بخشی از مقاله
چکیده:
معمولاً معماری مسکونی ایران را با ویژگی خاص آن یعنی حیاط مرکزی معرفی کردهاند. همین امر باعث شده معماری برونگرا کمتر مورد مطالعه قرار گیرد.کوشکها نوعی از معماری برونگرا میباشند که در میان باغ قرار گرفتهاند. بیشتر پژوهشها دربارهی شناخت گونهها و الگوهای باغ ایرانی نیز با شاخصهای گوناگون بوده و تحقیق منسجمی در بارهی عمارت داخل آن کمتر صورت گرفته است. از آنجا که یکی از درخشانترین دورههای هنری ایران پس از اسلام دورهی صفویه است و کوشکهای باارزشی از آن زمان باقیماندهگونه شناسی کوشکهای این دورهی زمانی برای مطالعه انتخاب شده است. روش مطالعهی کتابخانهای و بررسی منابع و مستندات روش عمده گردآوری اطلاعات در این پژوهش است و روش تجزیه و تحلیل این اطلاعات توصیفی و مقایسهای است.نتیجهی این پژوهش آشکار میسازد که در پلان بسیاری از کوشکها، میتوان الگوی کاخ آپادانای هخامنشی را تشخیص داد. در طراحی کوشکها تالار مرکزی - که میتواند به دو شکل چلیپایی و مستطیلی باشد - نقش مهمی داشته به طوری که باقی فضاها حول این فضای مرکزی نظام یافتهاندکهبر این اساس میتوان کوشک ها را به دو گروه کلی تقسیم بندی کرد.
واژههای کلیدی:گونهشناسی، کوشک، برونگرا، صفوی
مقدمه
معمولاًمعماری مسکونی ایران راباویژگی خاص آن یعنی حیاط مرکزی معرفی کردهاند. همین امرباعث شده معماری برونگراکمترمورد مطالعه قرارگیرد. بنای برونگرا ممکن است داخل باغقرار گیرد،مانند کوشکها.بررسی ها نشان میدهد تحقیق مستقلی که بتواند موضوع انواع کوشک و طبقهبندی آنها را پوشش دهد، چه در داخل و چه در خارج ایران صورت نگرفته است؛ ولیکن میتوانیم ردپای آن را در مطالعاتی که پیرامون معماری برونگرا و باغ ایرانی میباشد، بیابیم. یکی از معدود کتابهایی که به این مسئله پرداخته کتاب »آشنایی با معماری ایران گونه شناسی برونگرا« ی غلامحسین معماریان است که در این کتاب گونهی خاص عملکردی - مسکن - را مورد بررسی قرار داده و روند تکاملی آن را بررسی کرده است. ولیکن اطلاعات چندانی دربارهی کوشکها در آن نمیتوان یافت.
اما سوژهی باغ ایرانی که کوشک نیز یکی از عناصر آن شمرده میشود، موضوعی است قدیمی، که پژوهشگران بارها و بارها به آن توجه کردهاند. برخی کتابهای تاریخی به طور تخصصی در مورد باغ سخن نگفتهاند اما در لابلای مطالب آنها میتوان اطلاعاتی ارزشمند در این باره یافت که ازقدیمیترین آنها میتوان به یادداشت های توصیفی جهانگردان یچونشاردن،کمپفر، هربرت و پولاکاشارهکرد. مورخین ایرانی نیز مطالبی در این باب ذکر کردهاند. به طور مثال کتاب »تاریخ عالمآرای عباسی« تألیف اسکندربیک ترکمان منشی دربار شاه عباس اول صفوی و یا آثار لطفاالله هنرفر و محمد مهدی اصفهانی.شاید مشهورترین کتابی که به طور تخصصی در این باب بحث شده، کتاب »باغهای ایران و کوشکهای آن« نوشتهی دونالد ویلبر میباشد. اما ارائه نکردن نقشهی کامل بناها و توصیف ناقص آنها از کیفیت آن کاسته است.
در فصل 43 کتاب »سیری در هنر ایران« آرتور پوپ با عنوان »چادرها و کوشکها« نیز در این باره بحث شده است. مهوش عالمی نیز طی چندین مقاله به تشریح باغسازی در ایران و همچنین گونهها و الگوهای باغهای دورهی صفویه میپردازد. از جمله کتابهایی که به توصیف باغ ایرانی میپردازند عبارتند از: باغهای ایران غلامرضا نعیما، باغ ایرانی اثر مهدی خوانساری، پژوهشی در فرهنگ باغسازی ایرانی در گذر زمان اثر مصطفی مصطفیزاده، باغ ایرانی اثر بهاره حسینی مقدم و ... .استاد پیرنیا نیز دربارهی باغهای ایران تحقیقات ارزشمندی ارایه داده است.در پایان ذکر این مطلب ضروری به نظر میرسد که در اغلب این آثار موضوع اصلی باغ ایرانی بوده و به کوشکهای باغ اشارات مختصری شده و بررسی دقیق آنها مورد غفلت واقع شده است.تعریف کوشک همانطور که گفته شد کوشک یکی از عناصر باغ است و مانند باغ میتواند تصویری از بهشت را نیز مجسم نماید. بنابراین میتوان دو تعریف برای کوشک قایل شد:
-1 کوشک به مثابهی عنصری در باغ
-2کوشک به مثابهی غرفهای در بهشت در باغهای ایرانی بناهایی هست که اقامت در باغ و استفاده از مناظر زیبای آنرا میسر میکند. در حالی که غالباً چادرها در باغها به عنوان مکان سرپوشیدهای به کار میرفتند، هر باغی با هر قد و قوارهای، حداقل یک کوشک یا کلاه فرنگی دایمی با ساختمانی محکمتر داشت.[1] برخی گفتهاند که ایرانیان بیش از گردش در باغ، به نشستن در مکانی برای تماشای به مناظر آن علاقهمندند. در توضیح این مطلب شاید بتوان گفت که البته گشت و گذار در باغ برای ایرانیان کماهمیت نیست؛ اما این گردش و تفرج تنها بخشی از خواستههای ایشان هنگام حضور طولانیمدت در باغ است و حضور طولانیمدت مکانی را نیز برای تأمل یا استراحت ایجاب میکند .[2]معنی خاص عمارت جایگاه تفریح و آسایش است، و همان است که ایتالیاییها به آن ویلا میگویند.[3]
ازدوره صفویه دوگونه کلی درونگرا - سازماندهی فضایی با حیاط مرکزی - و برونگرا در خانههای اصفهان به کار رفته است که گونهی درونگرا بین تمامی خانههای شهر عمومیت داشته وگونه برونگرا در دوره صفویه برای خانههای تابستانی شاهزادگان و درباریان صفوی - کوشکهای باغهای محور چهارباغ، هشتبهشت - وتجاربزرگ ارمنی - خانه مارتاپیترز،آقاکمال وغیره - به کاررفته است.[4] لازم به ذکر است درنمونههای برونگرا هم با ساخت دیوارهای پیرامون فضای باز عملاً حریم در آنها رعایت شده است.از طرفی اگر باغ ایرانی را تمثیلی از بهشت بدانیم هر یک از عناصر آن نیز تمثیلی از تصاویر بهشتی است. انهار، چشمهها و آبشار های بهشتی و درختان و سایههای آنها از زیباترین تعابیر بهشتی است که در باغهای ایرانی نیز دیده میشوند.
