بخشی از پاورپوینت
اسلاید 1 :
فصل اول: پيش زمينه
اسلاید 2 :
زبانشناسي مطالعهي علمي زبان است و معنيشناسي مطالعهي علمي «معني» يا مطالعهي انتقال معني از طريق زبان است. توصيف پديدههاي زباني در چهارچوب يك نظام، بدون هر پيش انگاري است.
در سنت مطالعهي معني:
معنيشناسي فلسفي: بخشي از مطالعهي فلسفي زبان را تشكيل ميدهد.
معنيشناسي منطقي: بخشي از منطق رياضي است. زبان را ابزاري براي صحبت دربارهي جهان خارج از زبان در نظر ميگيرد. در اين نوع معنيشناسي با توجه به موقعيت جهان خارج، صحت و سقم جملات زبان تعيين ميشود.
از آنجا كه در اين نوع معنيشناسي به جهان خارج از زبان ارجاع داده ميشود، اين روش مطالعهي معني را مبتني بر رهيافتي، ارجاعي enotational dميدانند.
معنيشناسي زباني: بخشي از دانش زبانشناسي به شمار ميرود، از Semontique فرانسه نشأت ميگيرد.
توجه معطوف به خود زبان است، و معنيشناسي به دنبال كشف چگونگي عملكرد ذهن انسان در درك معني از طريق زبان است.
اين نيروي مطالعهي معني را رهيافتي باز نمودي representational مينامند.
اسلاید 3 :
آنچه در محدودهي دان معنيشناسي مورد مطالعه قرار ميگيرد، صرفاً معني درون زباني است و زبان نيز در اين محدوده همانا زبان خودكار است، يعني زباني كه به صورت روزمره براي ايجاد ارتباط همگاني به كار ميرود.
در معنيشناسي به آن معاني توجه ميشود كه بتوان از درون زبان دريافت و نيازي به داشتن اطلاعاتي خارج از زبان نباشد.
براي متخصص آواشناسي آوا مهمترين واحد مطالعه است، براي متخصص صرف، تكواژ و واژه، متخصص واجشناسي، واج، متخصص نحو، جمله و براي متخصص معنيشناسي: تكواژ به عنوان كوچكترين واحد معنيدار زبان و واحدي بزرگتر از تكواژ يعني واژه و جمله.
عوامل ديگر دخيل در معني تكيه، آهنگ صدا و همچنين عوامل زبر زنجيري ديگر مانند: ريتم بخشيدن به جمله، سرعت در گفتار و شدت صوت . اين گروه از عوامل را ميتوان به سه دسته تقسيم كرد و آنها را واحدهاي زبرزنجيري (تكيه، آهنگ و صدا)، پيرازبانيparalinguistic (شدت صدا، سرعت در گفتار و غيره)، برون زباني (حركات بدن) ناميد.
نشانهشناسي، كلاً دانش درك معني است.
اسلاید 4 :
شمايل (ieon) نشانهاي است كه ميان صورت و معنياش نوعي شباهت صوري وجود داشته باشد. در سنت نشانه تصويري ميناميدند.
نمايه (index) نشانهاي است كه ميان صورت و معنياش نوعي رابطه عيني وجود دارد در سنت نشانه طبيعي ميناميدند. دود و آتش
نماد (symbol) نشانهاي است كه ميان صورت و معنياش نوعي رابطه قراردادي وجود داشته باشد. چراغ قرمز
ما در زبان با شمايل نيز سروكار داريم، يعني آن دسته از واژههايي چون بمب و سَرسَر و جز آن كه «نام آوا» ناميده ميشود.
انسان از آواها براي انتقال معني استفاده ميكند، پس زبان با آوا آغاز و به معني ختم ميشود.
زبانشناسان الگويي را براي زبانشناسي معرفي ميكنند كه از 3 بخش واجشناسي، معنيشناسي، نحو تشكيل شده است.
واجشناسي: براي تعيين واجهاي يك زبان به معني نياز داريم، زيرا به جفتهاي كمينهاي نيازمنديم كه در تقابل معنايي با يكديگر باشند.
صرف: براي اينكه دو تكواژ( دان ) را مثلاً در شيميدان و نمكدان از هم متمايز سازيم. نيازمند درك معني هستيم.
نحو: براي اينكه مدعي شويم هوشنگ در جملهي هوشنگ را كتاب را بهش دادم مفعول نيست، نيازمند معني هستيم.
اسلاید 5 :
نميتوان سطح يا بخش مستقلي براي مطالعه معني در نظر گرفت و معنيشناسي را شاخهاي همارز با ديگر شاخههاي مطالعهي زبان از قبيل واجشناسي، صرف يا نحو تلقي كرد.
معنيشناسي به مطالعهي معني زبان linguistic meaning ميپردازد.
ما هر بار كه واژه رود را تلفظ ميكنيم: با دو رود سروكار داريم: يكي آنچه زنجيرهاي از اصوات است. دومي آنچه در قالب نظام زبان مطرح ميشود و در رابطهي متقابل با واحدهاي ديگر اين نظام است.
سوسور اين «رود» دوم را تصور صوتي (Sound image) ما از رود اول ميداند و آن را singnifier مينامد.
پس صوت پديدهاي فيزيكي است. در حالي كه دال يا تصور صوتي پديدهاي ذهني است و به نظام زبان تعلق دارد.
هر يك از رودهايي كه در جهان خارج جارياند، يكي از مصداقهاي referentهاي واژه «رود» به حساب ميآيند.
آنچه در نظام زبان رود است، تصور معنايي ما از هر يك از اين مصاديق به حساب ميآيند.
سوسور اين پديده ذهني و متعلق به نظام زبان را مدلول signified مينامد.
به اعتقاد سوسور: نشانهي زباني رابطهي ميان دال يا مدلول است و از آنجا كه دال و مدلول ذهنياند، اين رابطه نيز ذهني است. وقتي يك دال به مدلول شخص پيوند خورد و بخشي از نظام زبان را به خود اختصاص داد، نوعي جبر بر كاربرد اين نشانه زباني سايه ميافكند.
معني واژهها در كجا انباشته شده است؟ در ذهن اهل زبان
اسلاید 6 :
آيا آنچه دانش درون زباني linguistic knowledge ناميده ميشود با دانش برون زباني encyclopedic knowledge تفاوت دارد؟
درباره خفاش: ميدانيم پرنده است، بچهزا است و پستاندار است.
دانش برون زباني ما با هم متفاوت است، ولي جملهي اين غار پر از خفاش است را همه درك ميكنيم.
ما با وجود اختلاف در دانش برون زبانيمان، دانش درون زباني مشتركي داريم.
براي من كه از ارتفاع ميترسم «واژه» نردبان معني خاصي دارد كه ويژهي من است و براي شما كه از ارتفاع نميترسيد، مطرح نيست.
پس ما براي خود زباني داريم كه براي انديشيدن با خود به كار ميبريم و آن را زبان فردي ميناميم.
هيچ دو زبان فردي يكسان نيست زيرا دانش برون زباني هيچ دو نفري يكسان نيست.
زباني كه در ايجاد ارتباط به كار ميرود زبان اجتماعي ناميده ميشود.
معني در قالب زبان اجتماعي در درجهي نخست اهميت قرار دارد، زيرا معاني فردي تنها براي صاحب آن معني قابل درك است.
در هر دو شاخهي معنيشناسي و كاربردشناسي pragmatics مسأله معني و انتقال آن از طريق زبان مطرح است. با اين تفاوت كه به اعتقاد كارناپ كاربردشناسي مطالعهي معني با توجه به گوينده و شنونده است و معنيشناسي مطالعهي معني مستقل از گوينده و شنونده به حساب ميآيد.
كاربردشناسي: محورش: معني گوينده speaker meaning معنيشناسي: محورش: معني جمله sentence meaning
اسلاید 7 :
معنيشناسي صرفاً به مطالعهي معني درون زباني ميپردازد و بررسي رابطه دو سويه ميان دانش درون زبان و دانش برون زباني را به كاربرد شناسي محول ميكند.
براي مطالعه معني نياز به سه سطح داريم:
1. سطحي ملموس كه پارهگفتار utterance ناميده ميشود.
2. سطحي دوم به نام جمله sentence كه انتزاعي است.
3. سطح سوم كه گزاره proposition نام دارد و انتزاعيتر از جمله است.
پاره گفتار در اصل صورت گفتاري يا نوشتاري يا بهتر بگوييم تحقق صوري جمله است.
گزاره اصطلاح جديدي است كه به جاي اصطلاح قديميتر «قضيه» به كار ميرود و نبايد آن را با اصطلاح گزاره predicate در نحو اشتباه گرفت.
بررسي معني برحسب اين كه گوينده زن است يا مرد است، در چه سني است، چه گونهاي از زبان را به كار ميبرد، در چه وضعيت روحي است، نيازمند مطالعهي معني در سطح پارهگفتار است.
اگر قرار باشد معني در ارتباط با جهان خارج مورد بررسي قرار گيرد به گزاره نياز خواهيم داشت.
در معنيشناسي زباني به آن گونه از معني توجه ميشود كه درون زباني است و واحدهاي مطالعهي اين نوع معني نيز، واژه و جمله به حساب ميآيند.