بخشی از پاورپوینت
اسلاید 1 :
به نام خدا
موضوع كنفرانس
فلسفه بدن
مركز تحقيقات فلسفه و تاريخ پزشكي
اسلاید 2 :
1- در اين مباحث موضوعات به طور اتفاقي از اينترنت انتخاب و مورد بحث قرار نمي گيرند.
2- اين مباحث هدفمند و بر اساس يك روند براي كاربردي نمودن موضوعات و مباحث فلسفي در بالين بيمار ، در موضوعات آموزشي (آموزش پزشك و يا بيمار) و در موضوعات پژوهشي (ميان رشته ائي نمودن درمراكز تحقيقات و آزمايشگاهها) ميباشد. ( جلوه بي بيولوژيك وپراگماتيك دادن به فلسفه )
3- بر اين اساس و بر اساس اين موضوع كه آموزش در آينده به صورت فردي و شبكه ائي ميباشد دو شبكه فن آوري اطلاعات (IT Network) طراحي شده است.
هدف از اين مباحث
اسلاید 3 :
اين دو شبكه به نامهاي
1-eSelf or Computerized Self Network كه براي ارتباط تجربيات فرد در زندگي ( سلامت و بيماري )به اطلاعات مبتني بر شواهد و در واقع معنا بخشيدن به تجربيات افراد در طول زندگي و توانمند سازي آنها ميباشد. ( مقاله اين سيستم چاپ شده است)
2- Personal Health Book Network كه براي ارتباط تجربيات فرد در بيماريهاوحالتهاي مزمن به اطلاعات مبتني بر شواهد ودر واقع آموزش، توانمند سازي، و تخصص بيمار محوري بيماران با حالتهاي مزمن در مراقبت از خود (Self care)مي باشد.
اين دو شبكه (Original) و به عنوان ابزاري براي دسترسي به اهدافمان خواهد بود.
هر گذر تجربه در نظر هوشيار هر تجسم اش دفتريست بر معرفت بيمار
اسلاید 4 :
فلسفه تنها ابزار مهار پيچيدگي در بالين مي باشد.
اسلاید 5 :
ضرورت و نيازها :
- فلسفه پزشكي شامل فلسفه بيولوژيك، فلسفه بدن و فلسفه بهداشت ودرمان مي باشد.
1- فلسفه بيولوژيك، براي مطالعه هوليستيك (ارتباط مطالعات سلولي و ژنتيكي به مطالعات رفتاري وكلي نگر ارگانيسم هاي زنده وبالعكس ) همچون مطالعات سايكو سويشيال ژنوميك و نوروپلاستيستي – آيا تغيير شيوه زندگي موثر ومفيد بيان ژن را تغيير مي دهد؟ براي پزشكي فرد محوري (Personalized Medicine) و.
2- فلسفه بدن ، براي تغيير شناخت شناسي در آموزش پزشك و بيمار از بيو مديكال به بيو سايكو سويشيال – براي رويكرد بيمار محور (Patient-centered approach)و پذيرش سابژكتيو بيماران
نياز به يك رشته جديد بنام فلسفه پزشكي و علوم شناختي
اسلاید 6 :
بيوكمپلكسيتي چارچوبي براي فلسفه معاصر
اسلاید 7 :
یکی از مهمترین بحثهای فلسفه ذهن که در حال حاضر بحث روز آن به شمار میرود، مسأله خودآگاهی یا ماهیت ذهن (consciousness) است.
اهمیت مطالعات خودآگاهی یا ماهیت ذهن به حدی در حال اوج گرفتن است که نشریه ساینس (Science) در سال ۲۰۰۵ اقدام به ارائه ۲۵ تا مهمترین سئوالات علمی قرن حاضر را نمود، و در این گزارش، مطالعات علوم خودآگاهی در مکان دوم مهمترین پرسشهای علمی کنونی جهان قرار داده شد.[۱]
اهميت مركز تحقيقات فلسفه پزشكي و علوم شناختي
اسلاید 8 :
دکتر حسن میانداری
تنها کسی باشد که به صورت تخصصی به این حوزه( فلسفه زيست شناسي ) در موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه میپردازد.
فلسفه زیستشناسی یکی از ارکان فلسفه علم است که جمع زیادی از فلاسفه علم را به خود مشغول کرده است؛ اما در ایران، مهجور مانده است.
اسلاید 9 :
خود آگاهي و خويشتن آگاهي
Self-Awareness
خويشتن آگاهي
Self-consciousness
خودآگاهي
Self-Awareness Theory states that when we focus our attention on ourselves, we evaluate and compare our current behavior to our internal standards and values.
Self-consciousness is an acute sense of self-awareness. It is a preoccupation with oneself, as opposed to the philosophical state ofself-awareness, which is the awareness that one exists as an individual being; although some writers use both terms interchangeably or synonymously.[
اسلاید 10 :
فلسفه بدن به مطالعه روابط متقابل و چگونگي در هم تنيده شدن ذهن و بدن و تطابق آن با جهان مي پردازد.
بدن به عنوان آنچه كه همواره با من است و خود من،از مهم ترين بحث هاي تاريخ فلسفه مي باشد.
موريس مرلو پونتي از فلاسفه هاي بزرگ پديدار شناس واصالت وجودي است كه بيش از همه به بحث در مورد بدن پرداخته است.
انسان موجودي است ، كه به واسطه بدن در جهان استقرار مي يابد وگرداگرد جهان مي گردد و ادراك خود را از آن كامل مي نمايد.
تعريف فلسفه بدن
اسلاید 11 :
مرلو پونتي باني ظهور بدن در فلسفه
موريس مرلو پونتي ، در 14 مارس سال 1908 در روشفور – سور-مر بدنيا آمد. در كودكي پدر خودش را در جنگ جهاني اول از دست داد ،در سال 1948 مرلو پونتي استاد دانشگاه ليون فرانسه شد. پونتي معاصر با ژان پل سارتر بود. مرلو پونتي از پديدار شناسان بزرگ قرن بيستم بود و در ايران كتابهاي او مرلو پونتي ، فلسفه و معنا – مرلو پونتي ستايشگر فلسفه و مرلو پونتي و كتاب جهان ادراك ترجمه شده است. مرلو پونتي در سوم مه 1961 زماني كه 53 سال داشت بر اثر حمله قلبي جان سپرد.
اسلاید 12 :
در تاريخ فلسفه معمولا رويكردي مثبت در برابر چيزي به نام بدن وجود ندارد.
در نگاه بيشتر فيلسوفان ، بدن چيزي است كه انسان را از رسيدن به حقيقت محض و اصيل باز مي دارد،و به خاطر همين ناديده گرفته مي شود.
اگرچه مسبب اصلي ناديده گرفته شدن بدن درفلسفه دكارت ميباشد، ولي ريشه هاي آن در نظريات افلاطون و قبل از آن سقراط وجود دارد.
دكارت بدن را از فلسفه طرد كرد واز جمله معروف او
”“ من مي انديشم پس هستم ”“ واصالت وجود را در ذهن وروح جستجو مي نمايد.
رويكردهاي بدن در تاريخ فلسفه-1
اسلاید 13 :
همچنین درتلقّی زاهدانه افلاطون از بدن، که خود نیز متأثّر از دیدگاه سقراط بود، بدن به شکل یک نقیصه، مانع، اخلالگر، مزاحم و سرانجام مشوّشکننده تمرکز قلمداد میگردید که انسان را از حقیقت باز میداشت. در این نگاه، بدن منبع بدی میباشد و به صورت عفونت، ناخالصی و چرک در نظر گرفته میشود که موجب بردگی، آلودگی و به غل و زنجیر کشیده شدن انسان میگردد.
بوعلي سينا ، مولانا ، شعرا و عرفاي ايراني و هم عقيده افلاطون و دكارت بودند.
بنا بر رويكرد افلاطوني روح و بدن در سطحي نابرابر قرار دارنند. و بدن نه تنها در سطحي پائين تر از روح قرار دارد ، بلكه موجوديت آن نيز به چالش كشيده مي شود.
اسلاید 14 :
از نگاه مادي گراها بدن صرفا يك ابژه(موضوع فيزيكي) است ، كه بايد مشاهده شود ، و مثل ساير اعيان ديگر بر اساس روابط فيزيكي و شيميائي مي باشد .
مثال : مادي گراها معتقدند كه از هر جسمي شعاعهاي نوري به چشم ما برسد ، ما آن را مي بيبنيم ولي مرلو پونتي معتقد به اين موضوع نمي باشد و ميگويد كه شعاع هاي نوري به چشم ما مي آيند ولي فقط زماني ما آن جسم را مي بينيم كه ذهنمان به آن شي التفات داشته باشد.
موريس مرلو پونتي (( براي ديدن بايد نگاه كرد ))
بدن از ديدگاه مادي گرا ها (مترياليست)
اسلاید 15 :
ﻧﺤﻮة ارﺗﺒﺎط ﻧﻔﺲ و ﺑﺪن ﻳﻜﻲ از ﻣﺴﺎﺋﻠﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑـﺎ آﻏـﺎز ﺗﻔﻜـﺮ ﻓﻠـﺴﻔﻲ و ﺗﻤﺎﻳﻞ آدﻣﻲ ﺑﻪ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺧﻮﻳﺶ، ﻣﻮرد ﺗﻮﺟـﻪ ﻓﻴﻠـﺴﻮﻓﺎن و ا ﻧﺪﻳـﺸﻤﻨﺪان ﻗـﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ
ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻧﻔﺲ از ﺑﺪن : از ﻣﻨﻈﺮ اﻓﻼﻃﻮن، ﺣﻘﻴﻘـﺖ ﻧﻔـﺲ ﺑـﺪون ﻳـﺎري ﮔـﺮﻓﺘﻦ از اﻋﻤـﺎل ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ، ﻗﺎدر ﺑﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﺣﻘﻴﻘﻲ اﺳﺖ . ﻫﻤﻴﻦ اﻣـﺮ از ﺗﻤـﺎﻳﺰ ﻧﻔـﺲ از ﺑـﺪن ﺣﻜﺎﻳـﺖ دارد .
ﺑﺪﻳﻦﺗﺮﺗﻴﺐ، ﻧﻔﺲ ﻧﻪ ﺟﺰﺋﻲ از ﺑﺪن اﺳﺖ و ﻧﻪ ﺣﺘﻲ ﺟﻨﺒﺔ ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ دارد؛ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮﻋﻜﺲ، ﻧﻔﺲ اﻣﺮي ﻏﻴﺮ ﻣﺎدي، ﻣﺴﺘﻘﻞ و ﻟﺬا ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻔﻜﻴﻚ از ﺑﺪن اﺳﺖ؛
بدن ودوگانه گرائي دكارت و افلاطون -1
اسلاید 16 :
افلاطون و ارسطو عقيده داشتند كه نفس مبدا يا اصل حيات است.
آنچه كه باعث مي شود چيزي داراي حيات و مبدا حركات خودش باشد داشتن نفس است، و هنگامي كه نفس بدن را ترك مي گويد ، آن چيز حيات خود را از دست مي دهد.
در مقابل دكارت بر اين عقيده است كه حيات پديداري مكانيكي است و علي الاصول ربطي به داشتن نفس يا ذهن ( كه به نزد او يك چيزند) ندارد.
دكارت معتقد بود كه نفس مقوم حيات نمي باشد ، بلكه حيات است كه به نفس غير مادي امكان مي دهد با بدن مادي اتحاد پيدا كند.
دكارت عقيده داشت مرگ از كار ايستادن مكانيكي بدن است و هيچگاه به علت غياب نفس روي نمي دهد. بلكه به علت فساد بخشي از بدن مي باشد.
بدن ودوگانه گرائي دكارت و افلاطون -2
اسلاید 17 :
دكارت با توصيفي مكانيكي از بدن به ادراك كردن عقيده ائي نداشته و اين در حاليست كه مرلو پونتي عقيده داشت ادراك كردن پديده ائي بدني بوده و با توجه به حالتهاي حسي مان ونه صرفا حالتهاي عقليمان رخ مي دهد.
مثال : دكارت عقيده داشت كه ما درد را از طريق ذهنمان در مي يابيم واز اين رو اگر من مي گويم دستم درد ميكند ، صرفا به اين دليل است كه دستم علت دردي است كه من با ذهنم آن را در مي يابم واگر مي گويم كه من درد را در بدنم حس مي كنم به اين خاطر است كه گيج شده ام.
تفاوت نگرش دكارت و مرلو پونتي -1
اسلاید 18 :
در مورد درد مرلو پونتي معتقد است كه وقتي بخشي از بدنم درد ميكند به اين معني نيست كه آن بخش علت درد من مي باشد ، بلكه منظورم اينست كه آن بخش در كانون درد قرار گرفته .
Lived body >>> Objective Body
Fatigue نشانه گيج شدن من نيست بلكه ماحصل واكنشهاي شيميائي بدن باعث ظهور خستگي مي شود.
Dis-appearance and Dys-appearance
تفاوت نگرش دكارت و مرلو پونتي -2
اسلاید 19 :
نگرش ديگر به بدن را در مبحث قوس انعكاسي (Reflex arc) ميتوان يافت.
از اين ديدگاه بدن ساختاري است متشكل از محرك هاي حسي و پاسخ هاي حركتي ، كه رفتارهاي انسان را تعيين مي كنند.
بدين معنا كه محرك ها و پاسخ هاي مجزايي در كارنند ، كه دو به دو با همديگر هماهنگ اند. ( براي هر محركي پاسخي يكسان وجود دارد).
محركي در خارج باعث پاسخي در انسان مي شود.
با اين دو ويژگي از ديدگاه روانشناسي بدن انسان موجودي لاشعور و ماشيني محسوب مي شود.
نظريه قوس انعكاسي در بدن
اسلاید 20 :
در سايه ميراث دكارتي (( دشوار ميتوان زمينه مشتركي ديد ميان امور واقع جسماني ” كه در مكان هستند وامور واقع نفساني كه در جايي نيستند )).
چيزي كه دكارت وبعضي كسان ديگر را به وضع تمايز مفهومي قاطعي ميان امر ذهني و امر جسمي (يا فيزيكي) رهنمون شد و اين دو را قياس ناپذير كرد چه بود؟
((در ذهن دكارت بدن قطعا از جنس ماشين است. ماشين چيست ؟ نظام فيزيكي بدون تكيه گاهي كه كل رفتار آن تابعي از طرز عمل اجزاي جداگانه آن است كه از راه ارتباط علي مستقيم به شكلي انعطاف ناپذير بر هم تاثير مي گذارند. ماشينها به بيان دقيق ، سر جمع اجزاي خويشند،و بنابراين ، ميتوان آن ها را به نظام فرعي مكانيكي يا خودكاري تجزيه كرد.))
علم خطي زمينه ساز فلسفه دكارتي-1