بخشی از مقاله

چکیده

علامه محمد تقی جعفری رضوان االله تعالی علیه از جمله نوگرایان دینی است که در کشاکش مناقشات نیروهای مذهبی و غیر مذهبی در باره بافت آزادی در بین انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی به تاملات فلسفی مهمی پرداخته است. مهم ترین پرسشی که او در این باره دارد آن است که آزادی از منظر ادله عقلی و درون نصی در برابر آنچه در غرب به آزادی مثبت و منفی بیان می شود، چیست؟

و بر چه قلمروهایی دلالت دارد؟ او با تفاوت نهادن میان سه مفهوم»رهایی«، »آزادی« و » اختیار« تلاش می کند آزادی را » اختیار شایسته« تعریف نماید و فضاهای چنین تعریفی را در چند قلمرو آزادی عقیده، آزادی بیان تبیین نماید. علاوه بر این او کوشیده است تا محدودیت های نظری و عملی این آزادی را بررسی و راهی به سوی تحقق آن در جامعه دینی فراهم آورد. در پایان این مقاله مولف می کوشد تا امکانات و مشکلات رویکرد علامه جعفری به آزادی گفته شده را مورد بررسی قرار دهد تا شاید برای اکنون ما به کار آید.

 مقدمه

بدون تردید، آزادی یکی از کانونی ترین مناقشات فکری میان ایرانیان از دوره مشروطه تا کنون است. فارغ از اینکه نیروهای سنتی موضعی سلبی و نیروهای متجدد موضوعی ایجابی در قبال مساله آزادی اتخاذ کرده اند، نوگرایان دینی با اصالت بخشیدن به سنت دینی، در صدد باز سازی مفهوم آزادی در زمینه تجدد اند. این جریان ازسویی با اصالت بخشیدن به سنت دینی، مرجعیت دین در تنظیم زندگی سیاسی اجتماعی را می پذیرد اما از سوی دیگر به ضرورت باز سازی سنت دینی در دوران حاضر برای پاسخگویی به نیازهای جدید باور دارد. نوگرایان دینی نیز همانند سنتی اندیشان، نص/ متن مدارند.

مراد از نص، قرآن کریم و بناب ضرورتهای روش شناختی، سنت است، با این تفاوت که نص از منظر نوگرایان دینی باید از منظر حال به تفسیر در آید و فقدان آن را بخشی از عوامل انحطاط کنونی ما مسلمانان میانگارند. این در حالی است که از منظر سنتی اندیشان، حال، خود علامت انحطاط است. به همین دلیل، نوگرایی دینی، آزادی در همان گسترهای که امروز دارد، را امری جدید و فرا دینی میداند اما تلاش میکند با ارجاع آن به نص اسلامی، قلمرو و محدوده آن را به دست آورد و مفاهیم سنتی مثل حریت در سنت مذهبی را در شعاع مفهوم مدرن آزادی مورد بازسازی قرار دهد.

از منظر این جریان، آزادی تفکر جزء جوهره دین است که بدون آن، بقاء دیانت اسلامی به مخاطره میافتد. همه موضوعات حتی انکار ذات باری تعالی میتواند متعلق تفکر آزاد قرار گیرد به شرط اینکه به طور روشمند مورد توجه قرار گیرد؛ به همین دلیل مرز تفکر آزاد در این جریان، روش است نه موضوع. اما آنچه ممکن است در این جریان هر از گاهی برجسته شود آن است برخی از متفکران این جریان، ممکن است بنا به »دلایل زمینه ای« و نه دلایل گفتمانی، آزادی را به تعویق بیندازند و رواج آن را در دورهای به مصلحت نداند.

بازتاب این تفکر را میتوان در سه رویکرد فلسفی، فقهی و جامعه شناختی مورد توجه قرار داد؛ در رویکرد فلسفی به آزاداندیشی که در آن، بیشتر ماهیت، محدویت و موانع فلسفی آزاداندیشی مورد توجه قرار گرفته است. افرادی هم مانند علامه محمدتقی جعفری قرار دارند و مقاله پیوستی عهده دار بررسی اندیشه ایشان در باب آزادی و آزاد اندیشی است.

برداشت از آزادی

علامه جعفری به عنوان یکی از برجستهترین فیلسوفان نوگرا در سالهای اخیر به تحلیل مبسوطی در باره آزاداندیشی و نقد آزادی در فلسفه سیاسی غرب پرداخته است. از نظر او، آزادی همانند واژه عشق مفهومی دلرباء است که برخی، مرز واقعی انسان و حیوان را آزادی می دانند. با این همه، همچنان آزادی مفهوم روشنی ندارد و می تواند به تفسیرهای مختلف در آید.

به همین دلیل برای دستیابی به مفهوم روشنی از آزادی باید به بررسی سه واژه »رهایی«، »آزادی« و »اختیار« پرداخت و با تفکیک آنها از یکدیگر به تبیین مفهوم آزادی در فلسفه سیاسی اسلام و غرب همت گماشت چرا که تا دروههای اخیر میگفتند آزادی شامل اختیار و رهایی است؛ در حالی که به نظر می رسد این سه باید از هم تفکیک شوند. به نظر علامه جعفری، رهایی، یعنی » نداشتن بند و قیدی به دست و پا چه از نظر فیزیکی و چه تعهدها و قوانین؛ وقتی این قیدها و حالت جبری برداشته شد ما رها هستیم.

»به عنوان مثال: شخصی را فرض کنید که به ماندن در یک محل یا شهر محکوم شده و نباید از حوزه ی قضائی آن، بیرون برود. هنگامیکه ممنوعیت مزبور برداشته شود، این شخص رها میشود، با این حال ممکن است مجبوریت و ممنوعیتهای دیگری، آزادی را از وی سلب کرده باشد. خلاصه، رهائی باز شدن قید از مسیر جریان اراده به طور نسبی است و لذا هیچ حالت رهائی توضیح دهنده ی موقعیت بعد از برداشته شدن از قید نیست.

پس از رهایی، آزادی در مرحله بعد قرار میگیرد که خود دو درجه مهم دارد: درجه اول، آزادی طبیعی و محض عبارت است از »توانائی انتخاب یک هدف از میان اشیائی که ممکن است به عنوان هدف منظور شوند و یا انتخاب یک وسیله از میان اشیائی که ممکن است وسیله تلقی شوند.

« روشن است که این درجه از آزادی فوق حالت رهایی است و گامی جلوتر از برداشتن مانع به شمار میآید. درجه دوم، آزادی تصعید شده است که عبارت است »از نظارت و سلطه شخص بر دو قطب مثبت و منفی کار.« با نظر به این تعریف، هر اندازه نظاره و سلطه مزبور بیشتر باشد، آزادی انسان در آن کار بیشتر خواهد بود و بالعکس هر اندازه از نظاره یا سلطه شخصیت درباره کار کاسته شود به همان اندازه از آزادی در آن کار کاسته میشود. و هر اندازه که دو امر مزبور »نظاره و سلطه شخصیت« در طول کار یا ترک کار ادامه پیدا کند، به همان اندازه آزادی ادامه خواهد داشت. این درجه از آزادی با حالت رهائی خیلی متفاوت است، زیرا انسان در این درجه از آزادی از شخصیت خود در اجرای توانائی بر دو قطب مثبت و منفی کار یا ترک کاری بهره برداری می نماید.

از این رو، از نظر علامه جعفری»آزادی یعنی شما قید و شرطی ندارید و بعد از این، توانایی انتخاب و گزینش دارید« اما این تعریف از آزادی از نظر ارزشها ساکت است؛ یعنی توانایی این را دارید که »الف« را یا »ب« را یا »ج« را و... انتخاب کنید اما اینکه کدامش خیر است یا شر، کدامش بایسته است و کدامش نابایسته و کدامش شایسته است یا ناشایسته؟ - « جعفری،آزادی بیان: فایل صوتی - پاسخ روشنی به ما نمیدهد؛ به همین دلیل به مرحله سوم میرسیم که »اختیار« است که از باب افتعال و به معنای جویندگی خیر از آزادیای است که به دست آورده اید:

من» روی جبر و اختیار نُه سال تمام کار کردم و پیدا کردن یک تعریف برای اختیار شش ماه طول کشید. - جعفری، بحثی در باره آزادی: فایل صوتی - قید »شایسته« برای کار یا ترک آن با هدف گیری خیر را میتوان برای اختیار منظور نمود. دو قید شایسته و هدف گیری خیر آزادی را از اختیار تفکیک می کند، زیرا آزادی محض هیچ کاری با این ندارد که آنچه آزادانه انجام می گیرد، شایسته است یا ناشایسته و آیا از آن کار، هدف خیر منظور شده است یا نه.

در صورتیکه اختیار با دو قید مزبور عبارت است از توجیه آزادی و بهره برداری از آن در کار شایسته با هدف گیری خیر. آن انسانی که می تواند کار شایسته یا خودداری شایسته از کاری را با هدف خیر انجام بدهد، اراده و تصمیم و اقدام چنین شخصی وارد در منطقه ارزش های والا است در صورتی که کسی که با آزادی محض کار انجام می دهد یا از کاری خودداری می نماید، یک امتیاز طبیعی برای حیات طبیعی خود به دست آورده است

در واقع؛ تا آزادی به اختیار شایسته منتهی نگردد به بار نمینشیند و ثمر نمیدهد. از این رو، اختیار، مفهومی است دینی که والاتر از مفهوم آزادی در غرب قرار دارد و تمام انبیاء و حکمای اسلامی وقتی سخن از آزادی زدهاند همین مفهوم را در نظر داشتهاند تا »بتوانند بشر را از جبرهای شکننده رها کنند. بعد از رهایی، از نعمت والای آزادی برخوردار سازند و سپس آن آزادی بیاید و در اختیار به بار بنشیند.« ازنظر علامه؛ غرب تا مرحله پیش از اختیار پیش میآید و به مرحله انتخاب شایسته اهمیت نمیدهد و در همان مرحله دوم یعنی آزادی متوقف میشود، چیزی که حتی از منظر برخی از فیلسوفان غربی مثل وایتهد نیز مورد انتقاد قرار گرفته است:

»متاسفانه با همین مفهوم آزادیهای خیالی که یک لذت ابتدایی دارد چه حقایقی که از دست بشر دارد فوت می شود. ما کلمه آزادی را به شکل مطلق و به طور مطلق العنان برای بشریت آرمان نمیدانیم. - جعفری، در باره آزادی بیان: فایل صوتی - این آزادی به خود طبیعی مربوط می شود ولی آزادی نیست. با واژهها و الفاظ دارند بازی میکنند. این همان قدرت و همان اشباع غرایز است و نمی توانم آن را آزادی بنامم. این که کسی بگوید: من این را میخواهم و این را نمی خواهم و این را می توانم به معنای آزادی نیست. - همان - غرایز را اسمش را عشق گذاشته اند در حالی که بیچاره فلاسفه می گفتند عشق هدف جهان خلقت است این مفهوم شگفت انگیز بشری! آزادی هم به همین درد دچار شده است - « جعفری، در باره آزادی بیان: فایل صوتی -

بنابر این، آزادی در اسلام، ورود انسان به مرحله سوم است که به معنای گسیختن زنجیره های خود پرستی است که البته مرحله بسیار سختی است. آدمی با ورود خود به این مرحله، چون از خود گذشته است به خدا شبیه میشود و آزادی روحی بزرگی به دست میآورد و به مفهوم واقعی و وجود خود دست مییابد.

همچنانکه ملاحظه گردید علامه جعفری، در تبیین آزادی مورد نظر خود به تبیین سه واژه رهایی/ آزادی/ اختیار پرداخت و آزادی در جهان غرب را همان مرحله دوم دانست که به انتخابی شایسته نمیانجامد. تاملی دوباره در باره توضیحی که علامه از این سه واژه ارائه میدهد نشان میدهد که مراد او از »رهایی« همان آزادی منفی در ادبیات آیزا برلین است که آدمی را از یک رشته منع ها، زنجیرها و زورها آزاد میکند و در فارسی به »آزادی از« ترجمه شده است. در واقع کسی که خواهان رهایی از زندان است طالب رهایی است.

در مرحله دوم که انسان توانایی خود در انجام و یا ترک دو قطب مثبت و منفی کاری را اعمال میکند؛ مفهوم » آزادی مثبت« در ادبیات غرب شکل می گیرد که به »آزادی در« و »آزادی برای « ترجمه شده است که از آزادی منفی بالاتر، ارزش مندتر و سودمندتر است. به سخنی دیگر، تا آزادی منفی به آزادی مثبت نینجامد آدمی از آزادی خود هیچ بهره ای نمی برد. تا اینجا آزادی در همان مفهوم غربی اش جلو میرود اما علامه جعفری، تحقق آزادی مثبت را معطوف به کمال آدمی نمیداند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید