بخشی از مقاله
چکیده
این مقاله با هدف تبیین اهمیت و ضرورت همگرایی در جهان اسلام و کشورهای اسلامی می باشد. شاید بتوان گفت هیچ موضوعی به اندازه همگرایی و همکاری کشورهای اسلامی در جهان امروز پراهمیت نباشد ، چیزی که بارها در متون اسلامی به آن تاکید شده است و از مسلمانان خواسته شده تا زمینه عملیاتی شدن آن را فراهم نمایند.البته همگرایی به معنای هم آمیزی اندیشه ها و ادغام دیدگاه ها و ذوب مذاهب گوناگون اسلامی در یکدیگر نیست، چرا که کسی نمی تواند زمام اندیشه و اعتقادات دیگری را به دست گیرد.
بلکه به معنی نزدیکی دیدگاه های متفاوت و وحدت بخشیدن به مواضع و اندیشه ها و رفتارها و شیوه هاست تا مسلمانان بتوانند در برابر تجاوز قدرت های دشمن در یک صف متحد قرار گیرند.در نوشتار حاضر نگارنده تلاش دارد به بررسی این موضوع و اهمیت آن در جهان امروز و همچنین شناسایی نگرانی ها و تهدید های مشترک کشورهای اسلامی و چگونگی مقابله با آنها بپردازد وهمچنین گوشه هایی از سخنان بنیان گذار جمهوری اسلامی، امام خمینی - ره - و رهبر معظم انقلاب و دیگر منادیان همگرایی در جهان اسلام را برای خوانندگان محترم به رشته تحریر درآورد.
نتایج مورد انتظار که برخی به دست آمد عبارتند از:
تعریف جامع و کاملی از همگرایی و واگرایی، شناسایی آسیب ها در دو بعد خارجی و داخلی ، راهکارهای رویارویی با چالش های موجود و چند نتیجه دیگر که طی مطالعه نوشتار به دست می آید.
مقدمه :
جهان اسلام مجموعه ای به هم پیوسته از کشورهای اسلامی است که با وجود تفاوت میان بخشهای مختلف آن مانند زبان ، نژاد و مذهب، در عنصری به نام آیین اسلام اشتراک دارند. همگرایی و وحدت امت اسلامی از مهمترین موضوعاتی است که علاوه بر ضرورت عقل و وجدان ، آیات قرآن،احادیث و سیره نبوی به آن تاکید فراوان می کند.
در طول تاریخ نیز شاخص عزت مسلمین انس و الفت بوده و هر زمان اختلاف ایجاد شده است ، اقتدار مسلمانان خدشه دارشده و دشمنان توانسته اند بر آنان نفوذ کنند. در عصر حاضر ضرورت این وحدت صد چندان شده ، زیرا وحدت امت اسلامی یعنی دردست داشتن بیش از 80 درصد مواهب طبیعی الهی در کره زمین، منابع سرشار و نیروی عظیم انسانی که در اختیار آنان قرار دارد.و اگر چنین جامعه ای شکل بگیرد دارای دژهای رفیعی خواهد بود که هیچ مستکبری نمی تواند در آن نفوذ کند.علاوه بر آن داشتن همگرایی، مسلمانان و دولتمردان کشورهای اسلامی را به پیش گرفتن سیاست های واحد در عرصه های سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی فرا می خواند و بهتر می تواند نقش خود را در نظام بین الملل ایفا کند. و به عزت و استقلال که در متون اسلامی که بارها به آن اشاره شده است برسند.
متاسفانه جهان اسلام هم از بعد خارجی و هم از بعد داخلی با مشکلات بسیاری روبه روست که رفع آنان جز در سایه همگرایی امکان پذیر نیست. اکنون که با موقعیت خطیر همگرایی کشورهای اسلامی آشنا شدیم، پرسش هایی در این زمینه مطرح می شود: مجموعه جهان اسلام و کشورهای اسلامی برای ایجاد همگرایی و رفع واگرایی چه گامهایی برداشته اند؟ و چه نقشی در نظام بین الملل ایفا کرده اند؟ در چه زمینه هایی همگرایی دارند و عوامل واگرایی بین این کشورها چیست؟در پاسخ به این پرسش باید گفت: متاسفانه با وجود منابع مادی و معنوی فراوان نه تنها کشورهای اسلامی گامی به سوی همگرایی به صورت عملی برنداشته اند ، بلکه با پررنگ کردن اختلافات قومی ومذهبی زمینه های تفرقه را فراهم کرده اند. در ابتدا قبل از شروع بحث لازم است به اختصار به بررسی مفهوم واگرایی و همگرایی بپردازیم
همگرایی
این مفهوم معادل واژه انگلیسی « integration»است.اگر بخواهیم تعریف جامعی از همگرایی ارائه کنیم ، باید بگوییم همگرایی عبارت است از: » اشتراک نظر و همکاری کشورهای مختلف یک منطقه که منافع مشترک دارند، برای دست یافتن به اهداف جمعی و جلوگیری از تهدیدات احتمالی در زمینه های مختلف « - ابوالفضلی ،1385 ،ص . - 12 همگرایی زمینه اشتراک نظر و وحدت را در کشورها در زمینه های مختلف به وجود می آورد. البته بعضی ها معتقدند وحدت با همگرایی معادل یکدیگرند.نکته ای که در این زمینه حائز اهمیت است این است که وحدت عقیده و وحدت سیاسی با هم متفاوتند و نمیتوان این دو را به طور کامل بر هم منطبق کرد.هرچند با درنظر گرفتن اینکه نتیجه یکسانی دارند، میتوان آن ها را به جای هم به کار برد و راهکاری لازم برای کشورهای اسلامی دانست.
واگرایی
- centrifugal forces - عواملی که مردم یک کشور را براساس تفاوت های فرهنگی از یکدیگر جدا می سازد و همبستگی ملی و یکپارچگی سرزمینی را مخدوش می کند.
جهان اسالم
جهان اسلام ، مجموعه ای بزرگ از کشورهای اسلامی در سراسر جهان است. در تعریف کشورهای اسلامی برخی محققان بر این باورند هرگاه تعداد مسلمانان یک سرزمین به بالای 50 درصد جمعیت آن کشور برسند ،آن کشور را میتوان اسلامی نامید. برخی دیگر بر دین اسلام تاکید نموده اند و ملاک اسلامی بودن یا نبودن کشوری را حاکمیت دین اسلام در آن کشور دانسته اند