بخشی از مقاله

چکیده

در سال های اخیر، خدمت سربازی -هم از نظر اجتماعی و هم از نظر امنیتی و دفاعی- موضوع مهمی در سطح جامعه و نهادهای حکومتی بوده است. از سویی با توجه به تهدیدات امنیتی، وجود نیروهای نظامی آماده، ضروری است و از سوی دیگر، شرایط اجتماعی و اقتصادی ایجاب می کند که جوانان به دنبال حضور سریع تر در جامعه باشند و تمایل کمتری به سربازی نشان دهند.

نویسنده در جستوجوی علت تمایلِکمِ سربازان به خدمت وظیفه -که با نام اساسی تر کاهش وفاداری ملی از آن تعبیر می کند- مشاهدات خود و نظر عده ای از سربازان را در نوشته زیر در قالبی نظاممند ارائه کرده و ازآنجاکه تأمین اقتدار ملی، امنیت پایدار، تقویت بنیه دفاعی بازدارنده و حتی افزایش سرمایه اجتماعی از اهداف مذکور در اسناد افق و تدابیر الگوی پایه پیشرفت است سعی کرده است پیشنهادهایی را برای دستیابی آسانتر به این اهداف بیان کند.

مقدمه و بیان مسئله

در سال های اخیر، خدمت سربازی -هم از نظر اجتماعی و هم از نظر امنیتی و دفاعی- موضوع مهمی در سطح جامعه و نهادهای حکومتی بوده است. از سویی با توجه به تهدیدات امنیتی، وجود نیروهای نظامی آماده، ضروری است و از سوی دیگر، شرایط اجتماعی و اقتصادی ایجاب میکند که جوانان به دنبال حضور سریعتر در جامعه باشند و تمایل کمتری به سربازی نشان دهند.

ازآنجاکه یکی از اهداف کشور از تقنین خدمت نظام وظیفه، و نیز یکی اهداف افق و تدابیر الگوی پایه اسلامی-ایرانی پیشرفت، »حفظ قدرت کامل برای دفاع بازدارنده از عزت، حاکمیت ملی و استقلال، حفظ امنیت و تمامیت ارضی« و به عبارت دیگر، تأمین اقتدار ملی و امنیت پایدار است به نظر میرسد سربازی فعلی به منزله مسئلهای اجتماعی، آسیبهایی دارد که باید در بافت مدیریت کلان اجتماعی به آنها توجه شود. مسئله اجتماعی، وضعیتی است که به نظر تعدادی از افراد جامعه، مایه سختی تلقی می شود و شامل موقعیت عینی و یا تفسیر ذهنی از وضعیت اجتماعی است. به عبارت صحیح تر می توان با بررسی این پدیده اجتماعی از دید سربازان به شناخت ادراک آنان از مسائل ذیربط پرداخت و با تلاش برای رفع این مسائل در مسیر افزایش اقتدار ملی و امنیت پایدار، گام برداشت.

نویسنده در دوران خدمت سربازی با واقعیت های اجتماعی ای روبه رو شد که سؤالاتی را در ذهن وی برانگیخت. او به عینه می دید که سرباز -که باید زینت کشور باشد- ارزش کمی برای قوای نظامی دارد و این دید باعث میشد که عِرق به میهن در نگاه سربازان، تقلیل یابد. سؤالاتی ذهن او را مشغول کرده بود: چرا وفاداری افرادی که به خدمت سربازی اعزام می شوند به میهن کاهش می یابد؟

چرا نگاه افرادی که دوره ای اجباری را در قوای نظامی -به هدف آمادگی برای دفاع از میهن- میگذرانند نسبت به ساختار نظام تا حدودی منفی می شود؟ چرا دوره سربازی، منتقدآفرین است و چرا اگر کسی نسبت به سیاستهای نظام، منتقد است پس از طی دوران سربازی، انتقادات او، تشدید یا حتی -به نسبت- به معارض تبدیل می شود؟ چرا کسانی که حاضرند با تمام مشکلات موجود در کشور بمانند و به زندگی خود ادامه دهند پس از دوره سربازی خواهندمی بِکَنند و از این مملکت بروند؟

تلاش برای یافتن پاسخ سؤالات فوق منجر به واکاوی سیاست های فعلی خدمت نظام وظیفه شد؛ و ازآنجاکه نویسنده با تحصیلات تکمیلی، پا به درون قوای نظامی گذاشته بود، طی نوشتار حاضر، سعی کرده است به فرایندی که طی آن، وفاداری ملی در سربازان دارای تحصیلات تکمیلی میکاهد بپردازد. ایده کلی نویسنده را در نمودار زیر میتوان نشان داد:

حلقه الف:

-1 تعریف سنتی از قدرت: به نظر نویسنده، مهمترین عامل مشکلاتِ دوره خدمت نظام وظیفه برای سربازان - من جمله سربازان دارای تحصیلات تکمیلی - ، وجود تعریف سنتی از قدرت در ذهن سیاستگذاران و مسئولان است. در این تعریف -اگرچه بعضی جنبههای آن تا حدودی صحیح است- آمار و ارقام نیروهای نظامی -هرچند بخش اعظم آنها را سربازانی با مهارت های پیشپاافتاده تشکیل دهد-عامل اقتدار است.

به عبارت دیگر، کشورها بامارآ و ارقام نیروهای نظامیِخود، قدرت دفاعی یا تهاجمیِ خود را به رخ کشورهای دیگر می کشند؛ حتی اگر بخش اعظم این آمار و ارقام، توان چندانی در دفاع از کشور خود نداشته باشند.در این تعریف، صِرف وجود سرباز، اقتدارآفرین است. در این نگاه، زمانی کشوری اشغال شده تلقی می شود که نیروهای پیاده مهاجم، وارد خاک آن کشور شوند و آن را تسخیر کنند. در این تعریف، سرباز -حتی در ضعیفترین حالت آن- عامل اقتدار است.این طرز تلقی از قدرت و سرباز، نتایجی در بر دارد که در حلقههای بعد بدانها اشاره میکنیم.

-2 وابستگی مستقیم قوای نظامی به حکومت:

در اغلب حکومت های دنیا، ماهیت قوای نظامی، حفظ تمامیت ارضی، دفاع از کشور و مردم در برابر دشمن و مهمتر از آنها، حفظ اصل نظام حاکم است. علاوه بر این، وابستگی این نیروها به بالاترین مقام حکومت ها، کارکرد این قوا را به شمشیر دولبهای بدل میکند که در صورت اجرای درست، موجب تقویت بنیانهای نظام و در صورت اجرای نادرست، تهدیدی برای آن خواهد بود. قوای نظامی جمهوری اسلامی ایرانی نیز فارغ از این فرایند نیست. سربازی که وارد قوای نظامی می شود آنها را نماینده و به عبارت بهتر و صحیح تر، دست نشانده نظام میداند و وقتی بالاترین مقامات قوای نظامی به دستور بالاترین مقام نظام و حکومت، عزل و نصب می شوند وابستگی آنها به حکومت، مشهودتر است. لذا سرباز، قوای نظامی را عامل حکومت میبیند و کارکرد قوای نظامی -مثبت یا منفی- در ذهن او به مثابه جهتگیری نظام سیاسی جای میگیرد. حال، اگر این نیروی نظامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باشد قوت تعمیم فوق بیشتر خواهد بود.

حلقه ب:

-1 ضعف نگاه کلاننگرِ برنامه ریز:

تعریف سنتی از قدرت باعث ایجاد نوعی نگاه روزمرگی در نیروهای نظامی نسبت به سرباز و سربازی شده است. نویسنده از مشاهده سیاست های عملیاتی، در کنار استماع قول و خاطرات سربازانی که سالها پیش دوره اجباری را گذرانده اند فقدان نگاه کلاننگرِ برنامه ریز را استنباط می کند. عدم ارتقای برنامه ها و آموزش های دوره سربازی در طی سالیان مختلف، ضعف در برنامه ریزی مفید، آموزش های غیرضرور، اتلاف شدید وقت، کم توجهی به نیازهای سرباز و مجموعه عواملی که در ادامه بدان ها پرداخته میشود نشاندهنده ضعف این نگاه کلاننگرِ برنامهریز است.

-2 تلقی نیروی مفت از سرباز، و -3 سرباز، عامل هویت بخش: در قوای نظامی به جای اینکه سرباز را نیروی ارزشمندی بدانند که »زینت کشور است« بیشتر، آن را به منزله نیروی مفتی تلقی می کنند که کارهای خود را به او واگذار کنند. نظامیان - علی الخصوص در دوره خدمت سربازان در یگانهای نظامی-اغلبِ وظایف خود را به سربازان زیردست میسپارند تا اجرا کنند. در این فضا، هر چه سرباز، تحصیلکردهتر باشد یا دارای توان بیشتری در زمینه منظور باشد مطلوبیت بیشتری برای آنها دارد.

در این نگاه، سرباز،اصالتاًارزش چندانی ندارد چرا که اولاً با اکراه و اجبار آمده و ثانیاً پس از اتمام خدمت، همه آموزشها را فراموش میکند. سرباز، فردی است که برای اخذ کارت پایان خدمت - که بخش عظیمی از خدمات کشور، منوط به آن است - به پادگان آمده و باید صرفاً دوره ای دوساله را بگذراند؛ و اگر تابع فرمان های مافوق نباشد عواقب ناگواری برایش خواهد داشت؛ لذا باید حسب دستور، کارهای مختلف را -بدون مابإزای مناسب- اجرا کند.

علاوه بر این، نگاه جمع زیادی از سربازان و خدمت کردگان این است که صفت بارزه قوای نظامی، صدور دستور و اطاعت است و وقتی این صفت بارزه نباشد قوای نظامی، طبلی توخالی است. پس باید عدهای باشند تا فرماندهان، فرمان دهند و آنها اطاعت کنند؛ لذا قوام فرماندهی و فرمان بری در قوای نظامی، وجود سرباز است. به عبارت دیگر،صِرف وجود سرباز، به قوای نظامی، هویت میبخشد؛ و به عبارت ساده، اگر اینها نباشند آنها بیکار میشوند!

-4 عدم تعریف جنگ نرم: سان تزو در کتاب هنر جنگ میگوید: »میشود جنگید اما مهمترین کار این است که شما در یک نبردِ بدون جنگ، پیروزی را به دست آورید«؛ علاوه بر این، محدودیتهای قدرت نظامی و تغییر اساسی تهدیدات نسبت به گذشته که به واسطه فناوری رخ داده، ذهن بشر را به سمت استفاده از قدرت دیگری سوق داده است. ادوایت آیزنهاور در سال 1940 پیرامون اهمیت افکار عمومی میگوید: » افکار عمومی است که در جنگ پیروز میشود.«

در زمانی که رسانه های بیگانه، اذهان مخاطبان خود را با مفاهیم دلخواه خود پر میکنند و بدون تهاجم فیزیکی، قلبهای مخاطبان را با تیرهای خود، هدف قرار می دهند و برای خود در آن سوی مرزها، سرباز می آفرینند بی توجهی به جنگ نرم در دوره سربازی، آسیبهای زیادی در بر دارد.

اگر بپذیریم که سیاست امروز استکبار در رویارویی با جمهوری اسلامی ایرانی، بیش از جنگ سخت، جنگ نرم و تهاجم عقیدتی-فرهنگی است سیاستگذاران قوای نظامی باید به سربازان به چشم افسران جنگ نرمی نگاه کنند که نه تنها منفعل نیستند بلکه با برنامههایی میتوانند به سفیر و پیامبر اهداف والای نظام جمهوری اسلامی بدل شوند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید