بخشی از پاورپوینت
اسلاید 1 :
نظریه سرمایه انسانی
شولتس در سال 1960 اعلام داشت که فرآیند کسب مهارت و دانش از طریق آموزش و پرورش نباید نوعی مصرف تلقی شود،بلکه باید آنرا نوعی سرمایه گذاری دانست که ازلحاظ فردی و اجتماعی مولد است.نظریه سرمایه انسانی و کارکردگرایی فنی هر دو بر کارکرد فنی آموزش و پرورش واستفاده موثر از منابع انسانی تاکید دارندو هردو انها پاداش های قابل توجه برای افراد تحصیل کرده را محرکی ضروری برای گسترش تحقیقات تلقی میکنند.نظریه سرمایه انسانی در علم اقتصاد،همان فرضیه هنجار تحرک رقابتی را دنبال میکند.
براساس این نظریه سه عامل:توانایی،مهارت آموزی و تحصیلات، سرمایه انسانی فرد را تشکیل میدهد.همانند سرمایه مادی،سرمایه انسانی نیز با سرمایه گذاری کردن افزایش میابد و اموزش و پرورش ابزار اصلی سرمایه گذاری برای افزایش سرمایه انسانی فرد است ودراینجا خود فرد عامل اصلی است خود او تصمیم میگیرد آیا برای خودش سرمایه گذاری کند یانه؟به اعتقاد شولتس افراد کم درآمد کسانی هستند که سرمایه گذاری چندانی در آموزش و پرورش خود نداشته اند.سازمان همکاری اقتصادی و توسعه نقش مهمی در انتشار و اشاعه نظریه سرمایه انسانی ایفا نمود.درسال 1961 که این سازمان کنفرانس خود را در واشنگتن برپا نموده بود چنین استدلال شد که سرمایه گذاری در آموزش و پرورش از دو طریق رشد اقتصادی را تسهیل میکند:
1)ازطریق نوآوری تکنولوژیک
2)از طریق افزایش کار مولد
فرضیه اصلی نظریه پردازان نظریه سرمایه انسانی این است که رابطه بین موفقیت آموزشی وپایگاه شغلی یک رابطه کاملا منطقی و عقلانی است یعنی مشاغل پیچیده نیاز به افرادی دارند که از مهارت های پیچیده ای برای کارایی در عملکرد برخوردار باشند.
اسلاید 2 :
نقد نظریه سرمایه انسانی
براساس نظریه سرمایه انسانی،سرمایه گذاری بیشتر در پرورش ویژگیهای افراد کم درآمد،ابزار موثری برای ازبین بردن فقر است.پاچی درتوصیف خود از مراحل توسعه بازار کار سرمایه داری،سه مرحله را مشخص نموده:در مرحله اول تقاضا برای نیروی انسانی اساسا معطوف به نیروی کار غیرماهر است.رشد بیش از حدجمعیت،این نیروی کارمورد نیاز را تامین میکند.مرحله دوم شامل رشد صنایع بزرگ است.
در این مرحله نیروی انسانی نسبتا ماهرتری مورد نیاز است و این مسئله سبب تشویق توسعه آموزش و پرورش متوسط و عالی میشود.بتدریج رشد بیش از حد جمعیت،ناپدید شده و مدرک ارزش بازاری پیدا میکند.کارکرد مدرسه در این مرحله،انسجام طبقه کارگر با نظام سرمایه داری است.مرحله سوم،مرحله سرمایه داری انحصاری است و در این دوران است که توسعه نظام آموزش و پرورش انبوه سبب عدم تعادل در بازار کار و بروز بحران و تضاد در جامعه میشود.نتیجه گیری شولتس این است که کشورهای درحال توسعه فاقد دانش و مهارت لازم برای استفاده موثر از فنون برتر تولید هستند لذاباید در جهت ارتقای کیفیت سرمایه انسانی خود عمل کنند زیرا معجزه اقتصادی نتیجه ذخیره سرمایه انسانی است.
اسلاید 3 :
نظریه مارکسیستی
مارکس بیشتر به محتوای آموزش و پرورش و توزیع تسهیلات آن در جوامع صنعتی اواخر قرن نوزدهم توجه داشت.درواقع تاثیر مارکس بیشتر از آنکه بر توسعه جامعه شناسی آموزش و پرورش باشد بر روش تفکر درباره رابطه آموزش و پرورش و جامعه بوده است.توجه اصلی مارکس معطوف به نوع آموزشی بود که کودکان طبقه کارگر دریافت می کردند.بدین خاطر او معتقد بود که آموزش و پرورش در جوامع سرمایه داری،ابزاری است که طبقه حاکم در جهت منافع خود به کار می برد.به عبارت دیگر طبقه حاکم دارای انحصار بر آموزش و پرورش است و از طریق آن نوعی طبقه کارگر به وجود می آورد که برای خودش مفید باشد،بدین سان نظام آموزشی جامعه سرمایه داری را ابزاری می داند که موقعیت برتر طبقه حاکم وموقعیت پست طبقه کارگر را تثبیت و دائمی می سازد.به اعتقاد مانهایم افرادی که در یک گروه سنی قرار دارند در فرایند تاریخی و اجتماعی موقعیت مشترکی دارند و به همین جهت با تجربیات مشترک کنش تاریخی خاصی را بروز میدهند،این موقعیت مشترک بسیاری از شیوه های احتمالی تفکر،تجربه، احساس وکنش را از آنها سلب میکند ولی در عین حال یک اثر مثبت نیز دارد و این است که آن افراد را به سوی نوع خاصی از رفتار،احساس و تفکر سوق می دهد.
اسلاید 4 :
مارکسیست های ساختارگرا و اختیارگراساختارگرایان مارکسیست با رد مارکسیسم انسان گرایانه،به طور آشکار علاقه به بررسی ساختارهای جامعه سرمایه داری را اعلام داشتند بدین ترتیب برای این مارکسیست ها بررسی ساختارهای ایستا و نه فرآیندهای تاریخی الویت دارد.
لویی آلتوسر
به اعتقاد آلتوسر در تحلیل نهایی،پایه اقتصادی تعیین کننده ساختار جامعه است.به نظر او نوعی جبرگرایی اقتصادی بر بخش های مختلف نظیر آموزش و پرورش،سیاست و مذهب حاکم است ولی هربخشی در عین حال دارای استقلال نسبی از دیگر بخش هاست.آلتوسر معتقد است که در جوامع سرمایه داری بیشتر نهادهای اجتماعی نظیر آموزش و پرورش،مذهب و نیروی نظامی در جهت منافع دولت عمل میکنند.دولت نیز به نوبه خودتحت کنترل طبقه سرمایه دار حاکم است.از دیدآلتوسرمدرسه دارای نوعی نقش بازتولید فرهنگی است لذا مدرسه اساسا یک عامل بی طرف . خنثی نیست بلکه ابزار ایدئولوژیکی دولت است.مهم ترین بعد دیدگاه آلتوسر در مورد نظام آموزشی حالت جبرگرایانه نگرش اوست.در نظرآلتوسر ساختارها و فرایندهای جامعه،رفتار آدمی را تعیین میکنند و بدین ترتیب او مدرسه را ابزار یا ماشین طبقه حاکم میداند که از طریق آن ابزارتولید و روابط تولید حفظ میشوند.
اسلاید 5 :
آنتونیو گرامشی
او با رد اعتقاد جزم گرایانه مارکسیسم اصلی به قوانین علمی و نیروهای اقتصادی توجه خود را به بعد ارادی نظریه مارکس معطوف کرد.وی شدیدا معتقد بود که سلطه و تفوق سرمایه را نمیتوان صرفا با اجبار و قهر دولت سرمایه داری تبیین نمود.
دو مسئله در آثار او مهم است:مفهوم تفوق و دیگری تحلیل او از نقش روشنفکران و آموزش و پرورش.
تفوق در بیان گرامشی دارای دو معناست. اول:تفوق مربوط به فرآیند درون جامعه مدنی که به موجب آن یک طبقه حاکمیت فکری و اخلاقی خود را بر سایر طبقات اعمال میکند.
دوم:در این معنا تفوق اشاره به رابطه بین طبقات مسلط و تحت سلطه دارد،در اینجا تفوق عبارتست ازکوشش موفقیت آمیز طبقه مسلط برای استفاده از قدرت خود در جهت کنترل منابع جامعه ،به خصوص از طریق وسایل ارتباط جمعی ونظام آموزش و پرورش.در واقع تفوق از دیدگاه گرامشی تلفیقی مناسب از فرهنگ و قدرت است.به نظر او با ظهور علم و فناوری جدید کنترل اجتماعی بیشتر از طریقهنجارها و ارزش ها صورت میگرد تا از طریق استفاده از نیروهای جسمانی نظیر پلیس،ارتش و.گرامشی این نوع از کنترل را"تفوق ایدئولوژیک"می نامد.
تفوق ایدئولوژیکی شکلی از کنترل است که نه تنها شعور را تغییر میدهد بلکه رفتار فرد را نیز شکل دهی میکند. در این میان آموزش و پرورش نقش انتقادی در مشروعیت بخشیدن به تفوق حاکم ایفا میکند،آموزش و پرورش نه تنها واقعیت هایی در مورد جهان به کودک یاد میدهد بلکه همچنین نگرش های او نسبت به این واقعیت هارا نیز شکل میدهد به اعتقاد او در عین حال که متفکران نقش مهمی در حفظ نظم موجود ایفا میکنند،در واقع از طریق آنهاست که فرهنگ ضد تفوق نیز شکل می گیرد.
بدین سان به اعتقاد گرامشی مدرسه صرفا سلطه طبقه حاکم را منعکس نمی کند بلکه می تواند ابزاری برای تغییرات اجتماعی و به خصوص ابزاری برای سرنگونی سلطه نظام سرمایه داری نیز باشد.اهمیت آثار گرامشی در این است که او به ورای جبرگرایی ساده حرکت نموده و انسان را موجودی فعال و عامل تغییر در چارچوب ساختار اجتماعی می دانست.نظرات آلتوسر و گرامشی در حوزه پارادایم رادیکالی یا مارکسیستی قرار دارند که نقطه مقابل پارادایم کارکردگرایی یا لیبرال است.
اسلاید 6 :
ماکس وبر
معروفیت وبر بیشتر به جهت نفی ماتریالیسم تاریخی، نبرد طبقاتی و مخالفت با این اندیشه است که سلطه طبقه کارگر هدف مطلوب تضادهای موجود در جوامع غربی است.نوع نگرش وبر به تضاد در جامعه و تفسیر او از قشربندی اجتماعی نگرش او نسبت به ماهیت ذهنی کنش انسانی و به موضوع آزادی از ارزش از جمله موضوعاتی هستند کهبر جامعه شناسی اموزش و پرورش تاثیر زیادی داشته اند.
اسلاید 7 :
قشر بندی اجتماعی و مدرک گرایی
او به این نتیجه رسید که در طول زمان،تحصیلات دانشگاهی به ابزار سودمندی برای نیل به پایگاه های مشروع افتخار آفرین تبدیل شده است.مفهوم گروه پایگاهی از اهمیت زیادی در اثار وبر برخورداراست.
سه عامل تعیین کننده عضویت در گروه پایگاهی عبارتند از:طبقه،قدرت و شرایط فرهنگی.
به اعتقاد وبرگروه های اجتماعی در حالت ثابتی از تضاد هستند تا کنترل خود را بر این ابعاد سه گانه حفظ نموده و بدین ترتیب اعضای گروه های دیگر را ازدسترسی به این ابعاد محروم سازند.یکی از راه های اعمال این کنترل استفاده از دانش و مدرک مربوط به دارا بودن این دانش است.بدین سان به اعتقاد وبر دانش و گواهی دارا بودن این دانش ساز و کار اصلی تضاد بین گروه ها در جامعه است.
وبر و معانی ذهنی کنش انسانی
یکی از مهم ترین تاثیرات وبر در جامعه شناسی،اندیشه او در مورد تفهم است یا به زبان پارسونز،مشاهده و تفسیر نظری حالت ذهنی عاملان.مطالعه معانی تجربه کلاس درس از دریچه چشم معلم و دانش آموز،به طور مستقیم ناشی از دیدگاه وبر بوده است.انتظارات معلمان و فرآیند برچسب زدن و آثار آن ازجمله موضوعاتی هستند که ظهور آن در جامعه شناسی آموزش و پرورش مدیون دیدگاه وبراست.
اسلاید 8 :
وبر و نظام دیوانسالاری
مطالعه مدرسه به عنوان سازمان مدیون توجه وبر به افزایش نظام دیوانسالاری در جامعه پیشرفته است.فرآیند رشد دیوانسالاری در جامعه مربوط به چیزی است که وبر آنرا اشکال درحال تغییر اقتدار مشروع یعنی:سنتی،کاریزماتیک و عقلانی می دانست.
مهم ترین ویژگی های نظام دیوانسالاری عبارتند از:
الف)تقسیم کاری که شامل تکالیف و وظایف است
ب)نظام دقیقی از قواعد و مقررات که بررفتار حاکم است
ج)وجود یک ساختار سلسه مراتبی که در آن خطوط اقتدار روشن و واضح است د)نگرش غیر فردی در برخورد با دیگران
ه)وجود نظام بایگانی مدارک
و)وجود کارمندان اداری که صاحبان سازمان نیستند
ز)وجود ساختار شغلی در درون سازمان
اسلاید 9 :
فصل سوم_نظریه های معاصر در جامعه شناسی آموزش و پرورشپارادایم انتقادی
پارادایم کارکردگرایی مدرسه را سازوکاری موثر برای تمایز و تخصیص افراد مستعدو ابزاری برای ایجاد مهارت های شناختی می داند اما پارادایم انتقادی مدرسه را عاملی می داند که در جهت منافع سرآمدان عمل میکند،نابراری های موجود را تقویت میکند و نگرش خاصی را در افراد به وجود می آورد تا وضع موجود خود را پذیرا باشند.
خاستگاه فکری
دیدگاه انتقادی به جای اینکه فرض را بر مهارت وشایستگی قدرت ها و مقامات موجود در جامعه بگذارد،تاکید بر این دارد که سرآمدان قدرتمند،افکار عمومی را برای حفظ موقعیت برتر خود دستکاری میکنند.اگرچه این دو دیدگاه در زمینه نقش مدرسه در نظم اجتماعی باهم اختلاف نظر دارند ولی دارای فرضیه مشابهی هستند و آن اینکه آموزش و پرورش در درون نظام سرمایه داری معاصر،نهایتا در خدمت قدرت است.
نظریه پردازان انتقادی را برحسب پیوند نظری انها با دیدگاه های گرامشی و آلتوسر می توان به دو گروه تقسیم کرد.گروهی از انها بر اهمیت وتاثیرات برنامه درسی صریح و آشکار در بازتولید اگاهی تاکید نموده اند. از جمله نمایندگان برجسته این گروه میتوان از پائولو فریره و ایوان ایلیچ نام برد.گروه دوم با تاکید بر برنامه درسی پنهان به اتخاذ دیدگاهی که بدان نظریه تطابق یا نظریه بازتولید می گویند،پرداخته اند.
اسلاید 10 :
پائولو فریره:آموزش و پرورش و کنش فرهنگی
مفهوم اصلی در نظریه فریره،انسانی شدن بشر است.به اعتقاد او آموزش و پرورش نقش مهمی در حفاظت از ستمدیدگان به مثابه موجوداتی از خود بیگانه ایفا میکند.آموزش و پرورش بانکی از ویژگی های اصلی فرهنگ سکوت است که در آن ستمدیدگان شعور و آگاهی ناقصی دارند و کماکان در حالت ازخود بیگانگی اند.فریره آزادی را در دارا بودن آگاهی و شعور انتقادی می دانست.درواقع فریره به تحلیل آموزش و پرورش به مثابه نوعی ابزار کنش فرهنگی می پردازد،ابزاری که همنوایی و پذیرش نظم موجود را به ذهن نسل جوان القا میکند.آموزش و پرورش هرگز نمیتواند بی طرف باشد،ماهیت سیاسی آموزش و پرورش بستگی به این دارد که چه کسی آن را به وجود آورده و این نهاد معرف منافع چه گروهی است.
اسلاید 11 :
آموزش وپرورش بانک مانند فریره معتقد است که در نظام سلطه وستم،آموزش و پرورش شکل خاصی پیدا میکند که وی آن را "روایتی" نامیده وبه نظام بانکداری تشبیه میکند.دراین حالت دانش آموز نقش یک انبار و مخزن را دارد و یادگیری محدود به دریافت،حفظ کردن و مصرف داده هاست. رابطه بین معلم و دانش آموز رابطه یک سویه است.درچنین نظام آموزشی یادگیرنده تبدیل به موجودی منفعل میشود که قادر به درک ماهیت تجربه خویش نیست وبه عبارت دیگر از خود بیگانه است.
آموزش وپرورش مبتنی بر گفت و گو
به اعتقاد فریره یکی از شرایط رهایی از وضعیت سلطه،نوعی فعالیت آموزشی است که به آگاهی سیاسی منجر شود.آموزش و پرورش جدید باید بر رابطه مبتنی بر گفت و گوی دو سویه بین معلم و دانش آموزان استوار باشد.معلم باید دانش آموز و دانش آموز باید معلم شود.یکی از نکات متمایز کننده آثار فریره از دیگران این است که او عمل آموزشی را شرط ضروری برای تغییرات اقتصادی میداند،نه یکی از اثرات تغییرات اقتصادی.او به آموزش و پرورش مدرسه ای به عنوان فرآیندی نگاه می کند که در جهت بازتولید و مشروع ساختن شعور و آگاهی حاکم در درون فرهنگ موجود عمل می نمایند.
نظریه فریره در مورد شناخت
شناخت مجموعه ای از اطلاعات نیست بلکه شناخت ناشی از فعالیت آدمی است وبه هنجارها و علایق آدمی بستگی دارد.شناخت ماهیت ایدئولوژیک وسیاسی دارد و پیوندی نا گسستنی با علایق و هنجارهای آدمی برقرار میکند.فریره معتقد است که آموزش دهندگان بایستی به طور دائم روش های جدیدی بیابند تا به یادگیرنده کمک کنند تا بداند که شناخت امری مسئله آفرین است.برخلاف آموزش و پرورش بانکی که مانع از خلاقیت شده و دانش آموزان را مطیع می سازد،آموزش و پرورش رادیکال خواهان روابط اجتماعی غیر اقتدارگرایانه ای است که از دیالوگ و گفت و گو حمایت می کند.
اسلاید 12 :
ایوان ایلیچ
ایده اصلی ایلیچ این بود که موسساتی که ویژگی اصلی ساختار اجتماعی را تشکیل میدهند در اصل،خود عامل تحریف و حتی نابودی اهداف یا نهادهایی هستند که خود به خاطر آنها به وجود آمده اند.مثلا کلیسا عامل نابودی مذهب است،بیمارستان عامل نابودی بهداشت است و مدرسه عامل نابودی آموزش و پرورش.ایلیچ آنها را موسسات تحریف کننده و معتادکننده می نامید.او خواهان مدرسه زدایی از جامعه بود.مدرسه زدایی در واقع واکنشی علیه جهان صنعتی ـ اداری بود.استدلال ایلیچ این بود که جامعه به هیچ وجه نباید خواستار هیچ گونه اموزش و پرورش اجباری باشد و معتقد بود که قانون گذاران باید قانونی وضع کنند تا کارفرمایان حق نداشته باشند افراد را براساس میزان تحصیلات آنان استخدام کنند.ایلیچ به رابطه بین آموزش و پرورش و مذهب نیز توجه داشت.
ایلیچ بین دو موضوع تفاوت قائل میشود:یعنی بین اهداف آموزش و پرورش و تاثیرات آن،او معتقد است مدرسه هرگز به این اهداف دست نمی یابد بلکه نوعی دیدگاه دیوان سالارانه و تجاری نسبت به جهان را آموزش می دهد.مدرسه به دانش آموز یاد می دهد تا برای رشد اقتصادی و کالاهای مادی ارزش قائل شود.به علاوه به او می آموزد که دانش ارزشمند،مستلزم وابستگی او به معلمان و خبرگان است. مدرسه به جای افزایش رشد شناختی و عقلانیت حس استقلال فکری کودک را ازبین می برد.
این استقلال فکری را تنها میتوان در خارج از آموزش و پرورش رسمی اجباری،به دست آورد.بدین ترتیب به اعتقاد ایلیچ مدرسه خصلت ضد آموزشی دارد زیرا دانش آموزان تعلیمات را خسته کننده و بی ارتباط به علایق خود می یابند.لذا مدرسه دارای خصلت اعتیادآور است.به نظر ایلیچ راه حل این است که آموزش و پرورش رسمی اجباری برچیده شود و نهادهای خاصی برای تقویت اهداف واقعی آموزش و پرورش جایگزین آن شوند.ایلیچ معتقد است که پیوند بین مدارک تحصیلی و پایگاه شغلی باید شکسته شود.
اسلاید 13 :
نظریه های باز تولید
برخی معتقدند آموزش و پرورش در جهت کاهش و تقلیل نابرابری عمل میکند،اما به اعتقاد نظریه پردازان تضاد،آموزش و پرورش در واقع نابرابری های موجود در قدرت،درآمد و پایگاه اجتماعی را،بازتولید میکند.
ارزشها،قواعد و نهادهای جامعه همگی بازتاب منافع گروه های مسلط و طبقه حاکمند و آموزش و پرورش نیز از این امر مستثنی نیست.براساس نظریه بازتولید،مدرسه به گونه ای سازماندهی شده که امتیازات و مزایا را فقط شامل حال افرادی می سازد که متعلق به خاستگاه های بالای جامعه هستند.به طور کلی نظریه های بازتولید را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:نظریه بازتولید اجتماعی و نظریه بازتولید فرهنگی
نظریه بازتولید اجتماعی
بولز و جینتیس از جمله متفکران این نظریه هستند بخش عمده کار این دو در جهت اثبات این نکته بود که نظام آموزشی عنصری اساسی در بازتولید تقسیم کار به شمار می رود و این تقسیم کار در نهایت بیانگر تفوق و برتری طبقه سرمایه دار است.به هر صورت تسلط طبقه سرمایه دار بی چون و چرا و بدون ستیز نیست و مرکزیت نظام آموزشی در بازتولید نظام نابرابر،مدارس را به قلمرو تضاد طبقاتی مبدل میسازد. پیوند سه نهاد:خانواده،کار و مدرسه چارچوبی اساسی برای نظریه بولز و جینتیس در خصوص نقش آموزش و پرورش در بازتولید تقسیم کار اجتماعی فراهم می سازد.به نظر می رسد که محیط کار،عنصر اساسی در این اتحاد سه پایه ای است. آنها باتوجه به نقش مدرسه در بازتولید تقسیم کار اجتماعی معتقدند که تفاوت های طبقاتی موجود در خانواده،مدرسه و محیط کار نابرابری طبقاتی را همیشگی و دائمی می سازد.
براساس این نظریه در جامعه سرمایه داری روابط متقابلی بین آموزش و پرورش و اقتصاد وجود دارد.کارکرد آموزش و پرورش همانا تامین نیروی انسانی تحصیل کرده برای بخش اقتصاد است و در واقع ساختار درونی آن به گونه ای شکل گرفته که با نیازهای اقتصاد و صنعت هماهنگ باشد.در واقع نقش نظام آموزشی این است که نوعی آگاهی و شعور را در افراد جامعه بازتولید کند،تا بدین وسیله آنها سلسه مراتب موجود را به عنوان عدالت اجتماعی پذیرا شدند.در حقیقت انتقاد بولز و جنیتس از مدرسه این است که مدرسه ارتباط نا گسستنی با نظام صنعتی دارد و چیزی بیش از یک دستگاه ایدئولوژیکی است.بدین سان نظریه بازتولید سبب افزایش اهمیت اقتصاد سیاسی در نظریه آموزش و پرورش گردید. در واقع بولز و جینتیس در مطالعه آموزش و پرورش از رهیافت مارکسیستی تبعیت کرده و اصل تشابه و تطابق بین حضور در مدرسه و تبعیت از روابط اجتماعی تولید را به عنوان یکی از عناصر کلیدی در انتقال نابرابری مطرح می سازند.
اسلاید 14 :
نظریه تطابق
این نظریه اساسا مدلی از بازتولید ارائه داده و معتقد است که ساختار سلسله مراتبی ارزشها،هنجارها و مهارت هایی که در عرصه کار وجود دارد همان سلسه مراتب و روابط در کلاس درس نیز به چشم می خورد.براساس این نظریه حظور در مدرسه دانش آموزان را نسبت به ضروریات اقتصادی و اجتماعی نظام سرمایه داری مطیع و گوش به فرمان می سازد.پس شیوه تولید شخصیت انسانها را نیز شکل می دهد.در واقع فرضیه اصلی نظریه تطابق این است که مدرسه را نمی توان به عنوان نهادی مجزا از شرایط اقتصادی و اجتماعی موجود تحلیل کرد پس این نظریه نوعی تحلیل طبقاتی از مدرسه ارائه داده و بدین طریق تقصیر مشکلات آموزشی را از معلم و دانش آموز به ساختار جامعه منتقل میکند.
نظریه تطابق معتقد است که دانش آموزان طبقه کارگر برای مشاغل سطح پایین که به مهارت های بسیار اندکی نیاز دارند،تربیت می شوند ولی دانش آموزان طبقه متوسط و بالا دارای مهارت های روان شناختی بیشتری هستندو این همان تشابه و تطابق بین مدرسه و بازار کار است.در واقع ایده اصلی بولز و جینتیس این است که نظام آموزشی ،نابرابری های طبقاتی موجود در جامعه را تقویت می کند.
بدین ترتیب این دو متفکر با رد فرضیه شایسته سالاری در جامعه،معتقد نیستند که مدرسه به گزینش افراد مستعد می پردازد،بلکه بر این باورند که مدرسه،مردم را قانع میکند که گزینش صورت گرفته،مبتنی بر شایسته سالاری است.جامعه سرمایه داری نیاز دارد مردم را قانع کند که فکر کنند افراد موجود در موقعیت بالا،شایستگی این موقعیت را داشته و نسبت به دیگران مستعدترند.پس مدرسه نهادی است که نابرابری های موجود بین طبقات اجتماعی را بازتولید کرده و مشروعیت میبخشد.و تنها راه حل انقلاب در توزیع قدرت و مالکیت ابزار تولید است.خلاصه اینکه بولز و جینتیس معتقدند که مدرسه از دو طریق به بازتولید نابرابری اجتماعی می پردازد:
الف)مدرسه دانش آموزان را برای مشارکت در محیط کار آماده می سازد.محیط کار اطاعت بی چون و چرا را تشویق نموده و نوآوری را سرکوب میکند و تمامی این ویژگی ها در مدرسه وجود دارند پس دانش آموزان با نظامی آشنا شده و در آن جامعه پذیر می شوند که تشابه و تطابق زیادی با دنیای کار دارد و این یعنی جامعه پذیری دانش آموز در نظام آموزش رسمی.
ب)افرادی که دارای خاستگاه های اجتماعی متفاوتی هستند،به دو گونه مختلف آماده میشوند.اول اینکه آنهایی که از قشرهای اجتماعی بالاترند،دسترسی بهتری به مدارس دارند.دوم اینکه این مدرسه است که دانش آموزان را انتخاب کرده،به آنها جهت می دهد..جالب اینکه مدرسه این کار را براساس آزمون هایی نظیر تست های هوشی که دارای تورش و جانبداری فرهنگی،جنسیتی و اقتصادی هستند،انجام می دهد.
اسلاید 15 :
ضعف نظریه بازتولید اجتماعی
به اعتقاد گرامشی این نظریه در تبیین چگونگی اعمال کنترل طبقه حاکم برجامعه،بیش از حد بر مفهوم اجبار مستقیم تاکید دارد.در واقع نظریه تطابق دیدگاهی یک بعدی از سلطه ارائه می دهد و به انسان به عنوان موجودی منفعل نگاه میکند.در این دیدگاه مدرسه جایی شبیه به زندان تصور میشود که دانش آموزان،زندانیان و معلمان زندانبان آنها هستند.
یکی دیگر از نقاط ضعف انها بی توجهی به دانشی است که از طریق آن این آگاهی(یعنی برنامه تحصیلی)شکل می گیرد.به اعتقاد آنها بازتولید نه از طریق محتوای آموزشی بلکه از طریق شکل آموزش صورت می گیرد.منتقدان نظریه تطابق بر این باورند که این نظریه با ارائه تحلیل طبقاتی از فرآیند حظور در مدرسه نقش مهمی در رشد و توسعه جامعه شناسی آموزش و پرورش داشته است ولی همان طور که اپل استدلال کرده با تاکید بر مدرسه به عنوان نهاد بازتولیدی صرف،رابطه متقابل و پویای بین آموزش و پرورش واقتصاد مورد غفلت قرار گرفته است.آرنورت و ویتی معتقدند که نظریه تطابق نتوانسته زندگی کلاس درس،تعارضها و کشمکش های موجود در درون مدرسه و تضاد بین مدرسه و اقتصاد را توصیف وتبیین کند.
اسلاید 16 :
نکات و توضیحات بیشتر
در جامعه پیچیده و متمدن امروز،با گسترش شهرنشینی و توسعه صنعتی و دگرگون شدن ساختارها و کارکردهای سیاسی و اقتصادی،نهادهایی مثل خانواده که در گذشته بار تربیتی فرزندان را بر عهده داشت،دیگر اقتدار و نفوذ کافی برای ایفای وظایف آموزشی و پرورشی را ندارد،جامعه متحول مستلزم ایجاد نهاد خاص نظام آموزش رسمی است.آموزش و پرورش عبارتست از جریانی نظام مند و هدف دار به منظور تربیت و رشد استعداد ها برای رسیدن به کمال مطلوب.بخش جامعه شناسی ارتباط نهاد آموزش و پرورش با نهادهای مختلف اجتماعی،به ارتباط مدرسه با خانواده،محله،سیاست،اقتصاد،فرهنگ،مراکز فرهنگی،،هنری و ورزشی امروزه به بحث جهانی شدن می پردازد.در واقع اینکه نهاد آموزش و پرورش چگونه با نهادهای دیگر اجتماعی ارتباط دارد،چقدر از آنها تاثیر می پذیرد یا بر آنها تاثیر می گذارد،این ارتباط نه با رویکرد سازمانی یا روان شناختی،بلکه با رویکرد جامعه شناسی دیده و بررسی می شود.آموزش و پرورش از ابتدا شباهت های اساسی و همانندی های مورد نیاز زندگی جمعی را به وجود می آورد و در افراد تثبیت می کند، امری که برای انسجام و انتظام جامعه حیاتی و ضروری است.
اسلاید 17 :
هدف یک نظام آموزشی خوب
یک سیستم آموزشی خوب باید به ما در درک خودمان و روانمان کمک کند. باید مارا با مفاهیمی مثل ناخودآگاه،دفاع های روانی،فرافکنی،انکارو.آشنا کند.آموزش باید انسان را در مسیر بلوغ روانی بیاندازد.
یک نظام آموزشی خوب باید در حد معقولی به افراد آزادی عمل و امکان انتخاب بدهد و آنها را برای پذیرفتن مسئولیت انتخاب هایشان آماده کند و به آنها روش های درست تصمیم گیری را بیاموزد.در یک سیستم آموزشی خوب باید به تفاوت های بین افراد توجه زیادی شود.پس یک نظام آموزشی خوب با تکیه بر علم روز و کمک گرفتن از تکنولوژی،تفاوت های بین افراد را در نظر بگیرد و آنها را به مسیرهایی که بهتر میتوانند در آن فعالیت کنند راهنمایی کنند.وباید براساس نیازها و شرایط اجتماعی،اقتصادی،سیاسی و جغرافیایی که در آن قرار دارد عمل کند.
اسلاید 18 :
برخی از عملکردهای بهترین سیستم های آموزشی
در دنیا مدارسی وجود دارد که به دانش آموزان اجازه می دهد تا هر زمان که دلشان میخواهد در رختخواب بمانند و موظف نیستند صبح زود به مدرسه بروند.مدتی پیش در مدرسه ای در لندن نوجوانان اجازه داشتند دیرتر به مدرسه بروند،علت این سیاست آموزشی نتایج پژوهشی بود که نشان میداد که تنها 25 دقیقه دیرتر آمدن به مدرسه،هوشیاری،تمرکز و یادگیری نوجوانان را تا حد قابل توجهی افزایش می دهد.همچنین از دیگر نکات برجسته این سیستم آموزشی طراحی و ارائه مدل آموزشی اجرایی با کمترین هزینه و بهترین خروجی است.
ـ در هلند سیستم آموزشی بر اصول تکنولوژی قرن 21 بنا شده است.فلسفه آموزش دوران مدرن منجر به ساخت مدارس استیو جابزی شده است.در این مدارس جهت رویارویی و تجربه دنیای مدرن دانش آموزان به جای کتاب و تخته سیاه با آی پد و اپلیکیشن سرو کار دارند. درحالی که مدارس استیو جابزی دانش آموزان پیوسته با آی پدهای خود مشغول هستند، همراه داشتن تلفن همراه در اکثر مدارس دنیا ممنوع است.برای هر دانش آموز آی پد حکم یک معلم خصوصی را دارد.
در این مدارس برخلاف نظام های سنتی دانش آموزان به دو گروه سنی 4تا7 سال و 8تا12 سال تقسیم می شوند و دانش آموزان در مسیر یادگیری توسط مربی های خود نظارت و هدایت می شوند.
در سال های اخیر وجود مدارسی با نام Studio school و یا مدارس استودیویی با ادغام کار تحصیل جایگاه خاصی را در سیستم آموزشی انگلستان پیدا کرده است. در این مدارس دولتی تمرکز آموزش بر خلاقیت و مهارت زندگی بوده و بدین صورت از ساختار سنتی سیستم آموزشی فاصله می گیرد و فضای بعضی از قسمت های این مدارس با قرار دادن اسباب و ادوات کاری همانند محیط کاری طراحی شده است که دانش آموزان را برای محیط واقعی زندگی آماده میکند.
یک سازمان جهانی با نام"مدرسه پابرهنه ها"فعالیت خود را بر روی فراهم کردن امکانات آموزشی در مناطق فقیر نشین توسعه نیافته ترین کشورهای دنیا متمرکز کرده است.دانش آموزان برای اینکه روزها بتوانند کار کنند،بعدازظهرها در کلاس ها حاضر می شوند.مدرسین از بین خود روستائیان انتخاب شده و بعد از گذراندن دوره های لازم شروع به تدریس میکنند.از نکات قابل توجه این سازمان باور به وجود استعدادهای ذاتی و دانش غریزی در روستاییان محروم است. از نظر آنها دانش آموزان در مدارس سواد یاد می گیرند،اما تحصیلات آنها تحت تاثیر عواملی چون خانواده،سنت ها،فرهنگ،محیط زندگی و تجربیات شخصی خواهد بود.