بخشی از مقاله
چکیده
تاب تاریخ بیهقی و تاریخ جهانگشای جوینی از آثار بسیار ارزشمند زبان فارسی است که هر دو به تاریخ دورههای خاص میپردازد. هر کتاب ویژگیهای خاص خود را دارد اما گاه این دو کتاب را به یکدیگر نزدیک و گاه از یکدیگر دور میسازد. آداب و رسوم، فرهنگ عامه و ادبیات فارسی، از مواردی است که در این دو کتاب قابل قیاس میباشد. اما گاه به دلیل شیوهی نگارش، مشابهت نگرشهای رفتاری و زبان کاربردی علیرغم فاصلهی زمانی و تعارضهای سیاسی و اجتماعی بسیار به هم نزدیک میباشد.
علت این تشابه را باید در بطن جامعه جستجو کرد. ضرب المثلها از زبان و عمق جامعه برمیآیند و با مردم هر دوره از زمان، پیوندی ناگسستنی دارند. بسامد کاربرد ضرب المثلهای فارسی در این دو کتاب بسیار متفاوت و قابل تأمل است. مناسب بودن کاربرد و جایگاه امثال فارسی، شیوهی تلفیق و شواهد زبانی در هر کدام از این دو کتاب، سبکی ویژه دارد. در این پژوهش تلاش میشود که جایگاه فولکلوریک فارسی در قالب ضربالمثل در این دو کتاب تاریخی ادبی بررسی شود و سپس به شیوهی پردازش زبانی و ادبی ضربالمثلها و نیز بسامد فرهنگ عامه در این دو مجموعه پرداخته خواهد شد.
ضربالمثل، زبان فرهنگ عامه
ضربالمثل گونهای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آنها نهفته است. بسیاری از این داستان ها از یاد رفتهاند و پیشینهی برخی از امثال برای بسیاری از مردم روشن نیست؛ امثال و حکم نیز قبل از طبقهبندی علوم و قرنها پیش از ظهور فلاسفه، وجود داشته است. انسان اجتماعی، از تشخیص میان خوب و بد عاجز نبوده و بر اساس تجربه و برخورداری از اساطیر و داستانهای موجود، طبق نیاز و شرایط خود، به ساختن ضربالمثل و عبارات و اصطلاحات اخلاقی پرداختهاست. افکار سقراط در توسعه و رشد اخلاق نقش عمده دارد. وی اخلاق را مهمتر از سایر بخشهای علوم و به طور کلی فلسفهی نظری میداند.
شاگردان سقراط یعنی ارسطو و افلاطون دنبالهی بحث اخلاق را گرفته و به آن شکل علمی و فلسفی دادند. بر اساس متون تاریخی اولینبار ارسطو به جمعآوری امثال و حکم و تحقیق علمی آن اقدام نمود که متأسفانه رسالهی او بنام »امثال و حکم«، از بین رفتهاست. در یونان باستان فلاسفه، شعرا و نویسندگانی مانند: افلاطون، آپولونیوس، سوفکلس، هومر، آریستوفان، آیشیلس، اوریپیدسو دیگران با به کار بردن »امثال « در آثار خود، آن را به عنوان بخشی از ادبیات، همردیف امثال سایره قرار دادهاند.
نویسندگان و فﻻسفه رومی مانند: پلاتوسترِنس،، هوراس و سیسرو هم نوشتههای خود را مزین به امثال و حکم نموده ولی هیچکدام به جمعآوری یا تحقیق در پیرامون آن نپرداختهاند، ضمن اینکه اکثر مثلهای موجود در ادبیات رومی، متکی بر امثال و حکم یونانی است که بعدا اروپائیان به ترجمهی آنها اقدام نموده و به گنجینهی فرهنگ عامیانه خود غنای بیشتری دادند.
نویسندگان معاصر نیز با استفاده از ضربالمثل در آثار خود و تغییر آنها بر اساس ولریسم - بذله گوئی بر اساس امثال و حکم معروف - چهرهای طنزآمیز به ادبیات بخشیدهاند . نویسندگانی چون برتولت برشت، گونتر گراس، مارتین والزر، اریش کستنر، صادق هدایت، محمد علی جمالزاده، علیاکبر دهخدا، ایرج میرزاو عارف قزوینی و هنرمندان دیگر در ایران، ستارگان درخشان ادبیات و فرهنگ مردمی هستند که نامشان باقی مانده است. در مورد پیدایش و رواج امثال و اصطﻻحات مثلی هیچگونه اطلاعی در دست نیست.
جملاتی که به عنوان امثال و حکم شناخته شده و در تکلم عموم جاری است، ابتدا گفتار لحظهای و ترواش برقآسای اندیشهی انسان سخنگو بوده که به لحاظ مؤثر بودن، دقیق و دلنشین بودن آن در ذهن شنونده حک و سپس تکرار شده است. اولین گوینده یک عبارت مثلی به همان اندازه ناشناس است که گویندگان و نویسندگان اشعار فولکلوریک و اساطیر باستانی. بسیاری از امثال پیش از اینکه در آثار نویسندگان یا شعرا ظاهر شوند، مدتها در زبان و گویش عامیانه مردم رایج و سایر بوده و همانند افسانههاو قصهها، سینه به سینه نقل شدهاند.
ضربالمثلهای تاریخ جهانگشای جوینی و تاریخ بیهقی
آثار ادبی بهترین عرصه برای ادبیات تعلیمی است و اغلب نویسندگان امثال و حکم را شیوهای مؤثر در جهت غنای حکمت و اخلاق در آثار خویش دانستهاند. این کاربرد به غنای لفظی و معنوی متن نیز افزوده و تسلط نویسنده را به علوم مختلف و جامعهی پیرامون خویش آشکار میسازد. تاریخ جهانگشای جوینی و تاریخ بیهقی نیز اگرچه نوشتهی مورخان میباشد اما از آن دست کتابهایی است که ساختار شیوای ادبی آن در کنار قدرت تاریخنویسی غیرقابل انکار است. امثال این کتابها یا ترجمه-ای از امثال عربی است به ویژه در تاریخ بیهقی و یا از مثلهای سائرو جاری در زبان است.
تاریخ جهانگشای جوینی کتابی است که درباره تاریخ مغول و خوارزمشاهیان و اسماعیلیان، که در سال 655 ه ق، توسط عطاملک جوینی به فارسی نوشته شده است. نویسنده، آن سالها در دربار ارغونو هولاکوو پسرانش، اباقاو تگودار، دارای منصب، و گواه بسیاری از رخدادهای آن دوره بوده و برخی پیشآمدهای گذشته را نیز از شاهدان و خاندان خود که از درباریان خوارزمشاهیان و مغولان بودهاند، شنیده است. تاریخ جهانگشا، تاریخ سیاسی محض نیست و نویسنده در کنار رویدادنگاری، اوضاع اقتصادی، اجتماعی، بافت شهرها و... را هم توصیف میکند.
تسلط جوینی به زبان عربی باعث شده است که اقتباس او از قرآن و اشعار و امثال و حکم عربی بیشتر باشد تا امثال و حکم فارسی، جایی که ابوالفضل بیهقی به دلیل سرهنویسی، اصرار بیشتری به اقتباس از امثال و حکم فارسی دارد. بیهقی در تاریخ خود حدود سیصد و هشتاد مورد و عطاملک جوینی حدود بیست مورد از امثال و حکم فارسی بهره برده است.
البته این تفاوت در حجم دو کتاب و نیز شگردهای زبانی و بیانی و همچنین شرایط مختلف اجتماعی و سیاسی دوران قابل هضم است. هر دو نویسنده تلاش دارند زبان فارسی را غنا بخشند اما شرایط اجتماعی و سیاسی دوران بیهقی برای این وظیفه مساعدتر است تا جوینی. بیهقی نوآوری بیشتری در بیان امثال و حکم فارسی و عربی دارد و جوینی به حفظ شکل اصلی سرمایههای زبانی و ادبی پایبند است. درج و تضمین امثال به تقلید از نثر عربی اوایل قرن ششم در نثر فارسی رونق گرفت.
نوآوری بیهقی بدین شکل است که مضمون ضربالمثلها را در بین سخنان خود و گاهی جملات خویش را نیز در قالب ضربالمثلها میگنجاند؛ در تاریخ بیهقی با مثلواره روبرو میشویم یا تشبیهی که بخشی از آن ضربالمثل است اما جوینی ضربالمثلها را به شکل کامل و بدون تغییر در لابلای سخنان خویش میآورد و میتوان گفت که در تاریخ جهانگشا امثال در تکمیل سخن نویسنده است و بدون قطع کردن متن، پس از آن، بیان میشود.
تاریخ جهانگشا:
یزک در رسید که بخارا را بگرفتند و در عقب خبر استخلاص سمرقند بشنید. در حال، چهار تکبیر بر ملک خواند و عروس پادشاهی را سه طلاق بقر گوشهی چادر بست که رجعت در آن صورت نمیبست.
و کسی که بدین موضع قماشی آورد، زیره است که به کرمان تحفه میآرد و آب، عمان را نوباوه.
گفت این شخص قدر و قیمت این نداند؛ چون زعفران به نزدیک درازگوش.
مپسند به کس آنچه به خود نپسندی427 /
تاریخ بیهقی:
با قضای آمده تفکر و تامل هیچ سود ندارد 883 بیرون این جهان ،جهان دیگر است.883 هر که زاد بمیرد 57 مشک و ستورگاه مرا توبه آورد 217 قوادی به از قاضی گری 496 دولت افتان و خیزان باید که پایدار باشد و دولتی که همواره می رود بر مراد بی هیچ کراهیت و به یک بار خداوندش بیفتد 989 بسیاری از امثال و حکم تاریخ جهانگشا و تاریخ بیهقی با موضوع بی اعتباری جهان و بی ارزشی روزگار است و به ویژه در تاریخ جهانگشا، متضرر بودن، مغلوب شدن و نیز گوشهنشینی و کنارهگیری از ملک نشانی از فراگیر بودن یأس و ناامیدی بر اثر تاراج و حملهی اعراب و ترک و مغول به ایران میباشد که حتی بر ذهن نویسنده نیز اثرگذار بوده است. تفاوت بیان این مسأله در شیوهی بیان جوینی و بیهقی است.
بیهقی نومیدی جامعه را در قالب جبر و تقدیر الهی میرسزد و جوینی آن را در شکستها، اتلاف عمر و بیهودهکاری پرورش میدهد:
تاریخ جهانگشا:
صد کاسه به نانی، چو عروسی بگذشت182 / - افسوس که عمر نابیوسی بگذشت/ وین عمرِ چو جان عزیز از سی بگذشت اکنون چه خوشی؟ وگر خوشی دست دهد/ صد کاسه به نانی، چو عروسی بگذشت -
خراب البصره - خواست که بعد خراب البصره پای از میان کار کشیده و دست به آغوش کنارهنشینی و انزوا فراکند... -
باد پیمودن110/
بر آب تکیه کردن110 /
بر آب نقش نگاریدن110 / - بر آب تکیه مکن ورنه بیهده چو حباب/ بر آب نقش نگاری و باد پیمایی -
چهار تکبیر بر ملک خواند147 / - یزک در رسید که بخارا را بگرفتند و در عقب خبر استخلاص سمرقند بشنید. در حال، چهار تکبیر بر ملک خواند و عروس پادشاهی را سه طلاق بقر گوشهی چادر بست که رجعت در آن صورت نمیبست. -
دیدار با قیامت افتادن232 / - ای روز جوانی که شبت خوش بادا/ دیدار من و تو با قیامت افتاد -
تاریخ بیهقی:
آنچه ایزد عزه ذکره تقدیر کرده است دیده آید 755
از شب آبستن چه زاید 961
بودنی بوده است 9