بخشی از مقاله
چکیده
انسان به طور طبیعی خواستار خوبی و کمال است و این تمایل به کمالگرایی در انسان و در صورت امکان، کامل و بیعیب و نقص بودن به خودی خود ایرادی ندارد، ایراد آنجاست که مقوله کمالگرایی به صورت ناهنجاری درآید، چرا که ابعاد ناسالم کمالگرایی با کمبود اعتماد به نفس، روانرنجوری و پایین بودن عزت نفس در ارتباط است. کمالگرایی یکی از شایع ترین پدیدههایی است که میتوان به آسانی در انسانها به ویژه جوانان مشاهده کرد. کمالگرایی باعث میشود که طعم شیرین موفقیتها از بین برود و احساس ارزشمند بودن فرد با چالش مواجه شود و حتی از لحاظ سلامت جسمانی نیز افراد دچار مشکل شوند.
کمالگرایی که عمدتاً با تعیین میزان بالای مطلوبیت و کامل بودن در خود و انتظار از دیگران و موقعیتها تعریف میشود، ممکن است افراد را در اکثر جوانب زندگی با مشکل مواجه سازد؛ به همین دلیل در مقاله حاضر سعی شده است تا به تعریف و بیان مفهوم کمالگرایی ازبُعد روان شناختی پرداخته شود تا مخاطبان به ویژه جوانان و دانشجویان بیشتر از قبل با این مفهوم آشنا شده و ماهیت مشکلساز آن، برایشان عمیقتر روشن گردد و امید است اینمقالِ هرچند مختصر، در راستای افزایش آگاهی در خصوص مفهوم کمالگرایی موثر واقع شود.
مقدمه
جوانان به لحاظ عاطفی و هیجانی نسبت به دیگر اقشار جامعه حساستر هستند و در برابر شرایط دشوار زندگی ممکن است شکنندهتر باشند؛ از این رو جوانان به ویژه در دوران تحصیلات دانشگاهی و دانشجویی ممکن است با مشکلات عدیده روانشناختی1 از جمله کمالگرایی 2 مواجه گردند. در صورت وجود چنین مشکلی، زندگی فرد به ویژه دوران تحصیلات و پس از آن تحت تاثیر قرار میگیرد. فرد در دوره جوانی که با دوره دانشجویی قرین است، به تکامل رشد اخلاقی، اجتماعی، جسمی، هیجانی و فکری خود میرسد
در صورتی که در این دوره حساس رشد فرد با آسیب هایی از جمله رفتار و افکار غیر منطقی مواجه گردد، در مراحل بعدی رشد انسان، اصلاح و ترمیم این مسائل به مراتب سختتر بوده و حتی به هزینه و انرژی بیشتری نیز احتیاج خواهد داشت
بنابراین با توجه به اهمیت تاثیر دوران جوانی و دانشجویی در زندگی افراد، هرگونه آگاهانیدن و آموزش در خصوص باورهای معقول و منطقی3 و همچنین نحوه تعامل صحیح با محیط اطراف و با میزان کمالگرایی کم، به جوانان کمک میکند تا از این دوره پرتلاطم به سلامت بگذرند و خود را برای ورود به مرحله مهم دیگر زندگی، یعنی بزرگسالی بهتر آماده نمایند. کمالگرایی یک مفهوم چندبُعدی است، ابعادی که بیانگر ماهیت چند جانبهای درون شخصی، بین شخصی و اجتماعی کمالگرایی در نظر گرفته میشود و افراط در هر کدام از این حیطهها ممکن است برای فرد دردسرساز باشد
تعریف کمالگرایی
کمال گرایی با ترسیم انتظارات سطح بالا در حیطههای مختلف برای خود و دیگران تعریف شده است و همچنین برخی از نظریهپردازان معتقدند که کمالگرایی را می توان به دو نوع تقسیم کرد: کمالگرایی مثبت و کمال گرایی منفی. افراد با کمالگرایی منفی مرتکب اشتباهات اساسی میشوند و دارای سطوح بالایی از خود تردیدی و خودانتقادی میباشند؛ این عوامل بالطبع پیشبینی کننده پیامدهای روانشناختی آسیبزا نظیر اضطراب، افسردگی، فقدان عزتنفس و شرم درونی میباشد. در مقابل کمالگرایی مثبت همبستگی معناداری با معیارهای شخصی بالا، عملکرد مطلوب و سازگاری مثبت دارد
اگر کمالگرایی را دو روی یک سکه فرض کنیم در این صورت یک روی آن کسب موفقیت و نیل به هدف و روی دیگر آن ترس از شکست یا سرزنش افراد یا دیگر پیامدهای اجتماعی مربوط به شکست است. قربانیان چنین ترسیمعمولاً از طریق پیشبینی و پیشداوری تلاش می کنند تا آنجا که می توانند از موقعیت هایی که عملکردشان در آن موقعیتها طبق استانداردها و ملاکهای سطح بالا مورد قضاوت قرار خواهد گرفت، اجتناب کنند
اماعمدتاً کمالگرایی به افکار و رفتارهای خود تخریبگرانهای اشاره میکند که هدف آنها رسیدن به اهداف به شدت افراطی و غیر واقعگرایانه است. کمالگرایی، در واقع باوری غیر منطقی است که اشخاص نسبت به خود و محیط اطراف خود دارند
افرادی که کمالگرا هستند، معتقدند که خود و محیط اطرافشان باید کامل باشد و هرگونه تلاشی در زندگی باید بدون اشتباه و خطا انجام پذیرد. افراد کمالگرامعمولاً عدم پذیرش و طرد شدن از سوی دیگران را پیشبینی میکنند و از آن به طرز وسواسگونهای میترسند. با این ترس، آنها در مقابل انتقاد دیگران حالت دفاعی به خود می گیرند و از این طریق دیگران را ناکام و از خود دور می سازند. کمالگراها بدون این که متوجه این موضوع باشند، معیارهای به شدت غیر واقع بینانه خود را نیز از دیگران انتظار دارند و در نتیجه نسبت به دیگران متوقع و منتقد میگردند. در نهایت، ممکن است افراد کمالگرا، به دیگران اجازه ندهند که شاهد اشتباهات خود باشند
افراد کمالگرا این نکته را در نظر نمیگیرند که خودافشایی، این فرصت را به آنها میدهد که دیگران به چشم یک انسان به آن ها نگاه کنند و دوستشان بدارند. به دلیل وجود چنین خصیصه ای، افراد کمالگراغالباً در داشتن روابط نزدیک با دیگران دچار مشکل هستند، به همین خاطر رضایت کمتری از روابط بین فردی خود دارند. گاهی معیارهای کمالگرایانه و غیر واقع بینانه از سوی دیگران بر فرد تحمیل می شود که دسترسی به این معیارها، بسیار دشوار میباشد. از آنجایی که این معیارها افراطی بوده و به عنوان تجربیاتی تحمیلی و بیرونی مطرحاند، بنابراین می تواند نوعی احساس عدم کنترل را در فرد ایجاد کنند، که نتایج آن احساس شکست، اضطراب، خشم، درماندگی و ناامیدی است
کمالگرایی در روانشناسی باوریست که در آن باید تمام کارها را به شیوهای وسواسی کامل انجام داد و غیر از آن مورد قبول نیست. از دیدگاه آسیب شناسی روانی، کمالپرستی اصلیترین وجه تشخیصی در اختلال شخصیتی وسواسی و اجباری است که در آن اگر انجام کاری یا نتیجه کاری کمتر از کمال باشد، مورد قبول فرد قرار نمیگیرد. در چنین حالاتی باورهای یاد شده غیر سالم هستند و روانشناسان از چنین افرادی به عنوان کمال گرایان نابهنجار یاد میکنند
به طور کلی ترس از شکست، نگرانی از ارزیابی و نحوه تفکر دیگران در مورد خود، تدوین استانداردهای سطح بالا و عدم اطمینان به کسب موفقیت آمیز آنها و افکاری از این دست که افراد کمالگرا با آنها دست برگریبانند همگی از موارد زمینه ساز بروز و تجلی آشفتگیهای روانی از جمله اضطراب به شمار میآیند، به عبارت دیگر افراد کمالگرا از طرحواره های شناختی برخوردار هستند که بدون توجه به تواناییهای خود، اهدافی فراتر از توان و ظرفیت خویش برمیگزینند و چون از شکست در رسیدن به کمال مورد نظرشان هراسان هستند و به جز موفقیت کامل به چیزی راضی نمیشوند دچار پیامدهای منفی هیجانی و رفتاری میشوند
مروری بر مفهوم کمالگرایی در نظریات مختلف
نیاز به پیشرفت میتواند رفتار در تمام موقعیتها را نیرومند سازد و هدایت کند. مککلند4 نیاز به پیشرفت و رسیدن به کمال را غریزی دانسته و آن را نیل به اثبات خود در محیط و احراز بهتری در فرد میداند . - Hamachek, 1998 - بسیاری از روانشناسان در مورد نقش خانواده و محیط اجتماعی در منشا و چگونگی رشد کمال گرایی نظریهپردازی کردهاند و در آن اتفاق نظر دارند و به عقیده آنها کمالگرایی یک سبک بین شخصی پذیرفته شده ابتدایی است که در واکنش به تعاملات با مراقبین کودک به وجود می آید و رشد میکند؛ به نظر میرسد موارد مختلفی می تواند به کمال گرایی نرمال و یا نوروتیک منجر شود و فرد را یا به خودشکوفایی سوق دهد و یا به اضطراب، احساس عدم کفایت و فقدان عزتنفس بکشاند
از دیدگاه فروید 5، فراخود بدون توجه به امکانات محیطی و رفتاری درباره درست بودن فعالیتهای خود به قضاوت میپردازد و در پی تکامل، رشد و گسترش است تا واقع بینی را با اخلاقمداری در سیستم روانی انسان تعویض کند و انسان را به کمالگرایی سوق دهد؛ به طور کلی فروید کمالگرایی را رشد بیش از حد کارکرد فراخود میداند که در مقابل لذتطلبی نهاد و موقعیتسنجی ایگو قرار میگیرد
آدلر6 تلاش برای کمالگرایی را درونی و ذاتی میداند. کمالگرایان سالم برای اهدافی دست یافتنی تلاش میکنند و می خواهند به برتری از طریق ارتقای واقعی خود برسند و برعکس کمالگرایان ناسازگار اهداف غیرواقع بینانهای تدوین می کنند و برای برتری سلطهجویانه و متکبرانه تلاش میکنند
آدلر کمال گرایان ناسازگار را به عنوان کسانی که ترس افراطی از انتقاد دارند، در مورد اشتباه کردن نگران هستند، به گونهای افراطی بر نظم تأکید دارند و تمایل زیادی به تحسین شدن دارند توصیف میکند که آنها فاقد علاقه اجتماعی بوده و خودمحور توصیف میشوند