کوشکهای درون باغهای احداث شده پس از اسلام غرفههایی در بهشت زمینی بودند و گرایش طراحان آنها به گونهای بوده تا کوشکهایی احداث کنند تا با تعابیری که از آن در قرآن مطرح شده، برابری کند.کاربرد کوشکها دردوره صفویه برای خانههای تابستانی شاهزادگان ودرباریان صفوی - کوشکهایباغهایمحورچهارباغ،هشتبهشت - وتجاربزرگارمنی - خانهمارتاپیترز،آقاکمالوغیره - بوده است. در اکثر مواقع دورتادور این عمارت باز بوده مگر در مواردی که به دلیل محدودیت فضا - مانند برخی خانه های جلفا - ، به دو دیوار باغ محدود میگشته است. در واقع دو نوع نحوهی اتصال یا جداییگزینی در این کوشکها وجود دارد. نوع اول، نوع متعارف کوشکها میباشد که بناها به طور مجزا از فضاهای ساخته شده هستند و در مقابل با فضای سبز تلفیق شدهاند، و نوع دوم که در کوشکهای اعیانی دیده میشود. از آنجا که باغ بسیاری از این خانهها نمیتوانسته به اندازهی باغهای شاهی وسعت داشته باشد، عمارت از شرق و غرب به دیوار مجاور متصل شده است.
تاریخچه ساخت کوشک در ایران
از آنجا که کوشک عنصری از باغ است تاریخچه ی آن را باید در باغسازی ایرانی که قدمتی چندین ساله دارد جستجو کرد. باغسازی ایرانی رابهاستنادنقشمایههای رایجسفالینههایی کهدرشوش یافتشدهاست،بهدوران هزارهی چهارمپیشازمیلادنسبتمیدهند. تداومباغسازی ایرانی رادرسفالینههاوتراشکاریهای تختجمشید، مفرغکاریهای لرستان،آثارهنری دورانساسانی،اشعارومضمونهای موسیقی پیشازاسلاموسپسفرشها، بافتههای ابریشمی،نگارگریهای دوراناسلامی،تامصادیقباغهای شناختهشده یاپابرجای موجودهمچون »فرحآباد« اصفهانو »اشرف« به شهروباغ فتح علی شاهدنبال مینمایند.بدینترتیب میتوان بهتداومسبکباغسازی ایرانی ازحدود هزارهی چهارم پیش از میلاد تادوران قاجار پی برد.[5]امروزه بیشتر کاخها و کوشکها از میان رفتهاند. برخی از آنها در هنگام جنگها از بین رفته و یا به دست ویرانی سپرده شده یا دچار زلزله شده اند.
ظاهر بسیاری از آنهایی که باقی مانده نیز دچار تغییرات ساختاری شده است.اگر باغ پاسارگاد را آغازی برای انتظام بخشی به باغ ایرانی بدانیم، کاخهای آن میتواند اولین نمونهی کوشک به جای مانده در معماری ایران باشد.در این سیر تاریخی دورهی تیموری نیز اهمیت ویژهای دارد. زیرا باغهای دورهی تیمور منبع الهامی برای دورهی بعد از خود بوده است. به طورکلی،طراحی،معماریوباغسازیدردورهی صفویاگرچهبسیار پیشرفتکرد،ولیاز نظرکلیمتأثر ازسبکتیموریبود.[6] ولی متاسفانه اثری از آنها باقی نمانده است. بیشتر کاخها و کوشکهای ساخته شده در دورهی صفویان نیز از میان رفته است. بسیاری از آنها به ویژه در زمان استیلای افغانان بر اصفهان در سال 1722 از بین رفت. بقیهی آنها نیز یا به دست ویرانی سپرده یا دچار زلزله شد. ظاهر بسیاری از آنهایی که مانده نیز دچار تغییرات ساختاری شده است.کوشکهای زندیه نیز از نظر ساختار با کوشکهای صفوی شباهت بسیاری دارند. از دورهی قاجار با نفوذ بیشتر فرهنگ غربی تفاوتهای بیشتری - از جمله گرایش به افزایش طبقات - بین کوشکها دیده میشود.
مصالح به کار رفته در کوشکها
مصالح به کاررفته درکوشکها،غالباً هماهنگ با اقلیم گرم وخشک است.انتخاب نوع مصالح بستگی به عواملی چون دسترسی راحت به آنها، مقاومت وایستایی لازم،توان مالی کارفرما،مقاومت دربرابرعوامل مخرب - رطوبت، موریانه و.. - ،استفاده ازتیرهای چوبی، فرهنگ مالکان - به طورمثال سیمگلاُخرایی به واسطه فرهنگ استفاده از رنگهایشاددربینارامنه - ،قوانین وسنتهای جامعه بوده است.[7]مصالحی که برای ساخت این بناها به کار رفته از خشت خام و آجر - که روی پی سنگی قرار گرفته - تا لاشه سنگ آمیخته با ملات آهک، سنگ چهارتراش و چوب متغیر است.درخت چنار در اصفهان فراوان است و بسیار قطور و بلند؛ و چنارهای نقاط دیگر ایران از نظر استقامت و استحکام به پایهی آنها نمیرسد.
اصفهان از زمان قدیم منطقهیچنار بوده، مخصوصاً بلوک ماربین. ستونهای بلند و قطوری که در قصرهای تاریخی عالی قاپو و چهلستون به کار برده شده، از نوع چنارهای محلی اصفهان است.[8] بیشتر طاقهای سنگی یا خشتی را با نقاشی و گچبری و مقرنس کاشی تزیین مجللی کردهاند. برای طرح داخل بناهای مهم، بیشتر اوقات از ستونهای چوبی حکاکی شده و سر ستونهای چوبی، سقف تخت چوبی رنگآمیزی شده، نگارگری روی دیوار و سقف و مقرنس رنگین استفاده میکردند. این تزیینات را میتوان در عالیقاپو و دیگر کوشکهای باقیمانده در اصفهان و همچنین کاخهای کوچکتری یافت که نمونهای از آنها در تاجآباد و نمونههای دیگر آن در شهر نایین هست.
دیوارهای بیرونی کاخها و کاروان سراها و بناهای دینی دوره صفویه،در مقایسه با فضاهای داخلی پرتزیینشان،کمتر تزیین شده است،اما این تزیینات به خوبی با نماهای تقسیم شده آنها تناسب دارد. عناصر سازهای همزمان کاربرد تزیینی نیز دارد. طرح ریزی ساختمان های مجلل صفوی معمولا از همتاهای قاجاری جدیدترشان،که به تکلیف در طراحی تمایل دارد، موزون تر است.اگرچه همچنان به سنت ساختمان سازی ایران باستان به جد وفادار است.[9] بهطورکلی،نقاشیدیواریدردورهیصفویرواجورونق یافت. موضوعاتنقاشی ممکن بود ازشرح پیروزی ها و دیدارها باسفرایخارجیووزیرانباشدیا طرحهاییاز تفریحوتفرجدرباغ.گاهینقوشاسلیمی،پرندگانوحیوانات رابردیوارهانقاشیمیکردند.ازایننقاشیها میتوانبه نقاشیهای عمارتچهلستونوباغفیناشار هکرد. گچبری وآیینهکاریدردورهی صفوی رواج بسیار یافت. ازتزیینات رایج دیگرکاشی معرق و هفترنگ بودکه دربسیاری ازبناهاوبه ویژه درنمای بیرونی کوشکها استفاده میشد. تزیینات سنگ بری نیز درازارههای ساختمان به کارمیرفت.[10]
گونه شناسی شکلی و هندسی
یکی از روشهای گونهشناسی، دستهبندی بناها از نظر شکل و هندسهی پلان میباشد. هندسه،اساسهنرومعماریایرانیاست. ایننگرشهندسیگسترهایازمعماریایرانیاززیباییوزیباییشناسیتاساختارها وشالوده هاراشا ملمیگردد. تأثیرساختاری معماریایرانی ازهندسه،تعریف وشکلگیری فضایی،مسایل نیارشیواستاتیکیراتحت تأثیرقرار میدهد. این تأثیرگذاری درباغ ایرانی که درپیوند فضاهایب ستهوبازشکلمیگیرد،درتمامی عرصهها به چشم میخوردو مادرباغ،گذشته از شکلگیری هندسی فضاها،شاهد آن هستیم که فضاهای بازوعرصههایطبیعینیزبهنظمدرآمدهوباهندسهقواممیگیرند. با کمک این روش میتوان به بررسی ابعادوتناسباتکلی ومحورها یاصلیو فرعی پرداخت.
این ساختارهادرعین حال حامل شالودههاوبنیانهایشکلبخشیمجموعه،ازایدههاومفاهیماولیه،تارسیدنب هشکلنهاییکوشک است وبه هماناندازهکه اصول هندسیدرکالبد کوشکواجداهمیتهستنددرشکل بخشی به مفهوم وشکلگیری فضا نیزنقشدارند.حجم کلی کوشکهای بررسی شده مکعب مستطیل، هشت ضلعی و یا شانزده ضلعی است و نما به طور متفارن به سه یا پنج قسمت تقسیم شده که در اغلب موارد بخش میانی عریضتر و در نتیجه، شاخصتر است.با دقت در آثار به جا مانده و بررسی شده در مییابیم تالار مرکزی در این کوشکها نقش مهمی ایفا میکند به طوری که باقی فضاها حول این فضای مرکزی نظام یافتهاند. این تالار ها به دو صورت ظاهر شده اند. تالار چلیپایی و تالار مستطیلی.
تالار چلیپایی در کوشکها کاملاً برونگرا بوده و چهار بازوی آن به چهار ایوان منتهی میشود. این عنصر مهمترین عنصر کوشکهایی با فرم چلیپایی بوده و انتظام فضایی دیگرعناصر نیز با این فضا شکل میگیرد. این تالارها در کوشکهایی مانند چهل ستون قزوین و هشتبهشت وجود دارد.تالاری مستطیل شکل که مرکزیت کوشک را تشکیل میدهد که به آن طنبی گفته میشود. این تالار وسیع و مجلل پشت ایوان قرار دارد.[11] این تالارها در کوشکهایی مانند چهلستون اصفهان و آیینهخانه وجود دارد.بر این اساس میتوان سازماندهی فضایی در کوشک ها را به دو گروه کلی تقسیم کرد که در ادامه به شرح آن میپردازیم:
سازماندهی پلان کوشک بر اساس تالار چلیپایی - گروه - A
در پلان بسیاری از کوشکهای صفوی، میتوان الگوی کاخ آپادانای هخامنشی را، با چهار ایوان رو به بیرون آن و چهار مجموعه اتاق در کنجهایشان، تشخیص داد.[11] - شکل - 1در هردوی این الگوها تالار مرکزی نقش مهمی ایفا میکند به طوری که باقی فضاها حول این فضای مرکزی نظام یافتهاند ولی نوع استقرار آنها متفاوت است. در بررسی های انجام شده چند نوع متفاوت از این استقرار قابل مشاهده است. اولین دسته -که در بیشتر کوشکها این نوع نظام بندی دیده میشود- استقرار فضاها حول تالار چلیپایی میباشد. در این گونه عمارات تالار چلیپایی نقشی بسیار اساسی دارد. ارتفاع این تالار از باقی فضاها بیشتر است و سقف آن در قسمت مرکزی به شکل گنبددار تبدیل شده است.
با کمی تأمل بیشتر درمییابیم که نوع چیدمان فضایی حول تالار چلیپایی نیز انواع مختلفی میتواند داشته باشد.نوع اول - گروه - A1 که در کوشکهای شاهی دیده میشود کوشکهایی با پلان 9 قسمتی است. این پلانها اغلب به شکل مربع و یا مستطیلی با تناسبات نزدیک مربع میباشند. در برخی پلانها کنارهها با زاویهی 45 درجه پخ شده است که امکان دید در جهات قطری را نیز مهیا میسازد. بدین ترتیب امکان دید به 8 جهت مهیا است. در این نوع پلانها اوج برونگرایی قابل مشاهده است.