بخشی از پاورپوینت

اسلاید 2 :

تراژدی

اسلاید 3 :

تعریف تراژدی

لغت نامه دهخدا: تراژدی مأخوذ از واژۀ «تراگوديا» ي يوناني است و منظور از آن، اشعار حزن انگيزي است كه به طور كلي اساس داستان آن بر افسانهها يا حوادث تاريخي قرار دارد.
در برخی منابع ذکر شده تراژدی، توسط «تسپیسِ ایکاریایی» معرفی شد و نام خود را از «تروگوس» به یونانی: یعنی بز، و «اویدیا» یعنی سرود گرفته است.

تراژدی، غم نامه یا سوگنامه یا سوگ نوشت یکی از شکل های نمایش است که ریشه در مناسک مذهبی یونان باستان دارد.  در واقع تراژدي نخست به وسيلۀ مردم يونان و پس از حماسه سرايي و اشعار غنايي به وجود آمد و از مراسم مذهبي ديونيسوس ناشي گشت؛ زيرا نيايش و پرستش خدا در اين مذهب چنان بود كه مطالب و شيوههاي تازه و جالبي در اشعار غنايي وارد ميشد كه از آن جمله: ستايش و تهييج احساسات و تناوب در نالهها و آوازهاي سرور انگيز است.

تم غالب در این گونهٔ نمایشی تقدیر و ناتوانی انسان در مقابل ارادهٔ خدایان است. پایان تراژدی کلاسیک به مرگ قهرمان یا پایان ناخوشایند دیگری ختم میشود.

اسلاید 4 :

از دیدگاه شوپنهاور تراژدی، نمایش یک شور بختی بزرگ است. تراژدی تقلیدی است از واقعه ای جدی، کامل و با اندازه معین که به عمل و نه روایت و به زبانی فاخر ترس و شفقت را برانگیزد و موجب تزکیه نفس و یا کاتارسیس شود.

نمايش تراژدی شامل اعمال مهم و جديّ است كه در مجموع به ضرر قهرمان اصلي تمام ميشوند. يعني هستۀ داستان ( plot) جدّي، به فاجعه منتهي ميشود. اين فاجعه معمولاً مرگ جانگداز قهرمان تراژدي است. مرگي كه البته اتفاقي نيست، بلكه نتيجۀ منطقي و مستقيم حوادث و سير داستان است.

« تراژدي تقليد و محاكات است از يك عمل جدّي و تمام، داراي اندازهاي معلوم و معين كه خود به خود كامل باشد و در سخن به وسيلۀ آرايشهاي كلام دلپذير گردد و آن آرايشها به تناسب در اجزاء مختلف اثر به كار رود؛ و از آنجا كه تراژدي داستاني است كه در صحنه به نمايش در ميآيد، ناگزير صحنه آرايي بايد نخستين قسمت آن باشد و آواز و گفتار دومين قسمت؛ كه اين دو در تراژدي وسائل  تقليدند». (ديويد ديچز-شیوه های نقد ادبی 1379: ص 60)

تعریف تراژدی

اسلاید 5 :

کاتارسیسCatharsis=Purification= خالص شدن و سبک شدن
«در تراژدي معمولاً قهرمان ميميرد و اين مرگ دلخراش باعث "كاتارسيس" ميشود. "كاتارسيس" را ميتوان "سبك شدگي" هم ترجمه كرد؛ زيرا غرض از آن، اين است كه بيننده بعد از ديدن تراژدي از اينكه خود دچار چنان سرنوشت فجيعي نشده است، احساس سبكي ميكند». (شميسا: انواع ادبب1381: ص 151)
در نمایشنامهای تراژیک، کاتارسیس پایانیابی ترس است و بهبود ترحم.این نیروهای عاطفی قبل از آنکه در تماشاگر مؤثر افتند، باید در نمایشنامه وجود داشته باشند؛ و وقتی این عواطف یا هر آن عاطفهای که نمایشنامه خود به منزلهٔ نیرو از آن برخوردار است در نمایشنامه به پایان رسید، پس در تماشاگر نیز به پایان رسیده است

کاتارسیس در نزد نیچه، همان یافتن نسبت حضوری انسان با عالم هستی از طریق موسیقی است که به هنگام غفلت از خود و فراموشی اصل فردیت و در حالت وجد و جذبه و سرور تجلی مییابد. لذت تراژدیک، در خلسهٔ دیونوسوسی آن نهفته است. با تراژدی، جذبه و خلسهٔ باطنی بر عقل و اخلاق چیره میشود.

اسلاید 6 :

تراژدی از منظر ارسطو
از منظر ارسطو هدف تراژدی ایجاد ترس و ترحم یا به عبارتی کاتارسیس در تماشاگر است. ارسطو در فن شعر در تعریف تراژدی می نویسد: «تراژدی تقلید و محاكات است از كار و كرداری شگرف و تمام، دارای [درازی و] اندازه ای معلوم و معین، به وسیله ی كلامی به انواع زینت ها آراسته. و این تقلید و محاكات به وسیله ی كردار اشخاص تمام می گردد نه این كه به واسطه نقل روایت انجام پذیرد و شفقت و هراس را برانگیزد تا سبب تطهیر و تزكیه ی نفس انسان از این عواطف و انفعالات گردد.»

تراژدی، نمایش و محاكات اعمال بزرگ و انسانی است، پس در ما حس شفقتی نسبت به او پیدا می شود، زیرا قهرمان بیش از گناه و خطایی كه كرده است عقوبت می شود. اما از آنجا كه ما در وجود جایز الخطای خود نیز در اوضاع و احوالی مشابه، احتمال اشتباهی مشابه اشتباه قهرمان حماسه می دهیم، دچار ترس و وحشت می گردیم. مبادا كه ما نیز زمانی دچار چنین بلایی شویم.

ارسطو معتقد است: هر تراژدي  به طور كلي داراي شش جزء است كه چگونگي آن را مشخص ميسازد:

1-   هسته داستاني يا (Plot) كه ترتيب منظم و منطقي حوادث و اعمال است.
2-   قهرمانان و اشخاص (eharacter) كه بازي كنان نمايش نامه هستند.
3-   انديشهها كه حرفهاي قهرمانان يا نتايج اعمال آنان است.
4- بيان يا گفتار كه نحوۀ كاربرد و تاثير كلمات در تراژدي است و طرز بيان بايد سنگين و موزون باشد.
5-   آوازگر؛ آوازههايي است كه دستههاي هم سرايان در تراژدي ميخوانند.
6- وضع صحنه يا منظر نمايش كه مربوط به صحنه آرايي و صحنه سازي است

اسلاید 7 :

تراژدی از منظر ارسطو

ارسطو می گوید قهرمان تراژدی در ما هم حس شفقت را بیدار می كند و هم حس وحشت و هراس را. او نه خوب است و نه بد، مخلوطی از هر دواست، اما اگر از ما بهتر باشد، اثر تراژدی بیشتر می شود. قهرمان بر اثر بخت برگشتگی یا بازی سرنوشت، ناگاه از اوج سعادت به ورطه ی شقاوت فرو می افتد. تغییر سرنوشت نتیجه ی فعل خطایی است كه از قهرمان سرزده است. به قول محققان غربی او بر اثر نقطه ضعفی كه دارد مرتكب اشتباه می شود. به این نقطه ضعف در یونانی، همرتیا Hamartia  میگویند كه در انگلیسی بهTragic Flaw یعنی نقطه ی ضعف تراژیك ترجمه شده است.

 يكي از رايجترين انواع نقطه ضعف در تراژديهاي يوناني «هوبریس» Hubrisبه معني غرور است. از خود راضي بودن و اعتماد به نفس بيش از حد باعث ميشود قهرمان تراژدي به نداها و اخطارها و علايم دروني و قلبي و آسماني توجه نكند و در نهایت بوسیله خدایان عقوبت شود.

مباحثی كه ارسطو مطرح كرده است، در آثار تراژدی نویسان بزرگ یونان از قبیل آخیلوس یا آشیل  Aeschyls (كه در تراژدی نفر دومی را نیز وارد كرد) و سوفكلس Sophecles (كه در تراژدی نفر سوم را وارد كرد) و ائوریپیدس یا اوریپیدEuripides دیده می شود .

در تراژدی های قدیم كه برای اجرا در صحنه نوشته می شد، دسته همسرایانChorus هم نقش داشت. همچنین در اصول تراژدی نویسی از اصول وحدت های سه گانهThree Unities سخن رفته است: یعنی وحدت زمان و مكان و موضوع؛ به این معنی كه موضوعی واحد و یكپارچه در زمان و مكانی واحد اتفاق افتد، اما خود ارسطو از این اصول سخنی نگفته است.

اسلاید 8 :

شکل گیری تراژدی

تراژدی نیز چون کمدی، نخست از بدیهه سرایی آغاز شد. تراژدی از اشعار دیتیرامبیک ریشه میگیرد و کمدی از سرودههای فالیک که هنوز در بسیاری از شهرهای یونان باقیماندهاست. دیتیرامبیک یا دیتیرامب، سرودهای وجدآور و بهجتبخشی است که ساتیرها در بزرگداشت خدای شراب و باروری، دیونوسوس سر میدادند.
ساتیرها موجوداتی نیمهانسان و نیمهبز هستند که با خواندن سرودهای دیتیرامب، مرگ و تولد دوباره دیونوسوس، را پاس میداشتند. دیونوسوس در میان ایزدان یونانی از ویژگی خاصی برخوردار است، او از پیوند زئوس و پرسفون، الهه زیرزمین، متولد میشود. با دسیسه چینی هرا، همسر زئوس، تیتانها وی را از هم میدرند و میخورند. به همین دلیل، دیونوسوس، زاگرس، یعنی مثله و قطعهقطعه شده، نام میگیرد. آتنا، دختر زئوس، قلب دیونوسوس را از دست تیتانها میرباید و آن را به زئوس میبخشد.

اسلاید 9 :

شکل گیری تراژدی

تولد دیونوسوس دوم در فرهنگ اساطیر یونان و رٌم چنین وصف شده است: «دیونوسوس پسر زئوس و سمله، که مورد علاقه زئوس بود، از او خواست تا با تمام نیرو و جلال ایزدی بر او ظاهر شود و زئوس نیز برای رضای او به این امر تن داد؛ ولی سمله که قدرت تحمل مشاهده انوار جمال عاشق خویش را نداشت، به حالت برق زدهای به زمین افتاد. زئوس به سرعت طفل شش ماهه او را که هنوز در شکم مادر بود بیرون کشید و آن را به ران خود دوخت و در پایان مدت مقرر، طفل را صحیح و سالم خارج کرد. این طفل، دیونوسوس، یعنی دوبار تولد یافته، نام گرفت.

زئوس برای ناشناخته ماندن دیونوسوس او را به شکل بزغاله ای در میآورد و مسؤولیت نگهداریاش را به الهههای آن سرزمین میسپارد. دیونوسوس در آغاز جوانی، انگور و روش استفاده از آن را کشف میکند و با قدرتی که در برکتبخشی و آبادانی تاکستانها مییابد، ایزد شراب نام میگیرد. برای بزرگداشت دیونوسوس، هر ساله، آغاز فصل بهار، دستههای بزرگی از زنها، ساتیرها و سیلن­ها (موجودات نیمهانسان - نیمهحیوان) به راه میافتادند و «دیتیرامب» را همراه با رقص و آواز سر میدادند و طی این مراسم، شبیه یا شمایل دیونوسوس را با خود حمل میکردند و به معبد مخصوص میبردند. در تمام این مدت، رقص و آواز برپا بود و حیواناتی را در پیش شمایل قربانی میکردند. این مراسم که «دیونوسیا» نام داشت، در میان وجد و شادی پرجذبهای به پایان میرسید. «یکی از این جشنها که برای نخستینبار در آن درام یا درواقع تراژدی عرضه شد، چنان محبوبیتی یافت که بقیه دیونوسیاها را تحتالشعاع قرار داد و کانون تمام جشنها واقع شد.

اسلاید 10 :

شکل گیری تراژدی
گفته می شود در ۵۴۴ ق. م حکومت آتن جشنواره نمایشی رسمیای برگزار میکرد که در آن نمایشنامهنویسان برای جوایز رقابت میکردند. نمایش در آتن یک رویداد هر روزه نبود بلکه به دو روزِ تعطیلِ (جشن شرابگیری) و مهمتر از آن به جشن دیونوسیای شهر یا دیونوسیای بزرگ، محدود میشد. جشن شرابگیری در ژانویه یا فوریه اتفاق میافتاد و دیونوسیای شهر در مارس یا آوریل. جشن دوم پنج یا شش روز به طول میانجامید و هر صبحِ سه روزِ پایانیِ جشن، یک تراژدی نویس سه نمایش تراژدی و یک ساتیر اجرا میکرد.

این سه نمایشنامهنویس از قبل توسط یک قاضی داور که احتمالاً طرح نمایشنامههای فراوانی را مورد مطالعه قرار میداد، به دقت انتخاب شده بودند و هزینه اجرای آثار آنها بخشی توسط حکومت و بخشی توسط شهروندان متمول پرداخت میشد. حکومت از این شهروندان با دستور به مساعدت به آنها از طریق کمک مالی تجلیل میکرد. نمایشنامهنویس، موسیقی را هم تصنیف میکرد و بر آماده سازی”اجرا” نظارت میکرد و برخی اوقات نقشی هم ایفا میکرد. آن جایی که سه شاعر در ماه رقابت انتخاب شده بودند، به هر یک جایزهای اعطا میشد. البته جایزه اول(پول و یک تاج گل) ارزشمندترین بود و گاهی بردن جایزه سوم افتخاری محسوب نمیشد.

اسلاید 11 :

ساختار تراژدی

1. پیش درآمد (پرولوگ): اطلاعاتی درباره ی حوادث آینده نمایش به تماشاگران می دهد.
2. مقدمه (پارودو): ورود همسرایان. اگر پرولوگ نباشد نمایشنامه با پارودو آغاز می شود. پارودوی نمایشنامه های موجود از یونان باستان بین 2 تا 200 سطر است، که همه ابتدا همسرایان را معرفی می کنند، سپس یک شرح تفضیلی درباره ی وقایع و رویدادهای نمایشنامه می دهند و بعد فضای لازم را می سازند.
3. طرح داستانی (اپیزود): اولین ورود بازیگران به صحنه و آغاز رویدادهای نمایشنامه را گویند. یک سلسله داستان های فرعی بین 3 تا 6 داستان یا حادثه معترضه ارائه می شود.
4. آوازهای دسته جمعی همسرایان (استاسیما): اپیزود ها را از یکدیگر جدا می کنند. همسرایان درباره ی وقایع پیش آمده نظریه پردازی می کنند.
5. فرود یا نتیجه (اکسُدوس): که شامل خروج بازیگران و همسرایان است

اسلاید 12 :

تراژیست های مشهور یونانی
524-455 پیش از میلاد
آخیلیوس- ایسخیلوس-آشیلوس ( آشیل )
دومین تراژدی نویس یونان باستان پس از تسپیس است و آثار او باعث تکامل زبان تراژدی در یونان باستان شد.
هفت نمایشنامه تراژدی پارسیان، پرومته در زنجیر، هفت تن علیه تبس، استغاثهکنندگان، آگاممنون، الاهگان انتقام و اورستیا از وی به جا مانده است .
 ابداعات اصلی او در نمایش یونان باستان، ورود بازیگر دوم به صحنهٔ نمایش است.
البته زمانی که سوفوکلس دیگر تراژدینویس صاحب نام یونانی، بازیگر سوم را وارد تئاتر کرد، آشیل هم از او تبعیت کرد. موضوع بسیاری از نمایشهای آشیل، مبارزه خدایان با یکدیگر بوده است و انسانها در این جدالها، تسلیم ارادهٔ تقدیر هستند.

اسلاید 13 :

تراژیست های مشهور یونانی
497 تا 406 پیش از میلاد مسیح
سوفوکلس
اولین نمایشنامههای او دیرتر از آیسخولوس و زودتر از اوریپید نوشته شده اند. با توجه به سودا (دائرةالمعارف قرن ۱۰) سوفوکل ۱۲۳ نمایشنامه در طول دوران زندگی خود نوشته که فقط ۷ عدد بطور کامل باقیمانده است: آژاکس، آنتیگونه، زنان تراخیس، ادیپ شهریار، فیلوکتتیس و ادیپ در کلنوس. سوفوکل تقریباً ۵۰ سال پر افتخارترین  نمایشنامه نویس در رقابتهای نمایشی دولت-شهر آتن بوده که در جشنوارههای مذهبی لنایا و دیونیزا بر پا میشده است .او در ۳۰ رقابت شرکت کرد و حدود ۲۴ بار برنده شد، و هیچ گاه مقامی پایین تر از مقام دوم کسب نکرد. آیسخولوس ۱۴ بر برنده شد و گاهی از سوفوکل شکست میخورد، در حالیکه اوریپید فقط ۴ بار برنده شد.
مشهورترین تراژدیهای سوفوکل در مورد شخصیتهای ادیپ و آنتیگونه میباشند: این نمایشنامهها بطور کلی بنام نمایشنامههای تبای شناخته شده اند.، البته در واقع هر نمایشنامه بخشی از یک تریلوژی مجزاست که سایر اجزای آن هم اکنون از دست رفته اند. سوفوکل نمایشنامه نویسی را با ایجاد نقش سوم و در نتیجه کاهش نقش همسرایان تحت تاثیر قرار داد. او همچنین شخصیتهای داستان خود را نسبت به نمایشنامههای قبلی مثل نمایشنامههای آیسخولوس، در سطحی وسیع تر توسعه داد.

اسلاید 14 :

تراژیست های مشهور یونانی
480 تا 406 پیش از میلاد
اوریپید
اوریپید به خدایان همچون انسانهایی مینگرد که برای رسیدن به اهداف خویش به دروغ و فریبکاری دست مییازند، اما در پایان تمامی خدعهها و نیرنگهایشان برملا میگردد. وی ایزدان را موجوداتی پست و قابل نفرین مینمایاند. هیپولوتوس میگوید: «ای کاش نفرین آدمیان گریبانگر خدایان میشد!» خدایان علیرغم قدرت اساطیری خویش، برای رسیدن به هدف، به هر وسیلهای توسل میجویند. بدین ترتیب اویریپیدس ایشان را از قله خودکامگی افسانهای تا به پایه موجودی فریبکار به زیر میکشد. حتی گناه آدمیان را نتیجه نیرنگ ایزدان میداند و این اعترافی است که از زبان آرتمیس باز گفته میشود: «هرگاه خدایان مقرر کنند، آدمیان نا گریز دست به گناه میزنند. !»

اوریپید به فرد اراده بخشید و قدرت خدایان را که تعیین کننده سرنوشت انسان بود، تضعیف نموده تقدیر آدمی را به خود او وا مینهد و این عقیده را مطرح میکند که دست هیچ ذی شعوری در سرنوشت انسان دخیل نیست.
وی نقش تقدیر را از زندگانی نفی کرده، عامل تصادف و اتفاق را سازنده تقدیر بشر میداند. همانگونه که بردگی را نه حکم طبیعی فرد، بلکه نتیجه تصادف میداند. او بر قدرت اساطیری خدایان خط بطلان میکشد و از زیان تزئوس، خرافات و غیبگویی را به باد تمسخر گرفته، تکیه بر آن را عملی دور از عقل میانگارد و برای تمامی رخدادها در پی دلایل عقلانی است و به عاملی به نام معجزه خدایان اعتقادی ندارد. وی معتقد است اگر چه میتوان زبان و قلم را به بند کشید، لیکن اندیشه را نمیتوان در حصارها و باورها محصور کرد.
درباره ی تعداد نمایش نامه های وی آورده اند که 90 اثر داشته است اما تنها هجده نمایشنامه آن باقی مانده است.

اسلاید 15 :

اوریپید
ویژگی مهم آثار اوریپید:
توجه به زنان- حقوق زنان و جایگاه آنان در جامعه
خدایان در نمایشنامه های اوریپید جنون زده اند ،به سخن آفریدگانشان گوش نمی دهند و آنها را در برابر سرنوشت شوم رها کرده اند و از این رو اوریپید به خدایان مشکوک است و آنها را مقصر می شمرد.
شیوه ی نگارش او در به کارگیری عناصر دراماتیک و نمایشی روشن نبود و عنصر وحدت بخش در اکثر آثار اورپید ، اندیشه است و چون مضمون اصلی آثار او به چنگ نمی آید ، لذا مقصود و مفهوم حرکت دراماتیک در نمایشنامه های او مبهم می ماند
در آثار او نوعی جلوه ی ملودراماتیک واقع گرایانه را می توان مشاهده کرد، مضامین مدنظر او بیشتر از ایجاد حس کاتارسیز ، احساسات برانگیزند و احساسات گرایی اوریپید ناشی از واقع گرایی اوست . او مخاطب را راجع به آنچه در اطرافش می گذرد به فکر فرو می برد، به همین دلیل رمانتیک ها با او مشکل دارند.

اسلاید 16 :

مضامین نمایشنامههای تراژیک یونان
اودیپوس:
دربارهٔ پدرکشی و زنای با محارم است.
هفت سرکرده: حول محور برادرکشی میگردد.
پرومتئوس در بند و پرومتئوس از بند رسته:
دربارهٔ شکنجه شدن یک خدا است. که نحوه استفاده از آتش را به انسانها آموخت
اورستئیا مجموعهٔ سه متن است:
آگاممنون:
دربارهٔ آدمخواری، شوهرکشی، و هووکشی است.

خوئه فوروئه:
دربارهٔ مادرکشی است.
ائومنیدس:
دربارهٔ محاکمهٔ یک مادرکُش است
آشیل:

ملتمسان:

دربارهٔ فرار زنی از شوهرش است.

مصریان:
دربارهٔ زنانی است که شوهرشان را میکشند.

پارسیان:
دربارهٔ نبرد یونانیان و ایرانیان است.
هفت سرکرده بر ضد تبس
: مجموع سه تراژدی است

لائیوس:
دربارهٔ مردی است که به مرد دیگری که مهمانش است تجاوز میکند.

اسلاید 17 :

مضامین نمایشنامههای تراژیک یونان
سوفوکل

آژاکس: دربارهٔ دیوانگی و خودکشی این پهلوان است.

آنتیگونه: دربارهٔ دختری که به مخالفت با قوانین کشور برمیخیزد.
اودیپ شهریار (جبار): دربارهٔ تقدیر و زنای با محارم و پدرکشی است
الکترا: دربارهٔ قتل بهخاطر زنای با محارم است.

تراخینیائه: دربارهٔ کشتن شوهر به خاطر آوردن هوو است.
تجاوز به هلن: مضمونی دارد که از نامش هویداست.
هیپونوموس: دربارهٔ کسی است که دخترش را میکشد.

اسلاید 18 :

مضامین نمایشنامههای تراژیک یونان-اوریپید

زنان تروایی: دربارهٔ فتح یک شهر، تجاوز به زنان شهر، و قتلعام مردم آن است.

هراکلس: دربارهٔ دیوانگی و قتل خویشاوندان است.
ایفیگنیا در تاوریس: دربارهٔ قربانی کردن انسان برای ایزدبانو آرتمیس است.
ایون: دربارهٔ تجاوز یک خدا به یک دختر، سر راه گذاشته شدن بچهٔ ناشی از این آمیزش، و تلاش ناآگاهانهٔ مادر برای کشتن پسرش است.

الکترا: دربارهٔ دختری است که با همدستی برادرش به خونخواهی پدرش، مادرش را میکشد
زنان فنیقی: دربارهٔ قربانی کردن انسان برای حفاظت از یک شهر است.

مدئا: دربارهٔ زنی است که برادرش را به خاطر معشوقش میکشد، و بعد او را با هوویش، پدرِ هوویش، بچههای خودش و هوویش به قتل میرساند و در نهایت خودکشی میکند.

هیپولوتوس: دربارهٔ عشق زنی به پسرخواندهاش است و اینکه چگونه او را به تجاوز به خویش متهم میکند.

هکوبا: دربارهٔ قربانی کردن انسانی برای روح آخیلس، کشتن بچهها، خیانت و کور کردن هکوباست.

آندروماخه: دربارهٔ زنی است که هوو و فرزند هوویش را میکشد و بعد خودکشی میکند.
دو کودک هراکلس: دربارهٔ مردی است که دخترانش را برای پیروزی در جنگ قربانی میکند.

اسلاید 19 :

مضامین نمایشنامههای تراژیک یونان-اوریپید

آئیکئوس: دربارهٔ زنای با محارم است.
آلکمئون در پسوفیس: دربارهٔ کسی است که مادرش را میکشد.

اینو: دربارهٔ زنی است که هنگام تلاش برای کشتن فرزندان هوویش، کودکان خود را میکشد.ملانیپهٔ خردمند: دربارهٔ مردی است که زنش توسط خدایی باردار میشود و سعی میکند نوزادان ناشی از این آمیزش را بسوزاند.

ملانیپهٔ دربند: دربارهٔ رقابت فرزندانی ناتنی است که توسط مادرانشان برای کشتن همدیگر ترغیب میشوند و در نهایت هنگام اقدام به قتل میمیرند، و دختری که توسط پدرش کور میشود.

پلیادس: دربارهٔ دخترانی است که با نیرنگ جادوگری پدرشان را میکشند.

فوئینیکیس: دربارهٔ پسری است که به تحریک مادرش به کنیزِ مورد علاقهٔ پدرش تجاوز میکند و به همین دلیل به دست پدر کور و تبعید میشود.

اورستس: دربارهٔ دیوانگی، و اعدام کسی است که مادر خود را کشته.
ایفیگنیا در آولیده: دربارهٔ قربانی شدن دختری به دست پدرش است.

هوپسیپوله: دربارهٔ دختری است که به خاطر نکشتن شوهرش و نجات دادن پدرش توسط زنانی که تمام خویشاوندان مردشان را میکشند، تبعید میشود. آنگاه توسط دزدان دریایی ربوده شده و برده میشود.

آنتیوپه: دربارهٔ دختری است که باردار میشود و از ترس پدرش فرار میکند. اما پس از مرگ وی توسط برادرش دستگیر میشود. در نتیجه بچهاش سر راه گذاشته شده و خودش برده میشود.

اسلاید 20 :

خلاصه نتایج بخشی از مقالات پژوهشی پیرامون آثار اوریپید:

در نمایشنامه های زنهای تروا، هکوب، و آندرمدیا که موسوم به نمایشنامه های جنگ تروا هستند اوریپید رنجهای زنان برده را به تصویر می کشد. با این زنها که قربانی جنگی مردانه هستند با خشونت و بی رحمی رفتار می شود. این که اوریپید تنها زنها را به عنوان برده انتخاب می کند می تواند از جنبه اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد. در یونان باستان بین زنها و برده ها شباهتهای زیادی وجود داشت زیرا هر دو گروه فاقد هویت اجتماعی بودند. در دمکراسی آتن برخلاف مردها، زنها و برده ها حق رای دادن و شرکت در فعالیتهای اجتماعی را نداشتند و انسان کامل محسوب نمی شدند. اوریپید این زنها را قهرمانان مغرور نمایشنامه هایش قرار می دهد و به آنها بیان و حق اعتراض و توانایی زیر سؤال بردن نظامی را می دهد که مردها را بر آنها مسلط می کند. به این ترتیب ، اوریپید تلویحاً از نظام موجود انتقاد می کند و خواننده/ بیننده را به تعمق در مورد مفاهیم متضاد برده/ آزاده و زن / مرد وا می دارد.

برده های زن در نمایشنامه های جنگ های تروای اوریپید

در متن اصلی پاورپوینت به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر پاورپوینت آن را خریداری کنید