بخشی از مقاله
چکیده
حضور طبیعت و گیاه عامل موثر در سلامتی جسمی و روحی انسان است که با حذف آن، به حداقل رساندن مشکلات پیش روی انسان امروز دشوار خواهد بود .معمار برنامه ریز باید به مفهوم بیوفیلیا که باعث پیوستگی احساس مثبت انسان به موجودات زنده میشود توجه کرده و تلاش معمارانه خود را در جهت ارتقای کیفیت بخشی به زندگی انسان در فضاهای مسکونی نماید .این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی میباشد .هدف از این تحقیق دستیابی به یک فضای مطلوب معماری و ارایه راه کارها با بررسی عوامل کیفیت بخشی به زندگی انسان در فضای مسکونی است .
مقدمه
مسکن یکی از دغدغه های اصلی انسان در همه مراحل حیات بشری بوده است. از اینرو نیاز بشر به داشتن پناهگاه از دیدگاههای مختلف، نقطه شروع امر ساختمان سازی توسط بشر تلقی میگردد. نیاز به پناهگاه، نیاز مادی، معنوی و فطری است که در درون هر انسانی وجود دارد و این خود محرکی است برای ساختن. آسایش در مسکن بیشترین تاثیر را در روحیه فرد دارد چون هرکس در حدود دو سوم هر روزش را در این مکان سپری می کند
در دنیای امروز توسعه و ساخت و ساز از بزرگترین عوامل تغییر محیط زیست به شمار میرود که باعث از بین رفتن زمین های کشاورزی ، فرسایش خاک و آلوده شدن محیط زیست و به خطر افتادن سلامت و بهداشت جسم و روان مردم میشود. توسعه زیست بوم به عنوان توسعه ای در سطح منطقه ای و محلی، همراه با توانایی های بالقوه ناحیه ای و با تاکید بر بهره برداری از منابع و کاربرد فن آوری و سازماندهی به گونه ای که فضای سبز بتواند در رضایتمندی زیستی شهرها موثر باشد، مسئله ای غیرقابل انکار است.
عنوان "برنامه ریزی شهری مبتنی بر معماری بیوفیلیک" نوعی برنامه ریزی است که در راستای آن طبیعت سبز به درون شهر و محل زندگی کشانده می شود تا شهرنشینان ارتباط نزدیکی با عناصر طبیعت برقرار کنند. در حقیقت این نوع برنامه ریزی گامی بلند در جهت افزایش پایداری شهر می باشد و پاسخی منطقی در برابر مسایل و مشکلات بهوجود آمده در عصر صنعت و فناوری است. موضوع جدید درک این مطلب است که معماری بیوفیلیک برای محیط های مصنوع و انسان ساخت میتواند بهترین فرآیند برای طراحی ساختمانها باشد. حضور طبیعت و گیاه عامل موثر در سلامتی انسان است که اگر در شهر فراموش شود شادابی و طراوت و آرامش روانی انسان نیز حذف شده و شهرنشینها تبدیل به انسان هایی با رفتارهای غیر متعارف خواهند شد
مسکن و عوامل مؤثر بر مطلوبیت مسکن
مسکن اسم مکان است بر وزن مفعل به معنای محل آرامش و سکونت که از ماده سکن به معنی آرامش میآید و در اصطلاح به مکانی میگویند که انسان در آن زندگی میکند. مطلوبیت مسکن وابسته به محلی است که درآن افراد تمایل دارند سکنی گزینند و اوقات فراغت خود را در آن محل سپری نمایند. در واقع محل سالم برای کاهش فشارهای روانی منطقه ای و کاهش آلودگی منطقه و از بین بردن بسیاری از مشکلات برخاسته از ترافیک ایده نزدیکی به طبیعت را مطرح میکند که هر کدام از این ایده ها به روش خود سلامتی جامعه را تامین میکنند. [3]
عوامل موثر بر مطلوبیت مسکن شامل: -از نظر فرهنگی
این مسئله همینطور که اشاره شد یکی از مهمترین مسائل در طراحی خانههای مسکونی میباشد. خانهای که در تقسیم بندی فضایی آن عامل فرهنگی و نحوه زیست مردم رعایت نشده باشد به هیچ عنوان خانه مطلوبی برای ساکنان آن نیست. و چه بسا در اینگونه موارد ساکنین خانه بعد از مدتی مطابق میل خود تغییراتی در پلان داخلی خانه انجام دهند. روی همین اصل معمار بایدکاملاً روی فرهنگ و نحوه زیست و آداب و رسوم افراد شناخت پیدا کند و شناخت هر چه بیشتر آن باعث مطلوبیت خانه برای ساکنین خواهد بود. به عنوان مثال داشتن فضاهای مجزا برای جنسهای مختلف و سنین متفاوت، ایجاد عرصه های عمومی و خصوصی در خانه از عوامل ایجاد مطلوبیت در خانه میباشد.
-از نظر اقلیم هر مسکن برای زندگی نرمال باید از نظر شرایط زیستی مناسب باشد. توجه به وضع اقلیم یکی از موارد لازم در این مورد است. مطابقت با اقلیم محل و مقابله صحیح در مقابل عوامل جوی نامناسب محلی، در ایجاد شرایط مطلوب در خانه بسیار مؤثر است. ساخته شدن خانهها با فواصل معقول برای ایجاد کوران هوای بین ساختمانهای مسکونی با انتخاب سطح پنجره مناسب با وضع اقلیمی، میزان روشنایی و آفتابگیری کافی برای تک تک فضاهای خانه از مثالهایی است که در این باره میتوان توان زد.
-از نظر آسایش از عوامل بوجود آورنده آسایش می توان به این موارد اشاره نمود:
-بوجودآوردن فضاهای سبز -ایجاد فضاهای جداگانه و محفوظ بدون خطر برای بازی بچه ها.
-دور بودن از راهها و خیابانهای پر ترافیک، فرودگاه، کارخانه و هر منبع تولید سر و صدا و بوهای ناراحت کننده.
-کنترل سروصدا: طراحی ساختمان میتواند به نحوی باشد تا عملکردهای پر سروصدا را موجب میشود.
برآمدگی زمین، موانع پوشیده با مصالح بنایی و یا دیوارهای حجیم و غیر قابل نفوذ در مقابل اواج صدا بهترین محافظ را ایجاد میکند. طرح معماری میتواند طوری باشد که جهت دادن به امواج صوت ورود صدا را محدود نماید. این خاصیت میتواند با شکل دادن به دیوارها ، شیبها و تقاطع ساختمان ایجاد شود.
-از نظر امنیت :
احساس امنیت یک نیاز غریزی در انسان است که درآن نیاز به کنترل محیط انسان بوجود میآورد که یکی از اهداف طراحی را تشکیل میدهد. کنترل محیط به دو صورت فیزیکی بصورت نرده، حصار، قفل و نور و زنگ خطر و کنترلهای انسانی بصورت نگهبانی و افراد ساکن محلی و نظایر میباشد.
-از نظر زیبایی :
معمار با ایجاد یک ترکیب زیبا و دلپسند و ساده با توجه به فرهنگ و سلیقه مردم نه با استفاده از سبکهای شخصی و طراحی یک محیط طبیعی و ازاد در رابطه با حفظ محیط طبیعی زمین و ایجاد فضای سبز مناسب با اقلیم محل مییتواند به مطلوبیت مسکن از نظر زیبایی بیافزاید.
-از نظر تکنولوژی :
منطبق بودن خانه مسکونی با تکنولوژی روز نیز یکی از عوامل مطلوبیت است به عنوان مثال یک آشپزخانه مجهز با وسایل تهویه خوب و وسایل برقی کارآمد تأسیسات سرمایش و گرمایش مناسب تأثیر زیادی در مطلوبیت خانه خواهد داشت.
-از نقطه نظر روانی :
افراد برحسب خواسته شخصی که از طرز تفکر و آداب و رسوم زندگی نشأت میگیرد و به انتخابهای خاص از قبیل انتخاب رنگ و طرز تزیین و انتخاب فضای زندگی میپردازند، انتخاب فضاهای زندگی چه از نطر عملکردی و چه از نظر زیبایی همگی ریشه در فرهنگ و روان و اندیشه مردم دارد که رعایت آنها ایجاد مطلوبیت از لحاظ روانی خواهد نمود
معرفی بیوفیلیا:
ویلسون برای اولین بار مفهوم را به صورت وابستگی احساسی درونی انسان ها با ارگانسیم های زنده دیگر توصیف می کند. درونی بدین معنی است که ارثی بوده و از اینرو بخشی از انسان است. فرضیه ای که در مورد وابستگی وجود دارد این است که واکنش هایی در شرایط انسانی و سلامتی منجر شده که آنرا به صورت احساسی بیان می کند. گرانت هیلبراند پرفسور تاریخچه معماری در دانشگاه واشینگتون اولین کسی بود که مفهوم بیوفیلا را در محیط به کار برد.
هیلبراند با استفاده از نظریه ی سیر تکاملی استدلال می کند که در فضای انسان اندیشه ورز، دوره ای وجود داشته است که انسان سکونتگاهایی را برای خود ایجاد کرده که ناخودآگاه دارای هویت بیوفیلیک بوده که با گذشت زمان و گسستن انسان از طبیعت این هویت از دست رفته است. بنابراین امروز بر اساس محیط های مختلف زندگی مان باید هماهنگی های نزدیکی را با طبیعت بیابیم، مشخصاتی که آنها را دوست داریم که می تواند ادامه حیات را بهبود بخشد.
راجر اس اولریش بیوفیلا و چشم اندازهای طبیعی را بدین صورت خلاصه می کند: گمان زده می شود که واکنش های چشم اندازهای طبیعی ممکن است مبنای ژنتیک داشته باشد که این چنین واکنش هایی در طی سیر تکاملی اهمیت دارند. به عبارت دیگر، در صورتی که بیوفیلا به صورت عمومی ارائه شود بخاطر این است که زمینه های آن در انسان های اولیه برای واکنش های بیوفیلیک برای برخی عناصر طبیعی و محیط هایی است که برای ادامه حیات نسبت داده شده است.
حتی قبل از ویلسون بیوفیلا در 1984 منتشر شده، جغرافیدان بریتانیایی جی اپلتون این فرضیه را با طراحی چشم انداز با بیان کردن اینکه عناصر اینده نگری - دیدگاه گسترده - و پناهگاه - محافظت از خطر - که اجدادمان را برای ادامه حیات قادر ساخته که امروزه در چشم اندازهای مهمی یافت می شود.
جودیت هیرواگن و پرفسور گوردون اوریان در مورد بیوفیلا مطالعات جالب توجهی را ا نجام داده اند. مردم را در فرهنگ ها و مکان های مختلفی در سراسر دنیا ارزیابی کرده اند در صورتی که تصاویر و چشم اندازهای مختلف را تماشا می کنند. آنچه که آنها و دیگران متوجه شده اند این است که مردم چشم اندازهایی را ترجیح می دهند که درختان با تاج های پوشش گیاهی، آب، ارتفاعات، گل ها، نشانگر های از مردم دیگر یا مسکونی هستند. عناصری که غذا، پناهگاه و مکان ها را برای کشف نشان می دهد