بخشی از مقاله
چکیده
استفاده از یافتههای علوم مختلف در عرصههای شهری به نوعی بیانکننده نیاز به پاسخگویی مسائل متعدد و پیچیده شهری است. ارتقا و بهبود وضعیت کیفیت زندگی شهری در متن تغییرات و دگرگونی های جهان کنونی بهره مندی از یافته های علوم دیگر را گریز ناپذیر نموده است. با وقوع انقلاب ارتباطات رقابت بین شهرها در جذب سرمایه و کسب جایگاهی درخور قابلیت های عرصه شهری ممکن گردیده است. بدین ترتیب عرصه شهرسازی بیش از هر زمانی همانند عرصه رقابت سازمان ها و شرکت های تجاری می نماید.
امروزه در عرصه مدیریتی رویکردهای نوین راهبرد نقشی اساسی در دست یابی به راهبردهای اثربخش بر عهده دارند و رویکرد تفکر راهبردی به عنوان نوظهورترین رویکرد راهبرد به شمار می رود. هدف پژوهش حاضر تحلیل کاربرد رویکرد تفکر راهبردی در شهرسازی می باشد. بنابراین با مرور ادبیات مربوط سعی در شناخت ویژگی ها و توانمندی های رویکرد تفکر راهبردی جهت کاربرد آن در شهرسازی بوده است. مطالعات انجام شده نشان می دهند که برای استقرار تفکر راهبردی الگوهای متعددی وجود دارند.
با بررسی و تحلیل دقیق الگوهای ارائه شده در نهایت الگوی غفاریان و کیانی برای استفاده در عرصه شهرسازی مناسب تشخیص داده شده و در ادامه فرایند پژوهش تعبیری شهرسازانه از اجزا و مراحل آن در قالب الگویی مفهومی ارائه گردیده است.
سوگیری الگوی تنظیم شده به سمت حداقل دخالت در محیط شهری از طریق تشخیص دقیق موانعی است که مانع بالفعل شدن قابلیت های محدوده مورد مداخله می گردند. در این الگو اهداف راهبردی توسعه و رقابت به سهم خود از قلب ارزش ها و قابلیت های شهری به دست می آیند و نحوه دست یابی به اهداف راهبردی نیز از طریق راهبردهای اثربخشی خواهند بود که اثر بخشی خود را از تشخیص دقیق موانع و شناخت قواعد پارادایم شهرسازی معمول بدست می آورند.
مقدمه
امروزه در شیوه زندگی شهری، واقعیات اجتماعی و فضایی آن دگرگونی های عمیقی اتفاق افتاده است. واقعیت حیات شهری خیلی پویا و به سرعت دگرگون شده و بنابراین پیچیدگی هایش، نیز، به مراتب افزایش یافته است. این سرعت تغییر یکی از ویژگی های جهان معاصر است که بیشترین بازتاب آن در فضاهای شهری مشاهده می شود
امروزه رویکردهای نوین راهبرد فراتر از محیط شهری در مقیاس سازمانی و در عرصه مدیریت پا به عرصه ظهور گذاشته اند. تغییرات اساسی و سریع روندها و رویدادها سیاسی، اقتصادی و تکنولوژیکی در عصر فراصنعتی تأثیرات شدیدی بر عملکرد و رفتار سازمان ها داشته است
این در حالی است که با وجود پویایی محیط شهری، رویکردهای نوین راهبرد در عرصه شهرسازی جایگاه خود را نیافته اند. بنابراین عرصه امور شهری از سیل عظیم تغییرات که به همراه خود فرصت ها و محدودیت های متنوعی را در امور مختلف به همراه خواهند داشت، بهره لازم را نخواهند برد. در واقع بسیاری از پدیده ها در بطن خود حاوی پیام هایی از فرصت هستند و لیکن ما از درک آن ناتوان هستیم. فرصت ها همواره و همه جا حضور دارند چرا ما آن ها را درک نمی کنیم؟
بایستی توجه نمود که ماهیت راهبرد، تشخیص فرصت های اصلی و تمرکز منابع در جهت تحقق منابع نهفته در آن هاست. فلسفه راهبرد نشان می دهد که درون مایه اصلی راهبرد، فرصت ها هستند - غفاریان و کیانی، . - 64 :1385 راهبردهای اثربخش نیز تنها در قالب اتخاذ رویکرد برتر بدست خواهند آمد.
رویکرد های راهبرد
روند تکاملی راهبرد در بستر رویکردهای مختلف تحقق یافته است. هر رویکرد جدیدی، ابعاد تازهای از مفاهیم عمیق راهبرد را روشن میسازد و پارهای از ناشناختههای آن را آشکار میکند:
رویکرد تجویزی
این رویکرد آغازگر مباحث راهبرد به شمار میآید. این رویکرد شامل نظریاتی است که شکلگیری راهبرد را حاصل یک فرآیند تحلیلی و قاعده مند میدانند. درونمایه اصلی این روشها جفتوجور کردن3 عوامل درونی - نقاط قوت، نقاط ضعف - و عوامل بیرونی - فرصتها و تهدیدات - به منظور بهره مندی از منافع نهفته در فرصتها - با اجتناب از زیانهای نهفته در تهدیدات - است. در این رویکرد راهبرد از تعامل این چهار عامل به منظور استفاده از شایستگیهای تمایز بخش سازمان برای بهرهگیری و فرصتهای راهبردی محیطی ایجاد میشود.
در این رویکرد، تدوین راهبرد فرآیندی گام به گام است و برای هر گام آن دستورالعملهای مشخص تجویز شده است. تکنیک های نظیر تحلیل سوات4، ماتریس بی سی جی 5، ماتریس ارزیابی جایگاه راهبردی6، ماتریس داخلی و خارجی7 و ماتریس راهبرد کلان جزو این رویکرد شمرده میشوند. این رویکرد، شرایط محیطی فردا را امتداد خطی شرایط امروز فرض میکند و توجهی به تغییر پاردایم و قواعد حاصل از آن ندارد، فلذا تنها در محیطی کارآیی دارد که تحولات آن اندک و کند باشد
رویکرد توصیفی
صاحبان این مکتب، شیوه تحلیلی در تدوین راهبرد را مردود دانسته و بر این باورند که راهبرد از مباحث علت و معلول و متعلق به حوزه علوم است و نه منطق، فلذا فرآیندهای گام به گام از پیش تعریفشده نمیتوانند ما را به تصمیمات درست راهبردی هدایت کنند. آنان همچنین به تغییرات سریع، غیرخطی و غیرقابلپیشبینی محیط اشاره میکنند و تردیدهای جدی خود را در مورد اثربخشی روشهای ساده رویکرد تجویزی ابراز مینمایند.
در این رویکرد دیگر چیزی به نام برنامهریزی راهبردی وجود ندارد. هامل8 که خود مشاور برجسته راهبرد برای شرکتهای بزرگ دنیاست کار خود را راهبردی کردن9 شرکت میداند و نه برنامهریزی راهبردی. مینتزبرگ10 نیز راهبرد اثربخش را پدیدهای خودجوش11 میداند و عمیقاً بر این نکته که فرآیندها نمیتوانند راهبرد تولید کنند تأکید دارد
رویکرد تفکر راهبردی
یکی از اصطلاحات جدید در دنیای راهبرد، تفکر راهبردی است. در اواسط دهه 1980 اثربخش نبودن فرایند مدیریت راهبردی، بسیاری از متخصصان این زمینه را هدایت کرد تا بر لزوم تفکر راهبردی تأکید داشته باشند. در دهه 1990 پارادایم راهبرد با ظهور تفکر راهبردی تکامل بیشتری پیدا کرد تا به طرحریزی راهبردی و مدیریت راهبردی کمک و آنها را تسهیل کند. تکامل پارادایم راهبرد از طرحریزی راهبردی به مدیریت راهبردی و سپس به تفکر راهبردی، بازتابی از تغییرات اقتصادی، فناوری، و اجتماعی است که از آغاز آن در اواسط دهه 1950 بود و به ویژه از 1984 با سطوح بالاتری از بیثباتی در محیط، اوج گرفت و فرایند راهبرد در سازمانها را با نیازهای جدیدی روبرو کرد
هدف از این دیدگاه عبارت از: یافتن راههای مختلف و مناسب جهت گذار از وضع موجود به وضع مطلوب است. بر اساس این نگرش، تفکر راهبردی پایه و اساس هر گونه برنامهریزی راهبردی و نهایتاً مدیریت راهبردی میباشد. در مقایسه با سایر روشهای برنامهریزی راهبردی، این روش از نوآوری بیشتری برخوردار بوده و به علت شیوع گسترده و سهل تر آن در سازمان، خرد جمعی و مشارکت جمعی را بهتر تحریک نموده و باعث افزایش میزان تعهد افراد نسبت به برنامه راهبردی در زمان اجرا میگردداصطلاحاً. این اثرگذاری را افزایش سینرژی12 در سازمان و یا حذف حالت جزیرهای فکر کردن در مجموعهها را گویند
مبانی تفکر راهبردی
تفکر راهبردی از مفاهیم مطرحشده در مقیاس سازمانی و محیط پیچیده کسبوکار امروزی است و در مقابل تنگناهای برنامهریزی راهبردی پیشنهاد شده است. تفکر راهبردی رویکردی است که مبتنی بر اصول راهبرد، تفکر واگرا و خلاقانه را برای خلق راهبرد ارزش آفرین توصیه میکند. تفکر راهبردی بیش از جنبههای فرایندی و روششناختی به راهبرد به عنوان یک هنر نگاه میکند . تفکر راهبردی از دید ماهوی یک بصیرت و فهم است