بخشی از مقاله

چکیده

استفاده از دیپلماسی عمومی جایگاهی مهم در سیاست خارجی دارد. این جایگاه به منظور پیشبرد منافع ملی در دو سطح بازی در داخل و خارج از کشور است. بازی که پوتنام از آن با نام "بازی دو سطحی"در مذاکرات بین المللی نام می برد. کاربست این دیپلماسی باعث مشروعیت و انعقاد قراردادها هم در خارج و هم در داخل می شود. بدینسان باید برای کاربرد آن از ابزارهای این دیپلماسی بهره برد. ادبیات ایران مشحون از بن مایه های صلح و عفو ودوستی و مدارا با دوستان و دشمنان است که کاربست آن باعث اعتماد سازی در مذاکرات می شود.

در پاسخ به سوال چگونگی کاربرد بنیان های فرهنگی صلح ایرانی در سیاست خارجی این پژوهش معتقد است ایران در این حوزه از پتانسیل های قوی برخوردار بوده که که کاربرد آن در فضای های دیپلماسی محمل کسب منافع ملی و پرآوزاه شدن هویت ملی و دینی شده است. در این پژوهش عملکرد سه وزیر امور خارجه بررسی می گردد تا چگونگی کاربست بنیان های فرهنگی برای تامین صلح و امنیت منطقه ای و بین المللی روشن شود.

وزرایی که در مسیر دیپلماسی ایرانی تلاش داشته اند در برهه هایی حساس از دیپلماسی عمومی به خوبی بهره ببرند. فروعی استاد مدرسه سیاست و حقوق بعنوان وزیر امور خارجه ایران در اواخر دوره قاجار و در پهلوی اول مصحح برخی از ادبیات کلاسیک ایران بوده است. علی اصغر حکمت وزیر شیرازی امور خارجه ایران در دهه سی و چهل سالها وزیر معارف و فرهنگ بود و از حافظ و سعدی بهره می برد.

محمد جواد ظریف وزیر خارجه فعلی و نماینده ایران در سارمان ملل دهه 1370 تا نیمه نخست دهه 1380 و در برجام از دیپلماسی عمومی بویژه در شبکه های مجازی بهره برد. یافته های پژوهش نشان می دهد وزرای خارجه موفق وزرایی بوده اند که از دیپلماسی عمومی و فرهنگی بخوبی بهره بردهاند و در این میان سعدی از جایگاهی مهم در دیپلماسی هر سه وزیر برخوردار بوده است. آنها بخاطر آشنایی خود با ادبیات کلاسیک و بهرهگیری از آموزشی دو دیسپلینی بخوبی صلح ایرانی را در جهان عرضه می داشتند.

مقدمه

سیاست خارجی ایران از همان ابتدا که فردوسی نقش فرستاده را معین می کند از بنیادهای فرهنگی خاصی برخوردار بوده است. عرفان و فتوت ایرانی در رفتار کارگزاران آن نیز به نوعی ندای صلح و همزیستی می داده است. اسطوره ها، داستانها، اشعار، نظم و نثر، مکتوبات و منشآت ایرانیان مشحون از صلح و دوستی و مدارا با خود و جهان پیرامون است. حتی در جنگ و برخورد با دشمن نیز مدارا و نجابت توصیه شده است. کارگزاران سیاسی ایران حتی آنجا که در داخل با صعوبت رفتار می نمودند در برخورد با خارجیان حداقل ژست فرهنگی ایرانی را رعایت می نمودند.

این صلح ایرانی بود که امکان اداره نیمی از جهان آنروز را به ایران می داد و این بنیادهای عفو و دوستی در فرهنگ و رفتار ایرانی بود که نمایندگان خارجی معاصر را به احترام و تکریم واداشته است. بنابراین نمایندگان ایرانی مسئول تنظیم روابط خارجی دیروز که فرستاده، رسول، ایلچی ، کارگزار، مصلحت بین و وزیر مختار می نامیدند. در تعیین آنها ظرایفی لحاظ می گردید تا بتوانند نماینده فرهنگ ایرانی در برابر بیگانگان باشند. انتخاب آنها از خانواده های محترم ایرانی، زیبارویی و خوشتیپی، نویسندگی، اهل ذوق و هنر و خوش بیانی از دقایقی بود که در انتخاب آنها لحاظ می گردید. هر چند در تاریخ یکصدساله اخیر ایران مبنای انتخاب سفرا و وزرای امور خارجه ایدئولوژیک بوده است اما باز هم در این میان نمایندگانی بودهاند که نه تنها نماینده سیاسی ایرانی بلکه نماینده فرهنگی ایران نیز بوده اند.

این مقاله بر آن است که بنیادهای فرهنگی و لوازم آن یعنی صلح و عفو و دوستی را در گفتار و رفتار برخی از وزرای خارجه ایران بررسی نماید. بدین منظور سه شخصیت که از این دیپلماسی عمومی در دوران وزارت خود به خوبی بهره برده اند انتخاب نموده و با تحلیل محتوی سخنان و پیام های آنها سعی درنمایاندن چگونگی بهرهگیری آنها از دیپلماسی عمومی در تامین مصالح ملی ایرانمیگردد.

داده های این پژوهش سخنرانی های فروغی بویژه در جامعه ملل، خاطرات حکمت و خاطرات، پیام های و پست های فیس بوکیمحمد جواد ظریف است. فرض مهم این پژوهش آن است که واکاوی و بررسی آثار و خطابه های سه سکاندار سیاست خارجی ایران نشان از گستره درک و جهان بینی آنها از فرهنگ صلح و مدارا دارد. هدف آنها واکاوی و پالایش فرهنگ صلح و مدارا در ایران و پیوند آن با صلح و مدارای جهانی و تطبیق افکار صلح طلبانه مردم ایران با اساسنامه های جهانی است.

-1 مبانی نظری

صلح به معنای ضد آن یعنی جنگ رؤیای زیبایی است که بشریت و جامعه بین المللی همواره در مسیر رسیدن به آن تلاش کرده اند. مدارا همان احترام و ارج گذاشتن بر تنوع واختلاف بین فرهنگ های جهان است. صلح به معنای نبود جنگ آرمانی جهانی تلقی می شود که دغدغه دیروز، امروز و فردا بوده و خواهد بود و همانند جنگ ریشه در نوع جهان بینی انسان به هستی دارد. در روابط بین الملل مکاتب مختلف برای حفظ صلح از ابزارهای مختلفی بهره گرفته اند. واقع گرایی در ایجاد صلح ناظر بر چانه زنی،مذاکره و مصالحه است. در این راستا دیپلماسی سازوکاری برای ایجاد موازنه میان منافع گوناگون ملی تلقی می گردد.

در مقابل آرمان گرایان به ایجا سازوکارهای مانند حقوق بین المل، امنیت دستجمعی، دموکراسی، حق تعیین سرنوشت، دیپلماسی علنی؛و .. تاکید دارند. آنها معتقدند تعارضات میان دولتها ریشه در ناسازگاری بنیادین منافع آنها نیست بلکه ناشی از سوتفاهمی است که جنبه موقتی دارد. از این منظر همکاری نهادینه دولتها می تواند به پیشبرد صلح جهانی کمک کند بنابراین هر دو مکتب از دیپلماسی بهره می برند.
 
دیپلماسی ارتباط تنگاتنگی با واقعیتدارد. تحول در حاکمیت باعث تحول دیپلماسی و ورود شعبه های جدید به دیپلماسی شده است. مانند دیپلماسی عمومی، فرهنگی، ارزشی، اقتصادیو چند جانبه. شرایط بین المللی باعث شده دولت ها بپذیرند که با واقعیات دیگری جز حاکمیت را نیز به حساب آورند. دیپلماسی عمومی یعنی دولتها فارغ از روابط دو جانبه ویژه با سایر بازیگران غیردولتی نیز تعامل کنند. باید با شهروندان جهان نیز برخورد داشته باشد و ارتباط برقرار کنند و دیدگا های خودش را به آنها عرضه دارد. یعنی داشتن قدرت نرم، مشروعیت و تسخیر قلب ها و مغزها - آقای سفیر، ص . - 294 تمام این ها بخاطرتحول در حاکمیت، جهانی شدن و وابستگی پیچیده متقابل است.

دیپلماسی عمومی اولین بار در سال 1965در آمریکا توسط الموند گولیون به کار گرفته شد و عبارت بود از ارتباطات معطوف به منافع ملی یک کشور از طریق ارتباط با مردم خارج از مرزهای جغرافیایی . - واعظی و احدی ،. - 28 :1389 یکی از مهمترین نظریاتی که میتوان آن را پایه نظری دیپلماسی عمومی دانست اصطلاح قدرت نرم است. هر کشوری به تناسب جایگاه و توانایی خود دارای میزانی از قدرت نرم است ولی سیاستها و رفتارهای یک کشور در قالب دیپلماسی عمومی میتواند این توان بالقوه را به بالفعل تبدیل کند و این امکان را برای کشور فراهم نماید تا از وجهه بهتر و توان تاثیرگذاری بیشتری برخوردار شود.

مبنای دیپلماسی عمومی قدرت نرم است. قدرت نرم در یک کشور از سه منبع مهم بدست می آید: فرهنگ آن کشور - آن بخش هایی که برای دیگران جذاب است - ، ارزشهای سیاسی - در مواردیکه در داخل و خارج کشور مورد توجه باشد - ، و بالاخره سیاست خارجی - در صورتیکه قانون و مسئولانه به نظر آید - . وقتی فرهنگ یک کشور، ارزشهای جهانی را شامل می شود و بنیان سیاست های آنرا علائق و ارزشهای مشترک شکل می دهد احتمال اینکه نتایج مطلوب تحصیل شود افزایش می یابد

جوزف نای مولفه های قدرت نرم را به چهار دسته اعم از فرهنگ، سیاست و اقتصاد تقسیم می کند. در حقیقت فرهنگ یک جامعه که می توان آنرا در لایه های همچون هنر، تمدن و مذهب، جایگاه علمی، سرگرمی، ادبیات، سنن، و ویژگی های منحصر به فرد ملی مشاهده و بازیابی نمود. طیف بسیار وسیع و در عین حال بسیار مقتدری را از مولفه های قدرت نرم یک کشور را تشکیل می دهد. در این راستا استحکام ریشه دار بودن و اتصال این مضامین الگوهای کهن مستتر در تمدن و ایدئولوژی جامعه، میزان اقتدار مولفه های مذکور را مشخص می کند

بدین لحاظ از جنگ جهانی اول تا کنون از برای بیان چگونگی نفوذ یک کشور در میان مردم کشور دیگر، از رویکردی به نام ارتباطات فرهنگی بهره گیری شده که در آن به روابط فرهنگی، و ارتباطات فرهنگی بین المللی، تبادلات فرهنگی ، علمی و آموزشی توجه می شود. در همین رابطه دیپلماسی فرهنگی که بخشی از دیپلماسی عمومی است را مبتنی بر رویکر ارتباطات فرهنگی دانسته اند که شامل ارتباطات بی واسطه، حضور روی درروی یک فرد یا یک گروه با فرهنگ دیگر و دارایی فرایندی کند و آثاری پایدار است. در دیپلماسی فرهنگی فرایند سیاست گذاری و اجرا توسط ارگانها و موسسات حکومتی پی گیری می شود از اهداف این نوع دیپلماسی می توان به نفوذ و اثر گذاری اشاره کرد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید