بخشی از مقاله

چکیده

در عصر حاضر فرهنگ از مهمترین متغیرهای تأثیرگذار در سیاست خارجی کشورها در سطح روابط بینالملل میباشد زیرا فرهنگ در درون خود دارای هنجارها، ارزشها و باورهایی است که مبنای هویت یک جامعه را میسازد. بنابراین سیاست خارجی هر کشور در سطح بینالملل نوعی عمل هویتیابی و هویتسازی است که از عرصهی فرهنگی آن جامعه نشئت میگیرد.

اسلام بهعنوان دین توحیدی و جهانی، برای پیشبرد اهداف خود که همانا گسترش اسلام در پهنه گیتی است همواره در سیاست خارجی خود به عناصر فرهنگ توجه خاصی نموده است. لذا در این زمینه کارهای علمی نیز صورت گرفته اند اما این نوشتار با روش اسنادی بدنبال واکاوی تأثیر فرهنگ اسلامی بر سیاست خارجی دولت اسلامی است. یافتههای این تحقیق نشان میدهد که فرهنگ اسلامی به دلیل تفاوت با سایر فرهنگها در مبانی، ویژگیها، اصول و کارکردها در نتیجه کارکرد متفاوتی در شبکه بروندادهای نظری و رفتاری سیاست خارجی خود بر جای خواهد گذاشت.

مقدمه

در عرصهی بینالمللی، مسائل سیاسی، اقتصادی و امنیتی سه حوزه مهم سنتی، بنیادین و کلاسیک هستند که سیاست خارجی کشورها در آن اعمال میشود. اما به باور بسیاری از اندیشمندان و صاحبنظران، در عرصهی بینالمللی بهطور عام و بعد از پایان جنگ سرد بهطور خاص، فرهنگ و مؤلفههای آن رکن چهارم سیاست خارجی را تشکیل میدهد که در بسیاری از مواقع لایههای زیرین سه حوزهی دیگر نیز از آن منبعث میشود.

در واقع کامیابی و موفقیت در سیاست خارجی بهطور عام، در حوزهی تغییر چهره و تصویر یک کشور در جوامع دیگر بهطور خاص، در گرو استفاده درست از سازوکارها و ابزارهای فرهنگی در چارچوب دیپلماسی فرهنگی قابل تغییر و اصلاح میباشد؛ زیرا تنها با ابزارهایی از جنس فرهنگ میتوان در عمق باورها و اعتقادات ملتها رسوخ کرد و ائتلافها و اتحادهایی پایدار را در نظام بینالملل بنیان نهاد. بدین لحاظ جا دارد که جایگاه دیپلماسی فرهنگی و تأثیر آن در سیاست خارجی مورد بررسی قرار گیرد.

دانشمندان این رشته تلاش دارند با رویکردی علمی و مطالعات روشمند، رفتار سیاست خارجی کشورها را در عرصهی بینالمللی تحلیل و تبیین نمایند. ضرورت و اهمیت توجه به این مبحث ازآنروست که مهمترین وظیفه و کارکرد سیاست خارجی هر کشور تأمین منافع ملی، ایجاد امنیت برای آن واحد سیاسی است. امری که حصول آنها موجب اعتلای یک جامعه و شکست آن موجب افول و حتی سقوط آن کشور میگردد.

بدینجهت میتوان گفت سیاست خارجی مقولهای بسیار مهم، حیاتی در سرنوشت کشورها است و شایسته توجه علمی و مطالعات روشمند برای فهم موضوعات آن میباشد. اسلام به عنوان مکتبی مشتمل بر آموزههای فرا زمانی و فرا مکانی که همواره تحولزا و منشأ حرکتهای مختلف اجتماعی، سیاسی در جهان بوده است، به مبحث سیاست خارجی بهعنوان موضوعی مهم، اساسی توجه داشته است. در دولت اسلامی این مهم از همان بدو تأسیس دولت نبوی مورد توجه کارگذاران بوده است اما پیشینه این بحث در دوره مدرن پس از جنگ سرد میباشد.

مفهوم فرهنگ اسلامی

تعاریف مختلفی از واژه فرهنگ وجود دارد که جامعترین آن از ادوارد تایلر است. وی در این باره مینویسد: فرهنگ، مجموعه پیچیدهای از: معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنتها و تمام عادتها، رفتارها، ضابطههای است که فرد بهعنوان عضو جامعه از جامعه خود فرا میگیرد و در قبال آن تعهداتی بر عهده دارد.

با توجه به عناصر کانونی این تعریف فرهنگ: آمیزهای از ساخت سیاسی، اجتماعی، فکری و اخلاقی جامعه است که تأثیر متقابل بر یکدیگر دارند. این ساخت بهمرور زمان به وجود میآید و به این ترتیب جنبه تاریخی به خود میگیرد. فرهنگی که با این ساخت تحلیل گردد تعیینکننده الگوهای رفتار سیاسی فرد و نظام سیاسی است.

همراه با دیگر ابعاد ساخت  اجتماعی تأثیر عمیق و مؤثر بر فرایند و کیفیت تحول اجتماعی میگذارد. با این تعریف فرهنگ کارکردهای عمدهای در جامعه دارد که اساسیترین آن نظام بخشی به رفتارها و کردارهای افراد جامعه و تربیت آنها بر اساس الگوهای خاص خود و نیز شکل دادن به شخصیت آنها میباشد

زیرا فرهنگ یک کلیت منسجم و درهمتنیدهای است که دارای وجوه و لایههای مختلفی میباشد. از این جهت فرهنگ عظیم اسلامی بر بنیادهای فکری و معرفتی روشن و سازندهای استوار است که سرچشمه آن کلام خداوند و محل نزول آن قلب پیامبر - ص - میباشد بنابراین کتاب و سنّت مبنای تئوریک و عملی فرهنگ اسلامی است. به تعبیر دیگر مبنای فرهنگ اسلامی بر حیات معقول است همان حیاتی که از جامع مشترک دین الهی سیراب میشود، حقوق و اخلاق جهانی انسانی از ثمرات آن است از اینرو قرآن و سنت بهعنوان محتوای انعکاس یافته از باورهای توحیدی رفتار و سبک زندگی مسلمانان را شکل میدهد.

الف: مبانی فرهنگ اسلامی

هر فرهنگی در درون خود دارای مبانی و مبادی منحصر به خود میباشد. فرهنگ اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نبوده و از مبانی خاصی در چارچوب جهانبینی اسلامی برخوردار است که در این اینجا بهطور خلاصه تبیین خواهد شد.

.1    خداباوری
اصل خداباوری و اعتقاد به یگانگی خدا اساس همه ادیان آسمانی بهخصوص اسلام است. قرآن کریم، انسانها را به توحید دعوت میکند - نساء، - 48ٌ

از نگاه اسلام، توحید زیربنای همهچیز میباشد. در جامعه نبوی توحید بهعنوان مفصلبندی اصلی نظام سیاسی و محور همه روابط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی به شمار میرفت. فرهنگ و سبک زندگی پیامبر اکرم - ص - بر همین اساس سامان یافته بود. خدای سبحان در این باره خطاب به پیامبر میفرماید: »بگو نماز و تمام عبادات من و زندگی و مرگ من، همه برای خداوندی است که پروردگار جهان است - «انعام، - 162ٍ

فرهنگ اسلامی بر اساس ایمان به خدای یگانه استوار است و جهان را با همه خصوصیات و پدیدههایش تحت فرمان قانون »علت و معلول« و مشیت پروردگار میداند، مشیتی که همه موجودات را زیر بال رحمت خود گرفته و هیچگاه مانع از ارتباط و تأثیر علت در معلول نمیباشد. این اصل محوری پایه و بنیان اصلی سیاست خارجی دولت اسلامی را در سطح بینالمللی و منطقهای ترسیم مینماید و در جهتگیری آن مؤثر خواهد بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید