بخشی از مقاله
چکیده
واقعیّت این است که هر چه در تاریخ داستان نویسی جلوتر میرویم، نویسنده ها به توصیف غیر مستقیم متوسّل میشوند و از توصیف مستقیم معمولاً فاصله میگیرند . مولوی توانسته با مهارت کافی و با شیوه های غیرمستقیم توصیفی دقیق از هر کدام از شخصیتهای داستان در پیش چشمان مخاطب به تصویر بکشد. این مقاله بر آن است تا شیوههای غیرمستقیمی که مولوی در توصیف شخصیتها در داستانها به کاربرده است را به شیوه تحلیل محتوا بررسی نماید. جهان داستانی مثنوی مملو از شخصیّتهایی است که مولانا از طبقات و اقشار مختلف اجتماعی برمیگزیند و آنان را آگاهانه در راستای اندیشهها، دیدگاهها و اعتقادات حکمی، عرفانی و فلسفی خود قرار میدهد.
مولانا هوشمندانه خصلتهای روانی طبقاتی شخصیّتهای جهان قصههایش را لحاظ میکند و شخصیّتهای داستانی نیز متناسب با آن خصلتها و ویژگیها نقش خود را ایفا مینمایندملّای. روم با استفاده از گفتگو،جدال،روایت چند آوا،التفات،جریان سیّال ذهن و نام و عنوانبه طور غیرمستقیم به توصیف شخصیّتها می پردازد. او با استفاده از این شیوهها در توصیف غیرمستقیم شخصیتها به شناخت بهتر آنها و حتی درک بهتر پیام داستانها به خواننده کمک ارزندهای کرده است.در مورد انواع شیوههای غیرمستقیم،گفتگو بیشترین نقش را بازی میکند.
مقدمه
شخصیّت،رکن اساسی آثار داستانی در دنیای ادبیّات است و اهمیّت فراوانی دارد؛ تا آنجا که بسیاری از خوانندگان آثار ادبی، این آثار را با نام شخصیّت هایشان به یاد می آورندهر. قدر این شخصیّتهابا دقّت و خلاقیّت بیشتری خلق و پرداخته شوند، در طول زمان و در اذهان مخاطبان از جاودانگی بیشتری برخوردار میشوند. در ادبیّات تعاریف فراوانی از شخصیّت ها صورت گرفته است که اغلب آن ها در چارچوب کلی بر عناصر مشترکی تکیه دارند، شاید در یک تعریف ساده و جامع بتوان گفت:»شخصیت دراثر روایتی یا نمایشی، فردی است که کیفیت روانی و اخلاقی او،در عمل او و آنچه میگوید و میکند وجود داشته باشد.«
یک داستان نویس برای آنکه شخصیّتهای داستان را خوب به خواننده بشناساند باید او رانسبت به خصوصیّات ظاهری و اخلاقی شخصیّت های داستانش - تاحدی که به کار داستان میآید- آگاه سازداین. عمل را شخصیّت پردازیمیگویند - عابدی،:69 . - 1371 به طور کلی سه شیوه مستقیم،غیرمستقیم و تلفیقی - مستقیم و غیر مستقیم - در توصیف شخصیت ها وجود دارد.
در شیوه مستقیم نویسنده با نشانههای واضح،کلی و سریعبدون؛ عملکرد یا رفتار شخصیّت و تحلیل و تجزیه یا شرح احوال او میگوید که شخصیّت چه طور آدمی است. در شیوه غیرمستقیم نویسنده شخصیتها را به گفت وگو و عمل وادار میکنند یا فضاهایی را تصویر میکنند تا خواننده خود از خلال تصویرها، رفتارها و حرفها وضع و موضوع را درک کند.
نویسندهدر دادن اطّلاعات داستان نباید لذّت کشف را از خواننده بگیر،دیعنی باید اطّلاعات را به گونههای به خواننده منتقل کند که او خودش موضوع را کشف نماید. شیوه سومی نیز وجود دارد که شیوه تلفیقی - مستقیم و غیر مستقیم - نامیده میشود در این شیوه با آمیزهای از دو شیوه به شخصیّت پردازی میپردازند.که در این مقاله به بررسی انواع شیوههای غیرمستقیم در مثنوی پرداخته شده است.
ضرورت تحقیق
داستانپردازی در مثنوی جایگاه درخور توجّ ه داردپرداختن. به یکی از عناصر اصلی داستان یعنی شخصیّت و شخصیّت پردازی، یکی از جاذبه های مهم هنری مثنوی را تبیین می کند.از مشخصهای اصلی توصیف شخصیّتها درمثنوی، توجّه مولوی به تمامی ابعاد شخصیّتی یک شخصیّت است.او نه تنها ویژگیهای ظاهری بلکه خصلتهای باطنی یک شخصیّت را در ضمن داستان همراه با حفظ بار عاطفی و القای معانی به نحوی تاثیرگذار به نمایش میگذارد به گونهای که مخاطب در انتهای داستان به یک جمع بندی قانعکننده در مورد هر کدام از شخصیّت های داستان می رسد.
بررسی شخصیّت های داستانی درمثنوی،به مخاطبان این امکان را می دهد تا علاوه بر شناخت محتوا و مضمون داستان های این اثرتعلیمی با اهمّیّت توصیف ها و تصویرپردازی شخصیّتها آشنا شوند و تاثیر آنها را در جذّاب نمودن و درک عمیق حکایتها دریابند؛و ارتباط شایسته و بایستهتری با مثنوی مولوی برقرار سازند و مطالعه این عنصر یعنی چگونگی توصیف شخصیّتها یک ضرورت است.
پیشینه تحقیق
تا کنون درباره موضوع انتخاب شده پژوهش مستقلی صورت نگرفته است و تنها در برخی کتاب ها گاه به شیوه های توصیف شخصیّت در داستان ها اشاره شده است.نظیر ادبیات داستانی، عناصر داستانی و راهنمای داستان نویسی از جمال میر صادقی که کتاب های با ارزشی در بررسی داستان ها و عناصر داستان و شیوه های داستان نویسی هستند و همچنین به بررسی برخی از شیوههای توصیف شخصیّت ها در داستان ها پرداخته است.
در کتاب های هنر داستان نویسی از ابراهیم یونسی، پلی به سوی داستان نویسی از داریوش عابدیشخصیّتو وشخصیّت پردازی در داستان معاصر از حمید عبداللهیان به طور کلی در باب شیوه های توصیف شخصیّت ها در داستان پرداخته شده است. به صورت خاص تر و در مثنوی، شیوه های توصیف مستقیم در مقاله ای با عنوان»داستان پردازی وشخصیّت پردازی مولوی درمثنوی معنوی« از علیرضا شوهانی بررسی شده است.
در کتاب سا یه آفتاب از تقیپورنامداریان،توصیف اوصاف شخصیّت ها و همچنین داستانپردازی مولانا و شیوههای امروزی داستان نویسی مورد بررسی قرار گرفته است.همچنین عبدالحسین زرینکوب در برخی از آثار خود همچون سرّنی و با کاروان حلّه به بررسی سبک و شیوه قصه سرایی مولوی در مثنوی اشاراتی کرده است.مبحثی در مورد بررسی شیوههای توصیف غیر مستقیم در مثنوی صورت نگرفته است. در این مقاله به بررسی شیوههای توصیف غیرمستقیم شخصیت ها در دفتر اول و دوم مثنوی پرداخته شده است.
انواع شیوههای توصیف غیر مستقیم در مثنوی
در مثنوی گاه با شیوه های غیرمستقیم توصیف مواجه می شویم که پدیدهقابل توجّه است. روشهای قرن هفتم،امروزه البته با تغییراتی کلی هنوز متداولاند. در ادامه شیوههای غیر مستقیمی را که منجر بهتوصیف شخصیّتها شده مورد بررسی قرار میگیرد.
-1 گفتگو
این عنصر درونمایه داستان را به نمایش می گذارد و شخصیتها را معرفی میکند و عمل داستانی را به پیش میبرد.همان طور که سعدیدر باب اوّل گلستان گفته است: تا مرد سخن نگفته باشد،عیب و هنرش نهفته باشد پس صحبت کردن،باعث میشود که عیب و هنر فرد، نمایان شود. در داستان هم همین طور است. گفتگو ضمن آنکه زندگی شخصیت ها و حوادثی را که بر آنها گذشته است برای خواننده روشن می کند، خصلتها، عادات، شرایط سنی، میزان سواد، فرهنگ و بسیاری از ویژگیهای شخصیتهای داستان از جمله ویژگیهای طبقاتی،اختصاصات نژادی،اختصاصات شغلی و خیلی چیزهای دیگر را نیز نشان می دهد یعنی نویسنده در عین بیان مکالماتی که بین شخصیت ها می گذرد، علاوه بر پیش بردن طرح داستان، باید به طور غیر مستقیم، خصوصیات اخلاقی آنها را نیز معرفی کند.
گفتگو از مهمترین ابزار توصیف در دست مولاناست.او با گفتگو به طور غیرمستقیم به توصیف و معرفی شخصیّتها میپردازد.به طور مثال در حکایت»خواندن محتسب مست خراب افتاده را به زندان«،تنها گفتگوهایی میان آنها رد و بدل میشود که این گفتگوها به طور غیرمستقیم توصیفی از محتسب و مست را برای خواننده به نمایش می گذارد. داروغه در نیمههای شبی،با مردی مست که کنار دیواری خوابیده بود روبهرو میشود.محتسب او را صدا میزند و میگوید:
گفت ه مستی چه خوردستی بگو گفت آخر در سبو واگو که چیست گفت آنچ خوردهای آن چیست آن دور میشد این سؤال و این جواب گفت او را محتسب هین آه کن گفت گفتم آه کن هو میکنی آه از درد و غم و بیدادیست محتسب گفت این ندانم خیز خیز گفت رو تو از کجا من از کجا گفت ازین خوردم که هست اندر سبو گفت از آنک خوردهام گفت این خفیست گفت آنک در سبو مخفیست آن ماند چون خر محتسب اندر خلاب مست هوهو کرد هنگام سخن گفت من شاد و تو از غم منحنی هوی هوی میخوران از شادیست معرفت متراش و بگذار این ستیز گفت مستی خیز تا زندان بیا...
در واقع مولانا با این روش، درونیات و رفتار متناسب با شخصیّت مورد نظر خود را در قالب گفتگوها با بیانی نمایشی به مخاطب نشان میدهد و با این کار بر واقعی بودن شخصیتهای خود تاکید میکند.»از گفتگو فقط برای ارائه توضیحات یا اطلاعاتی که وضعیت روابط داستان را پیش میبرد استفاده نمی کنند، بلکه به کارگیری گفتگو دائما بر واقعی بودن شخصیت تاکید میکند.« - بیشاب، . - 400 :1382
درگفتگوی داستان مست و محتسب، هم از لحن سخن محتسب، یعنی پوسته ظاهری گفتگو و هم از فحوای کلام می توان به برخی ویژگی های شخصیتی او پی برد؛چنانکه لحن او غالبا درشت و محکم و جدی است و این به مقتضای شغل او و جایگاه داروغه برمیگردد. در فحوای کلامش نیز اغلب تندی و استبداد و خودرایی را میتوان دید. در داستان خلیفه و اعرابی؛مرد اعرابی یک شخصیّت ساده زیست و فقیر و شاکر است که خواننده او را با گفتگوهایی که در خلال داستان صورت میگیرد می شناسد و مولانا اینگونه به طور غیرمستقیم توصیفی از مرد عرب را برای خواننده به نمایش گذاشته است.در قسمتی از داستان مرد اعرابی به زن خود می گوید:
شوی گفتش چند جویی دخل و کشت خود چه ماند از عمر افزونتر گذشت