطح مدیریت زنجیرهي تامین1، ارزیابی عملکرد تامینکنندگان، به عنوان بهترین استراتژي توسط تولیدکنندگان مورد توجّه قرار گیرد؛ که نتیجهي این امر حصول حداکثر بهرهوري در زنجیرهي تامین میباشد.
جنبههاي مختلف ارزیابی تامینکنندگان و انتخاب بهترین آنها از میان سایرین، توسط بسیاري از محققان، مورد بررسی قرار گرفته است. ولی تعداد محدودي از آنها اقدام به هدفگذاريهاي مناسب کردهاند. این تحقیق در زمینهي هدفگذاري، گسترش و توسعه، تعیین کمیّت و هماهنگی اجزاي تصمیمگیري، به تعریف معیارهایی دقیق و واضح به منظور تعیین میزان عملکرد و ارزیابی تامینکنندگان میپردازد، که توسط بسیاري از مدیران و محققان به راحتی قابل استفاده خواهد بود.
به طور خاص، مساله مذکور به میزان دسترسی و پیچیدگی بسیاري از معیارهاي ارزیابی تامینکنندگان بستگی دارد، این در حالی است که عدم دسترسی به این متغیرها و معیارها میتواند روند انتخاب و ارزیابی تامینکنندگان را بسیار پیچیده نماید و یا از لحاظ بعد زمانی با تأخیر بسیار همراه سازد. علاوه بر این، با استفاده از متد کارت امتیازي متوازن نیز میتوان معیارهاي موثر در فرآیند تصمیمگیري را شناسایی و ارائه داد.
با در نظر گرفتن معیارهاي ارزیابی، بایستی رویه مدونی به منظور ارزیابی و انتخاب تامینکنندگان ارائه گردد؛ به این صورت که با طبقهبندي معیارها، میتوان از پراکندگی آنها کاسته و حاصل آن تسهیل در امر تصمیمگیري، در حوزههاي به خصوص: مالی، مشتري، فرآیندهاي داخلی و همچنین رشد و یادگیري است .[1] تمایل تولیدکنندگان براي انتخاب صحیح و به موقع تامینکنندگان مناسب همواره مشهود بوده است، در این راستا بسیاري از پژوهشگران درصدد استفاده از روشهاي تصمیمگیري که با ترجیحات ذهنی سازگاري دارند، برآمدند.
بسیاري از این روشها به دلیل معیارهاي گوناگونی که به طور همزمان بایستی ارزیابی شوند، در زمرهي روشهاي تصمیمگیري چندمعیاره2 - MCDM - قرار میگیرند، اما محدودیت وقت و منابع در به کارگیري بسیاري از این روشها کاملاً مشهود است. در دنیاي واقعی، هدف مدیران از انتخاب مهمترین معیارها براي دستیابی به بهترین تامینکنندگان، در راستاي کسب حداکثري منافع اقتصادي است؛ مانند کاهش میزان هدر رفت زمان یا افزایش بهرهوري نیروي انسانی و دیگر مواردي که به طور خاص مربوط به حوزهاي است که در آن مشغول به کار هستند.
معیارهاي ارزیابی عملکرد بایستی در جنبهها و موضوعات خاصی طبقهبندي شوند تا بتوانند به مدیران در جهت درك اهمیت متفاوت هریک از آنها کمک نماید؛ مانند تعیین ارزش بیشتر براي مسائل مالی در مقایسه با مسائلی که مربوط به مشتریان آنهاست. بنابراین، به منظور فایق آمدن بر این مساله، مدلهاي ریاضی به عنوان ابزارهایی دقیق نتایج ارزیابی تامینکنندگان را با یکدیگر مقایسه میکنند و سپس، بهترین آنها را انتخاب مینمایند .[1]
در راستاي دستیابی به اهداف پژوهش، یک ساختار هدفمند مبتنی بر کارت امتیازي متوازن - BSC - 3 جهت گروهبندي معیارها به کار گرفته شده است. این ایده زمانی که بسیاري از معیارهاي ارزیابی عملکرد میتوانند باعث سردرگمی تصمیمگیرنده شوند، براي ایجاد اتحاد و یکپارچگی بیشتر معیارهاي مهم، که بر روند انتخاب تامینکنندگان مورد نظر تاثیرگذارند، رویه واحدي را ارائه میدهد.
پس از تخصیص معیارها به وجوه 4 گانه BSC، رتبهبندي و وزندهی به هریک از این معیارها با استفاده از روش تصمیمگیري بهترین-بدترین - BWM - 4 انجام میشود. سایر روشهاي متداول تصمیمگیري چندمعیاره داراي روند محاسباتی طولانی هستند، در حالی که روش BWM با انجام مقایسات زوجی کمتر، در زمانی کوتاهتر نتایج را با اطمینان بالاتر ارائه میدهد.
از دیدگاه روششناسی و فرضیات پژوهشی، این تحقیق یک رویکرد بدیع و ارائه دهندهي ایدهاي نو براي تولیدکنندگانی است که مایلند مهمترین معیارها را در امر شناسایی و انتخاب بهترین تامینکنندگان به کار ببرند. در ادامهي این مقاله، به ترتیب مباحث زیر ارائه میگردد: بخش دوم این مقاله، مروري بر پیشینه تحقیق است که مباحثی را در زمینه ارزیابی و انتخاب تامینکنندگان و رویکرد کارت امتیازي متوازن و روش تصمیمگیري چندمعیاره بهترین-بدترین ارائه میدهد. بخش سوم، در رابطه با روش مورد استفاده در این تحقیق مطالبی را مطرح میکند. در بخش چهارم، اوزان و نتایج نهایی حاصل از حل مدل به وسیله روش BWM ارائه شده است و در نهایت در بخش پنجم، نتیجهگیري نهایی و پیشنهادات آتی به منظور توسعه این پژوهش مطرح شده است.
.2 پیشینه تحقیق
.1,2 انتخاب تامینکننده5
از دههي 80 میلادي، روند تهیهي مواد اولیّه، تجهیزات، و سایر اقلام مورد نیاز شرکتها، از حالت ابتدایی به شبکهاي از اقدامات بهم پیوسته، تغییر حالت یافت؛ در نتیجه، مساله انتخاب تامینکننده به مسالهاي تخصصی تبدیل گردید. در همان ابتدا انتخاب تامینکنندگان مناسب، امري جامع و مهم به شمار میآمد، براي دستیابی به این هدف، تیمی به طور تجربی تامینکنندگان را انتخاب میکردند.
این انتخابها و تصمیمگیريها که با هدف دستیابی به معیارهاي اولیهي ارزیابی تامینکنندگان صورت پذیرفت، شاخصهاي بنیادي و استراتژيهاي کاربردي را به منظور انتخاب بهترین تأمینکننده پدید آورد. تمرکز بر جنبههاي مختلف معیارها و استراتژي ها، موجب تقسیمبندي معیارهاي ارزیابی تامینکنندگان و شناسایی اهداف آنها شد. در این راستا، مهمترین معیارها و متدها شناسایی شدند و این موضوع بعدها نیز توسط بسیاري از محققان دیگر مورد بررسی قرار گرفت .[2]
.2,2 ارزیابی عملکرد6
ارزیابی عملکرد مبحثی است که به طور مکرر مورد بررسی محققان قرار گرفته است. اما توجه به جنبهي بازاریابی و خدمات به مشتریان با بالاترین کیفیت، در مقایسه با سایر رقیبان، به ندرت مورد بررسی قرار گرفته است. به همین دلیل، یک سیستم سنجش عملکرد با تعریف مجموعهاي از معیارها که براي اندازهگیري همزمان کارایی و اثربخشی فعالیّتها طراحی شده است، بایستی مورد استفاده قرار گیرد.
بنابراین ارزیابی عملکرد روندي براي تحقق اهداف می باشد؛ این روند تنها با طراحی معیارهاي قابل ارزیابی صورت میپذیرد .[3] با توجه به توسعهي روزافزون تکنولوژي و افزایش رقابتپذیري بازار، معیارهاي ارزیابی عملکرد شرکتها، علاوه بر مسائل مالی، در موارد دیگري نیز توسعه یافته است. رویکرد BSC با هدف کمک به مدیران به منظور سنجش عملکرد در حوزههاي مالی، مشتري، فرآیندهاي داخلی و رشد و یادگیري طراحی شده است.
BSC-BWM .3,2
تا اوایل دهه 1990 میلادي، ارزیابی سازمانها فقط توسط معیارهاي مالی صورت میگرفت که با رقابتی شدن بازارها و تغییر ساختار سازمانها نیاز به در نظر گرفتن معیارهاي دیگري نظیر کیفیت، رضایت مشتریان و ... احساس شد. در سال 1992 کاپلان و نورتون مدلی را با عنوان کارت امتیازي متوازن ارائه نمودند که که این قابلیت را براي مدیر فراهم میکند تا عملکرد سازمان را از چهار وجه مالی، مشتریان، فرایندهاي داخلی، نوآوري و رشد ارزیابی نماید و بدین وسیله تصویر نسبتاً کاملی از سازمان به مدیر ارائه میشود این مدل با استقبال زیادي روبرو شده است و هنوز از جمله کاراترین مدلها براي ارزیابی سازمانها میباشد.
کارت امتیازي متوازن به دلیل ویژگیهایی نظیر انعطاف پذیري و در نظر گرفتن معیارهاي جامع از چهار وجه در این تحقیق براي ارزیابی عملکرد تأمینکننده انتخاب شده است. همچنین پس از استخراج معیارها با استفاده از روش BWM رتبهبندي میگردند. با توجه به مرور مطالعات پیشین در این حوزه؛ از جمله موارد استفاده توام از متد BSC و روشهاي تصمیمگیري چند معیاره میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: در سال 2008 در پژوهشی که توسط لی7 و همکارانش صورت گرفت این محققان به منظور ارزیابی عملکرد دپارتمانهاي مرتبط با فناوري اطلاعات در صنایع وابسته تایوان مدل ادغامی ٨Fuzzy-AHP با BSC را ارائه دادند.
این مدل با تخصیص معیارها به 4 وجه اصلی پیشنهادي در متد کارت امتیازي متوازن، آنها را دستهبندي نموده و سپس با استفاده از تکنیک Fuzzy-AHP اولویت هر معیار را تعیین میکند .[4] در سال 2009 وو9 و همکارانش در مقاله خود یک متد تصمیمگیري چند معیاره فازي را با توجه به معیارهاي ارائه شده در BSC به منظور ارزیابی عملکرد عملیات بانکداري پیشنهاد کردند. در این پژوهش با در نظر گرفتن دیدگاههاي چهارگانه کارت امتیازي متوازن، ابتدا معیارهاي ارزیابی مرتبط با صنعت بانکداري مشخص گردید سپس با تعیین 23 معیار از طریق جمعآوري و تجزیه و تحلیل پرسشنامه، رتبهبندي این معیارها با متد پیشنهادي صورت گرفت .
در سال 2010 در پژوهشی دیگر تزنگ10 یک مدل ترکیبی از BSC و ANP11 و DEMATEL را به منظور سنجش میزان عملکرد دانشگاه علم و تکنولوژي تایوان با استفاده از 22 معیار در محیط فازي ارائه داد .[6] باتاچاریا12 و همکارانش در پژوهش خود در سال 2014، یک ساختار Fuzzy-ANP ادغامی با BSC جهت ارزیابی عملکرد زنجیرههاي تامین سبز را ارائه دادند.[7]
با بررسی منابع میتوان به این نتیجه رسید که بطور خلاصه یک سیستم کارا و جامع به منظور ارزیابی و انتخاب تامینکنندگان با داشتن معیارهاي خاص و قابل اندازهگیري هنوز ارائه نشده است. به علاوه اینکه بسیاري از روشها و متدهاي ارائه شده میتوانند داراي فرآیندي وقتگیر و هزینهبر باشند؛ بدین منظور نیاز است تا ساختاري مناسب متشکل از معیارهاي قابل اندازهگیري تدوین شده و با بهرهگیري از روشهاي آسانتر در زمانی معقول، نتایج معتبري حاصل گردد.
با توجه به این موضوع که در سازمانها به طور مداوم تصمیمات متعددي در زمینههاي مختلف اتخاذ میشود و نیاز است که این تصمیمها تا حد امکان درست و قابل اجرا باشند؛ روشهاي تصمیمگیري در این زمینه کمک میکنند تا آلترناتیوها شناسایی، ارزیابی و بر اساس ترجیحات تصمیمگیرنده انتخاب شوند. روش BWM به منظور حل مشکلات متداول روشهاي کلاسیک MCDM براي نخستین بار توسط آقاي جعفر رضایی در سال 2015 ارائه شد و بعدها در مقالات دیگر توسط ایشان توسعه یافت .[8]
به عنوان مثالهایی از استفاده از این متد میتوان به پژوهشهاي زیر اشاره کرد: رضایی و همکارانش در مقاله خود در سال 2016، به منظور انتخاب بهترین تامینکننده با در نظر گرفتن شرایط زیست محیطی و مسائل اقتصادي با استفاده از روش بهترین-بدترین اقدام نمودند .[9] در پژوهشی دیگر رضایی و همکارانش در سال 2017 به منظور تعیین نحوه قرارگیري بهینه باندهاي فرود در یک سیستم حملونقل فرودگاهی براي هواپیماهاي باربري در ایستگاههاي خارج شهري از روش بهترین-بدترین استفاده کردند .[10] در پژوهشی دیگر در سال 2017 گوپتا و باروآ13 به ارزیابی تامینکنندگان سبز با استفاده از رویکرد تلفیقی BWM و تاپسیس فازي پرداختند .[11]
.3 روششناسی پژوهش
.1,3 معیارهاي کارت امتیازي متوازن
کارت امتیازي متوازن براي درك بهتر استراتژيهاي مدیران ارشد سازمان و تبدیل آنها به مجموعهاي از اهداف تاکتیکی همراه با معیارهاي قابل اندازهگیري کاربردي در سطوح عملیاتی سازمان، رویه مدونی را فراهم مینماید. رویکرد این پژوهش براي تصویر نمودن ذهنیات مدیران با توجه به دانش و تجربیات آنها، طراحی شده است، مدیرانی که میدانند سطوح عملکردي سازمان به چه حداقلهایی نیازمند است و چگونه استراتژيها تحت نظارت مدیریت ارشد سازمان هدایت میگردند و در صورت صلاح دید، مورد تجدید نظر واقع میگردند.
در حالی که فرآیند سنجش تامینکنندگان و رتبهبندي آنها براساس ارجحیت بسیار پیچیدهتر است؛ با این وجود، مدیران بر اساس دانش، تجربه، موقعیت و اولویتهاي ذهنی خود اقدام مینمایند حال آنکه باید بتوان سیستمی سریع و دقیق ارائه نمود تا ارجحیت و اولویتبندي آنها با اعداد و ارقام ارزشگذاري شده، و در موارد بحرانی منجر به تصمیمگیريهاي صحیح و سریع گردد.