بخشی از مقاله

مستدرک مقالات
انتقاد خواجه نصیر از فخر رازی
خواجه نصیرالدین محمد طوسی (۵۹۷-۶۷۲) در کتاب ارجمندش - نه، بلکه در شاهکار بی مانندش - معیار الاشعار (تألیف: ۶۴۹) نشان داده است که شعر و ادب فارسی فقط ذوق نیست بلکه آن نیز دانشی است که، مانند هر دانش دیگری، بر بنیادهای خدشه ناپذیری استوار است و، اگر آفرینش های هنری در این حوزه از سرچشمه ذوق جاری شود، چنانچه بر جویبار دانشاه شعر متکی باشد، راه به مزرعه مقصود خواهد برد. حتی، اگر آفرینش شعر تنها با پشتوانه ذوق و احساس و اندیشه میشر باشد، سنجش آن فقط مبتنی بر این دانش امکانپذیر است. او، با خلقی این اثر شگرف، گویی خطابه ورود خود را به حوزه ادب فارسی ایراد و اعلام کرد که فقط بزرگترین دانشمند و بزرگترین ریاضیدان و بزرگترین ستارهشناسه روزگارش نیست بلکه بزرگترین نظریهپرداز شعر پارسی نیز هست و به درستی که تا این روزگار همچنان این مقام را حفظ کرده است. خواجه در اثبات مستغنی نبودن صاحب ذوق از دانش شعر (اینجا عروض و قافیه)، چند دلیل آورده است، از جمله آنکه گوید: تمییز میان اوزان متقارب در اکثر احوال بر اصحاب ذوق ملتباسی باشد؛ و اگر ادراک کنند، از بیان آن عاجز شوند؛ و بر عروضی نه چنین بود. (نصیرالدین طوسی، معیار الاشعار، ص ۵۴) و این دلیل سوم اوست. در بعضی نسخه های معیار الاشعار، از جمله نسخه شماره ۱۶۴۶کتابخانه سلطان احمد سوم (استانبول) در ضمن همین دلیل سوم آمده است:
یکی از افاضل عالم، که در علوم متبخر بود، در اثنای بیان مسئله ای چند از عروضسی، خواسته است که این بیت را تقطیع کند:

گفته است که: از منسرح است و رکن اول (که مستفعلن بود) به خبن مفاعلن شده و بعد از آن به اسقاط «میم» فاعلن شده؛ و از آن غافل بوده که اینجا اسقاط «میم» روا نبود؛ چه خژم در و تد بود، و این «میم» جزوی از سبب است، و فاعلن به هیچ وجه از فروع مستفعلن نتواند بود. و اگر اول بیت «فمن رأی» بودی، چنان بودی که او گفت؛ اما چون بر این وجه است، از بحر خفیف است از وزن دوم. و آن فاضل بزرگ تر از آن است که امثال این معانی بر او پوشیده ماند الا انکه اعتماد بر ذوقی کرده است. (همانجا)
بارها به روان خواجه درود فرستادهام که قضاوت عادلانه او حقیقتی علمی را بیان کرد و بیان آن به گونهای بود که نه تنها از شأن کسی که از وی انتقاد کرد نکاست بلکه بر شأن وی افزود و مقام او را بزرگ داشت و البته بزرگواری و علو مرتبه خود را نیز نشان داد. اما همیشه دلم میخواست بدانم که آن «یکی از افاضل عالم» و «در علوم متبخر»، که خواجه با چنین ادب و حرمتی از وی یاد کرده است، که بوده است. در این سال ها که به تصحیح معیار الاشعار سرگرم بودم، به یاد داشتم که بعضی از شواهد شعری این کتاب را - که بسیاری از آنها در هیچ منبع دیگری نیامده است - قبلاً در فصل عروضی جامع العلوم دیده ام. خواستم ابیات مشترک این دو متن را با هم مقابله کنم. در ذیل یکی از ابیات (یعنی همان بیتی که خواجه نصیر درباره آن اظهار نظر کرده است) همان مطالبی را دیدم که خواجه نقل کرده و نادرست شمرده است. معلوم شد آن «یکی از افاضل عالم، که در علوم متبخر بود» کسی نیست جز بزرگترین دانشمند پیش از خواجه نصیر، یعنی امام فخرالدین محمد رازی (وفات: ۶۰۶). عبارات امام فخر در آن خصوص چنین است: از تقطیع این بیت بپرسند که چون است:

جواب: این از ضرب اؤل منسرح است، و تقطيع او این است:

و اصل اجزاء مستفعلن مفعولات مستفعلن (دو بار) است. اما فاعلن در اصل مستفعلن بوده است، پس «سین» او را به خبن حذف کردند، و متفعلن بماند، پس مفاعلن به جای او بنهادند؛ پس (میم) اور را حذف کردند، تا فاعلن بماند. (فخرالدین رازی، ص۲۲۵-۲۲۶) پس از آن، در حاشیه همان نسخه استانبول، در مقابل مطلب مذکور، نوشته دیدم: «آراد به الامام فخرالدین الزازی» و از آن، به درستی استنباط خویش پی بردم. البته مطلب مذکور درباره «یکی از افاضل عالم» در چند نسخه معیار الاشعار نیست - نسخه هایی که به صخت آنها اعتماد است. اما سیاق گفتار، استقامت رأی، و اندیشه حاکم بر این پاره از کتاب، اجازه نمی دهند که در اصالت آن شبهه روا دارم و اصلاً چه کسی دیگری را یارای آن بوده است که در برابر رأی عالمی چون امام فخر چنین مردانه دم زند؟ روزگار خواجه نصیر، هنوز یاد دانشمندی را به عظمت فخر رازی از یاد نبرده بود و شاید آسانترین راهی که خواجه می توانست، از آن، مرتبه علمی و تفوق خود را نشان دهد، نقد آراء امام فخر بود. او جای دیگر نیز، در شعری، سخن فخر رازی را نقیضه آورده است. فخر رازی سروده است:

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید