بخشی از مقاله
چکیده
»زبانِ علم«، ابزاري براي تسهیل و انتقال سریع مفاهیم و مهمترین وسیلهي یادگیري، کاربرد و گسترش آن است. بیتردید، مهمترین و بیشترین یافتههاي حاصل از کاوشهاي باستانشناسی، طیف وسیعی از ظروف میباشند که عمدتاً سفالین، فلزّین ویا آبگینه هستند. متأسفانه در ادبیات باستانشناسی ایران، هیچ زبانِ علمیاي براي معرفی بدون واسطهي آنان بهگونهاي که بتواند خواننده را از سه مؤلّفهي جنس، فُرم و حجمشان آگاه سازد، وجود ندارد. بهعبارت دیگر، خوانندگان گزارشات باستان- شناسی در ایران، نیازمند دیدن عکس و دانستن اندازه، حجم و بسیاري از علایم ظاهري یک ظرف میباشند تا بتوانند با استناد به آنها تصویري از آن ظرف را در ذهن خود نقش کنند و به کاربري آن پی ببرند.
حال آنکه در ادبیات باستانشناسیِ انگلیسی، هر ظرفی متناسب با مؤلفههایش - جنس، فُرم و حجم - با نام خاصی خوانده میشود و همگان نیز میدانند این نام خاص به چه نوع ظرفی اطلاق میگردد. متأسفانه این مهم در ادبیات باستانشناسیِ ایران چندان مصداق ندارد؛ زیرا هر باستانشناس، به فراخور دانستههاي خود - و نه الزاماً بر اساس آنچه که در منابع ادبی آمده و همگان باید خود را ملزم به دانستن و رعایت آن بدانند- عنوانی را که فکر میکند درست است، به یک ظرف اطلاق میکند.
بر همین اساس، گاه یک باستانشناس ظرفی را در گزارش یا پژوهش باستانشناسانهي خود با یک نام خاص معرفی میکند و باستانشناسی دیگر، همان ظرف را با نامی دیگر مینامد. این نقیصه بدان ّعلت نیست که ظرف مورد نظر داراي چند اسم بوده و یا با چند نام خوانده میشده است، بلکه علّتش، بیاطلاعیِ ما از نام اصلی و واقعی آن ظرف است.
در منابع ادبی، هر یک از ظروف بر اساس مؤلّفههایشان، نام خاصی داشتهاند و هر خواننده یا شنونده نیز با خواندن یا شنیدنِ آن نام، تصویري واضح از تمامیِ مشخّصات آن ظرف را در ذهن خود تداعی میکرد.با التفات به آنچه که معروض افتاد، شایسته است تا نامیدن هر یک از ظروف در ادبیات باستانشناسی ایران به صورت منسجم، یکپارچه، هماهنگ و مبتنی بر یک قاعدهي مشخص و یکسان انجام گیرد.
براي تأمین این منظور، نخست باید در قالب یک طرح پژوهشی، نام واقعی و درست هر یک از ظروف را با رجوع به منابع ادبی و متون اصیل فارسی استخراج و منتشر کرد و سپس تمامی پژوهشگران و باستانشناسان خود را موظف به رعایت نتایج کاربردي طرح پژوهشی مذکور بدانند بهگونهاي که وقتی اسمی از یک ظرف به میان آمد، همگان بدانند مراد از آن ظرف چیست و آن نام، در بر گیرندهي کدام یک از مؤلفههاي: فرم، جنس، حجم و کاربري ظرف میگردد. در این صورت است که میتوان به درك کامل و یکسانی از گزارشات باستانشناسیِ مربوط به ظروف دست یافت. در این مقاله سعی نگارندگان بر آن است تا ضمن تشریح اهمیت موضوع و تبیین ضرورت استفاده از نام واقعی و درست ظروف در ادبیات باستانشناسی ایران، راهکارهاي دستیابی به این مقصود را نیز ارائه نمایند.
مقدمه
شاخههاي مختلف علوم براي تسهیل در باز فهم معنا از نوعی بیان به نام »زبان علم« بهره میگیرندکه مهمترین شرط کسب توانایی در علومبهشمار میرود. »زبان علم« نخستین و مهمترین وسیلهي یادگیري، کاربرد و گسترش آن است - طاهریان: . - 1380 بیتردید، بدون بهرهمندي از زبان علم، تفاهم علمی و تبادل اطلاعات به آسانی میسر نخواهد شد زیرا آنچه که زبان علوم مختلف را از یکدیگر متمایز میسازد، واژگان آنهاست - همانجا - . حال، هرچه هماهنگی و وضوح مجموعهي واژگان و اصطلاحاتهر رشته علمی بیشتر باشد، به همان نسبت نیز انتقال اطلاعات آن علم سریعتر و آسانتر خواهد بود. بر این اساس، تدوین واژهنامهها و فرهنگهاي تخصصی براي معیارسازي صورت، معنا و کاربرد واژگان گامی در جهت تقویت زبان علم بهشمار میآید.
یکی از مصادیقِ تسهیل انتقالِ سریع اطلاعات در باستانشناسی، بکارگیري واژگان براي معرفی یک دادهي مادي باستانشناسی است و در این میان پرواضح است که طیفی از ظروف خواه از جنس سنگ، سفال، فلز و آبگینه بالاترین جایگاه را از نظر مواجهه در کاوش-هاي باستانشناسی دارا هستند؛ اما آیا در ادبیات باستانشناسی ایران، زبانی براي معرفی این ظروف وجود دارد که براي توصیف آنها نیازمند بکارگیري جملات توصیفی پی در پی نباشیم؟ براي مثال، وقتی اسم »کوزه« را میبریم آیا توصیفی در مورد جنس، فرم و حجم آن براي خواننده به دست میدهد؟ یکی از مهمترین چالشهاي موجود براي خوانندگان و یا نویسندگان مقالات و گزارشهاي باستانشناسی، عدم وجود این واژگان علمی است.
متأسفانه تاکنون هیچ پژوهشی براي بازیابی و استخراج نام مختص هر ظرف در زبان فارسی صورت نگرفته است در حالی که وجود این نامها بسیار مهم و ضروري میباشند. نبود این واژگان در ادبیات باستانشناسی از جنبههاي دیگري نیز مشکلساز است و آن، پیچیدگی در برگردان گزارشها یا مقالات از انگلیسی به فارسی و یا از فارسی به انگلیسی است. براي مثال، آیا در زبان فارسی امروزي براي قدح و کاسه، تفاوتی قایل هستیم که در برگردان آنها به انگلیسی با شکل مواجه نشویم و یا بالعکس، براي برگردان یک واژه که در انگلیسی به ظرفی خاص اشاره دارد، واژهاي فارسی داریم؟
در باستانشناسی نو، رسیدن به توضیح از آرمانهاي اصلی محسوب میشود؛ اما باید بدانیم که این مهم، زمانی به صورت صحیح محقق خواهد شد که گامهاي اولیه نیز به صورت کامل و کم نقص برداشته شود. »مشاهده و توصیف« یکی از مهمترین این گامها است. بنابراین لازم است زیر ساختهاي مرتبط با توصیف درست، ایجاد شود تا بتوان بر پایهي آنها به مراحل بعدي رسید، چرا که توصیف یک اثر، شرط لازم براي پژوهش محسوب میشود و شرط کافیِ رسیدن به توضیح بر پایهي همین توصیف است.
این زیر ساختها براي توصیف صحیح ظروف، از طریق استخراج نام صحیح آنها میسر است؛ نامی که با بکارگیري آن، مخاطب بتواند تصویري ذهنی و کامل از مؤلفههاي اساسی یعنی جنس، فرم و حجم برداشت نماید. در این میان، بهترین و کارآمدترین ابزاري که میتوان از آن به صورت کافی بهره برد، متون ادبی منظوم و منشور و نیز متون ادبی تاریخی است که حاوي گنجینهاي از این اسامی است؛ اما استخراج این نامها نیازمند بکارگیري الگوهاي روشمند است. بدین معنی که باید چارچوب صحیحی را در فرآیند رسیدن به واژهي صحیح و تعریف مؤلفههاي آن پیگیري نمود.
روششناسی و بحث
براي دست یافتن به اهداف مورد نظر این تحقیق، انجام مراحل زیر ضرورت دارد:
-1 انتخاب متن با در نظر گرفتن اصول روششناسی انتخاب متن؛
-2 بازخوانی و استخراج نامها با استفاده از خوانش دقیق متون و بررسی از طریق نشانهشناسی؛
-3 تشکیل جامعهي آماري از هر یک از نامهاي استخراج شده در متون و ادوار مختلف؛
-4 تحلیل جامعهي آماري و توجه به فراوانی استفاده از هر یک از نامها در یک دوره مشخص زمانی و در نظر گرفتن مقتضیات زمان نگارش متن اصل؛
-5 تحلیل محتوا به صورت روشمند؛
-6 تطبیق نامهاي مستخرج با فرهنگ نامهها و متون مختلف براي کشف مؤلفههاي ظروف؛
-7 استفاده از ابزارهاي کمکی مثل نگارههاي باستانی از طریق تطبیق متون با آنها هم براي کمک به استخراج و کشف مؤلفهها و هم براي آزمون درستی اصطلاحات مستخرج؛
-8 تشکیل فرهنگ متنی و مصور.
انتخاب متن با در نظر گرفتن اصول روششناسی انتخاب متن
علوم نه از طریق موضوع بلکه توسط روششناسی با یکدیگر پیوند دارند. آنچه رویکرد علمی را از دیگر روشهاي کسب معرفت متمایز میکند، روششناسی آن و همچنین فرضهایی است که بر پایه آنها قرار گرفته است. روششناسی علمی، نظامی از قواعد و روشها است که پژوهش براساس آنها استوار است و با استفاده از آنها ادعاهاي معرفت ارزیابی میشوند.
این نظام، بستهو لغزشناپذیر نیست؛ بلکه قواعد و روشهایش پیوسته پیشرفت میکنند. دانشمندان در پی ابزار جدید براي مشاهده، استنباط، تعمیم و تحلیلاند؛ هر چه این قواعد و روشها توسعه مییابند و هر چه با فرضهاي اساسی علمی سازگارتر میشوندبیشتر در نظام قواعدي گنجانده میشوند که بر روش- شناسی علمی حاکماند - فرانکفورد، . - 154 :1390
اگرچه مشاهدههاي تجربی اساس رویکرد علمیاند، باید آنها را مرتب و در ساختارهاي منطقی و نظاممند گنجاند. مشاهدههاي تجربی یا حقایق، به خودي خودچیزي را نمی گویند. روششناسی علمی مستلزم توانایی در استدلال منطقی و تحلیل است. قواعدي براي تعریف؛ طبقهبندي و شکلهاي استنباط قیاسی و احتمالی، نظریههاي احتمال؛ روشهاي نمونهگیري با نظامهاي محاسباتی و قواعد اندازهگیري ابزار روششناسی مورد نیاز در کارهاي پژوهشی هستند.
در بسیاري از علوم، توصیف از مهمترین مسایل و اهداف پژوهشگران است. آنچه امروزه با عنوان توصیف به آن پرداخته میشود بیان اوصاف و چگونگی پدیدارها و بحث دربارهي نسبت میان آنها است - قراملکی، . - 183 :1391 مشاهده یکی از ابتداییترین مراحل در تحقیقات است که با روشهاي مبتنی بر استقراء به یافتههاي خود دست مییابد و با عنوان عمومی تحقیقات تجربی از آنها یاد می شود - محمدي کلهسر، . - 40 :1392
در این تحقیقات، مشاهده به جمعآوري دادهها و اطلاعاتی دربارهي پدیدار مورد بررسی میانجامد و در سطحی دیگر، مشاهده و جمعآوري اطلاعات در تحقیقات تجربی را میتوان فرآیندي شبیه به مشاهده و توصیف ابتدایی متون در تحقیقات ادبی پنداشت. نکتهاي که معمولاً در تحقیقات تجربی در بارهي مشاهده مطرح می شود این است که پژوهشگر از میان موارد بسیاري که براي مشاهده و جمعآوري و توصیف در اختیار دارد »چگونه تصمیم میگیرد که توجهش را روي چه چیزي متمرکز کند؟ چگونه تعیین میکند که چه چیزي از لحاظ علمی جالب توجه است؟ - «بن آري، . - 20 :1387
همانگونه که درکار پژوهشگر تجربی چیزهاي زیادي براي مشاهده، توجه و جمعآوري وجود دارد، پژوهشگر ادبی- تاریخی نیز در برخورد با متنی خاص، ویژگیهاي گوناگونی از آن را در نظر میگیرد و در توصیف متن به کار میبندد. ولی آنچه موجب میشود فقط بخشی از این امور به عنوان ویزگیهاي مهم، توجه پژوهشگر را به خود جلب کند، چارچوب و بنیان نظري است که او در گسترهي آن گام بر می دارد - محمدي کلهسر، . - 40 :1392
در ارتباط با این موضوع، اگر مجموعه متونی را در نظر بگیریم که نمایانگر درجات متفاوتی از مشاهدات و توصیفات از نظر میزان آشکارگی و پیچیدگی باشد، در یک سوي این مجموعهها با توصیف سطوح آشکار ویژگیهاي متن و در سوي دیگر با توصیف سطوح پنهان و پیچیدهي متن روبرو میشویم. براي مثال، حرکت از توصیف عناصر منفرد به سوي توصیف الگوهاي ایجاد آن عناصر در یک متن، نوعی حرکت به سوي توصیف سطوح پنهان متن است.
شاید بتوان گفت مواردي مانند گزینش متن، موضعگیري محقق در برابر آن، ترسیم مسیر پژوهش و نتایج آن پیوندي تنگاتنگ با نوع توصیفات از نظر میزان آشکارگی دارند؛ بنابراین، مشاهده و توصیفات برگرفته از آن همواره فرآیندي آشکار براي جستن عناصري بدیهی نیستند؛ بلکه داراي سطوح مختلف و نیز در پیوندي نزدیک با چارچوب نظري و روششناسی تحقیق هستند - همان: . - 41

