بخشی از مقاله
چکیده
پیکرنگاری روی پارچهها که از دوران گذشته تا اوایل صفوی در ایران به انحاء گوناگون رواج داشته و در زمان شاه عباس به اوج خود رسید، در مکتب نخست قاجار به شیوه صفویان ادامه یافت. نقش انسانی به صورت کالبدی رسمی یا غیررسمی روی پارچه نقش بسته و تأثیرات نقوش روی پارچه و سایر هنرها در شیوه اجرا و مضمون مشهود است.
تغییرات نقشپردازی در نوع چهرهپردازی - آرمانی و غیرآرمانی - و در شکل اندامی - ترسیم شکل کلی اندام بنا بر زیباشناسی زمانه و نوع لباس رایج عصر و ترکیب فیگور بسته به قراردادها - مشاهده میشود. نتایج گواه آن است که عوامل فرهنگی مؤثر شامل عوامل داخلی - دین و تأثیر نگارگری و ادبیات - و عوامل خارجی - حضور سیاحان، تأثیرات فلسفه غربی، تأثیر هنرمندان دیگر کشورها و حمایتهای درباری - است. روش تحقیق، توصیفی تحلیلی است و بنابر اسناد معتبر تاریخی به ارزیابی و تطبیق دادهها پرداخته شده است. روش گردآوری اطلاعات، اسنادی - مکتوب و تصویری در موزهها - است.
اهداف پژوهش:
· تبیین کیفی تغییرات نقشمایههای انسانی در پارچههای دوران مذکور.
· تأثیر عوامل فرهنگی بر چگونگی این تغییر نقشمایه انسانی در این دوره.
سؤالات پژوهش:
· تغییرات شاخص نقشمایههای انسانی در پارچههای صفوی و قاجار چیست؟
· عوامل فرهنگی مؤثر بر ایجاد این تغییرات کدام است؟
مقدمه
در دوره اول صفوی - 995-907/1501-1568 - شاه اسماعیل اول، طهماسب اول، اسماعیل دوم و محمد خدابنده و در دوره دوم : - 1148-995/1735 -1586 - شاه عباس اول، صفی، عباس دوم، سلیمان - صفی دوم - ، سلطان حسین، طهماسب دوم و عباس سوم، 124 پارچه با نقشمایه انسانی و 15 پارچه از دوره اول - مکتب نخست - قاجار - 1264-1210/1795-1847 - متعلق به حکمرانی آغامحمدخان، فتحعلیشاه و محمدشاه یافت شده است.
در این پژوهش با درک تغییرات ایجاد شده در نقشمایههای انسانی پارچههای عصر صفوی و قاجار، کیفیت آنها بر اساس شرایط موجود در جامعه و دلایل فرهنگی مؤثر بر تغییرات آن نقوش تبیین میشود. نقوش انسانی در پارچههای این دوران بیانگر ارتباط شیوههای هنری نگارگری و طراحی پارچه است. وجود عناصر تزئینی در کنار تکرار پیکرهها به جهت عدم ایجاد فضای یکنواخت است. کاربرد انسانها با حالات نمایشی و ابعاد بزرگ و چهرهپردازی آرمانی و غیرآرمانی در این دوران بارز است.
نقوش انسانی با مضامین رزمی، بزمی، روایات عاشقانه، اصناف، تکنگارهها، مذهبی و درباری متداول است. کیفیت تغییرات نقوش در چهرهپردازیها، نوع نمایش لباس و شکل کلی اندام مطابق شاخصهای دوران مذکور است. عوامل متعددی مانند عوامل حکومتی و سیاسی، تجاری و اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی سبب بروز تغییرات نقشمایههای مذکور شده که در اینجاصرفاً به نقش عوامل فرهنگی در ایجاد تغییرات پرداخته میشود. تأثیرات فرهنگی داخلی - دین، حضور سیاحان خارجی، نقش کارگاههای درباری، اهمیت سایر هنرهای داخلی - و خارجی - تأثیر هنرمندان اروپایی و چینی، نقش تغییرات فلسفه غربی - بر بینش هنرمندان مؤثر بوده است.
در پژوهش حاضر علاوه بر توصیف رویدادهای تاریخی، به تحلیل عوامل مؤثر بر تحولات نقوش انسانی پرداخته شده است. روش گردآوری اطلاعات، کتابخانهای و اسنادی است. منابع دست اول، اسناد و مدارک، سیاحتنامهها، تحولات تاریخی شهرهای مهم و منابعی که محققان داخلی و خارجی در گذشته و حال گردآوری نمودهاند، بررسی و بر اساس اهداف پژوهش، اطلاعات مورد نیاز استخراج میشود.
پیشینه مطالعاتی
فقدان مطالعات نظری درباره نقوش رایج بر پارچهبافی ایران سبب شده که تحقیق نظاممند درباره آن امری دشوار گردد. بر اساس مطالعات نگارندگان و جستجو در منابع فارسی و لاتین اثر قابل توجهی در خصوص نقشمایههای پارچه به خصوص نقوش انسانی و عوامل تأثیرگذار بر آن صورت نگرفته است. به طورکل مطالبی که در خصوص پارچهبافی نگاشته شده عموماً بخش کوچکی از هنر اسلامی است و بیشتر به معرفی و شرح کلی پارچهبافی پرداختهاند:
کتاب تاریخ صنایع ایران بعد از اسلام، زکی محمدحسن - 1363 - به هنرهای ایرانی در ادوار گوناگون پرداخته و تنها ویژگیهای بارز هر گروه بیان شده است. منسوجات اسلامی، پاتریشیا بیکر - 1385 - به صنعت پارچهبافی اسلامی و هنر ایران اشاره دارد. نگاهی بر پارچهبافی اسلامی، زهره روحفر - 1388 - و تاریخچه و نساجی در ایران، فریده طالبپور - 1386 - مطالبی از پارچهبافی قرون اولیه و دوران اسلامی تا پایان قاجار است و به شرح انواع پارچههای بافته شده در مراکز بافندگی پرداختهاند.
مضامین پارچهها با نقشمایه انسانی در عصر صفوی و مکتب نخست قاجار
ابریشمینهها از قرن پنجم میلادی شاخصه هنر ایرانی بود. اشاعهابریشم صرفاً به دلیل کیفیت آن در تجارت بینالمللی نبود؛ بلکه به جهت پیکرنگاری روی آن بود - Suriano,1996 - و فرهنگ ساسانی مؤثرترین عامل انتقال پیکرنگاری منقوش بر سایر ادوار بود. به طور قطع این شیوه در طراحی سنتی پارچه از گذشته تا دوره سلجوقی با وجود تغییراتی اندک تداوم داشته و تا اوایل صفوی ادامه پیدا کرده است. پس از چندین دهه این نقش نه به عنوان شیوهای رایج، بلکه به صورت پراکنده استفاده شد.
دوره اوج استفاده از نقوش انسانی را در زمان شاهعباس میدانند. نقش انسان در کالبدهای متفاوت به صورت رسمی و غیررسمی چون شاه، نجیبزاده و انسان عوام - ماهیگیر، آشپز، خادم و غیره - روی پارچههای صفوی نقش بسته شده است. این نقوش میتواند بیانگر ارتباط شیوه هنری نگارگران و طراحان پارچه باشد. استفاده از نقش انسان در پارچه نیاز به سلیقه و مهارت خاصی دارد، چون اگر به صورت یکنواخت و تکراری از آن استفاده شود تا حدی خستهکننده به نظر میرسد. لذا هنرمندان نقش انسان را همواره با نقوش تزیینی دیگر مانند گیاهان و طرحهای انتزاعی و گاه برای روایت داستانی میساختند
جهت کم کردن ریتم منظم نقوش انسانی، سعی میشد از روشهایی مانند پوشاندن بدن انسان با گل و گیاه، کاربرد آن در ردیفهای افقی و عمودی و ترکیب آن با نقوش تزیینی و گیاهی در ردیفهای افقی یک در میان به دور از هم و
تصویر-1 سوزندوزی ابریشم بر پارچه نخی، موزه هنرهای صناعی بوداپست
برعکس کمک گیرند. همچنین در مواردی با استفاده از نقش منظره و دورنما، تکرار نقش و برعکس کردن و تغییر رنگ این ضعف را به حداقل میرساندند
نحوه قرارگیری نقوش انسانی در زمان قاجار بیشتر جنبه نمایشی داشت. انسانهای باوقار و ایستا و با ابعاد بزرگ که تنها در داخل محراب ایستادهاند و اغلب کاربرد پرده و تزئین در چادرها را داشتند. در اطراف محراب نقوش گل و بته جقه و در نمونه هایی در گوشه کار تصویر انسان سوزندوزی شده است. تکنیک رایج در این نوع نقوش معرق پارچه است.
مجموع نقوش انسانی در پارچههای صفوی و مکتب نخست قاجار را میتوان نسبت به مضمون بکارگیری نقش انسانی به هفت دسته تقسیم کرد:
-1 مجالس رزم و شکار: شامل به تصویر کشیدن انسان در مبارزه با اژدها، شیر، شکارآهو، نقش کردن قوشچیان ایستاده، سوارکار و میرشکارباشی.
-2 مجالس بزم: مجالس تصویر شده با حضور خوانندگان، نوازندگان، رقاصان، خادمان شرابریز،صراحی بهدستان، انسانهای لمیده در باغ و طبق بهدستان.
-3 روایات داستانی: از نقوش رایج تصویرکردن داستانهای عاشقانه است که به صورت شعر در میان مردم رواج داشته مانند لیلی و مجنون، خسرو شیرین و یوسف و زلیخا.
-4 اصناف: انسانها در حال انجام مشاغلی چون سرآشپز، ماهیگیر، قایقسوار و سرباز تصویر شدهاند
-5 تک نگارههای انسانی: مجموعه نقوشی که به صورت انسان تنها در ابعاد بزرگ در محراب و کوچک و پراکنده در سطح پارچه ترسیم شدهاند
با گذشت زمان نقوش گیاهی کوچکتر شده و از ابعاد واقعی خود نسبت به نقوش انسانی گذرکردند تصویر-2 مرد صفوی و به شکل دیگری درآمد. طوری که در اواخر صفوی نقش انسان نسبت به نقوش دیگر فاقد بار معنایی شد.
-6 قدیسین و فرشتگان: حضور فرشتگان در اکثر مراسم بزم در هنر صفوی دیده میشود.
پارچهبافی نیز مستثنا از این موضوع نیست. فرشتگان در حضور شخصی در حال آوردن پیشکشهای متفاوت هستند. پس از 10/16 نقش فرشته دیده نمیشود. تصاویر بدست آمده از فرشتگان تحت تأثیر هنر چین استحضور. مبلّغان مذهبی در اروپا، همچنین حضور سیاحان و سفیران در جلفا، و رواج نگارگریهای تکبرگی باعث اشاعه مفاهیم مذهبی مسیحی و همچنین تولید پارچه با نقش انسانی با حضور قدیسین، مریم مقدس و عیسی شد. این نوع پارچهها مورد توجه اروپاییان و ایرانیان قرار گرفت و به عنوان هدیه به دربار اروپاییان فرستاده میشد. این پارچهها به صورت پوشش پدران روحانی و به عنوان تزئینات دیوار نیز کاربرد داشت.
-7 شاهزادگان قجری: نقوش انسانی در دوره قاجار جهت پردههای تزئینی و به جنبه تبلیغات سیاسی و تزئینات درون چادرهای شکار و جنگ بودند. این پارچهها کاربرد پوششی نداشته و بیشتر ادامهدهنده روند صفویان بود. نقوش انسانی اغلب شاه و شاهزادگان زن و مرد بودند که با کمال تجمل و وقار رسم شده بودند.