بخشی از مقاله
چکیده
طلاق جدا شدن زن از مرد ، رها شدن از قید نکاح و رهایی از پیمان زناشویی است که نه تنها باعث از هم گسیختگی بنیادی ترین نهاد اجتماعی - خانواده - می شود؛ بلکه اثرات سوء آن تمام ابعاد جامعه را دربر می گیرد. فرزندان پناهگاه اصلی خود از دست داده و در دریای امواج اجتماع ، گرفتار ناملایمات می شوند. در این مقاله طلاق و آثار سوء آن بر روی فرد و نیز اجتماع وآسیب هایی که در پی آن گریبان گیر جامعه می شود، مورد بررسی قرار گرفته است.
اشاره به اثرات فردی و اجتماعی طلاق امری لازم و ضروری می باشد تا از این راه والدین از سرنوشت شوم فرزندانشان پس از جدایی آگاه شوند تا شاید اندکی به خود آیند و دریابند که آزادی آنها از قید پیمان زناشویی چه غرامت سنگینی خواهد داشت و با بیان نمودن این مسائل بتوان در راه آگاه سازی افراد از اثرات سوء طلاق گامی برداشت تا افراد با دیدی روشن تر و بهتر به پیمان زناشویی تن در دهند و شاهد افزایش طلاق در جامعه نباشیم.
مقدمه
بدون شک هدف نهایی ارسال انبیاء الهی و انزال کتب آسمانی ایجاد جامعه ای منزه از آلایشهای شیطانی و اقامه عدل بین آحاد بشر و زمینه سازی برای نیل به حیات جاودانی بوده است. برای رسیدن به این جامعه ایده آل لازم است ، که خانواده که عنصر تشکیل دهنده جامعه است ، سالم باشد. در نتیجه هرگونه اختلال در این کانون گرم یا از هم پاشیدگی آن سلامت جامعه را مختل میکند.
همچنین آمارها نشان می دهد میزان وقوع جرم در میان فرزندان طلاق از سایر اقشار جامعه بیشتر می باشد. با ذکر این نکته ،آموزش و آگاهی دادن در زمینه ازدواج و لزوم شناخت یکدیگر قبل از ازدواج از راه کارهای اصلی برای جلوگیری از هم پاشیدگی خانواده ها می باشد. - خبرگزاری کار ایران - 1392 اکثر مردم به دلیل آگاهی از نابسامانی های اجتماعی درباره ی طلاق و عدم سازگاری با واقعیت ها، از طلاق ترس و واهمه دارند. همان طور که عشق و ازدواج ممکن است بانی تمام عقاید مثبت برای تشکیل یک زندگی مشترک باشد، طلاق می تواند بر همه ی آن پندارهای رویایی خط بطلان بکشد.
طلاق مانند مرگ عزیزان سوگواری به دنبال دارد که التیام آنحدوداً دو سال طول می کشد .مشکلاتی که ممکن است زنان پس از طلاق با آن مواجه شوند عبارتند از: مسائل مالی و مشکلات مسکن، کهغالباً بر اثر پرداخت نشدن دقیق مهریه، نفقه ها و مخارج ماهیانه ی نگهداری فرزندان، ایجاد می شود. این مشکل فقط با کارکردن در بیرون از منزل، کمتر خواهد شد. اغلب زنان پس از طلاق به علت عدم تمکین مالی، به خانه ی پدری خود برمی گردند.
علاوه بر این زنان پس از طلاق، به علت برخورداری از محدودیت های ویژه، به عنوان فرد مطلقه و سکنی گزیدن در منزل والدین، علاوه بر این که باید برخوردهای نامناسب اجتماعی و خانوادگی را تحمل کنند، مجدداً استقلال خود را نیز از دست می دهند. پس طلاق در هر صورت برای زنان مشکل زاست و آنان را در شرایط بدتری قرار می دهد.
این بدان معناست که طلاق در کشور ما، زن ها را یا به منزوی بودن دائمی محکوم می کند یا به تن دادن به ازدواجی مجدد که مشکلات خاص خود را در بر خواهد داشت. زنان به بیوه زنانی تبدیل می شوند، با فرزند یا بدون فرزند که همه به دنبال کشف علل شکست اولیه ی آن ها می گردند. زنانی که مادران، اجازه ی ازدواج پسران خود را با آن ها نمی دهند وتقریباً مجبورند با مردی طلاق گرفته مثل خود یا مردی همسرمُرده معمولاً با تعدادی فرزند ازدواج کنند.
ازدواجی که چگونگی دوام آن معلوم نیست. نگرش سنتی اجتماع باعث می شود که زنان مطلقه ارتباطات خانوادگی و دوستانه ی خود را از دست بدهند. یعنی افراد جامعه به زنی که طلاق گرفته به چشم یک مجرم نگاه می کنند و ارتباطات خود را با او محدود می کنند؛ به عنوان مثال؛ چنین زنانی امکان رفت و آمد با دوستان، خویشان و همکاران شوهر سابق شان را از دست می دهند.
گاهی برگشت زنان طلاق گرفته به خانواده های خود به خصوص خانواده های پرجمعیت که ازدواج دختران در آن به سبک تر شدن فشار مالی کمک می کند بسیار دشوار است. از سوی دیگر، گاهی زنان مسئولیت ازدواج خود را شخصاً پذیرفته اند و خانواده را در تصمیم گیری خود دخالت نداده اند. به همین علت بازگشت شان نزد خانواده بسیار مشکل یا محال است. مشکلات مردان بعد از طلاق بسیار کمتر از زنان است. زیرا اکثریت شاغل اند و فشار روانی و تنهایی طلاق را کمتر احساس می کنند.
از آنجا که تربیت فرزند، جز در موارد استثنایی، همیشه به عهده ی مادران است، فقط مردانی با مشکل مواجه می شوند که خواستار تداوم رابطه شان با فرزندان خود هستند. طلاق نقش پدران را هم مغشوش می کند. ولی در اکثر پژوهش ها، تأثیر منفی طلاق بر مردان نادیده گرفته شده است. بیشتر تأثیرات منفی طلاق را روی مادران و فرزندان بررسی کرده اند واقعیت این است که طلاق در مردان نیز به بروز دشواری های هیجانی می انجامد.
آمار خودکشی در بین مردان طلاق گرفته بیشر از زنان است .طبق تحقیقات، مردانی که مسئولیت اصلی مراقبت از فرزندان را به عهده می گیرند، کمتر از دیگران دست به خودکشی می زنند. سلامت جسمانی مردان طلاق نسبت به مردان مزدوج بسیار کمتر است. چنانچه حق حضانت کودک به پدر سپرده شود، هزینه ای که پدر برای شادمانی کودک خود متحمل می شود بسیار سنگین تر از هزینه ای است که مادران می پردازند. - ماهیار - 1385
آثار فردی طلاق
طلاق تأثیرات متفاوتی بر زن و مرد می گذارد و این تأثیر میتواند برحسب شرایط متفاوت باشد یعنی برای بررسی این مورد ابتدا باید علت طلاق را مورد توجه قرار دادمثلاً. زنی که به علت اعتیاد همسر از او جدا شده و حضانت و سرپرستی فرزندان را نیز بر عهده گرفته است طبیعی است در چنین شرایطی زنان مطلقه دیگر در خانه پدری جایگاه خوبی نداشته و مجبورند برای تأمین هزینه های زندگی خود و فرزندانشان از هر راهی کسب درآمد کنند که متأسفانه عده ای از زنان مطلقه به باندهای فساد گرایش پیدا می کنند .
یکی دیگر از تبعات و تأثیرات طلاق بر روی زندگی زنان مطلقه به وجود آمدن پدیده »قاچاق زنان«ست زیرا هیچ نهاد و سازمانی در جامعه عهده دار مسئولیت حمایت مادی و معنوی از زنان مطلقه و کودکان طلاق نیست .زندان برحسب مجرمیت بر فرد مطلقه باعث افزایش میزان آسیب می شود. - تایبر - 1390 تأثیر طلاق بر روی مردان نیز به صورت ناهنجاری هایی بروز می کند به عبارت دیگر وقتی مردی از همسر خود جدا می شود با مشکلات و ناراحتی های روحی و روانی فراوانی روبه رو می شود، زیرا او دیگر حاضر نیست و نمی تواند برای ادامه زندگی به درون خانواده پدری خود بازگردد بنابراین ترجیح می دهد که در خانه ای به صورت تنها و مجردی زندگی کند این گونه مردانمعمولاً برای رهایی از تنهایی به دوستان ناباب پناه برده و به فساد اخلاقی گرایش پیدا می کنند .
از سایر تبعات طلاق بر روی مردان می توان گرایش آنها به سوی استعمال مواد مخدر و الکل اشاره کرد .مردان تحت چنین شرایطی برای فراموش کردن مشکلات سعی می کنند از این گونه مواد به عنوان آرامش بخش و تسکین دهنده استفاده کنند .گرایش به سرقت، جیب بری و ...از سایر تأثیرات طلاق بر روی مردان مطلقه است .تحقیقات نشان می دهد 30 درصد از مجرمان زندانی ازدواجهای ناموفق داشته اند.
طلاق به هر دلیل درست یا نادرست پیامدهایی دارد ، هم برای فرد و هم برای اجتماع افراد مطلقه و فرزندان طلاق در بهترین حالت شاید ترحم محیط و افراد پیرامون خود را دریافت کنند و زندگی بعد از طلاق به معنی یک زندگی ناقص است که غالبا زنان و فرزندان بیشترین آسیب را متحمل خواهند شد و دو نیمه شدن خانواده در اغلب موارد اثرات روحی ، روانی ، و اقتصادی دراز مدتی را بر جمیع اعضای خانواده و حتی اطرافیان بر جای خواهد گذاشت که مهمترین این آسیب ها ضمن بیان شدن در ذیل به طور خلاصه تشریح داده می شود.
· ترس از آینده:
تصمیم به پایان دادن به یک رابطه نزدیک، کار ساده و بی اهمیتی نیست، این تصمیم با احساس تأسف و سرزنش خود همراه است. ترس از تنهایی پس از طلاق، احساسی است که زنان بیش از مردان ابراز می کنند. این ترس بیشتر ناشی از این نگرانی است که آیا شریک زندگی دیگری خواهند داشت؟ ترس و یأس از اینکه نتوانند بدون یک مرد زندگی کنند و فرزندان خویش را به تنهایی اداره کنند و شغلی بیابند و از نظر مالی خود و فرزندانشان را اداره کنند، این ترسهای واقعی ناشی از تردیدهای واقع بینانه درباره مسائل مالی، بازار کار، مشکلات بزرگ کردن فرزندان به تنهایی و تغییر در زندگی فردی و اجتماعی است. - تایبر - 1369
جدایی از همسر به طور ناگهانی یا پیش بینی شده برای همه اعضای خانواده، علی الخصوص فرد، یک شوک محسوب می شود. در این هنگام بحران عاطفی رخ می دهد. احساس انسان با عقل منطبق نیست و واکنش های فرد غیر ارادی است و در اکثر موارد دچار درماندگی می شود. در اولین مرحله انسان هنوز نمی داند باید واقعیت جدایی را بپذیرد یا نه؟ آیا تنها خواهد ماند؟ آیا درآینده همسری مناسب پیدا خواهدکرد. - اورعی - 1366
· احساس گناه
گاهی زنان مطلقه با احساس گناه زیادی در مورد متلاشی شدن خانواده دست به گریبان هستند. به اعتقاد برخی از صاحبنظران مهمترین احساسی که پس از طلاق در پدر و مادر متارکه کننده پدید می آید، احساس گناه و خیانت نسبت به خوشبختی فرزندان است، به علاوه بیم از آینده ای مبهم برای خود و فرزندان، واکنشهای گوناگونی را در آنان پدید می آورد و این وضعیت، احساس گناه را شدت می بخشد.
· احساس تنهایی
بعد از مدتی که از طلاق می گذرد، فرد احساس تنهایی می کند، زیرا از محیط امن خانواده که دیگران علیرغم تمام مسائلشان در آن زندگی می کنند، جدا شده و باید با تمام مسائل تنها زیستن و طلاق رو در رو شود. تحقیقات نشان می دهد زنان بیش از مردان، پس از طلاق احساس تنهایی می کنند.
· مشکلات روحی و جسمی
فقدان همسر و تنهایی پس از طلاق موجب می شود که اکثر زنان پس از جدایی به ناراحتی های روحی و جسمی دچار شوند و همچنان نیازهای عاطفی خود را در شوهر قبلی خود جستجو نمایند. کمبود معاشرت و تفریح به علت مسائل شهرنشینی در کلانشهر، مشکلات عاطفی زن را می افزاید. البته مشکلات روحی پس از طلاق به مراتب بیش از صدمات جسمانی آن می باشد.
بعد عاطفی طلاق علی القاعده برای زن و مرد مساوی است، مگر شرایط دیگری آن را تغییر دهد. لذا احساس خسارت بیشتر توسط زن در مسئله طلاق، به دو گانگی موقعیت اجتماعی و اقتصادی زن و مرد در جامعه باز می گردد. زن مطلقه به علت عدم استقلال اجتماعی فاقد پایگاه اجتماعی معینی بوده و به خانواده پدر یا برادر وابسته است. تفاوت زن و مرد در ازدواج مجدد پس از طلاق نیز به موقعیت اجتماعی اقتصادی متفاوت آنها باز می گردد. در واقع طلاق یک تهدید اجتماعی اقتصادی برای زن محسوب می شود.لذا مشکلات زنان در ابعاد مختلف پس از طلاق، بیش از مردان می باشد. - اورعی - 1366