بخشی از مقاله

چکیده

این مقاله قصد دارد به یکی از مهمترین مسائل آموزش زبان فارسی به عنوان زبان دوم بپردازد. تفاوت گفتار و نوشتار یکی از دشواری های آموزش زبان فارسی است. تفاوت های ساختاری این دو گونه زبانی قبلا مورد توجه قرار گرفته و تحقیقات ارزنده ای در مورد آنها انجام شده است. اما تاکنون پیچیدگی عناصر فرهنگی آمیخته با هریک از گونه های گفتاری و نوشتاری و مسائل مربوط به آنها و چگونگی انتخاب سطح زبانی مربوطه در آموزش زبان فارسی به عنوان زبان دوم، مورد توجه جدی قرار نگرفته است.

زبان آموزان در برخورد با دو گونه گفتار و نوشتار علاوه بر رو به رو شدن با مشکلات یادگیری یک زبان که شامل یادگیری واژه، نحو، ساختار و دستور آن است، با پیچیدگی های فرهنگی آمیخته با هر یک از این دو گونه زبانی نیز درگیر می شوند. این پیچیدگی تاحدودی ناشی از عدم شناخت سطوح زبانی و ویژگی های درونی زبان است. این مشکل در تمامی زبان ها کم و بیش وجود دارد. اما زبان فارسی یکی از زبانهایی است که این پیچیدگی در آن کاملا مشهود و مشکل ساز است.

در تدریس زبان فارسی به عنوان زبان دوم، در مواردی نه چندان کم در برون دادهای این آموزش ها، با موانعی جدی در تولیدهای گفتاری و نوشتاری زبان آموزان غیرفارسی زبان ایرانی و غیر ایرانی مواجه می شویم که بسیار قابل توجه هستند. موانعی که مشکلات جدی را در آموزش زبان فارسی به عنوان زبان دوم ایجاد می کنند. بررسی برون دادهای آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان در زمینه تولید و کاربرد زبان گفتاری و نوشتاری هدف اصلی این مقاله است. برای رسیدن به این هدف، نحوه، زمان و چرایی آموزش این دو گونه زبانی، در این مقاله مورد توجه قرار گرفته اند.

مقدمه

تفاوت زبان گفتار و نوشتار از جمله مشکلاتی است که زبان آموزان غیرفارسی زبان در مراحل اولیه و متوسط یادگیری زبان فارسی به عنوان زبان دوم با آن روبه رو می شوند. تفاوت این دو گونه زبانی، در زمینه نحو، واژگان، ساختار و تلفظ به تنهایی مشکل این زبان آموزان نیست، بلکه درک قابلیت های درون فرهنگی زبان و به کارگیری هریک از آنها در سطح مناسب خود، مشکل اساسی زبان آموزان است.

این موضوع علاوه بر کند کردن روند یادگیری، باعث سردرگمی و از دست دادن اعتماد به نفس زبان آموزان در موقعیت های حقیقی زبان می شود. گروه های آموزش زبان فارسی در داخل و خارج کشور همواره کم و بیش بر لزوم یادگیری این دو گونه زبانی تاکید داشته اند و کتابها و منابع آموزشی خود را در جهت یاد دادن درست زبان فارسی و هر دو گونه زبانی تهیه کرده اند. اما همچنان زبان آموزان با مشکلات ناشی از تفاوت این دو گونه زبانی رو به رو هستند.

شناخت تفاوت های این دو گونه زبانی و همسویی آنها با اهداف آموزشی، از اولویت های اصلی برنامه های آموزش زبان فارسی به عنوان زبان دوم است. این اولویت، باید رویکرد آموزشی و روش تدریس را مشخص نموده و ابزار آموزشی درستی را برای تدریس در اختیار برنامه آموزشی قرار دهد. این مقاله ابتدا، به تفاوت های دو گونه گفتاری و نوشتاری در زبان فارسی پرداخته، سپس به نمونه هایی از اشتباهات زبان آموزان در به کار گیری این دو گونه در موقعیت های حقیقی اشاره می کند و در نهایت راهکارهایی برای چگونگی و زمان تدریس زبان گفتار ارائه خواهد کرد.

آموزش زبان و تفاوت گفتار و نوشتار

انسان در بدو رسیدن به توانایی سخن گفتن از اصوات و نشانه های گفتاری برای برقراری ارتباطات خود استفاده کرد و سالیان بعد، پس از گذراندن مراحل نشانه گذاری ها و نقاشی بر روی دیوارهای غارهای مسکونی اش، زبان نوشتاری را اختراع کرد

در آن زمان این خط نوشتاری و گفتاری او به هم نزدیک بود. اما به مرور زمان و با گذشت سالیان دراز و به دلیل تغییر و تحول سریع تر زبان گفتار نسبت به نوشتار، زبان های گفتاری آن دوران از بین رفته و زبان های نوشتاری دست نخورده باقی ماند و با تغییراتی در دوران های مختلف به بقای خود ادامه داد. اکنون زبانهای نوشتاری باقی مانده از آن دوران، منابع مطالعاتی ما از ابزار ارتباطی روزگاران قدیم هستند. اما از دیدگاه زبانشناسان، کاربرد زبان گفتاری به عنوان ابزار ارتباط، مقدم بر خط است و این ترتیب و تقدم را می توان عملا در حیات بشری نیز ملاحظه کرد. زیرا کودکان نخست تکلم را می آموزند و سپس به مدرسه رفته و نوشتن را می آموزند .نوشتار پایدارتر از گفتار و گفتار پویاتر از نوشتار است.

گفتار و نوشتار تفاوت هایی باهم دارند؛ سوسور برای اولین بار به تمایز گفتار و نوشتار اشاره کرد. از آن زمان به بعد، بر اساس تعریف انقلاب گونه او از گفتار، نگاهی تازه بر این مقوله آغاز شد

پیش تر از آن تفاوت های دو گونه گفتاری و نوشتاری در زمینه سخنرانی شخصیت های سرشناس، در زمینه های افعال، استفهام، ضمایر و ... مورد بررسی قرار گرفته و بر این اساس در طی سالهای متمادی پژوهش هایی در زمینه تفاوت های گفتار و نوشتار در زبانشناسی انجام می گرفته است اما آنچه که مورد توجه سوسور بود، تفاوت گفتار - - speech و نوشتار به معنی متمایز کردن زبان از کلام، یعنی آنچه که اجتماعی است را از آنچه فردی است و آنچه اصلی است را از آنچه فرعی است و یا کم وبیش اتفاقی است.

لزوم توجه به تفاوت های گفتار و نوشتار در دو زمینه ساخت های زبانی و تفاوت کنش های زبانی، به آن معنی که مورد توجه سوسور و سایر زبانشناسان است، در آموزش زبان دوم، اهمیت دارد. گفتار و نوشتار ویژگی هایی دارند که علاوه بر آنچه که به طور کلی پیشتر اشاره شد، در ادامه به تعدادی از آنها اشاره می کنیم. دکتر ضیا حسینی در کتاب روش تدریس زبان خارجی/دوم در باره ویژگی های گفتگوها از دیدگاه براون و یول - - 1983 چنین می گوید: در گفتگو طرفین جمله های ناتمام به کار می گیرند؛ بدین معنا که در سخن گفتن برخی از عناصر جمله مانند فاعل، فعل و مفعول را حذف می کنند.

در مقایسه با نوشتار از جمله های پیچیده کمتری استفاده می شود، یعنی تعداد جمله های پیرو اندک است. در مقایسه با نوشتار تعداد جمله های مجهول اندک است. طرفین سخن به چیزهایی خارج از متن سخن مانند »آب و هوا«،« سرما و گرما« ارجاع می دهند. از واژه های عمومی مانند»چیز«، »این«، »خیلی« زیاد استفاده می شود. ساختارهای گوناگون به کار نمی برند، بلکه کوشش دارند از یک الگوی دستوری بهره بگیرند. از مکث های بی صدا و باصدا مانند »می دونی« و »باور کن« استفاده می کنند

همچنین، صفار مقدم در مقاله ای با عنوان »گونه های گفتاری و نوشتاری«، بیست و یک تفاوت گفتار و نوشتار را بیان می کند؛ تفاوت های قاموسی، بسامد عناصر زبانی، فشردگی اطلاعات، تنوع قاموسی، ساخت جمله، ساخت واژه، پیچیدگی دستوری، عناصر ویژه، واحدهای گفتاری و نوشتاری، نظم و آراستگی، ثبات نوشتار، ارتباط با مخاطب، فاصله، سرعت بیان و نگارش، یکپارچگی در نوشتار، گستره کاربری، تاثیر گذاری، دانش زبانی، اطلاعات عینی و ذهنی، زمان و سرعت تغییر

این تمایز ها در بحث آموزش زبان فارسی به عنوان زبان دوم، به دلیل تفاوت های چشمگیر گونه های گفتاری و نوشتاری زبان فارسی اهمیت بالایی پیدا می کنند. صفار مقدم در همین مقاله به گونه های زبانی نیز اشاره ای مختصر دارد و آنها را این گونه دسته بندی می نماید؛ .1 خوانداری، .2 ادیبانه، .3 معیار، .4 محاوره ای، . 5 عامیانه. وی برای گونه نوشتاری انسجام و یکپارچگی بیشتری قائل بوده و زبان نوشتار را در این دسته بندی قرار می دهد: .1 ادیبانه، .2 معیار، .3 شکسته.

کاربرد گفتار و نوشتار در هریک از این سطوح برای زبان آموزان نیازمند شناخت و تسلط به عناصر ساختاری و فرهنگی هر یک از این سطوح است. اما گاه به دلیل آموزشهای اشتباه، زبان آموزان ناخودآگاه، عناصر زبانی هریک از این سطوح را نابجا و نادرست استفاده می کنند.

تفاوت گفتار و نوشتار و زبان آموزان غیر فارسی زبان

بررسی تفاوت گفتار و نوشتار در آموزش زبان فارسی به عنوان زبان دوم در چهار دسته از زبان آموزان قابل بررسی است؛ دسته اول زبان آموزان نسل های دوم و سوم مهاجران ایرانی که خارج از مرزهای زبانی زبان فارسی و فقط در محیط های خانوادگی و غیر فارسی زبان به یادگیری زبان فارسی پرداخته اند و زمانی که در جامعه زبانی ایران وارد می شوند، در استفاده و کاربرد زبان گفتار و نوشتار به مشکل برمی خورند.

دسته دوم زبان آموزانی که زبان فارسی را به عنوان زبان دوم و فقط در خارج از ایران می آموزند و زمانی که وارد جامعه زبانی فارسی می شوند و یا در ارتباط با ایرانیان قرار می گیرند، خود را با مشکلاتی ناشی از عدم مرز بندی های عملی تفاوت گفتار و نوشتار می بینند. این گروه با زبان نوشتار بیشتر در ارتباط هستند. دسته سوم، گروهی که چه در داخل و چه در خارج، ابتدا زبان گفتار را یاد می گیرند. دسته چهارم، کسانی هستند که از همان ابتدا با دو گونه گفتار و نوشتار آشنا می شوند. در ادامه با ارائه مثالهایی به مشکلات هریک از این گروه ها اشاره ای مختصر خواهم داشت. این مثالها، در هر دو گونه گفتار و نوشتار زبان آموزان دیده شده اند.

دسته اول: زبان آموزان نسل دوم و سوم مهاجران ایرانی:

این گروه، به زبان فارسی گفتاری صحبت می کنند. قادر به ارتباط کلامی و بیان منظور و مفهوم خود در ارتباطات هستند. به دلیل اینکه زبان را به روش طبیعی در خانواده ها یاد گرفته اند، صرفا قادر به استفاده از ساختارهای کلامی زبان فارسی محاوره ای هستند. اما به دلیل این که از جامعه فارسی زبان دور بوده اند، قادر به استفاده از اصطلاحات و واژه های روز نیستند، زبان رسمی را نمی شناسند و نمی توانند اخبار و روزنامه های رسمی را درک کنند و یا درباره آنها بنویسند. معمولاً دایره واژگان محاوره ای آنها مربوط به دوره ای است که والدین شان در جامعه زبانی ایران بوده و استفاده می کردند. این گروه، گاه اصطلاحات محاوره ای را به کار می برند که امروزه یا کلا منسوخ شده و یا ارزش واژگانی زمان خود را ندارند. رویارویی آنها با زبان نوشتار، دقیقا مانند شروع یادگیری یک زبان جدید است. به چند نمونه از این موارد اشاره می کنم:

1.    »پدرم می گوید، الان در مملکت ایران مستضعفین وضعیت بهتر دارند.« - زبان آموز ایرانی مقیم امریکا -
} مملکت: امروزه از کلمه »کشور« بیشتر استفاده می شود. مستضعفین: کلمه ای است که بیشتر در دهه شصت استفاده می شد

2.    خاله ام گفت: »روپوشت را به اتوشویی ببر.« - زبان آموز ایرانی مقیم سوئد -

}الف: امروزه از کلمه روپوش فقط برای لباسهای کار پزشکان، پرستاران و... استفاده می شود و برای لباس رایج امروزه خانم ها از کلمه »مانتو« استفاده می کنیم. کلمه»اتوشویی« کمتر استفاده می شود و به جای آن بیشتر »خشکشویی« می گویند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید