بخشی از مقاله
چکیده
فضا ازجمله عناصری است که به روح مسلط و حاکم بر داستان و حال و هوای کلی آن اشاره میکند. در داستانهای کوتاه، استفاده از تعابیر محاورهای و ضربالمثلها که سراسر معنی و تجربه هستند، جانی دوباره به متن میبخشد. این نوع کارکرد زبانی در فضاسازی داستانها نقش بسزایی دارد؛ خصوصاً ضربالمثلها که دارای بار معنایی و تصویری خاصی هستند؛ ازاینرو هدایت، در بسیاری از داستانهای کوتاه خود برای فضاسازی بهتر از ضربالمثل بهره گرفته است. او در شش مجموعه داستان کوتاه و نسبتاً بلندِ خود 237 ضربالمثل به کار برده است.
در این مقاله که به شیوه تحلیلی- توصیفی و به روش کتابخانهای انجام شده، مثلهای به کار رفته در تمامی داستانهای کوتاه هدایت استخراج شده است. با تحلیل مواردی که در فضاسازی داستانها تأثیر بسزایی داشتهاند،دریافتیم هدایت از مَثل بهعنوان یک ترفند ادبی و قابلیت زبانی و مفهومی، بهره گرفته تا هم ذهنیت شخصیتها را نشان دهد و هم با فضاسازیهای بهتر، پیامهای اجتماعی موردنظرش را منتقل کند.
-1مقدمه
از زمان امضای فرمان مشروطیت 1324 - ه.ق - تا به امروز، ادبیات فارسی، شاهد تحولات خاصی بوده است. به دنبال تغییرات مختلف در شئون اجتماعی جامعه، تحولاتی در عرصه نثر و شعر نیز اتفاق افتاد؛ بهگونهای که موضوع و محتوای نوشتههاعموماً بیانگر واقعیات زندگی، دردهای اجتماعی و اندیشههای نو بود و زبان نوشتهها نیز به زبان مردم کوچه و بازار نزدیکتر شد.
ازآنجاکه پیشازاین، انحصار نوشتهها به دربار یا خواص، نویسندگان را به سمت تکلف گویی و تصنع نویسی پیش میبرد، در این دوره، اصطلاحات عامیانه، ضربالمثلها، قصهها و مسائل مربوط به زندگی مردم عادی به دنیای ادبیات راه یافت. دراینبین، کاربرد مثلها یکی از مقولههایی است که در داستانهای کوتاه معاصر، خصوصاً در ابتدا، نمود بسیاری یافته است.
بعد از انقلاب مشروطیت بود که نرمش و انعطافپذیری نثر و پایگاه نامشخص و پیرامونی آن در نظام ادبی فارسی، سبب شد که نهتنها مضمونهای مربوط به زندگی روزمره - این کار در حقیقت جدید و ابتکاری نبود - بلکه بهخصوص زبان روزمره مردم عادی ناگهان به نظام ادبی فارسی و بهویژه ادبیات داستانی، راه یابد.
کلمات جدیدی در زبان ادبی طنین افکندند؛ کلمات عادی و روزمره، کلمات زننده و کلماتی که میتوان گفت از »ادبیت« به دور بودند. چرند و چرند دهخدا بهترین نمونه دخول چنین واژگانی است؛ با این وصف، دهخدا را باید یکی از پیشروان نثر جدید فارسی دانست. او عناصر گفتاری را همواره به همان صورت خام و اولیه ارائه نمیکند؛ برعکس، پیوسته زبان را به بازی میگیرد و به واقعگرایی توجه بسیاری دارد.
چرند و پرند او که سرشار از طنز است، شکلگیری اولین داستانهای کوتاه، یعنی مجموعه »یکی بود و یکی نبود« و داستانهایی چون »فارسی شکر« است از جمالزاده را بشارت میدهد. دهخدا برای ارائه طنز سیاسی - اجتماعی خود با ظرافت و ریزهکاری هرچهتمامتر داستان و گفتار را به هم میآمیزد. بهطورکلی دهخدا با چرند و پرند، تأثیری مستقیم بر نثر داستانی معاصر فارسی دارد؛ »متون او بیانگر وضع جدید زبان ادبی و بهخصوص زبان داستانی هستند و به حلقههای مرکزی زنجیری میمانندکه معرّف نظام ادبی است. این متون از یک سو از تمام اثرات نخستین دگرگونیهایی که با پیدایش صنعت چاپ و مطبوعات به وقوع پیوستند، بهرهمند میگردند و از سوی دیگر با ارائه الگوهای بدیع، رشد جدید را سبب میشوند. کسانی که پس از دهخدا به نگارش داستان کوتاه می پردازند، این نخستین دستاوردها را از آنِ خود میسازند
هر داستان، افسانه، ضربالمثل، اسطوره و دیگر شکلهای ادبیات عامیانه، همواره حامل پیامهای اجتماعی نهفتهای است که رابطه ذهنیتی مردم در یک برهه زمانی - رابطه افقی - یا نسلهای پیاپی - رابطه عمودی - را حفظ میکند. هیچکدام از شکلهای ادبیات عامیانه در خلأ پدید نمیآید. هر داستان یا ضربالمثل در دوران تاریخی ویژهای ساخته و پرداخته شده و هر بار که بازنمایی میشود، در زمینه متنی جدیدی حضور مییابد و معنا میشود؛ ازاینرو هر متن ادبیات عامیانه به پنجرهای میماند که رو به دنیای اجتماعی گستردهای از معنا سازی و فهم کردن باز میشود. ادبیات عامیانه، منبعی برای شناخت جستارهای اجتماعی در سطح محلی، ملّی و جهانی و سیر تحول آن است
وایت، از پژوهشگران حوزه فرهنگعامه و مردمشناسی، معتقد است افرادعموماً معنای ضربالمثلها را از طریق فرایند استنباط، درک میکنند، زیرا این امکان را به آنها میدهد تا ضربالمثل را با درک و دریافتهای قبلی خود پیوند دهند و گزارههای بیان نشده را پُر کنند. گرچه این ویژگی در بیشتر کلامهای طبیعی وجود دارد، اما گرایش و تمایل ضربالمثلها این است که به صورت تلویحی و غیر مستقیم باشند. فهم معنای یک ضربالمثل، چیزی فراتر از فهم شکل و ساختار - فرم - آن است و استفاده از یک سری مفروضات اصلی برای استدلال کردن، ضروری است
ضربالمثلها تاریخی طولانی و گوناگون در فولکلور، دین، فرهنگ، ادبیات و زبان شفاهی، سلامت روانی و فلسفه، روانشناسی واخیراً، علم معنا و ذهن دارند - Honeck, 2000 - و حاصل تجربه و دانش مردمان در طول روزگاران گذشته هستند؛ تجربههایی تلخ و شیرین.
درباره معنای لغوی و اصطلاحی مثل در بلاغت فارسی و عربی و دیگر زبانهای دنیا بحث و تحلیلهای بسیاری شده است. ما در اینجا بنای ورود به این بحث را نداریم. فقط به صورت اشاره وار یادآور میشویم که: مثل کلمهای عربی است از مادهلغتمُثولبهمعنای.در شبیه و نظیر و مَثَل، مِثل و مَثِیل به معنای شَبَه، شِبه و شبیه است. - زلهایم :1381 - - 11، دبیرسیاقی - 21 :1366 - و بهمنیار - 19 :1381 - هر یک در تعریف مثل به نکتههایی اشاره کردهاند. در نهایت، ذوالفقاری با توجه به تعاریف گذشته و امروزی میگویدمَثَل:» جملهای است کوتاه، مشهور و گاه آهنگین، حاوی اندرزها، مضامین حکیمانه و تجربیات قومی مشتمل بر تشبیه، استعاره یا کنایه که به دلیل روانی الفاظ، روشنی معنا، سادگی، شمول و یّکلت در میان مردم شهرت و رواج یافته و با تغییر یا بدون تغییر آن را به کار میبرند
به عبارت دیگر امثال مجموعه افکار، اندیشهها یا احساسات جمعی مردمانی است که در یک عبارت نغز و کوتاه و بهعنوان یک پیام ارتباطی به قصد توصیه، نصیحت، نقد، داوری، قضاوت و... برای هم نوعان و خصوصاً همزبانان خویش به یادگار میگذارند