بخشی از پاورپوینت

اسلاید 1 :

رابطۀ علم و دین

اسلاید 2 :

• منظور ما از علم دانشی است تنظیم یافته، که خصوصاً از طریق مشاهده و آزمون در بارۀ جهان فیزیکی و قوانین طبیعی و جامعه بدست آمده باشد ( فرهنگ آکسفورد )، یعنی علوم فیزیکی، طبیعی و اجتماعی .
• عده ای از علماء علم به این معنی را عینی ، جهانی و مبتنی بر شواهد مشاهدتی می دانند و در مقابل دین را ذهنی، احساسی و مبتنی بر سنت تلقی می کنند. در مورد رابطۀ علم و دین نظرات گوناگون هست، ولی من عجالتاً برای سهولت بحث تقسیم بندی چهار گانه ایان باربور را ملاک بحث قر ار می دهم:
تعارض
استقلال
گفتگو
یکپارچگی

اسلاید 3 :

(1) تعارض
دو گروه به تعارض علم و دین اعتقاد دارند :
• مادّیون، از علم تجربی شروع می کنند و به احکام فلسفی جهان شمول می رسند.
مادیون تنها روش علم تجربی را وسیله کسب دانش و قابل اعتماد می دانند و جائی برای خدا در نظر نمی گیرند. به قول واینبرگ
« به نظر من این یک کشف مهم است که ما می توانیم در توضیح جهان خیلی پیش برویم بدون اینکه دخالت خدا را در کار بیاوریم – هم در زیست شناسی و هم در علوم فیزیکی.»
مادیون در مقام هستی شناسی تنها برای مادّه واقعیت قائلند و در مقام معرفت شناسی همه علوم را قابل تحویل به فیزیک می دانند. به قول مونو
« هر چیزی قابل تحویل به تفاعلات مکانیکی واضح است. سلول یک ماشین است، حیوان یک ماشین است و انسان یک ماشین است. »
• نص گرایان افراطی، از متون دینی شروع می کنند و احکامی در باره موضوعات علمی صادر می نمایند.
اینها تنها اصالت را به متون دینی می دهند و علم معارض با آنرا کنار می گذارند.

اسلاید 4 :

(2) استقلال
عده ای معتقدند که علم و دین از جهات مختلف مستقل از هم هستند :
- موضوع دین ، خدا است و موضوع علم، طبیعت.
- خدا از طریق وحی شناخته می شود و طبیعت از طریق حواس و عقل.
- هدف دین نزدیکی به خدا است و هدف علم فهم طرح جهان آفرینش.
- زبان علم پیش بینی و کنترل است و زبان دین نیایش و عبادت.
- قلمرو علم مطالعه طبیعت است و قلمرو دین اخلاقیات.
- علم می پرسد چه و چگونه و دین می پرسد چرا ؟
• پس چون علم و دین در یکی از این جهات یا در همۀ آنها با هم فرق دارند، امکان تعارض بین آنها نیست.
• تابعان استقلال علم و دین در اکثریت قرار دارند، و گر چه بعضی از آنها عامل به احکام دینی هستند، ولی در هر کدام از این دو حوزه مستقل از دیگری عمل می کنند.

اسلاید 5 :

گفتگو (یا تعامل )
• اینها معتقدند که بین علم و دین زمینه های مشترک برای گفت و گو هست و آنها می توانند از تجارب هم بهره مند شوند . مثلا ً علم بعضی سؤالات مرتبط با مبدأ و منتهای جهان دارد که خود نمی تواند جواب دهد. اما در این موارد الهیات می تواند کمک کند. در این موارد تعامل علم و دین مشکل گشا است. بدون این تعامل ، علم مخرب می شود و دین عقیم. اما این گروه معتقدند که علم و دین ضمن مبادله و گفتگو باید اصول و روشهای خود را حفظ کنند.
• بعضی گفته اند که بعضی توازی ها بین این دو حوزه وجود دارد : علم صرفاً استدلالی نیست و دین صرفاً وابسته به مرجعیت نمی باشد ؛ همچنین نقش سنت و مرجعیت در علم کمتر از نقنش آن در دین نیست. بالاخره، ایمان تنها در دین مطرح نیست، بلکه در علم نیز نقش دارد ( ایمان به وجود جهان خارجی و ایمان به نظام مندی آن ) . این است که پلانک می گوید :
« بر در بارگاه علم نوشته اند : شما باید ایمان داشته باشید. این خصوصیتی است که عالم نمی تواند آن را کنار بگذارد. »
• بطور خلاصه تعامل بین اینها هر دو را ازافراط و تفریط ها بر حذر می دارد : دین باوران از برخورد سطحی با متون دینی بر حذر می مانند و علمای تجربی از مطلق انگاریها و بت پرستی ها رهائی پیدا می کنند.

اسلاید 6 :

یکپارچگی علم و دین
• اینها معتقدند که علم و دین هر دو ادعاهای معرفت شناختی و هستی شناختی در باره جهان ما دارند و ما نمی توانیم با زبانهای نا مربوط خشنود باشیم، بلکه باید یک جهان بینی وحدت بخش بر هر دو حاکم باشد. این دو ابعاد مختلف یک جهان را بررسی می کنند :علم نظم موجود در طبیعت را کشف می کند و به صورت قوانین علمی بیان می نماید، و دین دنبال فهم غایت و معنای جهان است ، و اینکه جایگاه ما در آن چیست ؟
• در واقع ، دین یک مبنای متافیزیکی برای علم فراهم می کند و پشتوانه ای برای قابل اعتماد بودن آن است . به قول هنری مارگنو :
« علم به دین نیاز دارد که منشاء و توفیقات آن را توجیه کند »
• همچنین علم با سئوالاتی روبرو است که پاسخ به آنها وراء توان آن است . به قول آرتور شالو :
« سئوالات مربوط به مبادی را باید تا آنجا که توانائی و علایق علماء اجازه می دهد دنبال کرد. اما جوابها هرگز نهائی نخواهند بود و سؤالات عمیق تر باید نهایتاً به دین ارجاع داده شوند. »
• بعضی هم معتقدند که چون این ها هر دو ارتباط بین اجزاء مختلف جهان را می جویند، آنها نهایتاً یکی می شوند.

اسلاید 7 :

مشابهات علم و دین
ادعا شده که علم و دین در بعضی جهات کاملا متفاوت بنظر می رسند، اما در واقع چنین نیست.در اینجا به بعضی از آنهااشاره میکنیم.
(1) نقش ایمان
نقش ایمان در دین شناخته شده است، اما ایمان در کار علمی نیز نقش دارد. زیرا جوینده علم باید ایمان داشته باشد که جهان نظم دارد و این نظم قابل فهم است. بدون این ایمان، کار علمی عبث بنظر می رسد.
(2) نقش الهام
موضوع دیگر در باره اختلاف علم و دین در مسآله روش است. نظر عامّه بر این است که کشفیات دین از طریق وحی صورت می گیرد و کشفیات علمی از طریق آزمایش و نظریه پردازی. اما بسیاری از مهمترین اکتشافات علمی از طریق شهود ( یا الهام ) بدست آمده است، که بعضی از فلاسفه آن را درجه نازلۀ وحی می دانند. پوانکاره چند کشف مهم خود را از این طریق می داند.

اسلاید 8 :

(3) اثبات
بعضی می گویند احکام علمی اثبات می شوند، ولی در مورد احکام دینی چنین نیست. اما در اثباتهای ریاضی متداول در علوم، ما بعضی اصول را مفروض می گیریم و معتقدیم که با هم سازگارند، اما قضیه گودل نشان داده است که در حالت کلی نمی توان سازگاری یک مجموعه از اصول را نشان داد مگر آنکه به یک چهار جوب وسیعتر برویم و باز همین کلام در آنجا مطرح می شود.
(4) نقش آزمون پذیری
می گویند در علم فرضیه ها با آزمون تجربی ابطال می شوند، ولی این در دین جاری نیست. ولی اولا تایید تجربی در علم به این آسانی نیست، و ثانیاً بعضی از ایده های مذهبی به وسیلۀ تجارب اشخاص مورد آزمون قرار گفته است.

اسلاید 9 :

نظر عالمان مسلمان معاصر در مورد رابطه علم و ودین
چنانکه دیدیم عالمان مسلمان گذشته هیچ جدائی بین علم و دین نمی دیدند و در حقیقت کسب دانش را نوعی عبادت تلقی می کردند. با تکوّن علم جدید در غرب و تأثیر آن در کل جهان، در زمان حاضر دیدگاههای زیر در مورد رابطه علم و دین در میان عالمان مسلمان وجود دارد :
(1) بعضی حوزه های دین و علم را دو حوزۀ کاملا مستقل تلقی می کنند که با جنبه های متفاوت زندگی سر و کار دارند ( مثلا شخصی در مقابل اجتماعی ) و یا با سئوالات متفاوتی روبرو هستند ( چرا در مقابل چگونه ) . پس دلیلی بر تعارض میان آنها نیست ، و هر گونه تعارض ناشی از دخالت نابجای یکی در امور دیگری است.
(2) بعضی از عالمان مسلمان این دو حوزه را متعارض می بینند و معتقدند که یکی باید تسلیم دیگری شود. اینها یک گروه اقلیت در میان مسلمانان تشکیل می دهند.

اسلاید 10 :

(3) بعضی قائلند که این دو حوزه سازگارند و در حقیقت می توانند تعامل مفید داشته باشند. این عالمان را می توان به زیر گروههای زیر تقسیم کرد :

(الف) بعضی بر آنند که زمینه های مشترکی بین این دو وجود دارد و در این زمینه ها آنها می توانند تعامل ثمر بخش داشته باشند. و منجر به دیدگاهی غنی تر شوند. به علاوه تعامل بین این دو می تواند از سوء تفاهم بین آنها جلوگیری کند. آن باعث می شود که متدینان از برخورد سطحی با متون دینی پرهیز کنند و متخصصان علوم تجربی از ابراز ادّعاهای افراطی خوداری نمایند.
( ب ) بعضی دنبال آن هستند که سازگاری قرآن با علوم طبیعی را نشان دهند. بنا بر این سعی می کنند که نشان دهند دانش علمی به فهم بعضی آیات قرآنی کمک می کند. به عبارت دیگر آنها دانش علمی شان را در تعبیر آیات قرآنی بکار می گیرند.
( ج ) نگرشی که در سراسر جهان اسلام شیوع وافر دارد این است که می خواهند اعجاز علمی قرآن را نشان دهند. بنا بر این می کوشند که نشان دهند بعضی از آیات قرآنی با برخی از یافته های علمی جدید تطبیق می کند.

اسلاید 11 :

(4) بعضی از فیلسوفان مسلمان معتقدند که علم و دین هر دو ادعایهای هستی شناختی و معرفی شناختی در بارۀ جهان دارند. پس ما باید فهم مان از جهان را تحت یک چهار چوب وحدت بخش بین این دو قرار دهیم. جهان بینی دینی این منظور را بر آورده می کند.
• از نظر اینها علم ، مطالعه طبیعت از طریق تجربه و مشاهده و نظریه پردازی است و ظاهراً بنظر می رسد که خالی از پیش فرضهای غیر علمی باشد. اما اگر این در سطح توصیف درست باشد، در سطح توضیح درست نیست.
• در واقع دانش علمی از دو بخش تشکیل می شود : بخش اول، حاوی جمع آوری داده ها است ، و بخش دوم با تنظیم داده ها، استدلال نظری و تعبیر داده ها سر و کار دارد. جمع آوری داده ها در تمام بخش های جهان می تواند بطریق مشابه صورت گیرد. امّا در مقام وارد کردن مفاهیم و نظریه پردازی و تعبیر، مفروضات متافیزیکی و معتقدات دینی و تعصبات جامعه شناختی و روان شناختی می توانند وارد شوند.
• ارنان ماک مولین استدلال می کند که جهان بینی خداباورانه نیوتون در مقام تکوّن و توسعۀ نظریه اش مؤثر بود :
« نیوتون نمی توانست نظریه هایش را بدون نوعی اصول متافیزیکی بسازد. او می بایست در مورد اینکه در کجا در طبیعت متوقف شود، در کجا دنبال علت بگردد و این که چه چیزی توضیح بحساب می آید، تصمیم می گرفت. »
آندره لینده ، کیهان شناس معاصر روسی، می گوید :
« وقتی عالمان کارشان را شروع می کنند، آنها ناخودآگاه متأثر از سنتهای فرهنگی شان هستند. »

اسلاید 12 :

• در باره رابطه علم و دین نظر بنده این است که در بینش اسلامی علم در عرض دین نیست، بلکه در طول آن است. در متن دین دعوت به کاوش تجربی و تفکر در باره طبیعت شده است. در واقع از نظر دین اسلام، مطالعه طبیعت یک نوع عبادت است، اما نحوه انجام این عبادت با سایر عبادات دیر آشنا متفاوت است. ابزار این عبادت کاوش در طبیعت و تفکر در باره یافته ها است.
در روایتی از امیرالمؤمنین (ع) آمده است :
« لا عبادة کالتفکّر فی صنعة الله عزوجل » ( میزان الحکمة / ری شهری )
در جهان غرب نیز بعضی از محققان همین نظر را در باره رابطۀ علم و دین ابراز کرده اند. به قول چارلز تاونز :
« من خودم علم و دین را جدانمی بینم، بلکه تفحص علمی در باره جهان را بخشی از تجربه دینی می دانم. »

اسلاید 13 :

(1) آیا کل جهان از طریق کاوشهای متداول علمی قابل فهم است ؟
جواب تجربه گرایان به این سئوال مثبت است. از نظر اینها دانش تجربی تنها وسیلۀ رسیدن به حقیقت است و حقیقت معادل است با آنچه که از طریق این دانش بدست می آید. این بینش تأثیر عتمیقی بر عالمان علوم تجربی در نیمه اول قرن بیستم گذاشت و هنوز هم آثار آنرا در محیط های علمی می بینیم.
به قول فرانسیس کریک :
« نهایتاً می توان امیدوار بود که کل زیست شناسی بر حسب سطح زیرین آن توضیح داده شود و هکذا تا برسیم به سطح اتمی . دانشی که ما فعلا داریم این را غیر محتمل می سازد که چیزی یافت شود که نتوان آن را بر حسب فیزیک و شیمی توضیح داد. »
اما در چند دهه اخیر به نحو روزافزونی واضح شده است که دیدگاه تجربه گرایان بینشی سطحی از طبیعت بدست می دهد. برای تبیین این مطلب، ذکر چند نکته لازم است :

اسلاید 14 :

(الف) از نظر قرآن دانش ما در باره جهان خارجی صرفاً از داده های حسّی بدست نمی آید، و واقعیات زیادی در جهان وجود دارد که ما از آنها بی خبریم :
« فلا اقسم بما تبصرون و ما لا تبصرون » ( حاقه 39-38 )
« یسئلونک عن الروح ، قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلاً » ( اسراء /85 )
• قرآن به ما یاد آور می شود که باید به واقعیات فوق طبیعی ( غیر محسوس ) اعتقاد داشته باشیم:
« ذالک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة و ممّا رزقناهم ینفقون »
« یعلمون ظاهراً من الحیوة الدنیا و هم عن الاخرة غافلون » ( روم / 7 )
• اینکه همه چیز را بتوان بر حسب علوم فیزیکی توضیح داد، در چند دهه اخیر مورد تردید بعضی از بزرگان علم قرار گرفته است، مثلا کورت گودل ، از بزرگان منطق ریاضی، می گوید :
« من فکر نمی کنم که ذهن به طر یق داروینی بوجود آمده باشد .در واقع ، آن قابل رد کردن است --- نیروی حیاتی یک عنصر اولیه جهان است و از بعضی قوانین کنش پیروی می کند. این قوانین ساده و مکانیکی نیستند . »

اسلاید 15 :

همچنین اکلز ، زیست شناس معروف انگلیسی، می گوید :
« هرچه بیشتر فهم کار مغز انسانی را ادامه می دهیم، آن جالب تر و یگانه تر می شود، نسبت به هر چیز دیگر در جهان »
ویکینز ، برنده جایزه نوبل در پزشکی، در یک سخنرانی در 1986 گفت :
« من با متخصصان زیست شناسی مولکولی هم عقیده نیستم که کل حیات را می توان به تنهائی برحسب زیست شناسی مولکولی توضیح داد. به نظر من این تفکر کودکانه ساده اندیشانه است. »
اینجاست که جرج الیس ، کیهانشناس برجسته معاصر، نصیحت خوبی دارد :
« ما به شناخت مکانیکی جالب توجهی از چگونگی حیات دست یافته ایم که بسیار موفقیت آمیز است. مشکل وقتی در کار می آید که ادّعا شنود این تنها چیزی است که وجود دارد: هیچ چیز دیگر ذیربط نیست یا واقعیت ندارد. »
پاسخ به اینگونه سؤالات فوق علمی نیازمند به یک چارچوب متافیریک جامع الاطراف است.

اسلاید 16 :

• این چهار چوب متافیزیکی را دین جامعی مثل اسلام می تواند فراهم کند، که دین را توجیه گر فعالیت علمی و دلیل توفیق آن می داند و زمینه های متافیزیکی لازم را برای آن فراهم می نماید.
• اینکه علم به چنین زمینه ای نیازمند است مورد تأیید بعضی متالهان برجسته غربی نیز قرار گرفته است. به قول جان هات ، متأله مسیحی معاصر :
« علم نمی تواند بدون داشتن مبنا در نوعی ایمان واپسین به اینکه جهان یک کلیت عقلانی است، رشد کند. ایمان به اینکه در آنجا [ خارج از وجود ما ] یک جهان واقعی وجود دارد و [ اجزاء ] این جهان واقعی به نحو قابل فهمی با هم هماهنگ است، و ذهن انسان این ظرفیت را دارد که دست کم بخشی از این فهم پذیری جهان را درک کند . » ( علم و دین از تعارض تا گفت و گو ، ص 53-52 )

اسلاید 17 :

(2) آیا علم به تنهائی به همه سؤالات ما پاسخ می دهد
دیدیم که طبق نگرش تجربه گرایانه، علم تجربی می تواند پاسخگوی همه سؤالات ما باشد. اما این نگرش تجربه گرایانه به دلایل زیر مورد مناقشه قرار گرفته است :
(الف) توانائی علم در پاسخ دادن به سئوالات بنیادی انسانی مورد تردید قرار گرفته است. به قول پیتر مداوار :
« اینکه علم محدودیت دارد از آنجا محتمل می شود که سئوالاتی وجود دارند که علم نمی تواند پاسخ دهد و هیچگونه پیشرفت قابل تصوری از علم نیز آن را قادر به پاسخ دادن به آنها نمی کند. اینها سئوالاتی هستند که کودکان می پرسند – سئوالات بنیادی کارل پوپر . من سؤالاتی از قبیل : چگونه هز چیزی آغاز شد ؟ ، ما برای چه اینجا هستیم ؟ ما از چه ساخته شده ایم ؟، هدف ما از زیستن چیست ؟ را در نظر دارم.»
( ب ) علم سؤالاتی را مطرح می کند که به آن ذیربط است ولی پاسخ به آنها را باید در ورای حوزۀ علم جستجو کرد. به عنوان مثال :
- قوانین فیزیک از کجا می آیند ؟
- چرا قوانین طبیعت برای ما قابل درک هستند ؟
- چرا باید جهانی که در آن این قوانین حاکمند، وجود داشته باشد ؟
از دیدگاه اسلام، جهان یک امر طراحی شده است و ما می توانیم آنرا درک کنیم، چون ذهن ما و جهان هر دو صنع یک خالق هستند، که بین آنها همسازی برقرار کرده است.

اسلاید 18 :

( ج ) علم نمی تواند مبنائی برای ارزشها فراهم کند، در حالیکه ارزشها در کار علمی اهمیت دارند. به قول پوپر :
« اینکه نمی تواند فتوائی در باره اصول اخلاقی صادر کند، این طور تعبیر شده است که چنین اصولی وجود ندارند، در حالیکه کاوش بدنبال حقیقت اخلاق را مفروض می گیرد. »

( د ) ما هرگز با طبیعت با اذهان خالی روبرو نمی شویم. در واقع تعبیر ما از داده های تجربی تا حدّ زیادی بستگی به پیش فرضهائی دارد که پذیرفته ایم.

( ه ) ما گاهی مفاهیمی را بکار می بریم که مستقیماً از تجربه بدست نیامده اند ( نظیر کوارک ). تجربه گرائی محض استفاده از این گونه مفاهیم را ممنوع می کند.

( و ) کاریک دانشمند، دانسته یا ندانسته، مبتنی بر بعضی اصول عام است. این اصول، که به « اصول راهنما » موسومند، فرضهای متافیزیکی هستند که چهار چوبی برای کار تحقیقاتی محقق فراهم می کنند. دیراک زیبائی ریاضی را شرط پذیرش یک نظریه می دانست و هایزنبرگ سادگی ریاضی را. در دیدگاه اسلامی ، یکپارچگی خلقت یک اصل بنیادی است.
اکنون واضح شده است که انتخاب بین نظریه های علمی متاثر از مفروضات متافیزیکی و حتی عقاید دینی علماء است. به قول جرج الیس :
« من می خواهم آشکار کنم که ما در انتخاب مدلهایمان معیارهای فلسفی بکار می بریم. بخش بزرگی از کیهانشناسی معاصر می کوشد که این را پنهان بدارد. »

اسلاید 19 :

( ز ) استدلال علماء علیه بعضی اصول متافیزیکی، فلسفی بوده است، نه علمی. مثلاً ماکس بورن در 1926 اعتراف کرد که طرد دترمی نیسم از جانب وی در حوزه اتمی یک تعمیم فلسفی بوده است ، نه فیزیکی.
( ح ) در حالی که علم در حوزه های علمی متعددی موفق بوده است، آن در حلَ بعضی از مسائل بنیادی خودش توفیق نداشته است، لذا بعضی بر آنند که در حالیکه دانش علمی می تواند بعضی از جهات جهان را بر ملا کند، آن را نمی توان دانش مطلق گرفت. شاخه های دیگر دانش می توانندجهات دیگری از جهان را به ما نشان دهند.به قول دسپانیا( فیزیکدان حکیم فرانسوی ):
« اکنون به نظر معقول می رسد که رویکردهای دیگری سوای علم . نیز باید همراه با علم بعضی از جهات غیر قابل تعریف ساختار واقعیت مستقل را به ما نشان دهند. »
پس ما باید علم را در یک چهار چوب متافیزیکی جای دهیم که بتواند تمام سطوح دانش و تجارب انسانی را در بر بگیرد. به قول جرج الیس :
« ما باید معیارهای گسترده ای بکار بریم که کل حوزۀ تجارب انسانی را در نظر بگیرند وفقط به آن بخشی که قابل توصیف علمی است اکتفاء نکنند. »

اسلاید 20 :

( ط ) الان علوم انسانی تجربی نظیر روان شناسی ، جامعه شناسی ، اقتصاد و . به شدت متاثر از روش شناسی و نتایج علوم طبیعی است و جوامع علمی معاصرعمدتاً تفاوت بنیادی میان علوم انسانی تجربی و علوم طبیعی قائل نیستند و لذا گاهی اخلاق را به یک پدیده اجتماعی تقلیل داده اند و در مطالعه انسانها صرفاً به انگیزه های فیزیکی، غریزۀ جنسی، رفتار های ناهنجار و امثال آنها اکتفا می کنند.
• اما موضوع مورد بحث در علوم انسانی یک موجود بی جان نیست که در مقابل رفتارها تأثیر ناپذیر باشد .همچنین تمامی اطلاعات مربوط به رفتار انسانی قابل مشاهده حسّی نیست و نمی توان مؤلفه های اخلاقی یا معنوی انسان یا جامعه را به آثار مادی تقلیل داد.
• مشکل اساسی مکاتب فعلی در علوم انسانی تجربی این است که می خواهند با همان ابزار هائی که برای شناخت ماده بکار می برند، انسان و جوامع انسانی را نیز بشناسند.

در متن اصلی پاورپوینت به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر پاورپوینت آن را خریداری کنید